یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چارچوب امنیتی آمریکا بعد از جنگ سرد


چارچوب امنیتی آمریکا بعد از جنگ سرد
مفهوم امنیت در دوره های مختلف تاریخی، گفتمان های متفاوتی داشته است. ولی درمقام تحلیل، مفهوم امنیت بین المللی در قالب ایجاد فضایی است كه افراد، جامعه وكشورها و دیگر بازیگران جدید بین المللی احساس آسیب پذیری و تهدید را نداشته باشند.
درگذشته راهكار اصلی كسب وحفظ امنیت در كسب ونمایش قدرت نظامی محدود می گشت. در حالی كه پس از جنگ جهانی دوم دولتها در حال ازدست دادن قدرت و حاكمیت خود به نفع گروه ها و بازیگران جدید در حوزه بین المللی بوده اند، و دراین گفتمان امنیتی كه در حوزه نظامی خلاصه می شد جایگاه خود را ازدست داده وعوامل جدید اقتصادی، زیست محیطی، ارزشی (فرهنگی) وارد پارادایم امنیتی روابط بین الملل گردید.
در دوران جنگ سرد به دلیل وجود فضای سنگین امنیتی و بروز تهدیدات روزمره میان دو بلوك جهانی به این عوامل تأثیرگذار جدید در مقوله امنیت كمتر توجه می كردند. ولی به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در روابط بین الملل نگاه امنیت جهانی متأثر از تك قطب باقیمانده دوران بلوك بندی بود.
آمریكا حقیقتا در ابتدای فروپاشی شوروی دچار یك بحران معنا و سردرگمی ماهیتی شد، چرا كه محرومیت از وجود دشمن كه پایه سیاست خارجی ایدئولوژیك - محور آمریكا بعداز جنگ سرد را تشكیل می داد. فضای امنیتی جدیدی را پیش روی ایالات متحده قرار داده بود.
در واقع در دوران جنگ سرد به دلیل غالب بودن پارادایم رئالیسم بر بعد امنیت بین الملل تمامی تهدیدات و گفتمان های امنیت زدا به شكل نظامی و ملی باز تعریف می شد و رقابت تسلیحاتی و تعارضات ایدئولوژیك شرق و غرب ترسیم كننده توازن قوای منجر به امنیت بین المللی می گردید، ولی بعدازجنگ سرد آمریكا به عنوان یك ابرقدرت ایدئولوژیك مفهوم امنیت ازامنیت ملی و نظامی به امنیت جهانی در سیاست های خود تجدیدنظركرد.
بحران معنای ایجادشده در اقتدار آمریكایی موجبات تحول مفهوم عمودی امنیت در دوران جنگ سرد به مفهوم افقی در دوران پس از جنگ سرد گردید وجغرافیای سیاسی جهان بر مبنای قوانین جدید بین المللی هویت بخشی شد. قانون جدید در حوزه امنیت بین الملل چنین بود كه «فقدان تهدید به معنای وجود امنیت» نیست برهمین اساس است كه آمریكا فقدان ابرقدرتی چون شوروی به عنوان یك تهدید بزرگ را دیگر به معنای وجود امنیت تحلیل نمی كند.
ایالات متحده امنیت پس از جنگ سرد خود را به صورت افقی و با عوامل تأثیرگذار جدیدی چون اقتصاد، محیط زیست، مهاجرت، تروریسم، ارزش به اضافه نظامی گری توصیف و تحلیل می كند بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ امنیت درسیاست خارجی آمریكا با دو رویكرد امنیت نرم افزاری و امنیت سخت افزاری دسته بندی می شود. در دوران دوقطبی برداشت و ذهنیت جهانیان به صورت ذاتی مفهوم نظامی امنیت در جهان دوقطبی را پذیرفته بود، حال پس از فروپاشی نظام دوقطبی این برداشت و ذهنیت افكار عمومی و بازیگران بین المللی آسیب دیده است، و نیازمند یك ساختاربندی جدید به منظور پذیرش درونی مفهوم امنیت در دنیای جدید هستند.
در جهان پس از جنگ سرد پدیده مهاجرت و ایجاد تجانس فرهنگی در كشورهای صنعتی شده وتوسعه یافته عامل برهم زننده امنیت است. گرم شدن زمین، نازك شدن لایه اوزون وآلودگی صنعتی و جنگل زدایی، ظهور پدیده تروریسم بین المللی همگی از عوامل نوینی هستند كه در پارادایم امنیت جهانی پس از جنگ سرد و علی الخصوص در سیاست خارجی آمریكا عملیاتی گردیده است.
امنیت در سیاست خارجی آمریكا در دوران جنگ سرد براساس تعارضات ایدئولوژیك میان كمونیسم و لیبرالیسم و رقابت تسلیحاتی میان شرق و غرب جهان جایگاه یافته بود، ولی در دوران پس از جنگ سرد رقابت اقتصادی جایگزین رقابت تسلیحاتی گردید و تعارضات ایدئولوژیك میان كمونیسم و لیبرالیسم به تعارضات بین لیبرالیسم و اسلام تبدیل شده است. در كل می توانیم مفهوم امنیت را غیر شفاف دانست همان طوری كه زكی لیدی اشاره كرد:
«براساس گسست میان قدرت و اهداف ایجاد شده، دشمن مفهوم اساسی خود را از دست داده است، پایداری مرزهای هویتی در تعریف خود و دیگری از میان رفته است و ماهیت شفاف امنیت نیز از بین رفته است». جنگ سرد دوران گذار از پارادایم دولت- ملت به گفتمان جهانی شدن است، با توجه به تحرك و بی نظمی های روند جهانی شدن در حوزه های متعددی چون اقتصاد، فرهنگ، سیاست، نظامی و ... امنیت غیرتوسعه یافته، مبهم، نارسا و ماهیتاً جدال برانگیز شده است.
امنیت آمریكا در دوران دو قطبی براساس ایجاد ثبات در سیستم بین الملل بود ولی امنیت شوروی در دوران جنگ سرد براساس ایجاد بی ثباتی بین المللی تدوین می گشت به نوعی امنیت آمریكا در ثبات جهان و امنیت شوروی در بی ثباتی جهان بود واین منشعب از منافع ملی آنها بوده است چرا كه بی ثباتی در هر نقطه ای از جهانی ناراضیانی را بر سر كار می آورد كه عمدتاً گرایشات چپ و همراه با آرمان های كمونیستی شوروی داشتند، لذا از همین رو آمریكا اغلب از ثبات بین الملل حمایت می كرد.
ولی در دوران پس از جنگ سرد وجود قانون جدید و ظهور سیاست های نوین در نظام بین الملل، امنیت مدنظر آمریكا را ایجاد بی ثباتی در نقاط مختلف دنیا قرار داده است و امنیت در سیاست خارجی آمریكا در عصر هژمونیك- محور كنونی با ایجاد بی ثباتی همراه بوده است. ایجاد بی ثباتی در نقاط ژئواستراتژیك دنیا همچون خاورمیانه و شمال آفریقا حتی در آسیای مركزی و قفقاز و بروز انقلاب های نارنجی و شورش در مسكو و ... را می توان در همین چارچوب تحلیل كرد.
● امنیت ارزشی
از سوی دیگر، سیاست خارجی آمریكا ایدئولوژیك است یعنی در كنار واقع گرایی یك ابرقدرت، دارای پشتوانه ایدئولویك چون لیبرال دموكراسی است. این ایدئولوژی در دوران جنگ سرد برای حفظ امنیت ارزشی و پیگیری خواسته های رئالیستی سیاست خارجی آمریكا با ایدئولوژی كمونیستی شوروی به توازن می پرداخت و در رقابت امنیتی بود. ولی پس از جنگ سرد آمریكا به عنوان مدعی نظم دهنده به سیاست بین الملل برای حفظ امنیت ارزشی خود نیازمند یك دشمن ارزشی یا رقیب ایدئولوژیك جایگزین شد.
این نقش رقابتی بعد از جنگ سرد و علی الخصوص پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به اسلام و اسلام گرایان داده شد، و به نوعی استراتژی امنیتی سد نفوذ كمونیسم به سد نفوذ اسلام تغییر شكل داد و معادلات امنیتی در سیاست بین الملل میان غرب و اسلام ادامه یافته است. همه كشورها از جمله آمریكا نیز به دنبال كم هزینه تر كردن راه رسیدن به منافع ملی هستند تا در نتیجه آن امنیت سهل الوصولی را به دست آورند.
آمریكا به عنوان یك بازیگر قدرتمند جهانی با گسترش هنجارها و ارزش های مدنظر خود به دنبال درونی كردن برداشت جهانیان از ارزش های آمریكایی است تا كمتر شاهد تناقضات و تعارضات درونی جهانیان با ارزش های آمریكایی باشد، و در صورت تحقق چنین هدفی بتواند امنیت و منافع ملی خود را با كمترین هزینه كسب و حفظ كند از همین رو بعد از ۱۱ سپتامبر آمریكا با قلب مفهوم تروریسم و هدایت افكار جهانیان به تروریسم اسلامی و تخریب ارزش های ایدئولوژیك رقیب (اسلام) بسترهای جهانی كردن امنیت ارزشی مورد نظر آمریكا را فراهم كرد.
در تحلیل نهایی از جایگاه امنیت در سیاست خارجی آمریكا لازم به ذكر است كه شاید نبود یك رقیب و توازن دهنده معادلات جهانی در برابر آمریكا همچون شوروی در ابتدا مسرت بخشی و نوید یك جهان تك قطبی با رهبریت آمریكا را می داد ولی ایالات متحده پس ازگذشت چند صباحی از فروپاشی نظام دو قطبی متوجه این نكته گردید كه اگر در دوران جنگ سرد با یك دشمن و رقیب قوی رو به رو بود كه منافع ملی و امنیت آمریكا را تهدید می كرد، در حال حاضر اكثر بازیگران قدیمی و جدید بین المللی دشمن و رقیب بالقوه آمریكا هستند و امنیت آمریكا را به خطر می اندازند.
در گذشته اروپای غربی و سایر كشورها بلوك غرب از ترس وجود یك خطر بزرگ مثل شوروی به آمریكا پناه آورده بودند و امنیت خود را با امنیت آمریكا گره زده بودند، ولی در دنیای فعلی كه شوروی وجود ندارد.
فلسفه وجودی حمایت از امنیت آمریكا برای اروپائیان غربی و بلوك غرب به غیر از انگلیس معنای خاصی ندارد، در دیگر بلوك هم كه كشورهای تحت نفوذ شوروی هستند درگیری ارزشی و ایدئولوژیك و فاصله توسعه یافتگی آنها مانع از پیوند امنیتی با آمریكا می گردید، از دیگر سو، فضای جهانی شدن در حوزه فرهنگی و رسانه ای یكی دیگر از پاشنه های آشیل در حفظ امنیت ایالات متحده آمریكاست، لذا می بینیم كه ایالات متحده كه دنیا را دهكده جهانی می داند در دوران پست مدرنیسم، بازگشت و عقب گردی اجباری به ابزارهای قدیمی حفظ امنیت آورده و بهره گیری از زور و نیروی نظامی برای حفظ امنیت خود را در دستور كار گذاشته است و گفتمان امنیتی خود را بالاجبار تنها در حوزه نظامی می بیند، چرا كه در حوزه اقتصادی، فرهنگی، ارزشی ظرفیت های همه گیر لازم به منظور رقابت با بازیگران قدرت یافته نوین در سیاست بین الملل را ندارد.
منابع:
-دكتر سیدعبدالعلی قوام- روابط بین الملل نظریه ها و رویكردها- انتشارات سمت. گفتار ششم
-دكتر سیدعبدالعلی قوام- جهانی شدن و جهان سوم- دفتر مطالعات سیاسی بین الملل وزارت امور خارجه- فصل ششم
- دومنیك داوید- مفهوم امنیت پس از یازده سپتامبر- ترجمه معصومه سیف افجه ای- دفتر مطالعات سیاسی بین المللی ص ۱۱
- دكتر منوچهر محمدی- استراتژی نظامی آمریكا بعد از یازدهم سپتامبر- بنیاد فرهنگی غرب شناسی- ص ۱۳۸
مهدی وحیدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید