چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


چهره هایی که با ما سخن می گویند مدیریتی که مدیری نشانمان می دهد


چهره هایی که با ما سخن می گویند مدیریتی که مدیری نشانمان می دهد
بلاشک امروزه عنوان شایسته ترین و کامل ترین برنامه ساز حوزه طنز در سیمای جمهوری اسلامی متعلق به "مهران مدیری" است، که این ادعا در بازه زمانی تقریبا پانزده ساله تکرار و اثبات شده است. البته این القاب را نه به خاطر جذب حداکثر بیننده توسط ساخته هایش به او می دهیم، بلکه تلاشش برای پرداختن به لایه های پنهان مسائل اجتماعی و بازگویی بدون قضاوت آن چه در باطن مناسبات اجتماعی روزمره طبقات مختلف مخاطبینش روی می دهد وی را به چنین جایگاهی رسانده.
مرور روند برنامه هایی که نام او را به عنوان عامل ساماندهی و بازیگری برخود داشته اند گویای این مطلب خواهد بود که مدیری برخلاف قریب به اتفاق برنامه سازان تلویزیون در حوزه های گوناگون، که عوض آن که برترین دغدغه آنان مضمون و محتوای عرضه شده در برنامه هایشان باشد مسائلی همچون پرنمودن تایم اختصاص یافته به آنان به هرشکل و روشی برایشان اولویتی تعیین کننده است، هنوز چنان نکرده که اصطلاحا بتوان گفت کیفیت را فدای کمیت کرده یا حداقل به میزانی برکار خود اشراف دارد که نتوان چنین ویژگی را برای کارهایش متصور بود. البته فراز و نشیب های آثار او نیز غیرقابل اغماض هستند، با وجود این وقتی ماحصل استمرار و تکامل مدیری در عرصه طنز تلویزیونی را مشاهده می کنیم به صحت اعتقادمان مطمئن می شویم. زمانی بیشتر با ابعاد برجسته کارهای مدیری آشنا خواهیم شد که بدانیم ساختار برنامه سازی او بر مبنای "طنز" قرار دارد و از وضعیت به شدت وخیم این ساختار در سینما و تلویزیون کشور اطلاع داشته باشیم. آن چه در حال حاظرتحت عنوان طنز در رسانه های دیداری ما شناخته می شود را خود مدیری در کنار بزرگی دیگر به نام داریوش کاردان بنیانگذاری کرد. ایام شکوفایی این ساختار مصادف شده بود با پایان جنگ تحمیلی و زمانه ای که هم مردم - به دلیل فراقت از مصائب ناگزیر شرایط جنگی - و هم مسئولین مجدانه پیگیر ایجاد فضائی شاد و مفرح در جامعه بودند. این خواسته با گردآمدن گروهی خلاق و جوان در اواسط دهه هفتاد و تداوم کار آنها در سال های بعد تاحدود زیادی برآورده گردید. ابزار آنان بسیار ابتدائی و ساده و کارشان که در آیتم های کوتاه و اصطلاحا به صورت "بریده بریده" ارائه می گردید شامل ترکیبی از شوخی های کلامی و لودگی ها با پیرنگی از موقعیت های کمیک به سیاقی که آن زمان در برنامه ای رادیوئی به نام "صبح جمعه با شما" اجرا می شد بود.
مشخص بود که اگر روال ایجاشده -که نوآوری های مشهودی درآن جاری بود- در معرض آفاتی که باعث گسست می شود قرار نگیرد، این نهال نوپا قابلیت تبدیل به درختی تناور و پرثمر را دارد. تا آن که مسائلی همچون تنگ نظری های مرسوم در سیما و عواملی دیگر باعث ازهم پاشیدن این گروه به شدت موفق و درمعرض توجه شد و سال های بعداز آن، شاهد انبوهی از تقلیدهای ناشیانه و طبع آزمائی های ناموفق در این عرصه بودیم.
حتی بازگشت تعدادی از چهره های همان گروه در قالب بازیگر، نویسنده و تهیه کننده کارهای طنز، منجر به تکرار توفیقات پیشین نشد. برخی از تحرکات نیز درحد جرقه هایی کم رمق نشان دادند. خطوط داستانی، مضامین و بازی ها جملگی کلیشه ای و تکراری شدند و ماهیت آثار طنز به سوی یک "جک گوئی" مطلق و بی هویت و بعضا بدآموز حرکت کرد. این شاخصه ها هنوزهم در این عرصه رواج دارند و حتی پررنگ تر هم گشته اند و افق روشنی که حاکی از تغییر و بهبود باشد نیز دیده نمی شود. یکی از همین عناصر بازگشته مهران مدیری بود از همان ابتدا نشان داد که نگرشی متفاوت و کمال گرا دراین زمینه دارد. در همان ایامی که خلا برنامه های درخور طنز در تلویزیون ایجاد شده بود، پرسشی در برنامه های نقادانه مرسوم گردید که "تعریف مفهومی طنز و نوع پرداخت به آن در آثار تصویری چیست؟" و هرکس سعی می کرد پاسخی درخور و البته متمایز با دیگران ارائه کند. به یاد دارم خود مدیری هم درمعرض این پرسش قرار گرفت، اما جوابی فاقد پیچیدگی و البته کاربری داد.
او درعمل هم نشان داد ذهنیت و اندیشه ای دیگرگون و تجربه گرا درپیش گرفته و اکنون پایگاهی را صاحب است که دیگر کسی از ساخته او تنها انتظار شوخی محض و خنداندن بی روح و زودگذر را ندارد و سریالش حتی توسط عوام شاخه های مختلفی از تعبیر و تفسیر را شامل می شود. او اکنون در تلویزیون به ترکیبی انحصاری از طنز کلامی و موقعیت دست یافته که نمی توان هیچ یک را غالب دانست و حتی موجب گردیده باوجود اشارات موردی به مسائل آلوده به سیاست، دراین آشفته بازار سیاسی کاری مصون بماند و حتی تشویق شود. شاید به نوعی شروع مدیری در "ببخشید شما" و "پلاک ۱۳" زیاد امیدوارکننده نبود، ولی نشانه هایی همچون تغییر استانداردهای بازیگری در عرصه طنز را به همراه داشت. در ادامه مدیری با ملحق نمودن برادران "قاسم خانی" به عنوان نویسنده کارهایش به قولی جنسش جورشد و توانست قدم به قدم گوشه هایی از قابلیت های خود را به نمایش بگذارد. او می خواست رویه ای که در "پاورچین" شروع کرده بود را در "نقطه چین" قوام بخشد، اما نشد یا شاید ... ولی او از مقصودش منحرف نشد و در نقطه عطفی بانام "شب های برره" و سپس "باغ مظفر" تا حدود زیادی به اهدافش رسید. در یک سال اخیر نیز دو مجموعه مجزا از "مردهزارچهره" را دیده ایم که می تواند اوج گیری رویکرد "طنزاجتماعی" توسط او محسوب شود.
در این سریال آقای "شصت چی" باوجود تحمل محکومیت و اظهار ندامت، با هویتی مخدوش شده دست و پنجه نرم می کند و از سوی جامعه طرد می شود. این مشکلات علاوه بر تنگناهای مادی، پیوندهای خانوادگی و دلبستگی هایی که حیات معمول اورا سبب می شوند را با خطر نابودی نزدیک می کند. بنابراین او تصمیم می گیرد برای جبران جفای دیگران نسبت به خود، نقاب بزند و با هویت جعلی اسباب سرگرمی خود را فراهم آورد.
گرچه داستان به گونه ای پیش می رود که گویا قرارگرفتن او درعوض موقعیت ها از روی تصادف و سو»تفاهم هستند، ولی روشن است که این جابجایی ها بازتابی از واقعیت های جامعه مشوش ما هستند. جامعه ای که ناهنجاری ها را به هنجار مبدل کرده و تقریبا هیچ کس در آن جایگاه واقعی و مطلوب خود را صاحب نیست و اجزای آن مجبورند برای ارتقای کاذب درجات فردی و اجتماعیشان نقش بازی کنند و ازخود دور شوند. سرانجام این نقاب زنی و تناقض هم درافتادن به منجلاب مشکلات و طرد همیشگی از جامعه رسیدن به ناکجاآباد خواهد بود. در این سریال به شیوه ماهرانه و نرمی، کاستی ها و آشفتگی های نظام اجتماعی به تصویر کشیده می شود. تصویری که اگرچه با شوخی و لودگی مخلوط است، اما ته مزه تلخ ناپاکی هایی که به رخ تماشاگر کشیده می شود یقینا تا مدت ها با او همراهی می کند.
و پرسش های فراوان و پاسخ های رنگ به رنگی که در ذهن پرورانده می شود; چه تعداد از افراد اطرافمان را با شخصیت و رفتار "مسعود شصت چی" دیده ایم و چه قدر خودمان را به او نزدیک می دانیم؟ موقعیت هایی که در آنها قرار می گیرد مصنوعی و فانتزی هستند یا واقعی و ملموس در زندگی؟ آیا او را گناهکار می دانیم یا یک ابله اشتباهی؟ اگر مجرم است چرا بستر اقدامات مجرمانه برایش فراهم است؟ این فراهمی از چه طریقی برای او حاصل می شود و چه کسانی مقصر هستند؟ در دادگاه او و در بازجوئی از او جای چه افرادی با چه سمت هائی را خالی می دانیم؟ او باید تغییر کند یا جامعه اش؟ اگر او ابله است، سیستم اجتماعی چه نواقصی دارد که این طور با چند حماقت برهم می ریزد؟ اینها و حتی چندین برابر اینها، سوالاتی هستند که پس از دیدن هرقسمت از مجموعه امسال او به ما سنجاق می شوند و تا مدتی مارا درگیر می کنند.
نویسنده : محسن دقت دوست
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید