چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
زرد را از من بگیر، مشکی را نه
خدا میداند برای اینکه در مصاحبه بتواند ما را مغلوب و مجذوب کند، چهقدر به کت و شلوارش فکر کرده بود. محمد سلوکی از آن آدمهائی است که دغدغه لباس و پوشش را آنقدر دارد که حالا برای خودش در این زمینه صاحب سبک باشد. او فرمولهائی دارد و براساس آنها خوشتیپی را از بر است. خوب میداند چه چیزی را باید کجا بپوشد و از آن عشق کت و شلوارهائی است که پای رگال لباسش، حتماً زمانی را برای خوب فکر کردن میگذارد. خودش این دغدغه و وسواس را به نوعی وابسته به شغلش میداند ولی از طرفی میداند که همه همکارانش به اندازه او حساس نیستند. محمد سلوکی را هیچوقت با یک کت و شلوار ثابت و تکراری بهخاطر نخواهید آورد. مرد دقیقی است و تا دلتان بخواهد پیراهن مردانه دارد. خودش که میگوید همهچیز زیر سر علی لهراسبی است. حالا دیگر چرایش را خدا میداند.
● شبها به لباس فردا فکر میکنم
من خیلی کت و شلوار ندارم. یک رگال و یک چند دستی هم در کمد اتاقم. من در خودم اخلاق جدیدی کشف کردهام. وقتی یک کت و شلوار نو میخرم، تا دو سه ماهی همهاش آن را میپوشم. انگار ذوقش را دارم. من همیشه قبل از خواب به این فکر میکنم که فردا چه لباسی بپوشم. به این فکر میکنم که در چه مکانهائی قرار است ظاهر شوم و به همین دلیل کت و شلواری را انتخاب میکنم که برای همه آن مکانها توجیهپذیر باشد. مگر اینکه ببینم به هیچ عنوان نمیشود که آن وقت زمانی را میان کارهایم خالی میکنم و به خانه میروم و لباسم را عوض میکنم.
● کت و شلوار خوب؟
بهنظرم نمیتوان کلی گفت. برای هرکس کت و شلوار ایدهآلش فرق دارد. مثلاً لاغرها و قدبلندها نباید راهراه بپوشند. کوتاهها و چاقها از چهارخانه پرهیز کنند و مسنها رنگ زیاد روشن را از کمدشان بیرون بیندازند. بستگی به محیط و شخصیت اجتماعی هم دارد. مثلاً یک دیپلمات هیچ وقت کت و شلواری با رنگی روشن نمیپوشد. چون اصلاً در روابط دیپلماتیک چنین امری پسندیده نیست. در عوض در مراسمهای رسمی سینمائی و از این دست، پوشیدن یک کت و شلوار سفید خیلی هم شیک است.
● خوشتیپها کی هستند؟
آدمی که فکر میکند به اینکه چه بپوشد، برای چه بپوشد، برای کجا و برای چه ساعتی از روز و چه ماهی از سال میپوشد، قاعدتاً تبدیل به آدمی خوشتیپ و خوشپوش میشود. البته باید رنگ و طرح را در حوزه سلیقهای خودش انتخاب کند. فکر کردن بهنظرم مهمترین عنصر در خوشتیپ شدن است. همه اینها به امکانات و داشتههای ما هم مربوط میشود. بستگی به جمعی هم که در آن وارد میشویم، دارد. چون ممکن است من در جمعی با همه تلاشم، آنقدر خوشتیپ بهنظر نرسم. حسین پناهی خدابیامرز در سریالی میگفت در مورد لباس تنها کسی که لباس میپوشد، محق نیست. همه کسانی که او را میبینند هم محقند.
● هنوز جوانم
۲۰ ساله بودم، تینایجری لباس میپوشیدم. بزرگتر که شدم کمکم به کت و شلوار رو آوردم. چون احساس کردم برای اینکه من را بپذیرند و به من اعتماد کنند باید لباسی بپوشم که کمی رسمیت داشته باشد. ابتدا به کتهای تک با شلوارهای تک رو آوردم. حتی آنوقتها کت و شلوار راهراه هم میپوشیدم که کمتر در فروشگاهها پیدا میشد. وقتی بزرگتر شدم، کت و شلوارهایم هم تغییر کردند. با اینکه الان کت و شلوارهای مردانه میپوشم ولی پیراهنهائی را انتخاب میکنم که کمی خاصتر باشد. بالاخره هنوز جوانم.
● در دفتر یک تهیهکننده
وقتی برای صحبت در مورد اجرای یک برنامه با تهیهکننده قرار دارم، ابتدا میپرسم چه برنامهای است. با توجه به ژانر برنامه، نوع لباس پوشیدن من برای تأثیر بر تهیهکننده فرق دارد. اگر میخواهم با تهیهکننده یک جنگ شبانه طرف بشوم، کت و شلواری میپوشم که کمی متفاوت باشد. در عوض اگر با تهیهکننده یک برنامه سیاسی قرار داشته باشم، کت و شلواری کاملاً رسمی میپوشم تا از من خوشش بیاید و احساس کند از پس کارش برمیآیم.
● در جمع همصنفها
در بین ما مجریها رقابت بر سر لباس خیلی کم وجود دار. البته در کشورهای خارجی به این صورت نیست و در این زمینه تا دلتان بخواهد رقابت هست. ولی من برای حضور در جمع همصنفهایم، بهترین کت و شلوارم را انتخاب میکنم. چرا؟ چون ناخودآگاه حس رقابت میکنم. چون همکار هستیم و چون مشتریهایمان هم یکی هستند. سعی میکنیم لباسی بپوشیم که کاملاً متفاوت بهنظر برسم.
● رنگ من
بگذارید تکلیفم را روشن کنم. من هیچوقت زرد انتخاب نمیکنم. کلاً خوشم نمیاید. طوسی یخ هم همینطور. هیچوقت حس خوبی به آن ندارم. البته بهنظرم به بافت پارچهای که تن میکنیم هم بستگی دارد. مثلاً من رنگ سدری را برای مخمل خیلی دوست دارم ولی در پارچههای دیگر دوست ندارم. رنگهائی مثل مشکی و سفید و قهوهای را هم دوست دارم. بهنظرم شکیلاند. کلاً رنگی را میپسندم که من از نظر اعتمادبهنفس و درخشان بودن و غرور ارضا کند.
● در جمع بزرگان فامیل
همیشه به این جمع فکر کردهام. سعی میکنم به این فکر کنم که از زبان آنها شنیدهام که چه چیزی را از لباس پوشیدن جوانها نمیپسندند. من هم دقیقاً همان را نمیپوشم. سعی میکنم کت و شلواری را انتخاب کنم که تن خود آنها هم هست. البته با یک پیراهن با یقهای ۲ دکمه و آهاردار چون به هرحال باید با آنها فرقی داشته باشم. یک شلوار طوسی، یک کت سرمهای و یک پیراهن آبی یقه دو دکمه را به خودم پیشنهاد میدهم. شاید هم یک پیراهن چهارخانه ریز آبی و سفید.
● شب خواستگاری و عقدکنان
من در شب خواستگاریام کت و شلواری متفاوت پوشیدم. یک کت و شلوار سدری، یک پیراهن کشمیر سدری با خطوط استخوانی. یک کفش چرم استخوانی به همراه کمربند استخوانی و یک جوراب سدری. برای کمربندش چهار روز همهجا را زیر و رو کردم. خانمم هم البته روی همین کت و شلوار نظر داشت. برای مراسم عقدکنان هم کت و شلواری زغالی که کمی براق بود به تن داشتم. کفش و کمربند مشکی با جورابی مشکی.
بعدها هر دوی این کت و شلوارها را در برنامههای تلویزیونی هم پوشیدم. کت و شلوار دامادیام الان برایم کوچک شده. در اصل من چاق شدهام. وقتی چاق میشوم بیشتر از این ناراحتم که تعدادی از کت و شلوارهایم را از دست میدهم.
● در برنامههای تلویزیونی
مهمترین جا برای من به لحاظ انتخاب لباس تلویزیون است. زیرا اگر اشتباهی کنم نمیتوانم توجیه کنم. میتوانم در یک میهمانی بگویم ببخشید که لباسم مناسب نیست چون از جائی میآیم. ولی من بهعنوان مجری در خانه مردم میهمانم و باید لباسی بپوشم که دوست دارند. دکور خیلی مهم است و در تک برنامهها میشود کت و شلوار را با دکور هماهنگ کرد. در برنامههای روتین نمیتوانم یک کت و شلوار تکراری بپوشم. هیچوقت در برنامههای تلویزیونی کت و شلوار سفید نمیپوشند زیرا تصویر را خراب میکند. ما در ایران در برنامههای تلویزیونی طراح لباس نداریم. دو مورد وجود داشته که طراح صحنه، همان طراح لباس هم بوده که بهنظر من نتیجه خوب از آب در نیامده و من باز کار خودم را کردهام.
● فرمولهای سلوکی
▪ لطفاً آرم سر آستین را حتماً بکنید. این مثل همان مارک آویزان به پشت شلوار است.
▪ یک قاعده انگلیسی میگوید یک جنتلمن دکمه پائین کتش را نمیبندد. اگر کتتان دو دکمه است دکمه پائین را نبندید و اگر کتتان ۳ دکمه است فقط دکمه وسط را ببندید.
▪ سعی کنید هیچوقت با کت و شلوار جوراب سفید نپوشید مگر اینکه کت و شلوارتان هم سفید باشند.
▪ لطفاً به رنگ جورابها خیلی توجه کنید که با کت و شلوارتان هماهنگ باشد.
▪ با کت و شلوار تیره، کفش تیره بپوشید و برعکس.
▪ اگر کت و شلوار روشن میپوشید، حتماً یک پیراهن تیرهتر زیرش بپوشید.
▪ کت و شلوار و پیراهن یکدست سفید یا مشکی شیک است ولی رنگهای دیگر نه.
▪ یقه پیراهن نباید شکسته و سرآستینها نباید خورده شده باشد.
▪ شیکپوشی با گرانپوشی یکی نیست.
▪ اگر گردن بلندی دارید حتماً پیراهنهائی را بخرید که یقههایشان حتی با باز گذاشتن دکمه، ایستاده میمانند. بهنظرم خیلی شیک است.
● خوشتیپترینها
من جرج کلونی را خیلی میپسندم. هرچند آنها طراح لباس دارند. یک دوست مهندس هم دارم که واقعاً خوشپوش است. کمتر مثلاش دیدهام. اصلاً کار خودش را بلد است.
● لوازم کت و شلوارهایم
تا دلتان بخواهد دکمه سردست درام. یک جفت دارم که سنگی آبی دارد که برای پیراهنهائی که در این تم رنگی هستند، استفاده میکنم. مثل همان، یکی هم با سنگ مشکی دارم. کیف دست نمیگیرم چون ست کردنش برایم سخت است. درعوض ساعت هم چند تا دارم. گاهی کت و شلوارم را با بند هماهنگ میکنم و گاهی با صفحهاش.
● خوشتیپترین سلوکی
در یک زمستان یک کت و شلوار و یک پیراهن مشکی به تن کردم. پیراهنم مقداری لخت بود و دکمه بالایش را هم باز گذاشته بودم. روی کتم یک بارانی چرم مشکی بلند پوشیده بودم و یک شال بلند مشکی و سفید و خاکستری هم دور گردنم رها انداخته بودم. خودم که خیلی دوست داشتم.
● کمد مردانه ایدهآل
▪ کت و شلوارهائی به رنگهای مختلف، سفید، کرم، شکلاتی، قهوهای، طوسی روشن و دو سه تا تیره با تفاوتهای چشمگیر.
▪ یک عالمه پیراهن!
▪ برای هر طیف رنگی کت و شلوارها، یک کفش و کمربند و جوراب مشخص.
▪ برای مردهای ۴۰ سال به بالا حتماً جلیقه یقه هفت نازک هم برای زیر کت وجود داشته باشد.
● عادت شیرین من و علی لهراسبی
من و علی لهراسبی در دورهای هر وقت بیکار میشدیم، میرفتیم و کت و شلوار و مخصوصاً پیراهن مردانه میخریدیم. این دیگر تبدیل به یک عادت شده بود. اگر علی برای فعالیتهای کاریاش سفری داشت، ۴۸ ساعت وقت میگذاشتیم و به این فکر میکردیم که علی چه پیراهنی باید برای خودش بخرد و من چه رنگی کم دارم و ... به مارک اهمیت میدادیم اما بعد از سرمان افتاد و به خوشگل بودن فکر میکردیم.
● از زبان علی لهراسبی درباره محمد سلوکی و لباس پوشیدن
رفیق خوشتیپ من
نمیدانم چرا اینقدر زود به زود دلم برای محمد تنگ میشود. شاید به این دلیل باشد که دورهای من و محمد همهاش در حال خرید لباس بودیم. یک وسواس دوستداشتنی. برای خرید به همه مراکز خرید معروف تهران سرک میکشیدیم. سایزهایمان شبیه هم بود و از طرفی میدانستیم که چه رنگ و طرح و مدلی به هر کداممان میآید. من عشق کت و شلوار نیستم ولی چون یک لباس رسمی است، پا به پای محمد خرید میکردم. ما برای خرید کت و شلوار و پیراهن مردانه پایه همدیگر بودهایم. وقتی قرار بود به مسافرتی بروم، با محمد فکر میکردیم و لیست خرید تهیه میکردیم. میدانستم خیلی دوست دارد. برای همین چندتائی کت و شلوار هم برایش سوغات آوردهام. رفیقم خوشتیپ است.
منبع : مجله زندگی ایده آل
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست