پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


ساده انگاری در ادبیات نمایشی کودک و نوجوان


ساده انگاری در ادبیات نمایشی کودک و نوجوان
به نام خداوند كودكی و مهر
سال های سال است كه مساله ضعف متون نمایشی در كشور ما به معضل تئاتر تبدیل شده و همه دست اندركاران این عرصه از منتقدان و صاحب نظران گرفته تا هنرمندان و حتی نمایشنامه نویسان مشكل اصلی آثار نامطلوب نمایشی را در درجه اول متاثر از ضعف نمایشنامه می دانند. این البته حقیقتی است كه در آن شك و تردیدی وجود ندارد چرا كه نمایشنامه نه تنها طرح اصلی و نقشه جامع یك بنای نمایشی است، بلكه حكم همان خشت و سنگ بنای اولیه را دارد كه اگر كج گذاشته شود تكلیف ساختمان نهایی معلوم است. اما در خصوص ادبیات نمایشی كودك و نوجوان مساله تا حدی متفاوت است. متفاوت نه به آن معنا كه در این جا مشكلات متن نمایشی قابل چشم پوشی است و یا اهمیت ساختار دراماتیك در نمایشنامه كودك و نوجوان نسبت به تئاتر بزرگسالان كمتر است، بلكه به عكس مساله متن نمایشی و توجه به عناصر ساختاری نمایشنامه در تئاتر كودكان و نوجوانان، از ظرافت، حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار است. دلیل این امر هر چند بر كسی پوشیده نیست اما شاید ذكر این حقیقت خالی از لطف نباشد كه برخی از عناصر سازنده یك متن نمایشی در تئاتر بزرگسالان، از جمله داستان پردازی و یا نمود بیرونی و عینی وقایع، گاه ممكن است به عمد توسط نویسنده مورد بی توجهی قرار بگیرد. اما نمایشنامه نویس كودك و نوجوان می باید علاوه بر به كارگیری درست همه عناصر ساختاری موارد دیگری را هم مورد توجه قرار دهد.
از جمله این موارد می توان به تاكیدگذاری درشت نمایی و اغراق های فنی، ایجاد فضای فانتزی خیال پردازانه و بعضا رویاگونه و ایجاد ریتم و ضرباهنگ متناسب با حال و هوای مخاطب و در عین حال نگاه ساده و سرراست، به دور از حواشی و اضافات گمراه كننده و پیچیدگی های متداول در متون بزرگسال اشاره كرد. این ها البته مواردی است كه در طول سالیان سال اشتغال و درگیری ام با مقوله نمایشنامه نویسی كودك و نوجوان(از حدود سال ۱۳۷۰) با آن ها مواجه بوده ام. اما آن چه در این مجال كوتاه می توان به آن اشاره كرد این است كه در اكثر آثار نمایشی كه در حوزه تئاتر كودك و نوجوان نوشته و اجرا می شود نه تنها شاهد رعایت موارد ذكر شده نیستیم، بلكه مشاهده می كنیم كه بسیاری از این آثار حتی از عناصر اولیه و ساختار ابتدایی یك اثر نمایشی تهی است. ضعف در قصه پردازی به عنوان مهم ترین عنصر ارتباط با مخاطب كودك، عدم تناسب موضوع و مساله نویسنده با تماشاگر، بكارگیری شخصیت های ناهمگون با قصه و فضا بدون پشتوانه و شناسنامه فردی و عموما بی هویت، زبان و ادبیات نامناسب و نامفهوم اتفاقات بی منطق و بی آغاز و انجام و مواردی از این دست، مشكلاتی است كه همواره دامنگیر متون نمایشی كودك و نوجوان بوده است.
اما از همه این موارد مهم كه بگذریم ادبیات نمایشی كودك و نوجوان ما در حال حاضر از مشكل و معضل بزرگ تری آسیب می بیند كه شاید سبب ساز بسیاری از موارد ذكر شده باشد. در سال جاری و در مدت حدود شش ماهی كه از مسوولیتم در شورای نظارت بر تئاتر كودك می گذرد و بخصوص در چند هفته ای كه درگیر بازخوانی متون نمایشی سیزدهمین جشنواره تئاتر كودك و نوجوان بودم با خواندن بیش از پانصد عنوان متن نمایشی به مشكل مشتركی در اكثر این نمایشنامه ها برخورد كردم كه به گمانم اگر مساله و معضل اصلی تئاتر كودك و نوجوان نباشد، یكی از مهمترین آن هاست؛ معضلی كه شاید بیشترین لطمه را به این آثار وارد كرده و در عین حال همواره از منظر توجه و عنایت نویسندگان، تماشاگران و حتی گاه منتقدان مخفی مانده است و آن «نگاه ساده انگارانه» به مقوله تئاتر كودك و نوجوان است. به جرات می توانم بگویم معضل ساده انگاری همچون یك بیماری پنهان به پیكر نحیف تئاتر و ادبیات نمایشی كودك و نوجوان ما رسوخ كرده و تك تك اعضا و عناصر آن(از طرح داستانی تا عناصر ساختاری و حتی پایان بندی اثر) را در بر گرفته است. شاید به خاطر همین نگاه ساده انگارانه است كه در اكثر آثار خلق شده تحت عنوان تئاتر كودك و نوجوان شاهد رویدادهای بی منطق داستان های بی آغاز و انجام و حضور اشخاص و كاراكترهای بدون هویت و شناسنامه هستیم. ساده انگاری را با هر تعبیر و معنایی كه در نظر بگیریم خواه ناخواه به دست كم گرفتن مخاطب كودك و نوجوان و به قولی جدی نگرفتن این گونه مهم نمایشی منتهی می شود. شاید بتوان گفت تئاتر كودك و نوجوان و بخصوص ادبیات نمایشی كودك در شرایط كنونی از یك سوء تفاهم بزرگ در معرض آسیب است و آن این كه بسیاری از نویسندگان و دست اندركاران فعلی این عرصه نه تنها به ظرافت، حساسیت و در مجموع مسوولیت خطیر خود واقف نیستند بلكه آن را دست كم گرفته و سهل و ساده می پندارند. شاید با این تصور كه ذهن فرار، تنوع طلب، زودباور و خیال پرداز كودكان متوجه خطاهای به ظاهر كوچك آنان نمی شود. پس هرگونه انحراف از خط داستانی مجاز شمرده می شود و وقوع هر اتفاق و ورود و خروج هر شخصیت بی هیچ دلیل و منطق دلیل مند و منطقی تصور می گردد. در حالی كه چنانچه از سراتفاق و یا كسب تجربه مخاطب اثری نمایشی و یا هر اثری از این دست همراه با كودكان باشیم. بدون شك مشاهده می كنیم كه آنان عموما به نكات جزیی خاص و ظریفی توجه می كنند كه اكثر بزرگسالان شاید به دلیل عادت و یا مشغله های دوران بزرگسالی از آن غافل اند. چه بسا نگاه ساده انگارانه ای كه از آن سخن به میان آمد، از همین غفلت بزرگسالانه ناشی شده باشد.
بی جهت نیست كه در اكثر آثاری كه با عنوان نمایشنامه كودك و نوجوان نوشته می شود شاهد آن هستیم كه در روند نمایش داستان مدام از مسیر اصلی خود دور می شود؛ اتفاقات و حوادث فرعی و گاه حتی بی ارتباط با روند داستان بی هیچ دلیل و منطقی به وقوع می پیوندد، آدم ها و اشخاص نمایش بدون هیچ سنخیت و هماهنگی با یكدیگر و با كلیت اثر با هر بهانه ای وارد قصه شده و بدون هیچ دلیلی خارج می شوند از هر واژه كلام و جمله تنها با ظاهر ساده و گاه شعرگونه، اما مملو از اشتباهات دستوری و ادبی استفاده می گردد و ده ها خطای كوچك و بزرگ دیگر صورت می گیرد. در بیشتر بحث های انتقادی و البته متداول درخصوص این آثار معمولا كم تجربگی و عدم دانش فنی نویسنده سبب ساز بروز این خطاهای گسترده قلمداد می شود و صاحب نظران این عرصه سعی می كنند با توصیه نویسندگان و هنرمندان به مطالعه و تجربه بیشتر آنان را متوجه اشتباهات خود ساخته و از خطاهای بعدی جلوگیری كنند حال آن كه خطا و مشكل اصلی در همان سوء تفاهمی نهفته است كه از نگاه ساده انگارانه و در وا قع غفلت بزرگسالانه به مقوله تئاتر كودك و نوجوان ناشی می گردد. هرچند مطالعه علمی و كسب تجربه و دانش فنی درخصوص ویژه گی های خاص تئاتر كودك و نوجوان موجب رفع بسیاری از مشكلات فعلی این عرصه خواهد شد اما چنانچه دیدگاه نویسندگان و دست اندركاران این امر نسبت به حساسیت، اهمیت و ظرایف و پیچیدگی های خاص تئاتر كودك و نوجوان تغییری نكرده و آنان فضای كار برای كودك و نوجوان را همچنان عرصه ای سهل و ساده و به قولی«بچگانه» تصور كنند، با كمال تاسف باید گفت شاهد اتفاقی خاص و جریانی رو به رشد در زمینه تئاتر كودك و نوجوان نخواهیم بود.
سیدحسین فدایی حسین
منبع : روزنامه ایران