سه شنبه, ۱۳ آذر, ۱۴۰۳ / 3 December, 2024
مجله ویستا


گسست‌ از گسست‌...


گسست‌ از گسست‌...
صبح‌ هر روز از اولین‌ كارهایی‌ كه‌ انجام‌ می‌دهیم‌ نگاه‌ كردن‌ در آینه‌ است‌. بطور معمول‌ در هر خانه‌یی‌ چندتایی‌ از آن‌ وجود دارد و این‌ خود دیدن‌ در طول‌ روز خواسته‌ یا ناخواسته‌ در دفعات‌ گوناگون‌ انجام‌ می‌گیرد. به‌ این‌ كار كه‌ زیاد هم‌ بد نیست‌ عادت‌كرده‌ایم‌ و راه‌ گریزی‌ از آن‌ وجود ندارد. هنگام‌ استفاده‌ از آینه‌ باید در مقابل‌ خود بایستیم‌ و برای‌ لحظاتی‌ دست‌ كم‌ در مورد بخشی‌ از وجودمان‌، كه‌ حاضر است‌ و حیات‌ فیزیكی‌ هم‌ دارد، چشمان‌مان‌ را باز كنیم‌ و به‌ آن‌ بنگریم‌. ما آینه‌ها را برای‌ این‌ تهیه‌ كرده‌ایم‌ كه‌ هر موقع‌ اراده‌ كردیم‌ بخشی‌ از وجود ظاهری‌مان‌ را نشان‌ دهد و البته‌ بیشتر علاقه‌مندیم‌ ما را آنگونه‌ كه‌ می‌پسندیم‌ و دوست‌ داریم‌ بنمایاند. پنجره‌های‌ خانه‌ گاه‌ تصاویر ما را به‌ خودمان‌ بازخورد می‌دهند.
هرچیز دیگری‌ كه‌ بتواند نور را بخوبی‌ در یك‌ تركیب‌بندی‌ مناسب‌ با ما قرار دهد قادر است‌ این‌ كار را به‌ آسانی‌ حیرت‌آوری‌ انجام‌ دهد. بدون‌ آنكه‌ قصد خاصی‌ داشته‌ باشیم‌ و شاید هم‌ داشته‌ باشیم‌، هر روز بارها و بارها در مقابل‌ آینه‌ قرار می‌گیریم‌. بهتر آن‌ است‌ كه‌ گفته‌ شود در مقابل‌ خودمان‌ قرار می‌گیریم‌ و این‌ ایستادن‌ در روبروی‌ آینه‌ معنایی‌ غیراز پرداختن‌ به‌ نظافت‌ و تمیزی‌ معمول‌ هر روزه‌ می‌تواند داشته‌ باشد! بطور حتم‌ چند سوال‌ در مورد ساعات‌ و لحظه‌های‌ در پیش‌ و حتی‌ گذشته‌ آن‌ به‌ ذهن‌مان‌ می‌رسد و اگر كسی‌ در كنارمان‌ باشد بر زبان‌مان‌ نیز جاری‌ می‌شود. سوال‌هایی‌ كه‌ زمان‌ و مكان‌ نمی‌شناسند و هر موقع‌ كه‌ بخواهند بخصوص‌ در مواقعی‌ كه‌ فرد در مقابل‌ خود قرار می‌گیرد به‌ دنبال‌ پاسخی‌ در خور می‌گردند و اگر قانع‌ نشوند تمام‌ وجود او را به‌ جنبش‌ می‌اندازند. ما هیچ‌ راه‌ فرار و گریزی‌ از خودمان‌ نداریم‌. آینه‌ها اجسام‌ بی‌جانی‌ هستند كه‌ خودمان‌ جای‌ برخی‌ از آنها را مشخص كرده‌ایم‌ و باید بپذیریم‌ كه‌ آنها كارشان‌ نشان‌ دادن‌ هرچیز از زشت‌ تا زیبای‌ آن‌ است‌.
اولین‌ پیام‌ آینه‌، نو شدن‌، حتی‌ در صورت‌ و ظاهر قضایاست‌ كه‌ جور دیگری‌ باید دید و این‌ نوع‌ نودیدن‌ دیگران‌ ابتدا از خود دیدن‌ به‌ صورتی‌ دیگر آغاز می‌شود. اما فقط‌ آینه‌ نیست‌ كه‌ می‌تواند به‌ ما كمك‌ كند تا خود را با آن‌ ببینیم‌. بطور مسلم‌ بسیار چیزهای‌ دیگر هم‌ وجود دارند كه‌ می‌توانند در این‌ «واكاوی‌» درونی‌ به‌ یاری‌ ما بیایند و ما را در این‌ سفر شهودی‌ كه‌ می‌تواند در نهایت‌ حتی‌ به‌ مكاشفه‌یی‌ هم‌ منجر شود همراهی‌ كنند! آرزوهای‌ ما با آزادی‌ بی‌حد و حصری‌ كه‌ یكطرفه‌ به‌ خودشان‌ داده‌اند با زبان‌ بی‌زبانی‌ با ما سخن‌ می‌گویند و زیركانه‌ آنچه‌ را كه‌ ما دوست‌شان‌ داریم‌ و در حسرت‌ سیر دیدن‌شان‌ بسر می‌بریم‌ در قالب‌ و شكل‌ پیشگویی‌های‌ ابتدایی‌ و البته‌ دل‌ خوش‌ دار و خوش‌ فرم‌ و خوش‌ لباس‌ به‌ دیدار لحظات‌ ما می‌آورند. این‌ دیدارهای‌ دوسویه‌ كوتاه‌ مدت‌ بدون‌ اینكه‌ در جایی‌ ؤبت‌ شود وجود دارد و انكار آن‌ سودی‌ ندارد. آنها آینه‌هایی‌ هستند كه‌ با نگاه‌ معمولی‌ دیده‌ نمی‌شوند اما وجود دارند و حتی‌ بهتر از آن‌ احساس‌ می‌شوند. از اینگونه‌ آینه‌ها فراوانند؟!
● روی‌ دیگر سكه‌
از خانه‌ كه‌ خارج‌ شویم‌ این‌ نوع‌ خود دیدن‌ به‌ صور و اشكال‌ دیگر ادامه‌ دارد. در مقابل‌ ویترین‌ مغازه‌ها می‌ایستیم‌. قبل‌ از اینكه‌ اجناس‌ داخل‌ آن‌ را ببینیم‌ باز خود را می‌بینیم‌ كه‌ روبروی‌مان‌ ایستاده‌ و به‌ ما می‌نگرد. البته‌ در اینجا دیگر تنها نیستیم‌. نگاه‌های‌ زیادی‌ با هم‌ تلاقی‌ می‌كنند و به‌ هم‌ می‌نگرند. انسان‌هایی‌ كه‌ مانند بیگانگانی‌ نسبت‌ به‌ هم‌ هر كدام‌ روی‌ خطوط‌ موازی‌ حركت‌ می‌كنند، اما به‌ ناچار در آینه‌ها به‌ گونه‌یی‌ متقاطع‌ با هم‌ برخورد می‌كنند. انسان‌هایی‌ كه‌ علاوه‌ بر بیگانگی‌ نسبت‌ به‌ دیگران‌ در گریز از خویشتن‌ به‌ خود و توانایی‌های‌ خویشتن‌ نیز ناآگاه‌ هستند. این‌ روزها كه‌ بانك‌ها و ساختمان‌های‌ بلند با شیشه‌های‌ دودی‌ و دوجداره‌، خود در هر كوی‌ و برزنی‌ سربرآورده‌اند زیباترین‌ آینه‌ها را به‌ شهروندانی‌ كه‌ از خود گریزانند رایگان‌ هدیه‌ می‌كنند. آینه‌هایی‌ كه‌ اندازه‌ آدم‌ها را بیشتر از حد معمول‌ مواج‌ و خمیده‌ نشان‌ می‌دهند. شاید اندازه‌ آدمیان‌ در این‌ زمانه‌ پرخلل‌ از حد طبیعی‌ همه‌ دوره‌های‌ پیش‌ از این‌ افزایش‌ یافته‌ و تنها چنین‌ آینه‌هایی‌ می‌توانند و باید آنها را به‌ نمایش‌ همگانی‌ بگذارند.
همه‌ با هم‌ به‌ دیدار یكدیگر در خیابان‌ عریضی‌ كه‌ هر روز و هر شبش‌ هزاران‌ زن‌ و هزاران‌ مرد بی‌زنبیل‌ و با كیف‌ از آن‌ می‌گذرند، می‌آیند و همدیگر را نادیده‌ و ناشناخته‌، به‌ اجبار به‌ سوی‌ آینه‌های‌ نخست‌ باز می‌گردند! آینه‌های‌ بیرون‌ و بهتر كه‌ طراحان‌ و سازندگان‌ آنها كه‌ در محاسبات‌ خود از همه‌ علوم‌ از ریاضیات‌ تا فلسفه‌ و ادبیات‌ كمك‌ گرفته‌اند در نشان‌ دادن‌ آدم‌ها به‌ خودشان‌ به‌ ندرت‌ اشتباه‌ می‌كنند اما آدم‌ها را به‌ اشتباه‌ می‌اندازند. در اینجا انسان‌ها همدیگر را در این‌ آینه‌های‌ خوش‌ ساخت‌ شتابان‌ و رونده‌ و متعجب‌ می‌بینند. نگاه‌ آدم‌های‌ بیرون‌ كوتاه‌، آنی‌ و زودگذر است‌ و این‌ البته‌ چه‌ ایرادی‌ دارد؟ اما چه‌ را می‌بینند؟ در اصل‌ بیرون‌ كوتاه‌، آنی‌ و زودگذر است‌ و این‌ البته‌ چه‌ ایرادی‌ دارد؟ اما چه‌ را می‌بینند؟ در اصل‌ مجال‌ نگریستن‌ و اندیشیدن‌ را باید داشته‌ باشند یا نه‌؟ آیا قرار است‌ چیزی‌ دیده‌ شود؟ این‌ نوع‌ همگانی‌ دیدن‌ نوعی‌ ندیدن‌ است‌ و ندانستن‌. اثر آموزه‌های‌ آینه‌های‌ بیرون‌ بر انسان‌ به‌ گونه‌یی‌ است‌ كه‌ ذهن‌ او را از انواع‌ داده‌ها لبریز و او را در تحلیل‌ و تفسیر آنها با مشكل‌ روبرو می‌سازد و فرد می‌آموزد تا بر روی‌ نادانسته‌های‌ خود پرده‌ زیبایی‌ كشیده‌ و آن‌ را به‌ دیگران‌ نوع‌ دیگری‌ نشان‌ دهد و راز جهل‌ نهان‌ خود را از چشم‌ دیگران‌ مخفی‌ دارد و بهتر كه‌ آن‌ را كتمان‌ كند و با چشم‌پوشی‌ ساده‌ و دم‌دستی‌ از كنار آن‌ بگذرد.
آینه‌هایی‌ كه‌ شخص آگاهانه‌ آنها را برای‌ خوب‌ دیدن‌ خود برمی‌گزین‌ آیا نشانه‌ ساده‌ و كوچكی‌ از توانایی‌ انتخاب‌ برای‌ نوعی‌ دیگر نودیدن‌ انسان‌ امروزی‌ است‌ كه‌ باید در همین‌ سطح‌ و حد بماند یا می‌تواند ارتقا یابد؟
یا یك‌ سوال‌ كوچك‌ برای‌ مسائل‌ بزرگ‌ است‌ كه‌ چون‌ جواب‌ خود را به‌ وضوح‌ و روشنی‌ دریافت‌ نكرده‌ و نمی‌كند در ذهن‌ و جان‌ آدمی‌ به‌ تكاپو افتاده‌ و مانند جیرجیرك‌ به‌ آوازی‌ مدام‌ می‌پردازد؟ و آیا تایید این‌ گفته‌ است‌ كه‌ راه‌ هزار كیلومتری‌ با یك‌ قدم‌ شروع‌ می‌شود؟(۱) اما یك‌ چیز مسلم‌ وحتمی‌ است‌ كه‌: این‌ آینه‌ها بهترین‌ و زیباترین‌ گزینه‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ فردیت‌ دست‌ كم‌ ظاهری‌ او در مقابل‌ آینه‌های‌ مقعر اجتماعی‌ هستند كه‌ او را از میان‌ انبوه‌ كسانی‌ كه‌ شتابان‌ و گریزان‌ به‌ هر سو روانه‌اند مشخا و متمایز می‌كند و این‌ آیا شروع‌ خوبی‌ برای‌ گفتمان‌ فرد و اجتماع‌ است‌؟ آیا نیازی‌ به‌ این‌ گونه‌ گفت‌وگوی‌ موازی‌ شیشه‌یی‌ وجود دارد یا خیر؟ و آیا این‌ گسست‌ را می‌توان‌ از هم‌ گسست؟ و گسستگی‌ را به‌ پیوستگی‌ تبدیل‌ كرد؟ كاری‌ دشوار و مسیری‌ سخت‌ است‌ ولی‌ دشواری‌ و پرفرازی‌ و كم‌نشیبی‌ راه‌ از ارزش‌ و اهمیت‌ آن‌ نمی‌كاهد!
زنگارزدایی‌ برای‌ همه‌جانبه‌ نگریستن‌! از آینه‌های‌ خانگی‌ آغاز می‌شود تا در نهایت‌ به‌ پاك‌ كردن‌ آینه‌ این‌ زمان‌ كه‌ زیاد هم‌ روشن‌ و شفاف‌ نیست‌ می‌رسد. در فراتر از دیوارهای‌ بلند و رفیع‌ امروز باز هم‌ حرف‌هایی‌ برای‌ گفتن‌ و زمانی‌ برای‌ اندیشیدن‌ بطور حتم‌ وجود دارد! و انسان‌ هنوز دارای‌ قوه‌ نطق‌ است‌ (۲) و با آن‌ شناخته‌ می‌شود و از تناقض‌ موجود وضع‌ امور، از چنانكه‌ هست‌ تا چنانكه‌ باید باشد، متعجب‌ می‌شود(۳) و تنها جانداری‌ است‌ كه‌ وقتی‌ احساس‌ تفوق‌ و پیروزی‌ داشته‌ باشد می‌خندد.(۴) و شاید مجبور شود مثل‌ صدف‌ پس‌ از شكسته‌ شدن‌ شكل‌ دیگری‌ بخندد! و خود را به‌ نوعی‌ دیگر در آینه‌ها ببیند!
گرچه‌ من‌ زعدم‌ دلخوش‌ و خندان‌ زادم‌
عشق‌ آموخت‌ به‌ من‌ شكل‌ دیگر خندیدن‌
به‌ صدف‌ مانم‌ خندم‌ چون‌ مرا درشكنند
كار خامان‌ بود از فتح‌ و ظفر خندیدن‌ (۵)
پی‌نوشت‌:
۱. ضرب‌المثل‌ چینی‌
۲. ارسطو
۳. دكتر علی‌ اصغر حلبی‌: تاریخ‌ طنز و شوخ‌ طبعی‌ در ایران‌
۴. توماس‌ هابز
۵. مولانا
سیروس‌ تقی‌پور لنگرود
منبع : روزنامه اعتماد