شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مدرنیته و خشونت رهاشده


مدرنیته و خشونت رهاشده
یکی از مسائل مهمی که همه فرهنگ ها و جوامع با آن مواجه هستند مساله خشونت است. فرهنگ های بشری هر کدام به نوعی تلاش کرده اند تا این مساله را هم پاسخ بدهند و هم مهار کنند. مدرنیته به عنوان یک شکل متاخر و شاید به تعبیر دیگر شکل متمایز جامعه انسانی است که عملا مواجهه دیگری را با این مقوله به کار برد.
شاید بتوان از نوعی رهایی وحشی خشونت در دنیای مدرن حرف زد. در جهان سنت دو مکانیسم اصلی برای شکل دادن و صورت بندی فرهنگ وجود داشته:
۱) اساطیر
۲) مناسک.
اساطیر و مناسک در کلی ترین نگاه دو کارکرد اصلی را با خود داشتهاند:
۱) بازنمایی نمادین اهمیت هر آنچه برای بقای جامعه ضرورت دارد
۲) بازنمایی نمادین(مهار نمادین) هر آنچه که برای بقای جامعه و انسان مضر است.
به عبارت دیگر اساطیر و مناسک در بیانی نمادین و در بستری از تقدس و تعالی بخشی معنوی بنیادهای جامعه و هر آنچه که این بنیادها را تهدید می کند، را در بر می گیرند. یکی از مقولات بنیادین که بشر همیشه با آن مواجه بوده مساله خشونت است. خشونت هم به عنوان تمایلی درونی برای اعمال آن در خود، دیگری و حتی جهان جاندار و بی جان اطراف و هم به عنوان تجربه خشونت که از جانب جهان پیرامون متوجه انسان است و معمولا بقای نفس او را به خطر می اندازد. به عبارت دیگر خشونت یک فرآیندی است که هم ریشه در درون آدمی دارد و هم ریشه در بیرون. مناسک و اساطیر در جهان سنت بواسطه نمادهایی مثل قربانی مقدس خشونت را در حریم تقدس و در نماد قربانی مهار می کردند.
با این کار هم اعمال خشونت بر قربانی تمایل به خشونت را ارضا می کرد و هم اینکه اهدای قربانی نیروهای خشن بیرونی را راضی می کرد. به عبارت دیگر جهان سنت همیشه خشونت را در حریم تقدس مناسکی و اساطیری مهار کرده بود. با ورود مدرنیته از یکسو تاکید بر عقل به مقابله با اساطیر به مثابه روایت های نامعتبر دانش پرداخت و به بهانه نقش دین در تصلب جامعه و حبس نیروهای خلاقه بشری در دنیای مسیحیت، به مقابله با تقدس و عرفی کردن آن و شکستن حصارهای امر قدسی پرداخت. این حصار شکنی از یکسو موجب رهایی نیروهایی شد که به ساخت تمدن جدید کمک کرد و از سوی دیگر نیروهایی را آزاد کرد که بشر در طی تاریخ همیشه دنبال مهار آنها بود. یکی از این نیروهایی که به صورت وسعیی پایش به جامعه انسانی فارغ از حصار مناسک قدسی بازشد، تمایل به خشونت بود. مازوخیسم و خودآزاری و دیگر آزاری در سطح فردی و جمعی یکی از رایجترین مساله های انسان مدرن است. آزار نوعی اعمل خشونت است، برخود یا دیگری. در تفریحات و ورزشها گسترش بی رویه ورزش های خشن که می توان گفت متنوع ترین طیف انسانی را هم مخاطب خودش دارد، و در هنر ژانر وحشت و در عمل هم جنگ های جهانی اول و دوم که روی همه تاریخ را سفید کردند، محصولات بارز این افسارگسیختگی خشونت بودند.
دیدن یک مسابقه به اصلاح کشتی کج و رضایت شادمانه انسان مدرن از دیدن خشونت رها بسیار جالب است. گلادیاتورهای جهان باستان در طی مراسم خاصی به جنگ با یکدیگر واداشته می شدند. امروز همه عالم محضر خشونت شده است. امروزه رسانه ها به مثابه عرصه مناسکی تصویری و غیر قدسی هم به ارضای رسانه ای تمایل به خشونت می پردازند و هم اینکه نوعی آموزش خشونت هم در آنها داده می شود. دنیای سنت شکار و تیراندازی را به مثابه ابزارهای کارکردی برای بقا به انسان یاد می داد و دنیای مدرن برای تفریح و لذت خشونت مهار نشده.به نظر می رسد مدرنیته در عرصه خشونت موجب رهایی افسار گسیخته آن شد که مهمترین نمود آن دغده جنگ اتمی است، خشونتی تمام عیار و به نوعی پایان خشونت، چون احتمالا بعد این جنگ نوع بشر باقی نمی ماند که عامل خشونت یا موضوع خشونت باشد.
com.dlogfa.Ethnolog
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید