چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
کارآفرینی زنان ایران؛ چالشها، موانع و ابتکارها
● با تشكر از این كه وقت خود را به خوانندگان چشمانداز ایران اختصاص دادید. طی این چند سال اخیر شنیدیم كه شما دستاندركار «توسعه كارآفرینی زنان» هستید و پایاننامه كارشناسی ارشد خود را نیز در همین زمینه نوشتهاید، در این راستا موفق هم بودهاید و به همین كار نیز اشتغال دارید. در كتاب خود به نام «راههای توسعه كارآفرینی زنان» مواردی از این كارآفرینان را معرفی كردهاید. ما به تحقیق و كار شما علاقهمند شدیم؛ زیرا مهندس بازرگان در سال ۱۳۴۲ كتابی با عنوان «اسلام مكتب مبارز و مولد» نوشت و روی مقوله تولید بسیار تمركز داشت، من از ایشان پرسیدم منظور شما از بخش خصوصی چیست كه این قدر روی آن تكیه میكنید؟ ایشان گفت وقتی مهندس كشاورزی فارغالتحصیل میشود، نباید درگیر بوروكراسی نظام بشود، بلكه باید یك كار مولد انجام دهد و خودش كشاورزی كند.
منظور از بخش خصوصی، مولد بودن آن است.
نكته دیگری كه نظر ما را جلب كرد این بود كه دوستی بسیار دنیا دیده و دستاندركار تولید داریم كه میگفت ۹۰% این قاشق و چنگالهای ساخت ژاپن كه دنیا را تصرف كرده، دستاورد خانمهای خانهدار ژاپن است. نكته راهبردی دیگر این كه بیش از نیمی از جمعیت را زنان تشكیل میدهند و اگر زنان ما به كار تولید اشتغال پیدا كنند، بسیار خوب است، چنانكه در روستاها نقش تولیدی زنان چشمگیرتر از مردان است. ما بسیار خوشحال شدیم كه شما به این نكتهها توجه دارید و روی مسئله كارآفرینی زنان كار میكنید. از آنجا كه خوانندگان چشمانداز ایران با «فرهنگ مبارز و مولد» آشنایی دارند، گفتوگو با شما برای خوانندگان نشریه سودمند و آگاهیبخش خواهد بود. از شما میخواهیم نخست بگویید چه شد كه شما به این فكر افتادید و انگیزه شما چه بود؟ دوم این كه رساله و یا پایاننامه شما دربردارندهٔ چه مطالبی است؟ و سوم این كه موارد كارآفرینی زنان را هم برای ما توضیح دهید؟
▪ من هم تشكر میكنم از این كه وقتتان را در اختیار من قرار دادهاید، رویكردی كه نسبت به این مسئله داشتم، اینگونه بود كه نگاه به زن عموماً در مطالعات، پژوهشها و داستانها همیشه یك نگاه ترحمآمیز بوده است و شاید هم ریشه تاریخیاش این بود كه زن یك عنصر ضعیف قلمداد شده و حتی خودش هم به این تضعیف خود كمك كرده است. از سوی دیگر، تاریخ ما هم یك تاریخ مذكر بوده و این مسئله نیز آن را تشدید كرده است، بنابراین هر چه قدر هم كه همه بخواهند حركتی در جهت توسعه زنان ایجاد كنند ـ به غیر از یك سری استثناها ـ عموماً چنین نگاهی دارند. اگرچه ممكن است واقعیت اجتماع ما اینگونه باشد ولی به نظر من شناخت تصویر وضع موجود درجهت آگاهیبخشی خوب است، اما اگر فقط به این مسئله بسنده بكنیم، اتفاقی نمیافتد و حركت و مسئولیتی در ما ایجاد نمیشود كه بخواهیم این روند را تغییر بدهیم. نگاه من به این وضعیت به گونهٔ دیگری بوده است ـ نه این كه این فقط نگاه من باشد ـ ولی در مطالعاتی كه داشتهام، كمتر دیدهام كه به این مسئله توجه شده باشد.
به نظرم میرسد كه اصولاً ما باید نگرشمان را تغییر بدهیم و روی الگوها و نمونههایی از زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی كار كنیم؛ این زنان حركتهایی ایجاد كردهاند كه میتواند امیدبخش و انرژیزا باشد، اینها كسانی بودند كه در متن همین جامعه زندگی میكردند ـ چه در روستا و چه در شهرها ـ با همین وضع موجود و با همین نگرش منفی موجود نسبت به زن، منتها امتیاز آنها این است كه در عرصه مدیریت و كارآفرینی ظرفیت بالایی دارند. این زنان كسانی بودند كه توانستند از موانع عبور كنند و پیام و نویدی بدهند و راه را هم برای خودشان و هم برای جامعه زنان باز و هموار كنند. اگر ما افراد محرك و مولد و مثبت را كه خودشان توانستهاند این چالشها و موانع را كنار بزنند و از ایستایی و توقف و همچنین این روحیه كه دیگران راه را باز بكنند تا ما حركت بكنیم بگذرند، تكثیر كنیم تحولی در جامعه زنان ایجاد خواهد شد، اما اگر ما تنها روی یك تصویر از بدبختی و ضعف كه در حوزهٔ مسائل زنان هست ـ كه من انكار نمیكنم ـ متوقف بشویم، نه تنها هیچ كاری برای زنان نكردهایم، بلكه ممكن است تنها برای خودمان منافع مقطعی ایجاد كرده باشیم. به نظر من اگر فقط تصویر وضع موجود را ترسیم كنیم، به خودی خود اتفاقی نمیافتد؛ بنابراین ما باید یك حركت برتر انجام دهیم كه زنان را به سمت كارآفرینی سوق دهیم یعنی به سمتی بروند كه تغییری در خودشان ایجاد بكنند و بتوانند در جامعه مؤثرتر واقع شوند.
● یعنی در واقع شما آمدهاید بالندگی زن را نشان دادهاید و نرخ رشد آنها را مطرح كردهاید و میگویید علاوه بر اینكه باروری موزون تولید نسل دارند، در مدیریت تولید نعمات مادی نیز اثرگذارند.
▪ بله، اینها كسانی نبودند كه از جای دیگری آمده باشند، اینها كسانی هستند كه از همین جامعه عبور كردهاند و به اینجا و به مقام كارآفرینی رسیدهاند.
● و این یعنی خودجوشی زنان در جامعه.
▪ بله، بویژه آن كه نیمی از جمعیت جامعه ما را زنان تشكیل میدهند. در بحث توسعه نیز؛ توسعه زمانی در یك كشور اتفاق میافتد كه زن در آن جامعه توسعه پیدا كند، چرا كه زن عنصری است كه پرورش دهنده دیگران، هم زن و هم مرد، است و اگر فكرش تغییر نكند و نگرش و بینش و معرفت و بصیرت كافی به دست نیاورد و خود را به عنوان یك عنصر مسئول اجتماعی ـ كه بسیار مهم است ـ قلمداد نكند، در پروسه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی كشور نمیتواند اتفاقی بیفتد. از این زاویه است كه به این موضوع حساس شدم و پایاننامهای بر این اساس نوشتم. اگر ما با بهره بردن از تجربه كشورهای دیگر، شرایط محیطی خودمان را هم بررسی كنیم، آنگاه خواهیم دید كه چه استراتژی و یا چه راهكاری برای برون رفت از این ركود و ترویج و توسعه كارآفرینی زنان در جامعه خواهیم داشت.
● آیا پایاننامه خود را در جامعه تحقق دادهاید و تداوم بخشیدهاید؟
▪ این پایاننامه تقریباً تحولی در روند كار خودم ایجاد كرد، بنابراین بعد از آن پایاننامه احساس كردم كه به سمت تحقق نسبی نتایج مطالعه خود بروم. حدود ۳۰% این مطالعه در جامعه روستایی و ۷۰% در جامعه شهری بود. مشكل من در آن زمان این بود كه ما در ایران هیچ گونه پایگاه و بانك اطلاعاتی نداشتیم و دریافت این اطلاعات خیلی مشكل بود. به نظر من مهمترین كاری كه باید توسعه پیدا كند، كشف كارآفرینان است. ما فكر میكنیم در روستاهایمان فقط كار میكنند، نه این گونه نیست بلكه هم كارآفرین روستایی و هم كارآفرین شهری داریم و كشف اینها بسیار مهم است، آن هم در جامعهای كه ما پایگاه اطلاعاتی نداریم.
● شما میگویید یك عده «كار میكنند» و یك عده «كارآفرین»اند، ممكن است فرق این دو را بیان كنید؟
▪ كارآفرینی( (Entrepreneurship ، فرایند خلق ابتكارها و نوآوریها و ایجاد كسب و كارهای جدید در شرایط پرابهام و خطرخیز از طریق كشف فرصتهای محیطی و بسیج منابع است، عنصر متحرك كارآفرینی «خلاقیت و نوآوری» است. كارآفرین ) (Entrepreneur كسی هست كه ایده خلاقی دارد و ویژگیها و خصلتهایی دارد كه او را از عامهٔ مردم جدا میكند. ویژگیهای عمده كارآفرینی روحیه خلاقیت و نوآوری، ریسكپذیری، استقلال طلبی، میل به نتیجه، پشتكار، عزم، قدرت رهبری و آیندهنگری است و در جهت رسیدن به آن قله كه در چشمانداز خودش میبیند، حركت میكند و راه را باز میكند.
● آن هم در شرایط بازدارنده؟
▪ بله، موانع و سدهای زیادی وجود دارند، اما كارآفرینها نمیایستند تا سفرهای آماده پهن شود و بنشینند در كنار آن سفره و كارآفرینی كنند، نه این گونه نیست. در واقع این ویژگی در آنها وجود دارد كه آن سفره را خود پهن میكنند.
● همین مشكل برای فارغالتحصیل خارج از كشور ما هم وجود دارد. میگویند وقتی به ایران میآییم كه شرایط آماده باشد. همه شرایط در خارج از كشور مثلاً آمریكا برای ما مهیاست تا بتوانیم كار كنیم. درحالی كه آنها باید خودشان كارآفرین شوند و با دستاوردهایشان كارهایی را راهاندازی كنند.
▪ ما در واقع در مورد كارآفرینی دو روی سكه داریم. یك روی سكه، بحث ما روی كسانی است كه خودشان كارآفرین هستند یا میخواهند در عرصه كارآفرینی وارد شوند. آن چیزی كه مطرح است این است كه علیرغم همه محدودیتها و موانع، خودشان باید این قابلیتها و ویژگیها را در درون و وجود خود پرورش بدهند و به گونهای رشد دهند كه علیرغم این موانع بتوانند راه را باز كنند و فرصتها را فراهم كنند. در واقع قدرت ریسكپذیری و درگیرشدن با شرایط خطرخیز را داشته باشند، اما روی دیگر سكه، بستری است كه باید توسط دولت ایجاد شود. حتی در كشورهای سرمایهداری كه دولت نقش كمتری دارد. دولت به عنوان بسترساز و حمایت كننده و تسهیلكننده نقش فعالی دارد، مثلاً دولت امریكا در زمان ریگان با كسری بودجه روبهرو شد، با این همه تسهیلاتی برای ترغیب زنان به سمت كارآفرینی فراهم كرد كه موجب رشد ۷۵ درصدی كارآفرینی زنان شد. در آن زمان با همین روش توانستند بخش عمدهای از كسری بودجه خود را پوشش بدهند، در واقع برای توسعه روند حركت خودشان از این ابزار خوب استفاده كردند، در ایران نیز دولت باید نقش بسترساز و تسهیلكننده داشته باشد و به هیچ عنوان نباید وارد اجرا شود. من در پروژه پایاننامه خود، راهكاری برای كارآفرینی زنان پیشنهاد دادهام كه سه استراتژی اصلی دارد: نخست حفظ نهاد خانواده است یعنی علیرغم این كه ما میگوییم زنان به این عرصه ورود جدی پیدا كنند اما به دلیل ارزشهای مقبول جامعه ما در ابعاد ملی و مذهبی، خانواده بهعنوان یك نهاد كوچك اجتماعی نقش عمدهای دارد.
استراتژی دوم، نقش دولت به عنوان حمایت كننده و تسهیلكننده است و دولت نباید به هیچ عنوان وارد عرصه اجرا شود گاه دولت اطمینانی به بخش غیر دولتی ندارد. درحالی كه تنها باید تسهیلكننده باشد بهعنوان مثال باید نظام آموزشی را اصلاح كند. هماكنون نظام آموزشی ما به گونهای نیست كه روحیه خلاقیت و كارآفرینی از آن بیرون بیاید.برای كسی كه ایده خلاق دارد و میخواهد سرمایهگذاری كند، باید بتواند به راحتی به وام و اعتبارات و تسهیلات دست پیدا كند، همچنین زیرساختهای دیگر جامعه مثل فناوری اطلاعات، ارتباطات و امكانات باید در اختیار كارآفرین قرار گیرد.
استراتژی سوم، نقش بخش غیردولتی كه به طور مشخص بخش خصوصی و تشكلهای حرفهای هستند، اینها در واقع نهادهایی هستند كه میتوانند نقش مجری و عامل اصلی را در فرایند كارآفرینی داشته باشند كه اینها را باید پیدا كنیم. اگر ما بتوانیم این حلقهها را به خوبی به هم وصل كنیم، آن وقت میتوانیم یك محیط امن اجتماعی، اقتصادی برای رشد و پرورش و توسعه كارآفرینی ایجاد كنیم.
● اگر بخش خصوصی را بخش مولد فرض كنیم، نه آن خصوصی كردنی كه عملاً مخصوصی كردن است؟
▪ نه، منظورم آن خصوصی كردن كه از دولت درمیآید نیست. آن خصوصی كردن كه عموماً از طریق كسبوكارهای كوچك و متوسط است كه رشد پیدا میكند، در بررسی ما تقریباً عموم كارآفرینها ـ نه فقط خانمها، آقایان هم همینطور ـ از خانهٔ خود كسب و كار را شروع كردهاند و الان به یك كسب و كار بزرگی دست پیدا كردند، براساس امكانات و تواناییهایی كه خود داشتند از كار كوچك آغاز كردند. بنابراین تفكیك بسیار مهم است. شما سئوال كردید كه پیامدها و كارهای بعدی چه بوده است؟ بعد از آن پایاننامه احساس كردم كه این جمعبندی باید نخست نهادینه و سپس استمرار پیدا كند، درنتیجه چند كار پژوهشی دیگر انجام دادم كه در همین حوزه بوده است. تاكنون حدود ۲۵۰ نفر زن كارآفرین در ایران شناسایی شده است و علاوه بر آن هم علاقهمندیم كه زنان كارآفرین خارج از كشور را كشف كنیم و در واقع اینها را در پیوند با یكدیگر قرار دهیم و كاری كه الان انجام شده، مطالعات موردی (Case Study) حدود ۵۰ نفر زن كارآفرین، از مرحله ایجاد و تأسیس تا مرحله بقا و توسعه تهیه شده كه ۱۰ مورد آن در كتاب موجود است. روش تحقیق این مطالعه بهصورت كیفی انجام شده، یعنی من از هیچ پرسشنامهای استفاده نكردم. علتش هم این بوده كه خواستهام مصاحبهها عمیق و طولانی انجام شود و از درونش هم ابتكارها و نوآوریها و هم چالشها و محدودیتها را بیرون آورم.● دستیابی به این موارد، آن هم به تنهایی چگونه برای شما امكانپذیر بود؟
▪ البته پایاننامهام را بهطور انفرادی انجام دادم اما بعدها در شركت "خانه پژوهش نواندیش" به صورت گروهی كار شد. در اوایل مطالعه شنیده بودم ما یك زن معدنچی در ایران داریم و تقریباً من ۲۵ جا مراجعه كردم تا این زن معدنچی را بیابم. خیلی از اینها گمنام بوده و هستند و عدهای هم هنوز كشف نشدهاند. این مرحله از تحقیقات مشكل بود ولی ارزش داشت بخصوص برای ما جالب بود كه حتی خیلی از روشنفكران و تحصیل كردگان جامعه ما نمیدانستند كه زنان این كارها را انجام میدهند، چون عموماً یك تصویر محدود و مشخص و تعریف شده از نقش زن در جامعه داشتند. ما نسبت به كشف، الگوسازی، مطرح شدن زنان كارآفرین در قالب مطالعه موردی، فیلم مستند و همایشهاو نشستهایی كه این زنان، خود را معرفی كنند و كارهایشان را مشخص كنند فعال شدیم.
در جمعبندی ۵۰ موردی (case) كه تهیه كردیم، به این نتیجه رسیدیم كه چالشها و محدودیتهای آنان در سه سطح مطرح بود و علیرغم آن ابتكار عمل داشتند؛ چالش اول محدودیتهای فردی و به بیان دیگر، محدودیت خانوادگی آنها بود. همسر بعضی زنان اجازه نمیدادند كه وارد كسب و كار جدیدی بشوند و بخشی دیگر چالشهای آنان در این سطح به نگهداری بچههای كوچك آنها برمیگشت. چالش دوم مربوط به كم و كاستیهای علمی و مهارتهای آنها میشد كه در واقع دانش و مهارت كافی برای راهاندازی كسب و كار را نداشتند. چالش سوم به محدودیتهای سازمانی برمیگشت؛ یعنی زمانی كه كسب و كار جدیدی ایجاد میكردند، در پروسه توسعه آن مجموعه با چالشهای جدیدی روبهرو میشدند، ازجمله مدیریت منابع انسانی، تأمین منابع مالی، مدیریت منابع موجود، تعیین بازار هدف و بخش فروش و بازاریابی، تأمین امكانات فیزیكی و زیربنایی محدودیتها و چالشهای سطح سوم ناشی از محیط اجتماعی بود كه بخشی از آن به محدودیتهای قانونی مربوط میشد كه هیچ قانونی برای ترغیب و ترویج كارآفرینی وجود ندارد و این نبودن قانون در مواردی هم خود مانع ایجاد میكند.
یك بخش دیگر هم موانع فرهنگی بود كه متأثر از نگرشهای منفی نسبت به زن خاصه و نگرش منفی نسبت به مدیریت و كارآفرینی زن بود. برای نمونه، یكی از مطالعات موردی انجام شده دربارهٔ خانمی است كه متأسفانه دو سال پیش براثر سرطان ریه فوت كردند. مورد وی بسیار جالب است. در دهه شصت بحث زن مثل امروز مطرح نبود. در آن سالها وی یك شركت حمل و نقل بینالمللی در ایران تأسیس كرد كه در عرف ما این حرفه كاملاً مردانه است. او در هر سه زمینه، چالش و مشكل و محدودیت داشت. از نظر خانوادگی همسرش اجازه نمیداد كسب و كار جدیدی داشته باشد و البته این خانم با سیاستها و ابتكار عملهایی، بعد از حدود یك سال اولین محموله خودش را به خارج از كشور صادر كرد. با همسرش وارد مذاكره شد و توانست همسر خود را در كسب و كار خویش جذب كند. برای همسرش بسیار مشكل بود كه زنش ریئسش باشد. اما از آنجا كه كارآفرینان همیشه ابتكار عمل دارند، این زن در همان موقع شركت خود را دو بخش كرد، حمل و نقل بینالمللی و حمل و نقل داخلی. حمل و نقل بین المللی را به دست همسرش داد و حتی فرصتی فراهم ساخت كه او یكسال به كانادا برود تا دوره كارآموزی حمل و نقل بینالمللی ببیند. حمل و نقل داخلی را هم خودش در دست گرفت. از بعد سازمانی یكی از محدودیتهایی كه داشت در آن موقع كسی به او وام نمیداد. اصلاً اطمینانی به یك زن زیر ۳۰ سال نداشتند تا به او وام بدهند. در آن زمان یك سری شركتهای مضاربهای، پول از مردم میگرفتند كه بعدها با وجود تخلّفات پیاپی از حركت آنها جلوگیری شد. وی گفت این پانصدهزارتومان و یكمیلیون تومانی و... كه به این شركتهای مضاربهای میدهید، به من دهید. من با این پولها كامیون و تریلر میخرم و سند مالكیت آن را به اسم شما میكنم و در ماه یك بخش از درآمد به شما برمیگردد و او توانست از این طریق ۴۰ دستگاه تریلر و كامیون بخرد و یك كار بسیار جالب هم انجام داد كه یك نوع فرهنگ سازی در جامعه رانندهها به شمار آمد. در جامعه ما همان طور كه میدانید یك نگرش خاص به رانندهها داشتند.
ایشان حتی توانست در رفتار این رانندهها تغییری ایجاد كند، با یك نوع مدیریتی كه من اسمش را "مدیریت عاطفی" میگذارم، مدیریت عاطفی به این معنی كه بسیاری از این خانمها در كسب و كار خودشان همان رابطه مادرگونه و خواهرگونه را كه در خانه خود دارند، نسبت به پرسنل و كاركنان خود هم دارند. در بعد اجتماعی هم محدودیتهایی داشت. هر جا كه میرفت او را تحویل نمیگرفتند، مثلاً میگفتند برو جای دیگر بنشین چون نامحرمی، چشم ما به شما نیفتد یا این كه در جاهایی به راحتی با او قراداد امضا نمیكردند و او پس از یك سال پشتكار و دوندگی و تلاش و صرف انرژی توانست یك چهره موفق و حرفهای در آن صنعت از خود معرفی كند. دو عنصر قوی در این ۵۰ مورد وجود داشت، یكی در صنف و صنعت خود بسیار معتبر هستند و نسبت به آن تخصص و اشراف كامل دارند و دوم این كه منش و شخصیت بسیار بالایی دارند. برای همین است كه اینها این توانایی را دارند كه بتوانند به عنوان یك الگوی اجتماعی قابل قبول تأثیر همه جانبه به خصوص در نسل جوان بگذارند. زمانی كه این خانم در بیمارستان بود من به عیادت وی رفتم. او میدانست كه تا ۱۵ روز دیگر فوت میكند، با این حال به من میگفت: "بیا كمكم برویم برای زنان افغانی كار كنیم، من هم حاضرم در كارگاههای آموزشی آنها بیایم." فیلمی از او تهیه شده و مصاحبهای با وی كردند و سوال شده كه بیماری شما ناشی از چیست؟ وی گفت: پزشكان تشخیص دادهاند كه ۷۰% از استرس كاری و ۳۰% از مصرف زیاد سیگار است. از وی پرسیدند اگر خداوند عمر دوباره به شما بدهد چه میكنید؟
آن خانم گفت كه از آن ۳۰% كه سیگار بوده دست میكشم اما اصلاً حاضر نیستم از آن ۷۰% دست بكشم. اینها عشق و علاقهای است كه آنها را به سمت كارآفرینی میكشد. تصور هم نكنید كه انگیزه آنها صرفاً انگیزه مادی است. وقتی كه ایشان فوت كردند، در مراسم تشییع جنازهاش كسانی آمده بودند كه زندگی آنها توسط این خانم تأمین میشد و هیچ كس هم تا آن روز نمیدانست. آن چیزی كه من در طول این سالها از زندگی این خانمها استنباط كردم این بوده كه اینها موانع و محدودیت اجتماعی را هر چند تلخ و ناگوار باشد به عنوان یك واقعیت اجتماعی نگاه میكنند كه بسیار مهم است.
نمونهای دیگر، زنی روستایی است. او در روستایی واقع در امیرآباد خراسان زندگی میكند. ۵۰ سال سن و پنج كلاس سواد دارد. در واقع او روستا را به ویژگیهای شهر نزدیك كرده است. زمانی كه این خانم میخواست به دنبال آوردن برق به روستای خود برود، مسئولان اداره برق به این خانم گفتند باید بروی و امضای همه مالكان روستا را بگیری. وقتی این خانم رفت كه از صاحبان خانهها كه طبعاً آقایان بودند امضا بگیرد، بعضی از آقایان به این خانم گفتند برای ما مرگ بهتر است تا به یك خانم امضا بدهیم. من به این خانم كارآفرین گفتم كه شما آن زمان چه احساسی داشتید، میگفت بسیار تلخ بود ولی میخندید و میگفت من میدانستم كه اینها چنین تفكری دارند، با این همه رها نكردم. به هر حال او با پشتكار خود برق آن روستا را تأمین كرد. آقایان هم با آن كه میدانستند این برق منافعش به آنها هم میرسد، باز هم مخالفت میكردند. این زنان با چنین نگرش و ساختارهای بستهٔ فكری و سنتی توانستهاند حركتی چشمگیر ایجاد كنند. چند روز پیش از همان روستا این خانم با من تماس گرفت و گفت: "دو ایستگاه شیر دوشی مكانیكی هم درست كردهایم. در روستا با ژاپنیها هم قراداد بستهایم." از كارهای جالب او تأسیس تعاونی و ایجاد ۶۰۰ شغل در ۱۴ روستای اطراف است. بافت سنتی آن روستا به گونهای بود كه خانمها به راحتی به عرصههای اجتماعی وارد نمیشوند. این خانم در چنین شرایطی به سراغ همسرهای این خانمها رفت و با آنها صحبت كرده و مجوز حضور آنها را گرفته و بعد با خانمها وارد مذاكره شده است. زنان كارآفرین واقعیتهای اجتماعی را میدانند. ولی به من میگفت: "اگر من اول به سراغ خانم ها میرفتم، همه میگفتند همسران ما نمیگذارند. من دیدم اول باید بروم همسران آنها را توجیه بكنم، بعد وقتی آنها توجیه شدند، خانمها به راحتی میآیند."
نمونه دیگر، خانم صنعتگری است كه در تهران زندگی میكند. او تعریف میكند كه وقتی میخواست قراردادی را با یكی از واحدهای صنعتی ببندد، مسئول مربوطه گفته كه "مردت كو؟" "آیا شما اصلاً از این صنعت چیزی میدانی؟" وقتی از او پرسیدم كه شما در آن زمان چه برخوردی كردی؟ وی گفت من در آن روز، راه گفتوگو و مدارا را باز كردم و علتش هم این است كه من نمیخواستم ساختههای خودم را تخریب كنم. این جملهٔ بسیار زیبایی بود. یعنی اگر بخواهم با روحیه عصبی برخوردی داشته باشم، هیچ كس همكاری نمیكند و كار در بنبست تمام میشود و این من هستم كه باید بروم و در منزل بنشینم. اینها این مسائل را به عنوا ن یك واقعیت اجتماعی پذیرفتهاند و این خانمها هم انسان هستند و برایشان بسیار سخت است ولی دورنمایی در ذهنشان هست كه این مسائل را در مجموعه خود بسیار كوچك و حقیر میبینند؛ بنابراین اینگونه نیست كه با این مسائل به صورت هیجانی و عصبی برخورد بكنند، آنها یك پشتكار وصف ناشدنی دارندكه آنها را به آن سمت میبرد، مرتب به خودشان امید میدهند و محیطی فراهم میكنند كه امیدبخش است. اینها كسانیاند كه در مجموعه خودشان اعتبار خاصی دارند. وقتی وارد هر كدام از این قلمروها میشویم، هر كدام از این خانمها به عنوان یك چهره معتبر در صنف و صنعت خود شناخته شدهاند. دیگر جنسیت مطرح نیست و كاملاً آنها را پذیرفتند و قبول كردهاند، اما این یك مسیر كاملاً طولانی بوده كه همهٔ آن به همت خودشان صورت گرفته است. بحث ما این است كه دولت و جامعه باید بستری فراهم كند و اینگونه باشد كه همه توسط آنان انجام شود، علتش هم این است كه وقتی این محیط این قدر بسته باشد، تعداد كمی حاضرند كه وارد این عرصه بشوند، چون كارآفرینی هم مثل پدیدههای دیگر كاملاً نسبی است. بعضی آن قدر خلاقیت و روحیه امیدواری و پشتكارشان زیاد است كه به جلو میروند، بعضیها هم ممكن است كه بین راه متوقف شوند. نكته دیگر این كه بسیاری از اینها ممكن است نیت اولیهشان برای كسب و كار در جهت منافع شخصی و كسب درآمد باشد اگر حلال باشد، خیلی هم خوب است، اما در پروسه توسعه خودشان كمكم به سرمایههای اجتماعی تبدیل میشوند و هویت اجتماعی پیدا میكنند.
اكنون یكی از كارآفرینها كه در محمدشهر كرج زندگی میكند، آمده و یك منطقه را آباد كرده است. او دامدار صنعتی است و علاوه بر این كه كسب و كار خود را توسعه داده به توسعه آن منطقه هم كمك جدی كرده است. با این كه وی عضو هیچ گروه و دستهای نبوده و نیست، مردم آنجا این خانم را به عنوان عضو شورای شهر قبول كردند و همه به او رای دادند. در واقع او را تا این حد پذیرفتهاند. وی پروسهای را طی كرد كه كمكم اعتبار اجتماعی قابل توجهی یافت و به منزله یك الگوی اجتماعی قلمداد شد. زنان كارآفرین روحیهٔ زایش و پویش و پرورش دارند. نمیخواهند تنها خودشان توسعه پیدا كنند. بدیهی است كه در پروسه توسعه، خود افراد هم توسعه پیدا میكنند. انسان به یاد جمله دكتر شریعتی میافتد كه میگوید: «فردوسی، شاهنامه را ساخت و شاهنامه هم فردوسی را ساخت». زمانی كه برگهٔ آخر شاهنامه تمام میشود، فردوسی كسی دیگر است. كارآفرینها هم همین گونهاند، یعنی خصلت نوآوری و خلاقیت ایشان تنها در مرحله ایجاد و تأسیس نیست. در پروسه توسعه نیز مرتب توسعه و پایداری خود را حفظ میكنند.● با این تجربیاتی كه كسب كردهاید، میدانید كه حالا زنان ما دو ویژگی یكی هویت اجتماعی از نظر علمی و حقوقی و دیگری هویت اقتصادی پیدا كردهاند. بسیاری از زنان، فارغالتحصیل دانشگاه هستند و مدارجی را طی كردهاند و تابع اقتصاد شوهر نیستند. همزمان چند بینش درباره پیشرفت زنان وجود دارد، بینش نخست این است كه میگوید ما نهضت زنان را باید از لحاظ حقوقی دنبال كنیم، از تساوی حقوق در همه زمینهها در ارث و طلاق، قضاوت و دیگر مسائل اقتصادی دنبال كنیم و بینش دوم مدافع جریانی است كه در مبارزات سیاسی اتفاق افتاد كه زنان با شركت فعال و عمل صالح زمان میتوانند هویت، مدیریت و كرامت انسانی خودشان را بروز دهند؛ مسئول تیم و فرمانده بشوند و در انقلاب هم اتفاق افتاد و در یك جامعه دینی صاحب حق رای و حق وكالت مجلس شدند و بینش سومی هست كه شما آن را دنبال میكنید در وجه مولد بودن و كارآفرینی و فعال شدن در امر توسعه و در این راستا هویت اقتصادی و اجتماعی كه پیدا كردند، باورش كنند و به آن غنا ببخشند. شما در نمونههایی كه ذكر كردید، گفتید اینها وقتی یك هویت اجتماعی شوند، دیگر جنسیت معنی نخواهد داشت. وقتی در عمل صالح خودشان را نشان بدهند و یا در تولید و توسعه خود را نشان بدهند، آن وقت زبان مردان در قفا رفته و نمیتوانند اعتراضی داشته باشند. شما كدام یك از این بینشها را بهینه میدانید؟
▪ آنچه ما را وامیدارد كه به مسئله زنان بپردازیم، فاصله عمیقی است كه در جامعه بین زنان و مردان وجود دارد. در بعضی جاها این فاصلهها مثل كوه و دره است. بنابراین باید این فاصله را پوشش داد، وقتی پوشش پیدا بكند، دیگر دلیلی وجود ندارد كه برای زنها كار كنیم یا برای مردان. علت پرداختن به مسئله زنان این است كه باید فاصلهها از بین برود و به تعادل اجتماعی برسد. وقتی به تعادل اجتماعی رسید، دیگر در واقع جامعه یكدست میشود. نگاه من به زن این گونه نیست كه حق دیگران را بگیرد، بلكه حق خودش را میگیرد و استعدادهای خود را شكوفا میكند. زنان كارآفرین كه بهصورت موردی معرفی شد، به نظر من نمونههایی هستند كه توانستهاند در كار خود موفق شوند. جالب این است كه هیچ كدام بر موضع لجبازی حتی در عرصه خانوادگی نیفتادند.
نگرانی بعضی این است كه اگر زنان وارد این عرصه شوند، نهاد خانواده تزلزل پیدا میكند، جالب آنكه از این ۵۰ مورد زنان كارآفرین، ۱ مورد مجرد و بقیه متأهل بودند و حدود ۵ ـ ۴ نفر شوهرانشان فوت كردهاند، بقیه علیرغم این كه همسرانشان در مقاطعی مخالف جدی بودند، نه تنها هیچ كدام خلل و كوچكترین آسیبی به نهاد خانودگیشان وارد نشد، بلكه مرتب از طریق مدارا و گفت و گو و سیاستهایی كه خودشان برای حفظ نهاد خانواده داشتند، تدابیری اتخاذ كردند كه بچههای آنها لطمهای نبینند، بلكه بهترین تحصیلات و موقعیت اجتماعی را كسب كنند. همسران برخی از اینها در ابتدا مخالف كسب و كارشان بودند ولی در نهایت آنها را شریك كاری خود كردند. این زنان كارآفرین كاملاً مسیر طبیعی و منطقی خود را گذراندند؛ بدون هیچ هیجان و احساس كاذبی و حتی بدون هیچ توهمی كه احساس كنند با دیگران متمایز هستند. ویژگی زنان كارآفرین این بود كه آهنگ حركت خود را با حمایت و اتكا به دیگران تنظیم نكردند، بلكه آهنگ و حركت خود را براساس توانمندیها و قابلیتهای خودشان تنظیم و تعریف كردند. این توانمندیها در خانواده، اجتماع، سازمان و نهادی كه بودند هر كدام تعاریف جداگانهای دارد. به نظر من تكثیر این افراد نه تنها در عرصه اقتصادی، بلكه در عرصههای اجتماعی و سیاسی هم میتواند تأثیر خوبی بگذارد. چون اینها الگوهایی می شوند كه رشد پیدا میكنند و زمانی كه تأثیر اجتماعی داشته باشند میتوانند در همه جا حركت ایجاد كنند. بحث كارآفرینی در عرصه اقتصادی، ملموستر است، اما این روحیه در عرصههای دیگر هم مطرح است یعنی همین ویژگیها، خلاقیتها و نوآوریها در همین پروسه میتواند در عرصههای اجتماعی و سیاسی هم مطرح باشد اما به هر حال در عرصه اقتصادی میتواند نقش مهمتری داشته باشد. كاركرد كارآفرینی آثار و پیامدهایی دارد كه در همه جوامع هم مشخص است. برای همین هم در برخی جوامع از كارآفرین به عنوان موتور متحرك توسعه اقتصادی و اجتماعی یاد میكنند. اینها كسانی هستند كه در واقع آثار متعددی دارند ازجمله انتقال تكنولوژی، تغییر و نوآوری و اشتغالزایی (كه در جامعه ما بسیار مطرح است) رفاه اجتماعی، تولید، توزیع امكانات، توزیع ثروت و درآمد، حذف انحصار گرایی و در نهایت كمك به رفاه اجتماعی و همواركردن راه دموكراسی. علتش هم این است كه كارآفرینی میتواند در رشد طبقه متوسط بسیار مؤثر باشد و میتواند مسیری را هموار بكند كه جامعه به تعادل و پویایی برسد.
● ممكن است مواردی از این زنان كارآفرین را توضیح دهید؟
▪ زنان كارآفرین روحیه نقزدن و غرزدن ندارند ـ متأسفانه چیزی كه در فرهنگ ما زیاد است ـ زنان كارآفرین برخلاف آنان كه عدم پیشرفت خودشان را متوجه به غیر میدادند و مرتب از سوم شخص استفاده میكنند، به خود اتكا دارند و به سمت جلو حركت میكنند. آنها تحركی در وجود خودشان ایجاد و راه را هموار میكنند. نكته خیلی مهم برای من این بود كه همه این موارد، با آنكه از طیفهای مختلف بودهاند. بعضیها تیپ مذهبی داشتهاند، بعضی چندان مذهبی نبودند، امّا همه این زنان توكل زیادی داشتهاند. همه اعتراف میكردند كه وقتی احساس میكردیم داریم به سمت جلو می رویم، انگار كسی دستهای ما را گرفته و حركت میدهد و به ما كمك میكند.
● یعنی توكل به معنی مذهبی آن؟
▪ بله، توكل به خدا در آنها بسیار زیاد است. حتی تیپهایی كه در ظاهر خیلی مذهبی نیستند امّا این را همه اذعان میكردند. با آن كه در مجموعهٔ پرسشهای ما هم نبود میگفتند ما احساس میكنیم در این مسیر انگار كسی ما را مرتب هدایت میكند و بعضیها این ادعا را داشتهاند كه وقتی در خلوت خودمان به كارهایی كه انجام دادهایم فكر میكردیم، احساس میكردیم كه انگار كار ما نیست و ما ظرفیت این كارها را نداشتهایم، اما چگونه شد كه این كار را كردهایم؟ نمونه جالب این كه در یكی از روستاهای زنجان، دختری ۲۵ ساله هست و یك بنگاه موتور سیكلت فروشی تأسیس كرده است. در تهران اگر دختری موتور سوار شود، برای همه عجیب است. این دختر ویژگیهای خاصی دارد. دوم دبیرستان بود كه پدرش فوت كرد و مجبور بود تكفل خانواده را بر عهده بگیرد، و از مدرسه بیرون آمد. بنگاه موتور فروشی تأسیس كرد و هماكنون از ۳۲ روستای اطراف میآیند و از او خرید میكنند. از كارهای دیگر او این كه یك دوره مامایی دیده و ۴۰۰ بچه را فارغ كرده است. دامدری و كشاورزی هم میكند در آن روستا حركتهای عظیمی ایجاد كرده است. در روستا همه میخواستند كه او از اعضای شورا شود. و با این كه میدانستند شرایطش را ندارد ـ در آن زمان ۲۴ ساله بود ـ همه در صندوق به این خانم رأی دادند. نكته جالب این است در آن روستا وقتی وارد میشوید احساس میكنید این دختر خانم، كدخدای روستاست و در واقع نقش اجتماعی بسیار بالایی دارد و برای مردم روستا خیلی كار كرده است. من وقتی به این روستا رفتم و او را دیدم، به او گفتم تو این قابلیت را داری كه كارخانه موتورسیكلت سازی در ایران تأسیس كنی. اینجاست كه دولت باید نقش جدی داشته باشد. حالا كه این زن كارآفرین كشف شده و خلاقیتهای خودش را ثابت كرده، باید كسی كمكش كند تا روند بهتری را طی نماید و توسعه جدی تری داشته باشد.
مورد دیگر، خانم صنعتگری است كه تابلوی توزیع برق در تهران تولید میكند. بسیار توانمند است و علاوه بر این كار، چهار، پنج شركت بازرگانی تأسیس كرد كه در خدمت شركت صنعتی اصلی قرار گرفته است. مشكل او تأمین منابع مالی است و به راحتی نتوانسته از اعتبارات بانكی وام بگیرد، امّا كار خودش را متوقف نكرده و میخواهد یك شریك خارجی پیدا بكند و محصول دیگری تولید و صادر بكند، در راه زنان كارآفرین موانع و مشكلات بسیاری هست اما هیچ كدام كارشان را تعطیل نمیكنند. این خانمها با ابتكار عمل خودشان این مسیر را طی كردهاند. من بر این باورم كه این تفكر باید گسترش یابد. توان مدیریتی این افراد هم باید ارتقا پیدا كند. بدیهی است كه بعضی از آنها در پروسه توسعه كم و كاستیهای علمی و مهارتی دارند كه باید تقویت شوند. دیگر اینكه ما در ایران ایدههای جوان و خلاق زیادی داریم. این ایدهها باید پرورش پیدا كنند. اگر بتوانیم با محوریت بحث كارآفرینی این افراد را پرورش بدهیم و جوانان فارغ التحصیل و بویژه زنان را كه نرخ بیكاری در آنها بیشتر است، راه مناسبی را طی خواهیم كرد. ما میخواهیم زنان جوان فارغالتحصیل را ترغیب كنیم به جای این كه وارد دستگاههای دولتی شوند، به صورت فردی یا گروهی در عرصه كسبوكار وارد شوند.
● خود شما یك زن كارآفرین هستید كه این پدیده را كشف كردید خود ما از این پدیده اطلاع نداشتیم و امثال ما هم اطلاع ندارند. چگونه می شود اطلاع رسانی كرد؟ آیا صرفاً با مصاحبه و چاپ در نشریه مردم مطلع میشوند؟ آیا جای دیگری هم اطلاع رسانی كردهاید و آیا پیامی برای خوانندگان دارید تا زنان كارآفرین را معرفی كنند؟
▪ این تعداد را من كشف كردم و شناختم، قطعاً موارد دیگر نیز در ایران وجود دارند. باید این افراد را باید شناسایی كرد و به صورت نهادینه آنان را معرفی و پشتیبانی كرد. این كاری است كه ما انجام میدهیم. در این راستا سایت شبكه كارآفرینی زنان را تأسیس كردهایم و علاقمند هستیم به زبان انگلیسی و عربی هم مدیریت شود كه هم بتوانیم پیوندی بین خود زنان كارآفرین در سطح ملی برقرار كنیم و هم بتوانیم با زنان منطقه و در نهایت با زنان كارآفرین خارج از كشور هم پیوند برقرار كنیم. در آن سایت این قابلیت وجود دارد كه بخشی از زنان كارآفرین معرفی شوند. این سایت در مرحله آزمایشی است. این سایت به نام « wenet.ir » كه مخفف « weman entrepreneurship Network.ir » میباشد و شبكه زنان كارآفرین است. كار دیگری كه در جهت نهادینه سازی این موضوع انجام میشود، تشكیل و تأسیس «انجمن زنان مدیر كارآفرین» است. اعضای آن مدیران كسب و كارهایی هستند كه خودشان ایجاد كردهاند و همه غیر دولتی و در بخش خصوصی است. بحث كارآفرین زنان، موضوع تازهای است كه بسیاری از محتوای آن بیاطلاعاند.
● شاید آن را با كار كردن اشتباه میكنند؟
▪ بله، گاهی با كاركردن و با رفع بیكاری اشتباه میشود ولی باید مفهوم، خودش جا بیفتد. وقتی یك مفهوم جدید در جامعه رایج میشود، گاهی از محتوای اصلی خودش منحرف میشود. این مسئله باید از طریق دانشگاهها و نشستها در قالب سمینار و سخنرانی مطرح میشود تا جایگاه خودش را پیدا كند. من یك سخنرانی در دانشگاه تورنتو (كانادا) داشتم. در آنجا اصلاً نشنیده بودند كه یك زن ایرانی هم قابلیت انجام این كارها را دارد. ایرانیهای مقیم تورنتو برایشان جالب بود و دچار هیجان شده بودند. شمار زنان كارآفرین كم است، امّا همین عده اگر مطرح و الگوسازی شوند، بیشك گسترش خواهند یافت. زمانی كه ما كارگاههای آموزشی برپا میكنیم، معمولاً از این خانمهای كارآفرین دعوت میكنیم كه تجارب خود را به شركتكنندگان انتقال دهند، مخصوصاً در همان منطقهای كه آموزشها انجام میشود ـ به دلیل اینكه بومی باشد از همان منطقه دعوت میشوند ـ جالب این كه در آن منطقه هم هنوز خیلیها آنها را نمیشناسند. وقتی آنها در این كارگاههای آموزشی شركت میكنند و صحبت میكنند روی دختران جوان بسیار اثر میگذارد. آنها علاقمند میشوند راه آن زنان كارآفرین را در هر صنف و صنعتی كه هستند ادامه دهند و در واقع بتوانند كسب و كار كوچكی همانند كسب و كار او راهاندازی كنند.
● آیا كمیته امداد امام خمینی و دیگر خیریهها فقط حقوق ماهانهای به این زنان میدهند و یا این كه تلاش میكنند آنها مولد و خودكفا شوند و نیازشان به غیر از بین برود؟ آیا در كمیته امداد امام بخشی برای كارآفرینی زنان وجود دارد؟
▪ نه من ندیدم. من روی مؤسسهها و نهادهای دولتی و غیردولتی از جمله كمیته امداد هم مطالعه اجمالی كردهام. بخشی به عنوان كارآفرینی ندارند و در واقع سیستمهای حمایتی این مجموعهها به گونهای است كه فقط كمك كننده هستند ـ حتی در این راستا بخش خودكفایی هم دارند ـ نه این كه حركتی ایجاد كنند. باید توجه كرد كه روحیه خیریه صرف نمیتواند كاری انجام دهد. باید تلنگری به ذهن زد كه خودت باید بلند شوی و ابتكار عمل داشته باشی. امّا بستر باید فراهم باشد و خودش باید بلند شود و ابتكار عمل داشته باشد. ترحم و دلسوزی به هیچ عنوان نیست. در بحث وامها، كسی كه واقعاً خلاقیت و نوآوری دارد باید به او كمك خیلی خوب هم شود اما روحیه نق و غر و كمك خواهی صرف، با روحیه كارآفرینی جور در نمیآید.● سازمان حمایت از خانواده زندانیان، بودجهای دارد كه به خانواده زندانیان كمك میكند، آیا میتوانید با این سازمان تماس بگیرید و این روش كارآفرینی را برای خانوادهها مطرح كنید. علاوه بر این كه كمك میكنند، سعی كنند بچههای آنها را مولد و حتی بالاتر از آن كارآفرین كنند. به هر حال پدر در زندان است ولی خانواده كه گناهی ندارد.
▪ امید است این كار را انجام دهیم. البته من با مسئول یكی از انجمنهای حمایت از معتادان صحبت كردهام. البته آنها مأموریتشان در حد درمان است. ولی من به آنها گفتم معتاد باید كاری داشته باشد بهطوریكه بعد از درمان باید او را به این سمت كشاند. برای خودتان یك مأموریت جدید تعریف كنید كه بتواند آن مأموریت قبلی شما را تحق عینی بدهد.
● البته انجمن حمایت از معتادان گمنام در بین خودشان كاریابی دارند، ولی مسئله این است كه كارآفرینی با كاریابی فرق دارد. در كاریابی سعی میكنند یك كاری برای فرد پیدا كنند ولی كارآفرینی یك حركت خلاق است.
▪ بله. منظورم این است كه همه آنها نمیتوانند كارآفرین باشند ولی اگر یك عنصر كارآفرین و خلاق پیدا كنند كه بتواند آنها را سامان بدهد، مؤثر خواهد بود. ما خیلی از این كارآفرینها را كه شناسایی كردهایم این آمادگی را دارند كه بیایند برای جوانان یا افراد دیگری كه این قابلیتهای كارآفرینی را به شكل بالقوه دارند به بالفعل برسانند. مسئله و نكته مهمی كه در فرهنگ ما وجود دارد این است كه هر كس برای خودش كار میكند امّا وقتی میخواهند یك كار جمعی بكنند همیشه نگاهشان به افتراقهای همدیگر است نه به نقطههای اشتراك. باید محیطی فراهم بیاوریم كه این توانمندیها و همفكریها تقویت شود. خود كارآفرینان میتوانند نقش محوری و اصلی داشته باشند. دولت، بانكها و تشكلهای حرفهای هر كدام میتوانند نقش كمكی دیگری را داشته باشند. همه این عوامل اگر بتوانند فصل مشترك خود را پیدا بكنند و در آن جهت جلو بروند، بیتردید پیامدهای مثبتی خواهد داشت. این گونه هم نباشد كه هر فرد و یا هر نهادی بیاید و بخواهد كار دیگری را تكرار كند وبه شكل موازی حركت بكند. هر كدام از این عناصر اگر بتوانند نقش خود را خوب ایفا كنند و به دیگری خدمات لازم را ارائه بدهند هماهنگی خوبی ایجاد میشود و نتیجه خوبی خواهد داد. ما میگوییم اگر دولت هم كمكی نكند، نباید كار كارآفرینان متوقف شود. اینها میتوانند از سیستمهای خودیاری و همیاری استفاده كنند. مثلاً همین تشكلها میتوانند خواستههای جمعی را زودتر به تحقق برسانند و در شناسایی، كشف و پیوند این افراد مؤثر باشند. در بنگلادش كه در خیلی موارد از ما عقبتر است آقایی به اسم «یونس محمد» از ۲۰ سال پیش از یك صندوق بسیار كوچك برای اعطای وام به زنانی كه سرپرست خانواده هستند شروع كرد و الان تبدیل به یكی از بزرگترین بانكها به نام بانك "گرامین" شده است. از این بانك ۱۶ كشور دیگر الگوبرداری كردهاند و حدود ۹۰% متقاضیان وامهای این بانكها را خانمها تشكیل میدهند. آقای یونس محمد كار مولدی كرده است؛ یك مورد این بود كه بانك به خانمی در روستایی كه وضع اقتصادیاش خوب نبوده و سرپرست خانواده هم بوده است، یك تلفن همراه داد. روش آن هم این بود كه هروقت به درآمدزایی رسید، پول تلفن همراه را با بهره بسیار اندك برگرداند و نه تنها درآمد او زیاد شد بلكه منزل آن خانم، مخابرات آن روستا شد و ارتباطات روستا را توسعه داد. فرض كنید در آن روستا اگر آنها پزشك میخواستند دیگر راه نمیافتادند به دنبال پزشك بروند، با تماس تلفنی در هزینه و وقت صرفهجویی میشد. خرید و فروش و معاملات آنها هم همین طور صورت میگرفت و همین حركتهای بسیار كوچك آثار بسیار بزرگی درپی داشت. در حالی كه ما تصور میكنیم حركتمان باید از ابتدا خیلی بزرگ باشد.
● آیا كتاب «كوچك زیباست» متعلق به نویسنده هندی در این زمنیه كمك میكند؟
▪ بله، اینها فكرهای بزرگی بود ولی چون امكانات نداشتهاند از كوچك شروع شده و استمرار هم داشته است. عرف این است كه وقتی كسی كاری را شروع میكند، دیگران میآیند به او كمك میكنند، این گونه نیست كه برایش موانع ایجاد كنند، ولی متأسفانه در ایران به محض اینكه بخواهد كاری شكل بگیرد، به جای این كه همه بیایند در جهت منافع ملی، نه در جهت منافع فردی و گروهی آن را تقویت كنند، كارشكنی میكنند اگر در هند مراكز كارآفرینی و مشاورهای را مورد مطالعه قرار دهید، میبینید كه بانكها به عنوان مؤسس و سرمایه گذار نقش اصلی را داشتهاند ولی در ایران، بانكها چنین نقشی ندارند. در پروسه كارآفرینی یكی از مسائل مهم در واقع همكاری نزدیك بین بخش خصوصی و بخش دولتی است. اگر نگاه این باشد كه به عنوان رقیب و دشمن همدیگر را ببینند، این اصلاً همسویی ایجاد نمیكند. اما در جاهای دیگر این اتفاق افتاده است. شما خیلی از پروژهها را میبینید كه بستر آن را دولت فراهم میكند و بخش خصوصی نقش مجری را دارد و این كار جا افتاده است و هر دو هم در جهت منافع ملی خود جلو میروند. اگر چنین فرهنگی هم در اینجا جا بیفتد و بخش خصوصی به معنای واقعی خودش بتواند سردمدار این قضیه باشد و دولت هم بستر آن را فراهم بكند، به نظر میرسد كه بتوان حركتی را ایجاد كرد، البته این فاصلهها بسیار زیاد است. به نظر من اگر ما بتوانیم این الگوهای كارآفرینی را خوب شناسایی كنیم و بین اینها پیوندی برقرار كنیم، حتی اگر بخشهای دیگر هم ضعیف یا تعطیل باشند، اینها میتوانند حركتهایی ایجاد كنند.
● با این نمونههایی كه شما گفتید، برخورد این زنان كارآفرین با سنتهای جامعه تعالی بخش بوده است. برای نمونه ابتدا از شوهر اجازه میگرفتند تا زن آزاد شود. سنت آیتلله بروجردی این بود كه به كسانی كه سهم امام، سهم سادات و در كل خمسشان را میدادند، اجازه داده بودند كه خودشان به كاسبهای آبرومند كمك كنند تا ورشكست نشوند زیرا آبرو برای ایشان بسیار مهم بوده است. آیا میتوانید شما با مراجع مطرح كنید كه فتوا بدهند كه بالاتر از كاسبها، كارآفرینها هستند كه ایجاد اشتغال میكنند. آنها هم روحیه و نشاط و شادابی می دهند و هم اشتغال ایجاد میكنند، چون مردم خودشان در جامعه هستند و این موارد را میشناسند، بهتر است دیگر نیازی به اجازه مراجع نداشته باشند.
▪ این پیشنهاد بسیار خوبی است و ما هر چه در مسیر تقویت كارآفرین باشد، دنبال میكنیم.
● درآمد بانكها زیاد است و میتوانند یك بخش از درآمد خودشان را به كارآفرینی اختصاص دهند، زیرا كارآفرینی با ریسك هم همراه است و ممكن است موفقیت آمیز نباشد بنابراین با پشتوانهٔ بانكها میتوانند ریسك آن را نیز تحّمل كنند.
▪ بله، ما با آنها وارد مذاكره شدیم و آن را دنبال خواهیم كرد. در این قضیه هر كس با هر امكانی و با هر ظرفیتی بتواند كمكی جدی كند، با آن همراه هستیم. امروز راه برونرفت از بسیاری از معضلات اجتماعی، ترغیب كارآفرینی است. در جامعه ما نرخ بیكاری بالاست. جمعیت جوان هم رو به افزایش است. امروزه بحران كار داریم و كارآفرینی مترادف با كار نیست. ولی از آثار جدی آن میتوان اشتغالزایی باشد و یا دست كم میتوانیم به ایجاد كسب و كارهای جدیدی كه در آن اشتغال زایی زیاد است كمك كنیم. به این ترتیب، بسیاری از بحرانها حل میشود. در دوسال اخیر برای استخدام فرد جدید كارفرما میتواند از وامهای ۳ میلیونی استفاده كند. چه ضمانتی وجود دارد كه این مشاغل مولد باشد. حال اگر سقف این وام را بیشتر كنند و در اختیار صاحبان ایدههای خلاق بگذارند تا بتوانند كسب و كار جدیدی ایجاد بكنند، اشتغال زایی هم خود به خود در آن مستتر است و آن اشتغال زایی هم مولد است.
● آلمانها در پشت بام خانههای خود زمان جنگ سیب زمینی میكاشتند و ما میتوانیم با وامهای كم بهره و كوچك گلخانه ایجاد كنیم.
▪ در برخی از همین كارگاههای آموزشی خودمان، دخترهای جوان كه فارغالتحصیل دانشگاهی هستند اكنون به سمت كسب و كارهای جدید رفته است. درباره همین وام گلخانهای كه شما میگویید در زاهدان كه خشكسالی هم هست، دختر جوانی ۲۰ میلیون تومان وام گرفته و در واقع كار را شروع كرده و موانع بسیار زیادی را هم پشت سر گذاشته، حالا سرمایهاش شش برابر شده است و تقریباً دو هكتار گلخانه دارد و صیفیجات هم به صورت گلخانهای میكارد. حتی دو نفر از این دختران جوان رفتهاند در بخش گیاهان دارویی كار میكنند و چشمانداز بسیار روشنی دارند تا آنجا كه میخواهند كار صادرات انجام دهند. بعضی از اینها ایدههای خوبی دارند و كافی است جرقهای ایجاد شود و برنامههای آموزشی مدونی نیز برای آنها طراحی و اجرا شود و در واقع هدایت شده كار انجام میدهند. مشكل ما در ایران این است كه هنوز مركز خدمات مشاوره برای كارآفرینی نداریم. قصد انجمنی كه نام بردم این است كه برای زنان كارآفرین مراكز خدمات مشاوره ایجاد كند. مركز خدمات مشاره مدیریت در ایران داریم، اما خدمات مشاوره كارآفرینی نداریم. اخیراً آموزش كارآفرینی شروع شده و در دانشگاهها نیز این مسئله مطرح شده امّا در متن اصلی كار نرفته است. در عین حال آموزش باید عملیاتی و كاربردی شود و از شكل تئوری و نظری بیرون بیاید، زیرا كارآفرینی حركتی كاملاً كاربردی است.
● استادهای راهنمای شما چه كسانی بودند؟ آیا قبل از شما كسی چنین پایان نامه خلاقی را انجام داده است یا خیر؟
▪ استاد راهنمای من دكتر آذرهوش و استاد مشاورهام مهندس مرعشی بودند كه هر دو به من كمك بسیاری كردند. استاد راهنمای من بسیار سختگیر بود، اما من لذت میبردم و همین روی كار من تأثیر خوبی داشت و به اصرار ایشان روش تحقیق من كیفی (qualitative) بود، چون روش پرسشنامه و كمّی (quantitative) در این مطالعه جواب نمیداد. همان طور كه خودتان میدانید روشهای كیفی در مواردی هست كه موضوع را با عدد و رقم نمیشود تحقیق كرد. كاملاً باید عمیق باشد و در آن تحلیل و توصیف صورت میگیرد. ایشان مشوق من بودند، بویژه در طرحهای بعدی كه در شركت خودمان به صورت گروهی انجام میدادیم، در بعضی موارد ایشان مشاور علمی طرح ما بودند و علاقهمند به موضوع كارآفرینی هستند و قبل از من دو نفر در این زمینه تحقیق كرده بودند، یكی دكترایش را در ادبیات كارآفرینی گرفت و دیگری كارآفرینی سازمانی انجام میداد و من نفر سوم بودم. امّا در ایران اولین نفری هستم كه پروژه كارآفرینی زنان را انجام دادهام و اكنون نیز چندنفر دیگر هستند كه بعد از من روی همین موضوع تحقیق میكنند.
● استادتان بعد از شنیدن دفاعیه شما برای پایان نامهتان چه گفت؟
▪ مرا تشویق كردند و خواستند كه این كار را ادامه دهم و عمیقتر كار كنم، من دلم میخواست همزمان روی ۵۰ نفر كار كنم كه موافقت نشد و من روی ۲۰ نفر در پایان نامهام كار كردهام كه در نهایت ۱۰ نفرشان در كتاب آورده شده است و در آن زمان برای من نیز تازگی داشت و علاقهمند بودم همه ابعاد وجودی و شخصیتی آنها و كسب و كارهایشان را پیدا كنم و استاد راهنمای من بسیار مراقب بود و مرا هدایت می كرد كه به سمت همه ابعاد نروم، زیرا در آن وقت به صورت اجمالی كار میشد؛ بنابراین بهطور مشخص روی «چالشها، موانعها و ابتكارها» بود متمركز شدم و این مسئله برای من انگیرهای شد كه آن را به سرانجام برسانم. امروز هم علاقهمند شدم زنان كارآفرین را بیشتر بشناسم، به خصوص به دختران جوان كه صاحب ایدههای خلاق هستند كسب كنیم تا بتوانند كسب و كار جدیدی ایجاد كنند. به نظر من تا زمانی كه زنان استقلال اقتصادی نداشته باشند، نمیتوانند به همه خواستههایشان برسند، وقتی استقلال نباشد، شما مجبور هستید وابسته باشید. وقتی وابسته شدید به هر حال دیگران دربارهٔ بخشی از خواستههای شما تصمیم میگیرند و احقاق حقوق زن شعار میشود. زنان خودشان باید راه را باز كنند. بسیاری از همین خانمهای كارآفرین، وقتی پای صحبتهایشان بنشینید، از روز اول نگفتند كه ما چه موانعی داریم. حتی زمانی كه من میگفتم این مانع كار شماست، آنها میگفتند: "آیا واقعاً این مانع است؟! اما این واقعیت اجتماعی ماست." آن زنان دید دیگری دارند. شما فرض كنید در همهٔ عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همه نقد میكنند و این نقد در جای خودش خوب است اما این همه مراحل نیست. بنابراین تكان و حركت و خیزشی ایجاد نمیكند. مرحله بعدی یعنی تحرك عملی هم لازم است و این حركت و خیزش را كارآفرینها با آن ظرفیت وجودی خودشان ایجاد كردهاند.
● در بحث مدیریت چیزی به نام «بهجت شغلی» (job achievement) هست كه گویا آدم شغل خود را در آغوش میگیرد. ما احساس میكنیم شما این پایان نامه را كه نوشتهاید و محتوای آن را هم تحقق دادهاید، به چنین حالتی رسیدهاید و این بالاترین پاداشی است كه خدا و جامعه به شما داده است. شادی، نشاط و روحیه پیگیری هم كه دارید، ان شاءالله همین طور هم تداوم پیدا كند.
▪ از شما تشكر میكنم كه وقت گذاشتید و این موضوع را مطرح كردید.
گفتوگو با خانم فیروزه صابر
چشم انداز ایران
چشم انداز ایران
منبع : زنان کارآفرین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست