یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا
جانی گیتار، وسترن داغ هنرمندانه
● نگاهی به ارزشهای هنری فیلم جانی گیتار
موسیقی فیلم جانیگیتار تا این زمان با دهها اجرای مختلف تنظیم شدهاست و كمتر رادیو و تلویزیونی در جهان وجود دارد كه بارها قطعهای از آن را پیش و بعد از برنامههای اصلی خود به گوش شنوندگان و تماشاگران نرسانیده باشد.
ویكتور یانگ آهنگساز جانیگیتار، پیش و بعد از این فیلم، برای فیلمهایی مانند «سامسون و دلیله»، «زنگها برای كه به صدا در میآیند»، «شین» و «دور دنیا در هشتاد روز» موسیقی تدوین كرده بود، اما به اعتقاد اكثر صاحبنظران، جاودانهترین آهنگهای این ویلونیست چیرهدست، فیلم سامسون و دلیله و همین جانیگیتار میباشند و نه حتی فیلم دور دنیا در هشتاد روز كه پس از مرگ بهخاطر آن جایزه اسكار گرفته بود.
«لئونارد برنستاین»، آهنگساز برجسته آمریكایی و رهبر سابق اركستر فیلارمونیك نیویورك كه خود نیز علاوه بر ساختن آهنگهای كلاسیك، برای فیلمهایی مانند «دربارانداز» و «داستان وستساید»، موسیقی نوشت، بر این اعتقاد بود كه انطباق موسیقی و تصویر در فیلم جانیگیتار به عالیترین سطح ممكنه میرسد. اگر تماشاگر، صدای فیلم را خاموش، دیالوگها را از روی نوشته بخواند و در همان حال موسیقی فیلم را از دستگاه دیگری بشنود، به ذوق سرشار و خلاقیت ویكتور یانگ در انتخاب ملودیها و پاساژهای منطبق بر فضاها، چهرههای شخصیت و دیالوگها پی میبرد.
خودِ فیلم جانیگیتار از دید صاحبنظران مختلف، از همین اعتبار برخوردار است و به اتكای تلاش و زحمت فیلمنامهنویس و كارگردان و فیلمبردار و نیز بازی هنرپیشهها توانسته است جایگاه خاصی به خود اختصاص دهد - فیلمی لطیف و عاشقانه در ژانر وسترن، با گرایش عمیق روشنفكری و روانشناسی.
این فیلم در سال ۱۹۵۴ میلادی بر اساس رمان خستهكننده، ازهم گسیخته و نهچندان موفق «روی چنسلر» ساخته شده است. «فیلیپ یوردان»، فیلمنامهنویس چیرهدستی كه فیلمنامههایی مانند «شاهشاهان»، «السید»، «یك وجب خاك»، «شجاعان» و «سقوط امپراتوری رم» را در كارنامه خود دارد، با همكاری «نیكلاس ری»، كارگردان فیلم، داستان روی چنسلر را بهصورتی برای فیلم نوشت كه یكپارچگی كل موضوع و وحدت هدف فیلم، بهسطحی عالی ارتقاء یافت. این دو نفر، با پنج بار بازنویسی فیلمنامه و روزها جر و بحث، توانستند شاهكاری تمام و كمال خلق كنند؛ تا جاییكه محتوی فیلم عملاً ژانر وسترن را به عنصری دست دوم تبدیل میكند و به حوزه روانشناسی - روشنفكری راه مییابد. به لحاظ ریختشناسی هنری، در این فیلم عاشقانه، عشق و نفرت، نه در حد رمانهای داستایفسكی، اما در سطحی نو و حتی قابل ارجاع، به نمایش در میآید. شیوه انتقال عشق، نفرت، التهاب، گرایش عاطفی، تحقیر و حیرت به تماشاگر، شیوهای حساب شده است و نیكلاس ری، برای این منظور، از میمیك صورت، نوع نگاه، سكوت، دیالوگهای كوتاه، انتخاب فضا، و حتی حركت اشیا، مثلاً افتادن گیلاس از روی پیشخوان، استفاده میكند.
در این فیلم، جانی لوگان، ششلولبند ماهر، پنج سال بعد از آنكه محبوبهاش، ویانا را رها میكند و قول ازدواج با او را زیر پا میگذارد، به شهری میرود كه ویانا در آنجا زندگی میكند و صاحب یك بار است. ویانا بهشدت مورد نفرت یك زن بانكدار و با نفوذ به اسم «اما اسمال» است. ثروتمندان و مارشال ایالتی هم از «اما» حمایت میكنند؛ درنتیجه بیشتر مردهای شهر عملاً در تقابل با ویانا قرار میگیرند. وقتی برادرِ «اما» كشته میشود و «اما» این جنایت را زیر سر ویانا میداند، تقابل به اوج خود میرسد. این اوج، درست نقطه شروع فیلم است و نیم ساعت اول آن را تشكیل میدهد.
در این نیم ساعت، بهجز جانی لوگان، كه خود را جانیگیتار معرفی میكند، و باب مستخدم بار، بقیه عصبیاند. فضا بهشدت سرشار از تشنج و تنش است. كارگردان، كلیه شخصیتهای فیلم را در همین فضا، دور هم جمع میكند. خلق فضا و حال و هوای عدهای انسانِ عصبانی در یك فضای بسته در یك فیلم وسترن - كه اساساً مكان (لوكیش) اصلی رخدادهایش فضای آزاد است - و هدایت بازیگران و كل فیلم، یكی از نقاط قوت كارنامه هنری كارگردانی نیكلاس ری است. توفان پر سر و صدای گرد و خاك كه در تمام این نیم ساعت لحظهای قطع نمیشود، به نوای اصلی این سكانس تبدیل میشود و وقفه بین دیالوگهای پرخاشگرانه شخصیتها را پر میكند. چهرهها عبوس و حالتها تهاجمی است، گروه چهارنفره راهزن كه ورودی پر غوغا دارد، نگاههای چپ چپ مالیگان (ارنست بورگناین) یكی از این چهار نفر و آمادگی دستهایش برای شلیك، سرفه ناگهانی كُری (جان كارادین)، گیتار نواختن جانی گیتار و رقص كوتاه جیم سردسته راهزنها(اسكات بریدی) با «اما» كه نوعی تخلیه عصبی است - آنهم با شروعی عالی و یك ایست عالیتر - تمهیداتی است برای شخصیتسازی و در عینحال واقعهپردازی.
جانیگیتار هم، تلاطم درونیاش را - بهدلیل دیدن ویانا و احساس ندامت و ابهام آینده - پنهان میكند، اما خونسرد جلوه میكند. او از جیمِ عصبانی سیگار و از ثروتمندترین فرد جمع كبریت میگیرد، و از سیگار و قهوه خوب و نیز حضور در آنجا ابراز خشنودی میكند، اما وقتی سردسته راهزنها میگوید كه جانیگیتار اسم نیست، موقعیت خود را نشان میدهد و آمرانه میپرسد: «كسی هست كه بخواهد عوضش كند؟»
درهم آمیختن نفرت، عشق، كینه و آزاد و بسط آنها تا حد یك فیلم پركشش و مؤثر و دقت در اجتناب از خنثی شدن سكانسهایی از فیلم، باعث شده كه بخش روایی فیلم هم از تعلیقی مؤثر برخوردار شود. مثلاً ویانا برای زجر دادن جانیگیتار، حكایت میكند كه طی پنج سال گذشته، با مردهای زیادی بوده است. جانی نمیخواهد این حرفها را بشنود، اما ویانا كه هنوز جانی را دوست دارد، بهطرز بیمارگونهای ادامه میدهد تا او را آزار دهد؛ چون هنوز جانی را دوست دارد. گویی به قول داستایفسكی میخواهد كسی را كه دوست دارد، زجر دهد. این كنش و واكنش، كه در دو سكانس - با فاصلهبندی اقناعكننده - به تصویر كشانده میشوند، به لحاظ روانشناختی بیانگر روح بیزاری عاشقانه است؛ آن چیزی كه ادگار آلن پو، بودلر و هدایت در تصویر و توصیفش استادی به خرج میدهند. گره مستتر در این سكانسها به دلیل غیرفونكسیونال بودنش، كشش نیم ساعت اول را ندارد، ولی به هر حال برای تماشاگر تعلیقی ایجاد میكند كه سرانجام با شادمانیِ آشتی جانی و ویانا به اوج میرسد، و ویانا كه خود با گفتن چنان حرفهایی، بیشتر از جانی زجر میكشید، به خنده واقعی دست مییابد. به این ترتیب خنده هم، كه تا آن زمان نقشی جز نفی خنده و شادی یا فرافكنی نداشت، جایی در فیلم پیدا میكند. نیكلاس ری، اجازه نمیدهد این وصال و بازتاب سكونگرایانه آن در فیلم، چندان دوام بیاورد. بعد از رد و بدل نگاه عاشقانه جانی و ویانا، بهسرعت به فیلم دینامیسم میبخشد: ویانا و جانی را به بانكِ «اما» میكشاند و در همین هنگامه همان گروه چهار نفره راهزن به بانك دستبرد میزنند. ساعتی بعد، «اما» این سرقت را به گردن ویانا میاندازد تا بتواند او را به كلی نابود كند. چهارنعل تاختن «اما» و پرت شدن روسری عزایش در گرد و خاك از جلوههای ناب هنری این فیلم است.
نیكلاس ری از این بهبعد هم، ساختار منسجم و پركشش فیلم را حفظ میكند. تعلیقهایی كه حركات دوربین، میزانسها و دیالوگها به وجود میآورند و گرههای داستانی شكلگرفته در فرایند فیلم، تماشاگر را تا به آخر همراه فیلم میكشانند. نشانهای از دیالوگهای طولانی و شعارگونه نیست. آنجا هم كه گفتگو طولانی میشود (سكانس هجوم مردان مسلح مارشال و بانكداران به خانه ویانا، درحالیكه او پیانو میزند و خود را خونسرد نشان میدهد)، تماشاگر انتظار دارد كه هر لحظه چیزی اتفاق بیفتد - كه چنین هم میشود.
فیلم در سطح خود زیر سلطه دو زن است، اما در عینحال، در لایه زیرینش، نگرش مردسالارانه اجتماع آن روز آمریكا را به تصویر میكشاند و گرایش قدرتمندان و ثروتمندان را به زورگویی، خصوصاً بر زنها، نشان میدهد.
این وسترن، فیلمی عمیقاً عاشقانه و لطیف است در فضایی تشنجآلود، كه سرانجام با گذشتن جانی و ویانا از زیر ریزش آب (نماد تطهیر) و صدای دلنشین پگی لی به اتمام میرسد.
استرلینگ هیدن در نقش جانیگیتار (یا جانیلوگان) بازی معمولی خود را ارائه كرد. جون كرافورد هنرپیشه نامدار كه به شكل درخشانی در فیلمهای «میلدرد پیرس» و «محموله عجیب» ظاهر شده بود، در حد و اندازههای همیشگی نبود - خصوصاً در صحنهای كه از «اما» تیر میخورد. جان كارادین، در نقش ششلولبندِ سارق و همیشه بیمار و همیشه كتابخوان، و تا حدی رئوف و جوانمرد، یكی از بهترین نقشهایش را ایفا كرد. ارنست بورگناین در جلد ششلولبند بیاحساسی كه به لباس، نوشیدنی، زن و اسب بیتوجه بود و فقط خودش را دوست دارد، بازی ارزندهای داشت. اما بیتردید، قویترین بازی به مرسدس مك كمبریج تعلق داشت كه در نقش «اما»، زنی حسود، عقدهای، سرشار از كینه و نفرت، تماشاگر را میخكوب میكند؛ خصوصاً در سكانسهایی كه مردها را به هجوم به خانه ویانا تحریك میكند، و نیز آتش زدن سادیستی بار، و موقع دار زدن ویانا. چهره «اما»، زمانی كه ویانا در آستانه اعدام است و «اما» بار او را به آتش میكشاند، عقب عقب رفتن «اما»، چرخیدن و لبخند هیستریك او چنان است كه تا مدتها از یاد نمیرود.
بازنمایی واقعیتِ این زن، شخصیتهای فیلمهای را در چنان فضای عصبی و سرشار از تشویشی گرفتار میكند، كه نه خودِ او و نه آنها، فرصت فكر كردن به خوبی و بدی را ندارند. همه، از فرط آشفتگی ذهنی و نفرت و نیز قدرتنمایی، به ناتوانی عملی و یا عمل خارج از دایره اراده، رانده میشوند. تنها شخصیت تك بعدی این فیلم هم، همین «اما» است كه دلیل وجودی او با منطق فیلمنامه همخوانی دارد.
چه خوب بود اگر اصل رمان و نیز هر پنج نسخه فیلمنامه یوردان - ری در دسترس فیلمسازان جوان ایران قرار میگرفت تا به ارزشِ مشقت هنرمندانه پی میبردند و كشف میكردند كه چهگونه میتوان حتی رمانی ضعیف را به یك فیلم وسترن «داغ» ِ عاشقانه - روشنفكرانه - روانشناسانه تبدیل كرد.
فتحالله بینیاز
منبع : ماهنامه ماندگار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست