دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
اسلام و دموکراسی
در سالهای اخیر بارها و از نظرگاههای مختلف به بحث اسلام و دموکراسی توجه شده است، ولی پرداختن به این بحث به دلایل گوناگون همچنان لازم و مفید است زیرا زمینه و انگیزه طرح آن نه امری انتزاعی و ذهنی بلکه ضرورتی ملی و گریزناپذیر است.
در مجموع میتوان تلقیهای رایج در این باب را در سه گروه عمده جای داد: الف - گروهی از منظر دین و سنت معتقدند که اسلام با دموکراسی نسبتی ندارد و آشتی دادن این دو به معنی مسخ اسلام است. ب - گروهی دیگر از منظر تجدد و مدرنیسم معتقدند که اسلام با دموکراسی سازگار نیست و آشتی آنها به منزله مسخ و استحاله دموکراسی است. ج - گروه میانهای هم هستند که معتقدند اسلام و دموکراسی با یکدیگر سازگاری دارند. هواداران این دیدگاه اخیر را هم در میان کسانی میتوان یافت که از منظر دین به مساله نگاه میکنند و هم در میان کسانی که از منظر تجدد به این قضیه مینگرند. در اینجا نمیخواهیم وارد بحثهای انتزاعی و فلسفی شویم و با ذکر دلایل طرفهای بحث نتیجه منطقی بگیریم که کدام دیدگاه درست است. اینگونه بحثها نیز به جای خود سودمند است ولی یافتن پاسخی کاربردی و عملی برای ما اولویت بیشتری دارد.
بحثهای نظری و فلسفی سودمند است ولی به سخن مولانا: رستم چه کند در صف دسته گل و ریحان را؟ کسی که در صف کارزار و میدان جنگ گرفتار شده دسته گل به دردش نمیخورد و برای پیروزی یا نجات خود راهی میجوید. دسته گلهای رنگارنگ فلسفی و نظری نیز به جای خود و در سطوح آکادمیک و تخصصی باید فراهم آیند و به تدریج بر سیاستورزی عملی تاثیر بگذارند اما مستقیما در میانه میدان سیاست جایی ندارند. سیاستورزی عملی و تدبیر امور اجتماع را نمیتوان به تنقیح مبانی فلسفی و نظری منوط کرد. هرچند در آن عرصه نیز باید کوشش کرد. بنابراین به جای اینکه از منظر فلسفی و نظری به این بحث بپردازیم به نتایج عملی آن اشاره میکنیم.
اگر ما معتقد باشیم که اسلام با دموکراسی سازگار است چه نتایجی به دست میآوریم و اگر معتقد باشیم که این دو نسبتی با هم ندارند چه به دستمان خواهد آمد؟ اگر اسلام با دموکراسی سازگار نباشد یا باید، چنانکه اقتدارگرایان میگویند، سر بر آستان استبداد نهاد و اجازه داد کسانی از ایمان مومنان در جهت مطامع سیاسی خود بهره ببرند و یا پیوند میان اسلام و سیاست را به یکباره گسست و به چیزی به نام سکولاریسم دل بست. هیچکدام از این دو نتیجه نه مطلوبند و نه ممکن. نتیجه اول مطلوب نیست چون مضار استبداد و تباهیهای آن امروزه کاملا آشکار است و نیازی به بحث ندارد. ممکن هم نیست چون قائلان به آن ناچار خواهند بود با صرف هزینههای بسیار جامعه را به شیوهای مستبدانه اداره کنند. این شیوه در جهان امروز با دشواریهای خاص خود روبهرو است و به لحاظ هزینه و فایده مقرون به صرفه نیست. مخالفان سنتگرای سازگاری اسلام با دموکراسی درک درستی از واقعیت اکنون جهان ندارند. اینان یا با سادهاندیشی درصدد حفظ خلوص دیناند ولی عملا با کوتاه نظری و تحجر خود عرصه را بر آن تنگ میکنند و یا مزورانه درصدد سلطهجویی و اقتدارطلبی تحت لوای دیناند.
نتیجه دوم نیز اگرچه از نظر برخی کسان مطلوب به نظر میرسد، ولی در وضعیت کنونی امکان تحقق ندارد. اصولا مفهوم سکولاریسم یک امر دستوری و تجویزی صرف نیست که با تصمیم فلان گروه یا فلان روشنفکر به فوریت در جامعه عملی شود. این مفهوم با تحولات تاریخی و فرهنگی خاصی پیوند دارد و حتی در جهان غرب هم تلقی صددرصدی و یکسانی از آن وجود ندارد. علاوه بر آنکه در فرهنگ اسلامی قابلیت تحقق آن بسیار کم است و به هرحال امری عملی و مربوط به اکنون و اینجا نیست و حداکثر بحثی صرفا نظری است و نمیتواند تکلیف سیاستورزی روزمره را روشن کند. به همین دلیل برای محدود کردن اقتدارگرایان دینمدار نیز کارایی ندارد و حتی بازار آنان را گرمتر میکند. پدیدههایی چون بنیادگرایی و تفکر طالبانی، از یک جهت، محصول توسعه شتابزده و تجددگرایی افراطیاند و واکنشی خام و احساساتی در مقابل غربگرایی و سکولاریسم به شمار می روند.
مخالفان مدرنیست سازگاری اسلام و دموکراسی، درک درستی از اسلام و قابلیت انطباقپذیری آن با واقعیتهای جدید و میزان حضور و نفوذ دین در زندگی مردم ندارند. اینان یا با سادهاندیشی درصدد ایجاد دموکراسی ناب و کاملاند و یا به بهانه دموکراسی در پی تسخیر قدرت. اما اگر معتقد باشیم که اسلام با دموکراسی سازگار است نتیجهای که به دست میآید برای وضعیت اکنون و امروز ما هم مطلوب است و هم ممکن.
مطلوب است زیرا با کمترین هزینه میتوان امور سیاسی جامعه را سامان داد بیآنکه مومنان سنتگرا احساس کنند دین و ایمانشان در معرض خطر قرار گرفته است و بیآنکه متجددان و آزادیخواهان از سیاستورزی عملی باز بمانند. سازگاری اسلام و دموکراسی ممکن است زیرا نسبت ما و جامعه ما با دموکراسی کاملا با نسبت آن با سکولاریسم متفاوت است. اصولا مفهوم دموکراسی، برخلاف سکولاریسم، با فرهنگ دینی خاصی (مثلا مسیحیت) مرتبط نیست و هرچند به شکل دقیق آن از یونان آغاز شده است ولی به عنوان شیوهای از حکمرانی بسیار جهانشمول و فراگیر است. دموکراسیخواهی به معنی نوین آن در فرهنگ ما سابقهای ۱۵۰ ساله دارد و بسیاری از مدافعان آن از جمله علمای دین و روحانیان و همچنین روشنفکران و متجددان بودهاند و مهمتر از همه اینکه تمرین دموکراسی توام با دین سالها است که در جامعه ما آغاز شده و این خود بهترین دلیل امکان تحقق آن است. دموکراسی بیش از آنکه مفهومی نظری باشد نوعی آموزش عملی است. بهتر است بگذاریم این تمرین ادامه یابد و به تکامل برسد.
مسعود جعفری
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست