سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
اورسن ولز
در آمریكا بدنیا آمد. او دوران كودكی عجیبی داشت. پدرش ریچارد ولز صاحب چندین كارخانهٔ واگن سازی و مادرش پیانیست، علاقمند به فعالیتهای اجتماعی و از طرفداران و فعالان حق رأی زنان بود.
والدین اورسن تمایل داشتند كه مرتب به نقاط مختلف جهان سفر كنند، با افراد مشهور ارتباط داشته باشند و دیگران آنها را اشخاصی برجسته بدانند. آنها به برادر بزرگ اورسن، دیكی ولز فشار زیادی وارد میكردند چرا كه میخواستند او در آینده شخصیتی مهم و معروف باشد و او نمیتوانست انتظارات والدین خود را برآورده كند و عاقبت كارش به بیمارستان روانی كشیده شد. پس از مدتی كه ریچارد ولز به شدت به الكل روی آورد، والدین اورسن از هم جدا شدند. اورسن ولز در سال ۱۹۱۸ و در سه سالگی برای اولین بار در اپرای شیكاگو روی صحنه ظاهر شد. مادرش به او خواندن آثار شكسپیر و نواختن پیانو را یاد داد اما سرنوشت چندان با او سازگار نبود و مادرش هنگامی كه او تنها نه سال داشت در بیمارستان در گذشت.
او با وجود تمام مشكلات, تحصیلات رسمی را گذراند ولی در سال ۱۹۲۶، درست زمانی كه دوران كودكی غمانگیز او به تدریج به سوی تنهایی دوران نوجوانی پیش میرفت بزرگترین شانس زندگیاش به او روی آورد و در یازده سالگی در دبیرستان «تاده» ثبت نام كرد. و آنجا بود كه به مدیر مدرسه «راجرهیل» معرفی شد.
در دبیرستان بود كه ولز به تئاتر دانشكده راه پیدا كرد و توسط هیل توانست نمایشنامههای فراوانی را بنویسد و در همان سال نمایش خودش را با نام «دكتر جكیل و مستر هاید» كارگردانی و اجرا كرد طوری كه توجه روزنامههای محلی را به خود جلب نمود و آنها او را اعجوبه خواندند. در دبیرستان در طول سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۱، ولز حدود ۳۰ نمایش را كارگردانی و اغلب بازی كرد. در سال ۱۹۳۱، اورسن به ایرلند سفر كرد و خودش را تئاتر گیت(Gate Theater) در دوبلین به عنوان بازیگری حرفهأی معرفی كرد در آن هنگام او تنها ۱۶ سال داشت.
او برای مهاجرت به لندن و تصاحب صحنههای«برادوی» تلاش بسیاری كرد اما موفق نشد و سرانجام به اسپانیا سفر كرد. او در سال ۱۹۳۴ توانست اولین فیلم كوتاه خود را به نام «قلب پیر» كه چهار دقیقه بود با همكاری دانش آموزی به نام «ویلیام وَنس» و با بازی «ویرجینیا نیكلسون» و دانش آموز دیگری كه چندی بعد با ولز ازدواج كرد، كارگردانی كرد. سالهای بعد وقتی درباره اولین تجربه فیلمسازی ولز از او سوال كردند، او با بی اعتنایی آنرا فقط یك طنز و برخاسته از حرارت دوران جوانی خواند و گفت«من آن كار را اصلاً یك فیلم به حساب نمیآورم… »
او كار با «جان هاسمن» را آغاز كرد و تئاتر مِركری (Mercury Theater) را با كمك او بنا نهاد. در سال ۱۹۳۶، ولز با بازی در نمایش تاریخی «مكبث» و سپس «گهواره تكان میخورد» موقعیت خود را در تئاتر تثبیت كرد. او با اعتماد به نفس و انرژی ظاهراً بی پایان خود همراه دیگر بازیگران تئاتر مركری و از رادیو و بعد وارد هالیوود شد تا اولین فیلم بلند خود را با آنها به سرانجام برساند. در طول سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۷، ولز فعالانه در بیش از صد نمایش درام رادیویی به عنوان نویسنده، بازیگر و كارگردان حضور داشت.
این رادیو بود كه باعث شد تا شهرتی ملّی نصیب ولز شود. بعضی از بازیگرانی كه در نمایشهای رادیویی یا تئاتریِ ولز بازی كردند بعدها در معروفترین فیلمهای او نیز ظاهر شدند. فهرست نمایشهای رادیویی او نشان دهندهٔ وسعت و تنوع موضوعات آنهاست، از شكسپیر گرفته تا ادبیات كلاسیك اروپا و آمریكا.
این مجموعه همچنین نمایشهای ترسناك را هم در برمیگیرد. در سال ۱۹۳۷ ولز میان مجموعههای رادیویی به عنوان صدایی آشنا و معتبر شناخته شده بود. نمایش معروف «سایه» بر اساس یك كتاب كمدی آمریكایی از «والتر گیبسون» شكل گرفت. اما مهمترین واقعه برای خود ولز و شاید كلاً برای رادیو نمایش «جنگ دنیاها» بود كه ولز آن را بر اساس رمان مشهور اچ.جی به همین اسم تهیه كرد. او در سال ۱۹۳۸ با یك اقتبای رادیویی از این رمان كه به هجوم موجودات فضایی و حمله آنها به شهر نیوجرسی میپردازد موجی از وحشت و هیجان میان شنوندگانی ایجاد كرد كه از خیالی بودن این نمایش بی خبر بودند و تصور میكردند یك گزارش زنده رادیویی را گوش میدهند.
پیش از این نیز در سال ۱۹۵۳ فیلمی سینمایی بر اساس این رمان به كارگردانی «مایرون هاسكین» ساخته شده بود. ولز توسط تواناییهایی كه در تئاتر و رادیو بدست آورده بود علاوه بر اینكه در فیلمهای بسیاری درخشید، فیلمنامههای فراوانی نیز نوشت. این فیلمنامهها چندین داستان از ادبیات انگلستان را در برمیگرفت مانند: مكبث (۱۹۴۸)، «جین ایر» و «ناقوس در نیمه شب» (۱۹۶۵) كه كلاسیكی دست كم گرفته شده بود. برخی از معروفترین نمایشهای رادیویی ولز نیز عبارتند از: «اُلیور تویست»-«جولیوس سزار»-«جهنم روی یخ»-«عروس مرگ»-«سایه»-«راهپیمایی زمان»-«دراكولا» و…
ولز «همشهری كین» را در سال ۱۹۴۱ با شجاعت و همراه ایدههای نو برای روایت داستان در هالیوود بازنویسی كرد. این فیلم پر از ابتكارات تازه در تصویر برداری و صدا برداری بود. حتی گریم ولز كه به طور متقاعد كنندهأی سنش را چندین دهه بیشتر نشان می داد، انقلابی محسوب میشد. ولز در نقش «چارلز فاستركین» در شاهكار خود یعنی «همشهری كین» تهیه كنندگی و كارگردانی را نیز به عهده داشت.
▪ این كلاسیك برای نه جایزه اسكار نامزد شده بود كه چهار تا از آنها كه به ولز ارتباط داشت عبارتند از:
بهترین بازیگر، بهترین كارگردان، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم. اما فیلم تنها برنده یك جایزه اسكار برای بهترین فیلمنامه شد. «جوزف كاتن»(Joseph Cotton) كه به نقش روزنامه نگار در برابر اورسن ولز بازی میكرد اینگونه شخصیت ولز را در فیلم تفسیر میكند. «تمام چیزی كه كین از زندگیاش میخواست، عشق بود. قصه زندگی كین این است كه چطور او عشقش را از دست داد و دیگر چیزی برای بخشیدن نداشت». جوزف كاتن كه از تئاتر مركری با ولز دوستی داشت در هفت فیلم دیگر بعد از همشهری كین نیز با او همكاری كرد.
«همشهری كین» در واقع اولین فیلم او بود كه به طور عمومی به نمایش درآمد.و این در حالی بود كه ولز بیست و پنج سال بیشتر نداشت.
اورسن ولز با وجود اینكه در زمان خود كمتر مورد توجه قرار گرفت، امروز یكی از كسانی است كه از لحاظ جنبههای بصری سینما بسیار مورد تحسین است. «همشهری كین» در واقع اولین فیلم او بود كه به طور عمومی به نمایش درآمد. اما برخی از همكاران ولز كه از منافع خود در فیلم ناراضی بودند، سعی كردند كارشكنی كنند و در افكار عمومی با تبلیغات خود روزنامهها فیلم را ضعیف جلوه دهند. اما با این وجود، این فیلم موفقیتی شاخص محسوب میشد و این در حالی بود كه ولز بیست و پنج سال بیشتر نداشت.
فیلم «امبرسونهای باشكوه» در سال ۱۹۴۲ بر اساس رمانی از «بوت تاركینگتن» (Tarkington Booth) به كارگردانی ولز و با بازی خودش همراه «كاتن» و «آن باكستر»(Anne Baxter) ساخته شد. اگر چه فیلم شدیداً توسط مقامات استودیویی كه فیلم در آن ساخته میشد جرح و تعدیل شد و حدود سه حلقه فیلم از تدوین اصلی خود ولز قطع شد اما هنوز این فیلم از لحاظ اجرای نقشهای بازیگرانش، درجه یك به حساب میآید و همچنین از نظر زمینه سازی و سبك خاص عكاسی آن منحصر به فرد است.
این فیلم چهار نامزدی اسكار را در پی داشت از جمله بهترین فیلم و دیگری برای فیلمبرداری سیاه و سفید آن. اورسن ولز این امتیاز را داشت كه هم در بهترین فیلم آمریكایی یعنی«همشهری كین»(براساس نظر سنجی انستیتوی فیلم آمریكا در ۱۹۹۸) ظاهر شده است و هم در بهترین فیلم انگلیسی یعنی«مرد سوم»(۱۹۴۹) (بر اساس نظرسنجی انستیتوی فیلم انگلستان در ۱۹۹۹). او پس از بازی «فردا برای همیشه است» در سال ۱۹۴۶ توانست كارگردانی فیلم هیجان انگیز«غریبه» را بر عهده بگیرد.
«تماس زشت» فیلمی بود كه ولز در سال ۱۹۵۷ در باره پلیسی فاسد و رشوه خوار، نوشته بود و یكی از فیلمهای مورد علاقه او به حساب میآمد. فیلم در آمریكا با استقبال روبرو نشد اما در ۱۹۵۸ جایزه ویژه«جشنواره جهانی بروكسل» را دریافت كرد. «مرد سوم» ششمین فیلم ولز بود كه در سال ۱۹۴۹ به كارگردانی كارل رید(Carol Reed) ساخته شد. با وجود اینكه ولز در این فیلم نه كارگردان بود و نه تهیه كننده, اما حضورش در نقشی اساسی, آن را به چنین شاهكاری تبدیل كرد. «مرد سوم» كه چهارمین همكاری ولز با جوزف كاتن نیز به شمار میآید فیلمی سرّی و غیر متعارف بود كه علاوه بر این دو بازیگر آلیدا والی(Alida Vali) و تروا هاوارد(Treva Howard) نیز در آن ایفای نقش میكردند.
منتقد مشهور فرانسوی اندرو بازین اشاره میكند كه «اورسن ولز مراحل بسیار سختی را پشت سر گذاشت تا بتواند شخصیت حیرت انگیز«هری لیم» را در مرد سوم شكل دهد و برای اولین و شاید آخرین بار این بازیگر محبوب توانست نقشی ایفا كند كه با آن بتواند خود را در اذهان عمومی ماندگار نماید» او به این دلیل در فیلم درخشید كه تا پس از گذشت بیش از نصف فیلم در آن ظاهر نشد و تنها در سه صحنه اصلی باقیمانده بازی كرد. غیاب طولانی او در فیلم كه به نوبهٔ خود بی سابقه است یكی از نشانههای بارز هنر سینما به شمار میآید.
وقتی این فیلم بالاخره از سوی آكادمی واجد شرایط شناخته شد، در كالیفرنیای لسآنجلس روی پرده رفت و نامزد دریافت سه جایزه اسكار در سال ۱۹۵۰ گردید. ضمناً فیلمهای دیگری كه ولز با كاتن همكاری داشت داستانی در باره جاسوسی در زمان جنگ جهانی دوم در فیلم «سفری به درون توس» در سال ۱۹۴۲ و وسترن «دوئل در خورشید» در سال ۱۹۴۶ بود كه البته ولز در فیلم «دوئل در خورشید» تنها راوی داستان بود. یكی از آخرین فیلمهای قابل توجه و همچنین برجسته ولز «مردی برای تمام فصول»(۱۹۴۶) بود.
آكادمی در سال ۱۹۷۱ لوح تقدیر خود را به خاطر ارزشهای هنری والا و تنوع طرحهای سینمایی به او اهدا كرد. او سعی كرد فیلمی با اقتباس از كتاب «آقای خیال پرداز» بسازد وكار روی آن در سال ۱۹۵۵ آغاز نموده و تا دهه هفتاد ساخت آن را دنبال كرد، اما با وجود تلاشهایی كه در طول این سالها انجام شد نسخهٔ ناتمام آن در سال ۱۹۸۴ در اسپانیا نیمه كاره رها شد.
در دهه هفتاد او در باره هالیوود فیلمی به نام«طرف دیگر باد» با بازی « جان هاسمن» ساخت و باز هم با وجود اتمام فیلم، مشكلات قانونی پیدا كرد. مشكلی كه ولز همواره هنگام ساخت فیلمهایش با آن مواجه بود این بود كه استودیوها اغلب كنترل فیلمهایش را از او میگرفتند، سانسورهای شدید اعمال میكردند و یا انتهای فیلم را به میل خود تغییر میدادند. مثلاً پایانی كه ولز برای «امبرسونهای باشكوه» در نظر گرفته بود شكل دیگری داشت. «تماس زشت» نیز ابتدا توسط مسئولان تغییر یافت اما ظاهرا در نهایت ً به چیزی شبیه به حالت اولیه كه سازندگان فیلم قصد آن را داشتند تبدیل شد.
در سال ۱۹۸۴، انجمن كارگردانان آمریكا جایزهأی برای قدردانی به او اهدا كردند. مسلماً ولز هنرمندی با استعداد و بی همتا بود اما گویا محكوم شده بود تا مدت زیادی، آرزوها و اهدافش مورد بی توجهی قرار بگیرد. شاید به این دلیل كه او هرگز به قوانین موجود در هالیوود تن در نمی داد. اگر همه برای ولز چنین احترام و ارزشی قائل هستند، جای سؤال است كه چرا عده كمی او را یاری كردند؟ جای تأسف است، در حالی كه ولز از بزرگترین كارگردانان سینما به حساب میآید خودش از فعالیت در سینما ناراضی و پشیمان است. مطمئناً اكثریت موافقند كه او در طول دوران فیلمسازیاش شایسته رفتار بهتری بود. وقتی ولز وارد هالیوود شد در واقع تجربههای سالها كار در تئاتر و رادیو را با خود به همراه آورد.
برخی ممكن است معتقد باشند كه او آن چنان كه ادعا میشود، بدعت گذار بزرگی نبوده است چون بیشتر ابتكارات او، تكنیكهایی بودند كه یا در دیگر رسانهها مانند رادیو استفاده میشد و یا حیلههای قدیمی بودند كه در آنها افراط شده بود. دانشهای سینمایی او شاید همگی ابتكار خودش نبودند ولی او از حداكثر قابلیت پرده سینما استفاده كرد، تا رؤیای بی همتایی كه در ذهن میپروراند عملی كند. سینما اوج هنر مدرن است كه اجزایی مثل موسیقی، تئاتر، عكاسی و هر چیزی را كه از زمان زندگی بشر در غارها و ثبت افكارشان روی دیوارها به صورت نقاشی پدید آمد در برمیگیرد.
▪ فیلمهای ولز به عنوان بازیگر/ كارگردان:
ـ قلب پیر (۱۹۳۴)- خیلی زیاد جانسون (۱۹۳۸)-همشهری كین (۱۹۴۱)
ـ امبرسونهای باشكوه (۱۹۴۲)-غریبه (۱۹۴۴)-بانویی از شانگهای(۱۹۴۵)
ـ مكبث(۱۹۴۷)-اُتلّو (۱۹۵۲)-گزارش محرمانه (۱۹۵۵)
ـ تماس زشت(۱۹۵۷)- محاكمه (۱۹۶۲)- قصهٔ جاویدان (۱۹۶۸)
ـ برای تقلید (۱۹۷۵)- طرف دیگر باد (۱۹۷۵-نیمه تمام)
منبع : ایران کلاسیک
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست