جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
درآمدی بر مفهوم فرهنگ عمومی
مروری بر آنچه در مورد فرهنگ و فرهنگ عمومی گفته میشود، نشان میدهد كه درك واحدی از این مفاهیم وجود ندارد. دستاندر كاران علوم اجتماعی بعضاً با افزایش تعداد تعاریف فرهنگ، كه گاه با بیانی افتخار آمیز هم از آن یاد میشود، با تأكید بر تعدد تعاریف ـ این بازار را آشفتهتر میسازند. و سردرگمی تا جایی كه اغلب افراد صلاح را در این میبینند كه بدون اینكه به تعریف فرهنگ عمومی بپردازند، درباره آسیبها و معایب، وجوه و راه حلهای فرهنگ عمومی صحبت كنند.
● تعریف مفهوم فرهنگ
در قرون جدید با رشد علم ( ) در حوزه امور طبیعی و نتایج آن در زندگی انسان بتدریج حوزه طبیعیات از فلسفه جدا گردید. اما حوزه امور انسانی همچنان وابسته به فلسفه باقی ماند. تا اینكه اندیشمندانی به فكر دستیابی به معرفت علمی ودر حوزه امور انسانی افتادند كه در رأس آنها، در حوزه علوم اجتماعی، باید از افرادی چون كنت واسپنسر یاد نمود. این افراد براساس این تلقی كه « امور انسانی مانند امور طبیعی هستند با پیچیدگی بیشتر » سعی كردند تا شاخههای علوم انسانی را شكل دهند كه آن در حوزه روانی روانشناسی رفتارگرا، در جامعهشناسی و اقتصاد مكاتب پوزیتیویستی بود.
در مقابل این فرض مقبول ( امورانسانی به مثابه امور طبیعی ) گروهی از اندیشمندان آلمانی به مقابله برخاستند. آنها با بحث پیرامون این نكته كه چه پدیدهای « انسانی » است، به نقش معنی و ا مر روحی در پدیدههای انسانی ، به عنوان جوهر واحدی كه پدیده انسانی را از پدیده طبیعی متمایز میسازد، اشاره داشتند. به اعتقاد آنها پدیدهای انسانی است و موضوع مطالعه قرار میگیرد كه معنوی باشد. به عبارت دیگر از معنی تاثیر پذیرفته باشد.
قبول این اعتقاد نكته بعدی، تمایز اساسی علوم طبیعی و انسانی، را در پی داشت. به همین جهت در واژگان فلاسفه آلمانی از علوم روحی در مقابل علوم طبیعی یاد میشود. این دو حوزه تنها از جهت ماهیت متفاوت نبودند، بلكه روش بررسی آنها و هدف شناخت آنها هم متفاوت است. در علوم طبیعی، عالم برای فهم واقعیت در پی تعلیل و یافتن علتهاست. در حالی كه در علوم روحی پژوهشگر در پیكشف معنی است. زیرا با كشف معنی حوزه امورانسانی مفهوم میشود. كشف معنی هم با روش تجربی علوم طبیعی میسر نیست. بلكه روش كشف معنی تفهیم و تفسیر است.
در گام بعدی، تقابل علوم روحی و طبیعی جای خود را به تقابل علوم فرهنگی و طبیعی داد. در واقع فرهنگ مفهومی بود كه جایگزین امر روحی و معنوی شد. به همین جهت از فرهنگ در مقابل طبیعت یاد میشود.
دلیل این تغییر مفهومی این نكته ظریف بود كه تفهم و تفسیر چگونه میسر است؟ آیا از طریق درونبینی و شهود میتوان به معنای كه در نزد دیگران است دست یافت یا اینكه درون بینی و شهو فقط ما را به حیطه معنایی ذهن فردی هدایت میكند، به عبارت دیگر ،ملاك تفهم و تفسیر درست معانی در نزد دیگران چیست؟ چگونه میتوان به تفسیری عینی یا عینیتر، كه دخالت ذهن فردی در آن به حداقل برسد، رسید . در راستای پاسخ به این سوال بود كه كانون توجه از روح به عنوان جوهری متمایز از جسم و ماده به آثار روحی ( جلوهها، بروزها) تغییر یافت. این آثار امور مادی بودند كه مهر روح و معنی برآنها حك شده بودند و قلمرو پدیدههای انسانی را تشكیل میدادند . فرهنگ برای نامگذاری این حیطه مورد استفاده قرار گرفت . از اینرو میتوان گفت جوهر اصلی فرهنگ معنی یا امر معنوی است كه در امر مادی تبلور یافته است. از آن جهت كه مادی است قابل تجربه همگان است . و از آن جهت كه معنوی است باید تفهم و تفسیر شود.
در مراحل بعدی، براساس این تلقی از فرهنگ ، مفهوم فرهنگ به صورت مصداقی تعریف شد ( تعریف تایلور) كه امروز عمدتاً به آن استناد میشود و به مجموعه مظاهر فرهنگی فرهنگ گفته و یا مساوی با آن قلمداد میشود. زیرا آنچه از نظر عالم اجتماعی قابل مطالعه بود، مظاهر و جلوههاست و نه خودمعانی. تایلور ودیگران كه خوداز پوزیتیویستها ( در مقابل تفهمیها ) محسوب میشوند، بتدیج تأكید خود را از درك معنی برداشته ودر بررسی فرهنگ روشی تجربی در پیگرفتند ( مشابه علوم طبیعی ) در حالی كه از ابتدا از مطالعه این امور دستیابی به معنا و روحی بود كه در پی مظاهر فرهنگ وجود داشت .
در دهههای اخیر، مجدداً تاكید بر وجه معنوی فرهنگ و تلاش برای گذر از امور تجربه به معنی غالب شده است. در میان جامعهشناسان نحلههای فكری پدیدار شناسی و تعاملگرایان نمادی و در میان انسانشناسان افرادی چون گیرتس بروجه معنی فرهنگ تاكید میكنند. گسترش رسانهها نیز به تقویت این دیدگاه و طرح آن كمك رسانده است. زیرا حوزه ارتباطات عمدتاً با معانی، خلق، تولیدو انتقال آن سروكار دارد؛ آنهم معانی كه از طریق نمادها منتقل میشود.
● جلوههای مختلف فرهنگ
با این نگاه به فرهنگ ( امر معنوی متجلی در حوزه امر طبیعی )، فرهنگ را میتوان به چند وجه تقسیم نمود.
▪ فرهنگ درونی شده
جایگاه اصلی معانی، ذهن افراد است. حیات درونی افراد در عین حال كه خاستگاه معانی است، حامل معانی هم میباشد؛ فرهنگ در این حوزه نشو ونما میكند؛ تغییر مییابد و....
اما خود ذهن محصول فرهنگی است كه آموخته میشود و بعد از دوره اكتساب حامل فرهنگ و گاه مولد آن میشود. این وجه فرهنگ را میتوان « فرهنگ درونی شده » نامید . فرهنگ درونی را روانشناسان از جهت انتقال معانی، تثبیت و تغییر آن مورد بررسی قرار می دهند . فلاسفه هم در افقی وسیعتر حوزه معنی را مورد كاوش قرار میدهند.
اموری چون اعتقاد، ارزشها و گرایشها كه به عنوان فرهنگی یا بخشی از آن یاد شده است، حوزهای از فرهنگ است كه جایگاه اصلی آن درون یا ذهنیت افراد است كه در قالب نمادها، همراه با تربیت، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
▪ فرهنگ نمادی
هنگامی كه فرهنگ در قالب نمادها ظاهر میشود، كه از طریق آن تفهیم و تفهم و آموزش انجام میگردد، میتوان از جلوه دیگری از فرهنگ یاد نمود كه با عنوان «فرهنگ نمادین ( نمادی شده)» مشخص میگردد. آثار هنری، كتاب و نوشته از این نوعند .
▪ فرهنگ نهادی
شكل دیگر بروز فرهنگ ( معنی) بروز آن در رفتار فرد است . رفتار افراد در جامعه در تركیب با هم و رسوب شدن در طی زمان اشكالی از رفتار را تثبیت میكند كه از آن به عمل قرار گیرد به آن « فرهنگ نهادی شده» گویند.
▪ فرهنگ متبلور
فراتر از اینها، فرهنگ از طریق رفتار، تنها در قالب نهادها كه معنوی هستند و شكل رفتار را تعیین میكنند، تبلور نمییابد . تغییراتی كه انسان در طبیعت ایجاد میكند، از جمله ابزار و آثار، آنها هم ذهنیت انسانها ( معانی) را در خود حفظ میكند. این مجموعه را میتوان «آثار فرهنگی » نام نهاد كه شامل ابزارها هم میشود. ماهیت آنها مادی است و بكار عمل میآیند؛ بعد از خلق بیشتر امری مادی هستند تا معنوی؛ اما همیشه وابسته به حوزه معنا باقی میمانند.
با قبول این تقسیمبندی میتوان فرهنگ را واقعیتی معنوی دانست كه در چهار شكل تجربه میشود: درون ( تجربی بیواسطه)، نماد ( از طریق تجربه درونی و تجربی نماد به صورت تجربی)، نهادها و آثار ( ابزار ) .
● حوزه و گستره فرهنگ
با این تلقی، مفهوم فرهنگ كل حوزه زندگی انسانی را در بر میگیرد و مفهومی ویژه علوم اجتماعی نیست. بلكه فرهنگ موضوع كار فلاسفه. علمای رشتههای مختلف .... است كه هر یك شكل و یا حوزه خاصی از فرهنگ را مورد توجه قرار میدهند . اما هدف همه بررسیها دستیابی به معانی است. از اینرو انتظار میرود كه یافتههای فیلسوف، عالم اجتماعی و روانشناسی در حوزه یك فرهنگ خاص مكمل یكدیگر و بازگو كننده یك واقعیت باشد.
براین اساس اگر بخواهیم تعریف تایلور را، كه تعریف معمولی است، تحلیل كنیم، باید گفت تعریف وی تعریفی مصداقی است كه مصداقهای مختلف فرهنگ را در تعریف آورده است. این تعریف از آن جهت كه همه مصداقها را در خود دارد، كمتر مورد اشكال و اعتراض قرار میگیرد. اما از آن جهت كه مصداقها، از هر نوع را، كه ریشه در معنی داشتن است، مورد تاكید قرار نمیدهد، تعریف مناسبی نیست.
همچنین بیان ویژگیهایی چون اكتسابی بودن، عام بودن و نظایر اینها، كه عمدتاً در تعریف و یا بیان خصوصیات فرهنگ یاد میشود، و جوهی صوری است و نه محتوایی كه اگر چه حوزه فرهنگ را از سایر حوزه ها تفكیك میكند، اما فرد را در حوزه وسیعی از پدیدههای ناهمگون ( از اعتقاد و ارزشتا معماری و ابزار تولید) رها میسازد .
● تعریف فرهنگ به معنای خاص ( نظام فرهنگی )
در تعریفی كه از فرهنگ ارائه شد، جوهر فرهنگ مورد توجه قرار گرفت . در این معنی، شعر شاعر از مقوله فرهنگ است. این شعر هنگامی كه در یك كتاب درج میشود، بماند . اما این بمعنای آن نیست كه جامعهای كه شاعر در آن زندگی میكند، این معانی را بپذیرد.
به همین جهت، درمقابل مفهوم فرهنگ، كه جوهر فرهنگ را میسازند، باید مفهوم دیگری از فرهنگ مورد توجه قرار گیرد، و آن حوزه معنایی است كه هر جامعه، در یك زمان مشخص، مجموعه معانی مورد قبول آن جامعه است كه برای حمایت از آن، در نهایت، از اجبار فیزیكی ( زور) سود میجوید ،برای درونی كردن آنها تلاش می كند ( نهادهای آموزشی به وجود میآورد ) ؛ نهادهای خود رابراساس آن معانی شكل میدهد و نمادهای نشان دهنده آن معانی را تقویت میكند. در اینجا، فرهنگ معنای خاصی مییابد و به مجموعهای از معانی در حوزه وسیع فرهنگ ( به معنای یك مقوله ) اطلاق میشود.در بیان بسیاری از مردم شناسان و جامعهشناسان، فرهنگ چنین تعریفی دارد ( ازجمله تعریف روشه )، ویژگیهایی كه بعضا برای فرهنگ یاد می شود ویژگیهای فرهنگ به این معنی است از جمله نظامند بودن نهادها بودن ...... برای اجتناب از اختلاط معنایی این معنای فرهنگ را با عنوان « نظام فرهنگی » مشخص میكنیم.دلیل این نامگذاری آنست كه در هر جامعهای مجموعهای از معانی مورد قبول وجود دارد كه اجبار اجتماعی از ان حمایت میكند. در این مجموعه بعضی معانی، اصلی وبعضی فرعی هستند. اما بنا به وحدت جامعه این معانی از نظمی سیستمی پیروی می كنند و شكل نسبتا منظم بخود میگیرند و شكل یك نظام را داراهستند. به همین جهت به آن میتوان «نظام فرهنگی » گفت.
تلقی افراد از فرهنگ به عنوان «هویت جمعی » ( در تعریف فرهنگ ) ،« تمایز بخش جوامع از هم » امری كه در همه وجوه زندگی اجتماعی ساری و جاری است.»، « امری كه مقوم نهادها محسوب میشود» و نظایر این تعاریف ، ناظری به این معنا از فرهنگ است . در این معنی فرهنگ ( نظام فرهنگی ) مبنای شكلگیری و تداوم هویت جمعی و جامعه است.
● تعریف فرهنگ عمومی
وجه تمایز یك نظام فرهنگی از فرهنگهای دیگر و حوزههای معنایی یك فرهنگ،اجباری است كه از آن حمایت میكند، اما این اجبار، به بیان دوركیم، سطوح مختلفی دارد : از فشار روانی ناشی از بی توجهی افراد ویا عدم توجه تا مجازات اقتصادی ( جریمه)، اجبار فیزیكی ( زور) وتنبیه بدنی در یك تقسیم بندی میتوان حوزه اجبارهایی راكه در نهایت دولت و حكومت از آن حمایت میكند، از حوزه اجباریهایی كه افرادبرای حمایت از ارزشها و اعتقادات خود از آن سود میجویند متمایز نمود.
حوزهای از معانی و فرهنگ را كه اجبار حكومتی از آن حمایت میكند حوزه رسمی فرهنگ ( نظام فرهنگی ) و حوزه ای از معانی و فرهنگ را كه اجبار اجتماعی ( اجبار اعمال شده از سوی آحاد افراد ) از آن حمایت میكند، حوزه عرفی فرهنگ ( نطام فرهنگی )نامید .
از آنجا كه عرف مفهومی است كه در رشتههای مختلف علوم انسانی بكار میرود و مفهومی است كه گاه افاده معنایی محدودتر از آنچه در بیان بالا بود، می كند، میتوان از تقابل ذكر شده به عنوان تقابل رسمی و غیر رسمی ، دولتی و مردمی هم یاد كرد و باتبدیل مفهوم مردمی یا غیر رسمی به عمومی از فرهنگ عمومی در مقابل فرهنگ رسمی كه دولت و نهادهای رسمی از آن حمایت میكنند یاد نمود.
براین اساس ، فرهنگ عمومی حوزهای از نظام فرهنگی جامعه است كه پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست، بلكه تداوم آن در گروه اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی آحاد جامعه و تشكلها و سازمانهای غیر دولتی ( غیر رسمی ) است. برخلاف حوزه فرهگ رسمی،كه در نهایت اجبار فیزیكی از آن حمایت میكند، حوزه فرهنگ عمومی عمدتا برپذیرش واقناع استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات، به معنای حقوقی كلمه، را در پی ندارد.
مفهوم فرهنگ عمومی در تقابل مردم ـ دولت ( از لحاظ مفهومی ) معنی پیدا میكند . هنگامی كه دولت و حكومت با برنامهریزی خود را برای دستیابی به اهدافی تلاش میكند و براساس ارزشهای مورد قبول عمل میكند،با حوزهای از فرهنگ ( در همه اشكال آن : نمادی، نهادی، درونی و ...) مواجهه میشود كه با این اقدامات سازگار نیست. از طریق قانون و سایر ابزارهای اعمال قدرت هم قابل تغییر نیست در چنین حالتی حوزه فرهنگ عمومی منكشف میشود و خود را مینمایاند. با توجه به نقش حكومت در جامعه كه انسجام بخشی است، عدم تطبیق و همراهی فرهنگ عمومی با اهداف كلی نظام به عنوان « اصلاح فرهنگ عمومی » مورد توجه قرار میگیرد و حكومت با استفاده از مكانیزمهای مختلف تلاش میكند تا فرهنگ عمومی را با اهداف كلی هماهنگ سازد .
مروری برادبیات مربوط به فرهنگ عمومی، كه در چند سال گذشته در كشور شكل گرفته است، نشان میدهد مفهوم فرهنگ عمومی در بیان مسئولان كشور با معنای ذكر شده تطابق دارد.
در بیانات مقام معظم رهبری ، قرار گرفتن فرهنگ عمومی در كنار فرهنگ آموزشی ، اشاره به اصلاح فرهنگ عمومی به عنوان تصحیح عادات، اخلاق، ملكات وروشهای زندگی مردم ( سخنرانی در آذر ماه ۶۸، مأخذ شماره ۶ فرهنگ عمومی، مقاله كلیات درباره فرهنگ عمومی )، تقسیمبندی فرهنگ عمومی به وجوه بارز ( لباس شكل لباس و معماری ) و اخلاقیات ، بیان مصداقهایی چون وجدانكاری ، خطرپذیری، احترام به بزرگترها، مهمان دوستی و جور بودن به عنوان مواردی از فرهنگ عمومی، اشاره ایشان به عدالت اجتماعی به عنوان ارزشی كه دولتها میتوانند به آن تحقق بخشند ، اا « جز به بركت یك فرهنگ صحیح در اذهان یكایك مردم قابل تعمیم نیست» ( سخنرانی ۱۹/۴/۸۴) حاكی از آنست كه فرهنگ عمومی در تلقی ایشان حوزهای از فرهنگ در كنار فرهنگ رسمی است كه حكومت مفسر و متولی آنست.
سخنان آقای میرسلیم در مورد فرهنگ عمومی: «ما برای فرهنگ عمومی چیزی به نام « قانون » ننوشتهایم، و مصوبهای هم از سوی دولت نداشتهایم ،اما ظاهراً حاكمترین قانون و مصوبه، همین فرهنگ عمومی است كه یك قانون ننوشته و به عنوان یك تصویبنامه در متن جامعه مطرح میباشد » ( فرهنگ عمومی شماره پنجم ،زمستان ۷۳)، اشاره صریح به حوزه فرهنگ عمومی، به عنوان حوزهای در كنار حوزه رسمی و قانونی دارد.
در سخنان دیگر دستاندركاران فرهنگی هم مطالبی مشابه میتوان یافت.
با این تلقی، فرهنگ عمومی جزیی از نظام فرهنگی جامعه است كه اجبار رسمی از آن حمایت نمی كند ودر مقابل وجوهی از فرهنگ قرار میگیرد كه دولت برای حراست از آن درنهایت از اجبار فیزیكی ( زور) استفاده فرهنگ عمومی مانند كل نظام فرهنگی و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر میشود: درونی، روانی، نمادی، نهادی و آثار و از اینرو می توان رگههای فرهنگی عمومی را در همه این جلوهها یافت .
فرهنگ عمومی در كنار فرهنگ رسمی، در همه حوزه های زندگی اجتماعی، خانواده ،حكومت،اقتصاد وآموزش و پرورش و نظایر اینها حضور دارد. از این رو نمی توان آنرا به حوزه مشخصی محدود نمود.
با تلقی ذكر شده از فرهنگ عمومی ( تقابل آن با فرهنگ رسمی ) اكنون می توان تعاطی وتاثیر این دو حوزه فرهنگ را برهم ، عوانل موثر بر تفسیر آن ، مكانیسمهای تحول و تفسیر ، كاركزد آن در نظام اجتماعی ، میزان تناسب آن را به فرهنگ رسمی مورد بررسی قرار داد و براساس این شناخت به تغییر و اصلاح آن پرداخت.
آنچه مسلم است،اینست كه این حوزه زوربردار نیست و عمدتا برمبنای پذیرش و ایجاد نهادهایی خارج از دولت شكل میگیرد و تغییر می كند به همین جهت ، شورای فرهنگ عمومی بیش از پیش باید حوزه غیر رسمی توجه كند.
فرهنگ عمومی سازندگان و حاملان خاص خودش را دارد كه بر بخشی از آنها از طریق بخشنامه میسر نیست. مصوبه قانونی برای فرهنگ عمومی گذارندن بدترین شكل برخورد میباشد كه با ویژگیهای فرهنگ عمومی مبانیت دارد، بلكه تدبیر مدیریتی لازم دارد كه با ایجاد مكانیسمهای مناسب آنرا تغییر داد.
در این جدول همه خانههای جدول با هم در تعاطی هستند. هر گونه تعارضی در میان آنها، مشكلات اجتماعی خاصی را در پی دارد .
نویسنده :احمد رجب زاده
منبع:فصلنامه «فرهنگ عمومی»
منبع:فصلنامه «فرهنگ عمومی»
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست