یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
به یاد استاد چهار هنر : زنده یاد ناصر فرهنگ فر (۱۳۷۶/۱۳۲۶)
تمامی سالهایی كه بین اهل موسیقی برای یافتن پاسخهایی برای سوالات درونم ، پرسه می زدم ، به سراغ ناصر فرهنگ فر كمتر از همه رفتم . به سراغ آن همیشه آتش كه آرام آرام زیر خاكستر سنگین خود فرو مرد ، حتی سه بار هم نرفتم و از این بابت تاسفی ندارم . هراس داشتم از این كه دیدارهای مداوم با آن هنرمند ، آرامس و تعادل نیم بندی كه به قیمت ماه ها تلاش ، در بخشی از درونم ایجاد كرده بودم ، یك باره به هم بریزد و دیگر عنان ار كفم چنان بیرون رود كه بازگرفتنش دیگر نتوان . وجود مشتعل و دردمند او » پاسخ « نبود كه برانگیزاننده سوال بود و قیامتی از پرسش و چالش كه درون شكننده جوانم ، تاب آن را نداشت . با این همه ستایشگر هنرش بودم و مجذوب شنیدن روایاتی كه دور و بریهایش از احوالات او تعریف می كردند . روایاتی كه وضعیت آخر عمر بزرگانی چون عارف و صبا و رضا محجوبی و حبیب سماعی تا امیر ناصر افتتاح و محمودی خوانساری را برایم تداعی می كرد . تردیدی نداشتم و ندارم كه ناصر ، بزرگی از آخرین كاروان بزرگان عاشقِ صادق ، در موسیقی ایران بود و مرگ او ، مرگ یك فرهنگ و یك طرز تلقی از زیستن بود كه با وارستگی و قلندری و شوریدگی و پاك باختگی ، پروانه وار سوختن و به آتش زدن ، معنا می شد . طرز تلقی ای كه دیگر وجود ندارد و الفاظی كه آن را معرفی می كنند ، برای نسل جوان امروز ، پوك و بی معنی شده اند . نه فضایی را ایجاد می كنند ، نه تداعی ای دارند و نه زمینه ای برای – حتی – طرحِ نظری ، پیدا می كنند . همان طور كه گنجینه گوشه های سازی و آوازیِ موسیقی ایرانی نیز دارد تبدیل به تعدادی فرم محض – به زعم اكثریت نسل بعد – می شود كه شاید زمینه ای شود برای خلاقیت در سالهایی كه از این به بعدد خواهد آمد . اما فضایی كه ناصر فرهنگ فر ، محمودی خوانساری ، ناصر افتتاح ، محمدرضا لطفی و بعضی دیگر آخرین وارثان آن هستند ، دیگر به وجود نخواهد آمد . آن قلندر دلسوخته ، از اوان سی سالگی – همچون » عقاب « منظومه معروف روانشاد خانلری ، بوی ویرانی را حس كرده بود و تبعیدی بیست ساله در غربت را انتظار می كشید . تبعیدی از سخت ترین نوع : بیگانگی در وطن و غربت بین خودی ها .
فرهنگ فر بیست سال را مردانه تاب آورد :
به سر دروازه هستی نوشتیم
غم بی همزبانی كشت ما را
ابنای ملوك « در روزگار سی ساله گذشته ما ، نه تنها خریدار چهار هنر گوهرین ناصر فرهنگ فر ، بلكه خریدار لطف محضر و جذبه شخصیت او بودند . راستی كه او حضور داشت فروزانتر از آفتاب تموز ، كه اندك اندك به خاكستر نشست و در روزی كه روزهای قلب الاسد فرو پژمرد . همچون بریده درختی درشت و سراپا آتش ، سوزان و گدازان و خاكستری عظیم ، از پس آن . او آموزش را از نوجوانی آغازید . در اول جوانی خوش درخشید و … از سی و چهار سالگی ، علناً جان كندن را تجربه كرد . نه سودای نام داشت و نه در پی نام بود و نه اصراری به این كه همگان ، قدر هنرش را بشناسند . چیزی كه او می خواست و می طلبید ، در روزگار جوانی او ، از زندگی ما گریخته بود و » زین هر دو نام ماند چون سیمرغ و كیمیا « . فرهنگ فر درد خور و خواب و خشم و شهوت نداشت . برای ادامه زندگی اش نیازمند فضای عواطف انسانی بود ، افسوس كه هر چه بیشتر گشت كمتر یافت :
این هم شد انصاف كه در برنامه ها ، از تنبك و نوازنده اش بیشترین استفاده را كنند و بعد كه به به ها و چه چه ها شروع شد ، حقش را ندید بگیرید ؟
این درد تمام عمر فرهنگ فر نبود . هر چند از بزرگ ترین دردها بود و پیش از همه ، همكارانش تقصیر داشتند . منتها عده انگشت شماری بودند كه در مورد او انصاف و عدالت را مراعات كردند . همه آنها كه با او كار كرده اند ، می گویند كه اكستر بدون تنبك جادویی او صدا نداشت و زدگی در آن جاری نمی شد ، پشت صدای تنبك او ، جریانی از حیات و انرژی بود كه تنها بزرگان تاریخ موسیقی ما از آن بهره داشته اند : درویش ، صبا ، حبیب ، مرتضی و رضا محجوبی و … حسن كسایی . اما فرهنگ فر در كارش یگانه ئ تك بود . تنبك می نواخت و مجبور بود بار تحقیر تاریخی روی این ساز سرنوشت ساز را به دوش بكشد . حساس بود و طبع فرهیخته اش ، طاقت سفلگی های مرسوم و رایج در فضاهای مطربی و مزدوری را نداشت . شكنندگی های درون او و بی رحمی محیط در بیست سال آخر عمرش دست به دست هم دادند و پشت شیری چون او را برای صد سال زندگی با نیرو و بنیه و خلاقیت آفریده شده بود ، به پنجاه سالگی نرسیده ، به خاك رساندند .
این اواخر همه چیز را رها كرده بود و با نگاهی شگفت ، همه دنیا را از فراز سر افراد دور و برش می نگریست . انگار دیگر در این دنیا نمی زیست . می گفتند كه سالهاست دیگر دست به تنبكش نمی زند ، خط نمی نویسد و از خواندن ابا می كند . می گفتند صدای ساز خودش را كه از نوار كاست می شنود ، فریاد برمی آورند كه خاموش كنند و راحتش بگذارند . می گفتند حاصل تمام عمرش ، خط های خودش ، خط های یادگار استادانش ، كتابخانه عالی و مجهزش و حتی ساز دستش را به خانه های دیگران فرستاده بود ، برای همیشه . خوب شد كه به دیدنش نرفتم . فكر می كنم تصویری كه از او دارم این طوری خیلی تابناك تر و درخشان تر است . و یادم آمد از محمد درویشی عزیز كه با شگفتی و اندوه می گفت كه ناصر دو روز مانده به آخر عمرش به او تلفن كرده و برایش شعری خوانده بود ، این بار نه از غم و اندوه كوه فرسایش ، بلكه پر از شور و شادی و در ستایش زندگی و زیبایی .
معجزه ناصر فرهنگ فر ، سیمرغ موسیقی ما همین بود . رستگاری ، نصیب او و خاك بر او خوش باد .زنده یاد استاد مهدی كمالیان
آقای فرهنگ فر هنرمندی (است) كه به تمام معنی از نظر اخلاقی پاك است . هنر خطاطی دارد . ضربش كه معروف است . صدای گرم خیلی خوبی دارد . شعر شناس و شاعر است . ناصر فرهنگ فر هنرمندی باشعور (و ادراك) هنری است و كهرش تقویت اصالت ضرب است . یعنی كارهایش از اصالت ضرب خارج نشده . گاهی از اوقات یادم می آید ، برومند كه تار می زد ، فرهنگ فر با ضرب همراهیش می كرد و گاهی ضدضرب می زد . آقای برومند می خندید و می گفت : آقای فرهنگ فر شیطانی نكن ! یعنی (استاد برومند) كارش را پسندیده بود (كه پذیرفته بود كه فرهنگ فر با او تنبك بزند) . صدای ضرب ایشان از نجابت ذاتی برخوردار است . شاید همه رنج هایی كه برده است ، نتیجه صفای باطن اوست . (۱) فرهنگ فر حساس است و از نامردی ها رنج می برد . من شخصا ًبرای ایشان خیلی احترام قائل هستم . یك ضربی (تنبكی) آقای (حسن) مشحون از منزل درویش خان خریده بود . این ضرب را به آقای (داریوش) صفوت داده بود به قیمت هزار تومان بفروشند . من مطلع شدم و به آقای برومند گفتم : » ضرب را من می خواهم . آقای برومند ضرب را از آقای صفوت گرفت ، بعد به من گفت : » هفصد تومان به آقای مشحون بدهید . ضرب را آوردم منزل ، تلفن كردم به آقای فرهنگ فر ، ایشان آن موقع در سید خندان منزل داشت . منزل من در خیابان سلطنت آباد یا پاسداران فعلی بود . گفتم : » یك ضرب است كه باید بیایید و ببینید . « ایشان آمد ، قدری نواخت و گفت : » آقا خیلی عالیه ! چقدر بم و خوب می خونه ! « وقتی خواست برود ، گفتم : » آقای فرهنگ فر ، این ضرب را من برای شما گرفتم . « خیلی خوشحال شد . حتی پس از سالها كه من به آمریكا رفته بودم ، نامه داده بود و نوشته بود كه » ضرب التفاتی صحیح و سالم است . « (۲) خیلی خوشحال هستم كه چنین كاری را در زندگی ام انجام دادم . موسیقیدان ، اگر ساز مورد علاقه اش در دستش باشد ، بهتر می تواند بنوازد . همچنان كه یك نوازنده تار ، اگر تار یحیی داشته باشد ، فكر می كنم مضرابش قوی تر و مسلط تر (می شود) و با عشق بیشتری می نوازد . این ضرب بعدها گویا در اثر حادثه ای می شكند و دوباره درست می شود . از : گفته ها و ناگفته ها (خاطرات استاد مهدی كمالیان) فراهم آمده : بهروز مبصّری
پاورقی ها :
۱- هنرمند بزرگ ، ناصر فرهنگ فر ، سه ماه بعد از فوت استاد كمالیان درگذشت ، روانشان شاد .
۲- ضرب التفاتی استاد كمالیان در روزهای آخر عمر زنده یاد ناصر فرهنگ فر ، به آقای مهندس سعید میر حسینی فروخته شد . هم اكنون ضربی كه از منزل درویش خان به دست آقای فرهنگ فر رسیده بود ، نزد ایشان است .
ارشد تهماسبی
این كه او چگونه زیست و چه كرد را اهل موسیقی و دوستدارانش خوب می دانند . من نه با او دوست بودم و نه انكه دائماً از حال و اوضاعش باخبر . اما با شیفتگی دوستش داشتم . ما در » چاووش « همكار بودیم و چند سال در كنار هم . زمانی ما در گروه عارف تمرین می كردیم ، تا نوازندگان همراه و هم صدا شوند ، نیاز به حضور فرهنگ فر نبود و یا به عبارتی سرپرست گروه (پرویز مشكاتیان) نمی خواست وقت و انرژی او را بیهوده مصرف كنند . گروه صدا داد و روزی فرهنگ فر آمد تا همراه شود . دست به تنبك كه برد دست به تنبك كه برد لبهای همه شكفته به تبسمی پر رمز و راز شد . گویی تمام ریتم های هماهنگ و خوش صدای دنیا همراه گروه شده بود . در ابتدای چهار مضرابی دوسه میزان تكنوازی داشت و هر بار آن را به گونه ای می نواخت . در هیچ قالبی ، حتی قالب خودش نمی گنجید ، اما هربار قالبی می آفرید كه در ذهن كند و جوان امثال من نمی گنجید . هیچ گاه نتوانسته ام از موسیقی آوازی آنچنان كه باید لذت ببرم . اما وقتی كه فرهنگ فر می خواند از خود بی خود می شدم . این را شاهد دارم . روزی به اتفاق داریوش زرگری _ شاگردش – به عیادتش رفتیم كه در بیمارستان اعصاب بستری شده بود . به نظرم فرهنگ فر دیوانه ای بود عاقل تر از همه . راست و استوار بر تختش نشسته بود و خیره . تا درآمدیم ، اندكی شادمان شد و گفت : » می خواهم برایتان راست پنجگاه بخوانم . « عجب ، در بیمارستان ؟ گفتم كه در هیچ قالبی نمی گنجید . بلند و رسا و با صدای زنگ دار و دردمندش خواندن گرفت . هنوز هم هروقت به آن روز فكر می كنم ، بر این باورم كه هیچ كس نمی تواند لحظه ای را كه او خلق كرد و راست پنجگاه استواری را خواند خلق كند و بخواند . در تمام طول خواندنش آرام گریستم و او در حال و بند آن نبود كه مرا دریابد گویا ودش را هم . فرهنگ فر در اوج شكفتگی اش برید . تاب خیلی از چیزها را نداشت . كمتر چون اویند . مردم به طور معمول با ایجاد پلی بین واقعیت و حقیقت كار خود را می گذرانند و عمر به آخر می رسانند . فرهنگ فر چنین نبود . از ده سال پیش (از مرگش) تاب نیاورد و در انزوای خویش زیست . استاد حسین علیزاده وقتی از سفر طولانیش بازگشت و تدارك كار دید ، اول او را خبر كرد . چند جلسه ای آمد و تلنگری به ضرب زد و لطیفه ای گفت و اعلام كرد كه نخواهد آمد . دیگر در هیچ چیز و هیچ جا نمی گنجید . افسوس . روایت است در دوران قاجار نوازنده ی زبردست كمانچه ای از قفقاز به ایران آمد و سراغ زبردست ترین ها را گرفت . پیش هركس رفت ، گفت : چیزی نیست . به نزد آقای غلامحسینش بردند . گفت : » این است ، او به كمال رسیده اما زیاد دوام نخواهد كرد . « راوی اضافه می كند : و چنین هم شد پس از چندی آقا غلامحسین رخت ازین جهان بربست . فرهنگ فر خیلی زود در كارش و عشقش به كمال رسید . شاید دیگر چیزی نمانده بود كه برایش بتپد و دوام آورد . عارف (قزوینی) گفته :
طبیعت هنر داد بر من چهار كه آن چار در صفحه روزگار
ندادست و ندهد از این پس دگر به تنهایی آن چار بر یك نفر
بی شك عارف به خطا رفته است . نیم قرن بعد ، فرهنگ فر نام آوری شد كه چهار هنر به كمال داشت . خط خوش ، شعر خوش ، صدای خوش و ضرب خوش .
از : » همساز « (جزوه تخصصی نوازندگان تار و سه تار) ، ویژه ناصر فرهنگ فر . (با تلخیص)
سید علیرضا میر علی نقی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست