چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
خانواده مافیایی
ـ نام «جرج برنارد شاو» با طنز كلامی گزنده، عجین شد است. «شاو» نویسندهای است كه درام را بیشتر از موقعیت، در كلام جاری میسازد. همگان، او را بهدلیل استفاده از اصطلاحات بهخصوصِ زبان انگلیسی و نوع خاص ادبیات نوشتاریاش میشناسند. «شاو» را نمیتوان به سادگی خواند. زمانی كه خواننده با یكی از آثار این نویسنده برخورد میكند، ناچار است قدری تأمل و موشكافی را چاشنی مطالعهٔ متن، قرار دهد. چرا كه وجود ابزار زیرساخت زبان، در نمایشنامههای این نویسنده، در پارهای اوقات حتی از پیشبرد اتفاقات هم پیشی میگیرد. آنچه به سادگی در مواجه شدن با آثار «شاو» خود را مینمایاند، ساخت جملات و شیوهٔ قرار گرفتن كلمات، در كنار یكدیگر است. اگر به متون زبان اصلی آثار وی توجه كنیم، نحوهٔ چیدن عبارات تند و تیز و كنایهآمیز، بهگونهای است كه از محتوای هر جمله و گفتوگوی دوطرفهٔ شخصیتها، معانی متناقض و گاه چندگانهای درك میشود. این عنصر اصلی كلام «شاو» است كه از خصیصهٔ ذاتی انگلیسی او برمیآید. از آنجایی كه همه میدانیم، شیوهٔ زندگی، تربیت، جغرافیا وآب و هوا، هه با هم عواملی هستند كه خلق و خوی یك ملت یا فرهنگ یك جامعه را میسازند، بدیهی است كه «شاو» دارای زبانی گزنده و در عین حال، خشك باشد. تجربهٔ رویارویی با نویسندگان جزیره، مثل تجربهٔ مواجه شدن با «رابینسون كروزوئه» است. آدمی كه مدتهاست، در یك جزیره به تنهایی روزها و شبها را سپری كرده و مصاحبی نداشته است.تمام گلهها و نفرینها و دردها و سكوتهای ناگزیر این انسان جزیرهای در بطن وجودش نهفته است و اكنون كه راهی برای عقدهگشایی باز میشود، میتواند لگام زبان را رها كند تا لب به سخن بگشاید.اما «شاو» با وجود هیجان و شور و سرزندگی خاصی كه پشت نوشتههایش پنهان است، با دقت زیادی عمل میكند. كینه، جای خود را به تمسخر و طنز تلخ و شتاب فراوان جای خود را به وسواس گیجكننده و بیحد و حصر، میدهد و درست در همین نقطه است كه خصوصیات متمایز «شاو» بروز میكند. او با هر مسئلهای به چندین شیوه مختلف روبهرو میشود و همین امر در نمایشنامهها و سایر آثارش، دیده میشود. اگر موضوع مورد بحث او مثل همین نمایشنامهٔ «خانم سرگرد، باربارا» دربارهٔ رویارویی مذهب و جنگ و سرمایهداری، باشد، موضع وی را دربارهٔ قضاوت یك دانای كل، به راحتی نمیتوان درك كرد.
به زبان سادهتر، «شاو» آدمهایی از موضعهای متفاوت را در مقابل یكدیگر قرار میدهد و كنایههایش را در زیرساخت جملات آنها، پنهان میسازد. حتی در تیپیكالترین اثر وی «دختر گلفروش» این ساختار دیده میشود. تیزهوشی و توجه به نكات ریز پسزمینهٔ ذهنی آدمها، از خصوصیات بارز نوع نگاه و جهانبینی «شاو» است. حسابگری، آیندهنگری، جلب منفعت و دفع ضرر، از جمله مسائلی است كه آدمهای این نمایشنامه دائم در حال بازی كردن با آنها هستند و به اعتقاد من، مهمترین مسئلهای كه «مهرداد رایانی مخصوص» در مقام كارگردان این نمایش به آن توجه كرده است، همین، خودخواهی و خودبینی این شخصیتهاست. اما حال كه این كارگردان بهخصوص به سراغ اثری از «شاو» رفته است، نگاه نقادانه به این نمایش بایستی از وجوه متفاوتی صورت گیرد. نه اینكه، خصوصیات بارز و مشخص، «شاو» در این اجرا لحاظ شده، بلكه دغدغههای شخصی «رایانی» نیز به آنها اضافه شده است. «رایانی» را بیشتر با نمایشنامهها و نوع نگاهش به ارزشهای انسانی، میشناسیم. چیزی كه از نمایشنامههای نوشتهٔ خود او برمیآید، نگاهی نقادانه و تیز به ارزشهای فرهنگی در جامعه و معنای این ارزشها نزد مرد است. آنچه بیشتر در تم آثار نمایشی «رایانی» تا به حال به چشم آمده است، در یك جمعبندی كلی به زوال انسانیت، ختم میشود. حال این تم كلی را میتوانیم در نمایشنامهها یا نمایشهای كارگردانیشده توسط او، به اشكال گوناگون یا در رگههای پنهانشدهٔ كمدی یا در التهاب سوزان غمنامههای تراژیك، پیدا كنیم. این اولینباری است كه «رایانی» به سراغ یك متن نمایشی خارجی میرود. شیوه كاری او در نمایشهای پیشین این گروه، كاملاً مشخص است. به اعتقاد من، این كارگردان، بیشتر از هر چیز، شیفتهٔ فرم است و یك اجرای فرمالیستی را در نظر داشته كه سر و شكل تازهای را ارائه میدهد. در آثار قبلی، نمایشنامههای خود او كه از پیش برای چنین اجراهای انرژیك، سرشار از حركت و پرشتاب و دارای ریتم سریع، ساخته شده بودند، مورد استفاده قرار میگرفتند، اما اینجا با متنی روبهرو هستیم كه سرعت، نقطهٔ متضاد نویسنده آن است. همین امر تا حدود زیادی به بیشتر نمایان شدن اندیشههای نویسنده، كمك كرده است. اگر قرار بود این اجرا با رخوتی كه همیشه گریبانگیر اجرای آثار اینچنینی است، روی صحنه برود، زهر خود را از دست میدهد. سكون و سكوت، درواقع برای اجرای این نمایش، حكم پادزهر را دارد و زهرخند كلمات و كوبندگی شیوهٔ جملهبندی «شاو» را میگیرند. ضمناً از این نكته نیز نبایستی غافل شد كه در این نمایش، ساختار و قالب نمایشنامهٔ اصلی، تا حدود زیادی دستخوش تغییرات شده است. جابهجایی صحنهها و شخصیتها و كوتاهتر شدن برخی از گفتوگوها برای به دست آمدن ریتم مورد نظر كارگردان در نمایش، اعمال شده است. «رایانی» تماشاگر ایرانی را خوب میشناسد و همیشه در آثارش سعی كرده است، به شیوهای عمل كند كه تماشاگر ایرانی را راضی از سالن نمایش بیرون بفرستد. جمع شدنِ خمیرمایه و عصارهٔ نمایشنامه در مدت زمان اجرا، مسلماً مستلزم تغییرات و حذفیات فراوانی بوده است اگرچه سیر حركتی و تحولی شخصیتها را تا حدودی پرشتاب جلوه میدهد، اما میتواند خود را به تماشاگر ثابت كند و قابل باور باشد.لحظات طنز متن، در این نمایش با چاشنی حركت و ریتم سریع به نظر تماشاگر میرسد. اما لحظاتی كه نویسنده رو به گفتن حرفهای اصلی و درونی نمایشنامه میآورد، كارگردان نیز، سعی میكند، با شكستن فضا و ایجاد تمركز و ساخت نقاط طلایی صحنهای، تمامی حواس تماشاگر را به كار گیرد. این نكته از این جهت اهمیت دارد كه اگر یك تماشاگر، لحظاتی از طنزهای گذرا یا حتی شخصیتپرداز نمایش را از دست بدهد، قدری اطلاعات یا فضاسازی درك نخواهد كرد. اما زمانی كه در شما كشمكش میان شخصیتها و صحنهها و اتفاقات، مثلاً صحنهٔ معاملهٔ «آندر شافت» و «كارنیز» را بهدرستی نبینید، نه تنها از غایت و نهایت خواست نویسنده اثر آگاه نمیشوید، بلكه در جادهای كه قرار است شما را به پایان ظاهراً ساده و خوش و صد البته تراژیك متن و نمایش، رهنمون شود، قرار نمیگیرد. نكته بارزی كه پس از ورود به سالن نمایش، با آن مواجه میشویم، شیوه نشستن بازیگران در دو طرف صحنه و ساده بودن دكور نمایش است. تماشاگر با دیدن نام نمایش و نویسندهاش، خودبهخود تصویری از پیش تعیین شده را در ذهن خود برای نمایش میسازد كه در این مورد، این تصویر به شكل تلهتئاترهای تلویزیونی است. اما این دكور ساده و شیوهٔ بهظاهر میدانی قرار گرفتن و اجرای بازیگران این تصور را خیلی زود از میان میبرد و یادآور میشود كه كارگردان این نمایش، اگرچه برای اولینبار است، با یك متن خارجی برای كارگردانی روبهرو شده اما، توانسته است، خصوصیات درونی خود و نمایشهای پیشین خود را با این اثر نیز سازگار سازد.
به عبارت دیگر، این نمایش چند عمل را با هم انجام میدهد:
۱ـ آشناییزدایی از فضاهای نمایشی و كلیشهشدهٔ اینگونه آثار.
۲ـ بسط و گسترش برخی از شئونات نمایش اپیك در بطن یك اجرای غیررئالیستی.
۳ـ ایجاد تناقض در فضای نمایش از طریق كنار هم قرار دادن عواملی مثل:
لباسهای رئالیستی و دكور غیررئالیستی ـ بازیهای ساده در كنار بازیهای پرانرژی و غلوشده استفاده از تعاریف نمایشهای میدانی یا حتی نمایشهای ایرانی مثل تعزیه و تختحوضی در كار ساختِ تصاویر استعاری و رمزگونه و...
این نمایش، سعی دارد با ورود به عرصهٔ نمایشهای ایرانی و بهره گرفتن از ساختارهای ساده و آشنای آنها و همچنین با استفاده از برخی كلیشههای رایج آثار اینچنینی، هر چه بیشتر به مخاطب خود نزدیك شود و حرف اصلی را با صدایی بلندتر و با كلماتی سادهتر بیان كند.دغدغهٔ رویارویی مذهب، جنگ، سرمایهداری و تراوش نوعی قضاوت عادلانه از میان آنها، همیشه موضوع مورد علاقه این كارگردان بوده است. او با استفاده از اساطیر و كهن الگوها یا قصههای عامیانه و حتی فرهنگ رو به انزوا و اضمحلال امروز، در آثارش، بهدنبال رسیدن به نقطهٔ مشترك آن چیزهایی است كه برای همیشه از دست رفتهاند. در این نمایش، نگاه به سوی از دست دادنها، از نوع نگاه «چخوف» نیست. بلكه قطعیت و سیاهی و تباهی پایان آن، عملاً به چشم میآید. از جمله اشارات نشانهواری كه در این نمایش با آنها مواجه میشویم، میتوان به دو صحنهای اشاره كرد كه در یكی «كازینز» و «آندرشافت» و در دیگری «كازینز» و «باربارا» در فاصله زمانی و در گرماگرم رد و بدل كردن ایدهها و اعتقاداتشان با یكدیگر، انگشتان خود را به یك شكل و هماهنگ با هم، با دستمال پاك میكنند. این صحنهها اگرچه نشان از یكی شدن و همشكل شدن این آدمها دارد اما برای شخص من حامل پیامی است كه در «مكبث» به همین شیوه، نشان داده میشود؛ جنایت! حرف از كارخانه اسلحهسازی و حقوق انسانها و پول و مذهب و... به میان میآید و ما «تماشاگر» شاهد تبانی شركایی از یك خانواده هستیم، كه در پی بزرگ و قدرتمندتر شدن خانواده هستند. این افراد، مافیایی را میسازند كه اهداف و سمت و سویش، در این نمایش بهوسیلهٔ نمادهایی چون دستمال قرمز، صلیبی كه میز شام است و پاك كردن دستهای آلوده، نشان داده میشود. «رایانی» یك روایتگر است و علاقه دارد در فواصل نمایش با تماشاگر بهصورت غیرمستقیم، صحبت كند. كلامهایی كه رو در روی تماشاگر، گاهی گفته میشود، نشاندهنده این نكته است كه هم كارگردان این اثر، شدیداً وامدار نمایشهای ایرانی است و هم آگاهانه میخواهد، برخی جملات نویسنده نمایشنامه را شعارگونه به گوش تماشاگر برساند.نمایش «خانم سرگرد باربارا» اثری است كه در اولین رسالتش یعنی سرگرم كردن تماشاگر و جلوگیری از كسالت او موفق عمل میكند و در زیرساخت نیز، جان كلام را به سادگی به او منتقل میسازد.
مشهود محسنیان
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست