پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
گذر از تعریف دین به شمولگرایی
در این نوشتار، ضمن اشاره به معانی لغوی دین، با توجه به اقبال دوباره به دین و مباحث گوناگون دینپژوهی در عصر حاضر، مسأله ضرورت تعریف دین تبیین شده است.مشكلات تعریف دین به شكلی جامع و مانع و زوایای نگاه به دین از منظر درون و بیرون و خصوصیات هر كدام در بحث بعدی آمده است و تعاریف دانشمندان اسلامی و غربی گونهشناسی گردید.
در بخش بعدی سعی بر آن است تا با معرفی دین به وسیله «سِلم» و «انقیاد»، تعریف جامعی ارائه گردد كه هم دین حق و هم ادیان باطل را در برگیرد. با این تعریف خیلیها كه قاصرانه از معارف دین اسلام بهدوراند؛ اما در برابر خداوند تسلیم و منقادند، در محدوده دین وارد میشوند و میتوانند از این طریق به نجات و سعادت امیدوار باشند و اینگونه است كه پل ارتباطی بین دو مسأله از مسائل جدید كلامی؛ یعنی تعریف دین و شمولگرایی، ایجاد میشود. در این نظریه از آیه «ان الدین عندالله الاسلام» و روایت «الاسلام هو التسلیم» و تعریف شهید مطهری از دین، الهام گرفته شده است.
●دین در لغت
«دین»، كلمهای عربی است كه در زبانهای سامی مانند عبری و آرامی نیز به كار رفته و به معنای قضاوت و جزا است.
واژه «مدینه» كه در زبانهای سامی به معنای قریه و شهر آمده است، در اصل به محلی اطلاق میشد كه دارای یك یا چند قاضی است. كلمه «دیان» در عربی نیز از همین ریشه است و به معنای قاضی به كار میرود. دین در زبان اوستایی و در كتاب زردشت، به صورت «دئنا» Deana و به معنای وجدان و ضمیر پاك است.(۲)
در قرآن، دین به معنای جزا نیز به كار رفته است؛ مانند: «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ»(۳).
معنای دیگر دین اطاعت و انقیاد است. در متون دینی نیز این كاربرد را میتوان یافت؛ مثل: «وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ»(۴). علاوه بر دو معنای گفته شده، كتب لغت معانی دیگری همچون روز قیامت، راستی سیاست و سیرت و عادت نیز برای آن بیان كردهاند.(۵)
●نیاز به تعریف دین
قرنها مبارزه با دین برای ریشه كن كردن آن و عدم توفیق در رسیدن به این هدف، انسان امروز را بر آن داشته است تا به آن رو كند و نگاهی نو به آن بیفكند.
در گذشته، بسیاری از اندیشمندان بر این باور بودند كه پیشرفت علوم و ارتقای سطح آگاهی مردم باعث میشود كه دین حضور خود را در میان انسانها از دست بدهد. در این باره میتوان به رابطه دین و روانشناسی اشاره كرد. اریك فروم (متولد ۱۹۰۰ میلادی) میگوید: روانكاوان و نمایندگان كلیسا هر دو طرفدار این نظر هستند كه روانكاو میكوشد تا قلمرو كشیش را اشغال كند.
فروید و شین هم بر اختلاف و تضاد بین آن دو، رأی دادهاند.(۶)
همچنین ماركسیسم، دین و ایمان را انعكاس وضع اجتماعی خاص در یك زمان معیّن میداند و بر این باور است كه اگر مناسبات مادی تغییر كنند، دین به خودی خود از بین میرود.(۷)
اما به تدریج، این نكته بر اندیشمندان روشن میشود كه دستاوردهای علمی و فنی انسان، با همه پیچیدگی و زرق و برقش، نمیتوانند جایگزین دین شوند. افزایش آمار كسانی كه به دین روی میآورند و كسانی كه در معابد و اجتماعات دینی شركت میكنند، گواهی صادق بر این ادعاست. این سخن به عنوان دلیل بر حقانیت دین نیست؛ بلكه گواهیست بر اقبال دوباره مردم به دین.
كارل یونگ (۱۸۷۵ـ۱۹۶۱) روانكاو سوئیسی میگوید:
«در میان تمام بیماران میانسال من... یك نفر هم نبود كه مسألهاش، مسأله یافتن یك نگرش دینی به حیات نباشد. یقینا دلیل بیماری همه آنها این بود كه فاقد آن چیزی بودند كه ادیان زنده در هر عصری برای پیروان خود به ارمغان میآورند و هیچ یك از آنها نتوانست بدون باز یافت نگرش دینی خود واقعا بهبود یابد.»(۸)
در یك نظرخواهی از گروهی مردم آمریكا در سال ۱۹۶۸، ۵۲% آنان اظهار داشتهاند كه احساس تنهایی و افسردگی میكنند(۹). چنین آماری انسان را به اندیشه وا میدارد كه چگونه در عصر ارتباطات، انسانها احساس تنهایی و افسردگی میكنند. این از آن روست كه انسان امروز دین را جزء لاینفك زندگی نمیبیند. و حال آن كه این دین همراه انسان بوده است و خواهد بود؛ پس باید آن را شناخت و رابطه آن را با فرهنگ، اخلاق، سیاست و دیگر ابعاد زندگی تبیین كرد. آنچه كه از كارل یونگ نقل شد مؤید این ادعاست.
همه این مباحث موقوف به تعریفی واضح و روشن از دین است؛ زیرا بسیاری از اختلاف نظرها از اختلاف نگرشها به دین نشأت میگیرند. بحثهایی از دین پژوهی نیز مانند انتظار بشر از دین، منشأ گرایش به دین، قلمرو دین و كثرتگرایی دینی، از لحاظ موضوعشناسی نیازمند تعریف و تبیین دین هستند.
●مشكلات تعریف دین
مروری بر تعاریف ارائه شده بر دین نشانگر این نكتهاند كه تعریف دین به آسانی صورت نمیگیرد و معمولاً هر تعریفی از یك یا چند جهت مورد خدشه قرار میگیرد؛ زیرا تعریف دین با مشكلاتی همراه بوده است كه در ذیل، به برخی از آنها اشاره میشود:
۱ـ به دلیل روشن نبودن مصادیق دین، برخی اندیشمندان، تمام مكاتب فكری، فلسفی و اجتماعی را از مصادیق دین به حساب میآورند. در این دیدگاه، مكتبی همچون ماركسیسم نیز، كه خدا باور نیست، جزو ادیان شمرده میشود.
۲ـ در بعضی تعریفها، اعمال متدیّنان به عنوان دین در نظر گرفته میشود و یا دینی كه «هست» با دینی كه «باید باشد»، مشتبه میشود؛ مثلاً، در بعضی تعریفهای متفكران غربی، عملكرد كلیسا به نام «دین» شناخته شده است.
۳ـ به دلیل تلقیهای متفاوت، طبق فكری كه از مغرب زمین نشأت گرفته است، دین ماهیتی متمایز از سایر شؤون انسانی دارد؛ در حالی كه در برخی ادیان، دین در همه ابعاد زندگی انسان ساری و جاری است؛ مثلاً، در بعضی از فرقههای آیین هندو، همه چیز محتوای دینی دارد و به معنای حقیقی، هر چیز كه هست، الوهی است؛ وجود، فی نفسه مقدس است و این واقعیت، خود را به شیوههای گوناگون جلوهگر میسازد.(۱۰)
۴ـ یكی دیگر از مشكلات تعریف دین، اهداف مختلف و زاویههای دید متفاوت تعریفكنندگان است كه باعث میشود تا جستجوگر دین در میان صدها تعریف همگون و ناهمگون، سردرگم بماند. هر انسان اندیشمندی ـ چه متدین و چه غیرمتدین ـ میتواند تعریفی از بیرون بر دین داشته باشد و از این منظر، دین را به عنوان پدیدهای در تاریخ بشر، كه همراه و همگام با وی زیسته است، بررسی كند.
نگاه بیرون معمولاً پدیداری است؛ یعنی ادیان آن گونه كه ظاهر گشتهاند، مورد نظراند؛ اما در نگاه درونی، هم میتوان به آنچه از دین به ظهور پیوسته است نگاه كرد و هم به آنچه از منابع و متونِ آن بر میآید و چه بسا تحقق خارجی نیافته است، نظر داشت. در نگاه درونی، دین به دو قسم «حق» و «باطل» تقسیم میشود؛ اما در نگرش بیرونی، هدف، تعیین دین حق و قضاوت میان ادیان نیست؛ بلكه همه ادیان به عنوان واقعیتی موجود به رسمیت شناخته میشوند و فعل و انفعالات میان آنها و حوزههای دیگر مورد بررسی قرار میگیرد. علاوه بر مشكلات ذكر شده، تعریفهای بیرونی گرههای ناگشوده دیگری نیز دارند؛ از جمله این كه:
الف) معضل «دور» بر آن سایه افكنده است؛ زیرا شخص بیروننگر باید با توجه به مصادیق ادیان، تعریف ارائه دهد؛ در حالی كه شناسایی مصادیق، خود متوقف بر داشتن تعریف روشن از دین است.
ب) برخی از این تعریف كنندگان، برای این كه تعریفی جامع ارائه دهند، سعی كردهاند جوهری مشترك برای ادیان بیابند و یا منشأ دین را به عنوان تعریف اعلام كنند؛ در حالی كه چنین تعریفی در بسیاری از مباحث دینپژوهی كارساز نیست؛ مثلاً: در بحث «ارتباط علم و دین» به صِرف مشخص شدن جوهر یا منشأ دین، چگونگی رابطه دین با علم روشن نخواهد شد.
مشكلات گفته شده، برخی را به این باور رسانده است كه دسترسی به یك تعریف، كه ماهیت دین را مشخص كند و نزد همگان رضایتبخش باشد، ناممكن است. اینان معتقدند دین نیز مانند پدیدههای دیگر عالمِ خلقت، ابعاد و اسرار بسیاری دارد كه احاطه یك فرد بر همه آنها امكانپذیر نیست و همانگونه كه تعریف گیاهشناس، هنرمند، باغبان، متخصص محیط زیست و فرد عادی از درخت متفاوت است، دین نیز چنین حالتی دارد.(۱۱)
●تعریف اندیشمندان غربی از دین
تعریفها از یك نظر، در سه گروه جای میگیرند:
۱ـ تعریفهایی كه دین را نوعی شناخت و معرفت قلمداد میكنند؛ مثلاً: فرهنگ مختصر آكسفورد، دین را اینگونه تعریف میكند: «شناخت یك موجود فوق بشری كه دارای قدرت مطلقه است و خصوصا باور داشتن به خدایان متشخّص كه شایسته اطاعت و پرستشاند.»(۱۲)
۲ـ تعریفهایی كه دین را در مجموعهای از اعمال و رسوم خلاصه میكنند؛ مانند تعریف اس. رایناخ(۱۳) «مجموعهای از اوامر و نواهی كه مانع عملكرد آزاد استعدادها میگردند.»(۱۴)
و نیز مانند تعریفی از لردراگلان(۱۵): «دین جستجوی زندگی است به وسیله یك سلسله اعمال.»(۱۶)
۳ـ تعریفهایی كه دین را امری درونی، احساسی و عاطفی میدانند؛ مثلاً ماتیو آرنولد(۱۷) میگوید:
«دین همان اخلاق است كه احساس و عاطفه به آن تعالی، گرما و روشنی بخشیده است.»(۱۸)
شاید مهمترین تعریفی كه در این گروه قرار گرفته است، مربوط به شلایر ماخر (۱۷۶۸ـ۱۸۳۴)(۱۹) باشد. در نظر شلایر، دین، احساس وابستگی مطلق به چیزی است.(۲۰)●تعریف دانشمندان اسلامی از دین
در تعریفهای ارائه شده توسط عالمان دین اسلام، معمولاً آمیزهای از اعتقاد و اعمال و یا اعتقاد، عمل و اخلاق، به عنوان دین معرفی شده است و برخی از آنها اشاره میشود:
۱ـ علاّمه طباطبائی رحمهالله : در تفسیر المیزان تعریفهای گوناگونی ارائه كرده است؛ از جمله:
«آن روش مخصوصی است در زندگی كه اصلاح دنیا را به طوری كه موافق كمال اخروی و حیات دائمی حقیقی باشد، تأمین كند. پس در شریعت، باید قانونهایی وجود داشته باشد كه روش زندگانی را به اندازه احتیاج روشن میسازد.»(۲۱)
۲ـ استاد مصباح یزدی:
«دینبرابر استبا اعتقاد بهآفرینندهایبرایجهانو انسانو دستوراتعملیمتناسببااینعقاید.»(۲۲)
۳ـ استاد سبحانی:
«دین یك معرفت و نهضت همه جانبه به سوی تكامل است كه چهار بعد دارد: اصلاح فكر و عقیده، پرورش اصول عالی اخلاق انسانی، حسن روابط افراد اجتماع و حذف هر گونه تبعیضهای ناروا.»(۲۳)
۴ـ استاد جوادی آملی:
«دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرّراتی است كه برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانها باشد. گاهی این مجموعه، حق و گاهی همه آنها باطل و زمانی مخلوطی از حق و باطل است... «دین حق»، دینی است كه عقاید، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده و «دین باطل» دینی است كه از ناحیه غیر خداوند تنظیم و مقرّر شده است.»(۲۴)
۵ـ مهندس مهدی بازرگان:
«این دستورالعمل و مسیر و مقصد، كه تكلیف كلی زندگی و سرنوشت ما را معیّن میكند، همان است كه نامش را مذهب یا مسلك میگذاریم و در كلمه عمومی «دین» جا میدهیم؛ خواه دین درست یا نادرست.»(۲۵)
علاوه بر تعریفهای مزبور، به موارد دیگری برمیخوریم كه در آنها، عقیده به اموری خاص یا اعمال خاص جزو تعریف دین قرار نگرفته است. به دو مورد از آنها اشاره میشود.
۱ـ بعضی از مستشرقان مثل نیكلسون در كتابش و اسلامشناسانی مثل اقبال لاهوری در سیر فلسفه در ایران گفتهاند كه صوفیان در قرن اول و دوم هجری، دینشان منحصر به احساس ترس از خدا بود و پس از قرون سوم و چهارم، این احساس تبدیل به احساس عشق به خداوند شد.(۲۶)
همانگونه كه پیداست، این تعریف در گروه بندی تعریفها، در گروه سوم قرار میگیرد؛ یعنی چیزی شبیه تعریف شلایر ماخر است.
۲ـ استاد شهید مطهری: «اسلام و حقیقت دین عبارت است از تسلیم و اطاعت از خداوند متعال».(۲۷)
●تعریف پیشنهادی
اگر بخواهیم دین را به عنوان امری اختیاری و با نگاهی بیرون تعریف كنیم؛ به گونهای كه شامل همه ادیان بشود، لازم است از معنای لغوی آن كمك بگیریم و بگوییم: دین، یعنی انقیاد، گردننهادن و سلم شدن. هر دینی ـ چه الهی و چه غیر الهی ـ شكلی از انقیاد در خود دارد. وقتی دین را به تسلیم و انقیاد تعریف كردیم، باز هم میتوانیم دین را به حق و باطل تقسیم كنیم؛ زیرا متعلَّقِ تسلیم، اگر شایستگی لازم را داشته باشد، تسلیم ما در برابر او حق است و الاّ باطل.
تعریف مزبور نیاز به توضیحاتی دارد:
الف) اگر گفته شود برخی، دین را احساسی درونی و قدسی نسبت به یك موجود برتر میدانند و در چنین دینی، انقیاد و سِلم بودن لحاظ نشده است، میتوان در پاسخ، به دو امر اشاره كرد:
۱ـ آن ارتباط معنوی كه همه انسانها در طول عمر خود آن را تجربه میكنند، دین نیست؛ زیرا آن حالت، یك امری اختیاری نیست و انسان، با اختیار خود آن را ایجاد نمیكند؛ بلی، این حالت میتواند زمینه را برای متدیّن شدن فراهم كند.
برای تأیید این سخن میتوان به آیه «فطرت»(۲۸) استناد كرد. این آیه ضمن آن كه بر یك نوع حس درونی انسان نسبت به آموزههای بنیادین اسلام اشاره میكند، در عین حال، انسان را به پذیرفتن و روی آوردن به آن دعوت میكند.
۲ـ در همان لحظه اتصال و ارتباط، انسان، بیاختیار در برابر آن موجود مافوق خاضع و منقاد است؛ اما حفظ اختیاریِ آن خضوع و انقیاد ـ هر چند در مراتب پایین آن ـ انسان را در حوزه دین داخل میكند.
سخن میر شریف جرجانی (۷۴۰ـ۸۱۶) مؤیّد این نكته است. وی میگوید:
«دین و ملّت، در ذات، متحد و در اعتبار مختلفند. شریعت، از این حیث كه از آن پیروی میشود، دین است و از این حیث كه افراد متفرق را جمع میكند، ملت است و از این حیث كه مردم به آن مراجعه میكنند، مذهب است.»(۲۹)
از این تعریف به دست میآید كه اگر آن احساس برتر و یا اگر مجموعهای از معارف و دستورالعملها، مورد پیروی واقع نشوند، دین تحقق نمییابد؛ یعنی: وقتی تسلیم و انقیاد در درون انسان شكل گرفت، در این صورت به شكل پیروی و لو فی الجمله ظاهر خواهد شد.
ب) برخی دین را به عقاید و مناسك خاص تفسیر میكنند. با كمی دقت متوجه میشویم كه همه آن عقاید و احكام و اخلاق، از انقیاد به یك موجود نشأت میگیرند.
ما برداشت خود را از آن موجود برتر، عقاید خود قرار میدهیم و خواستههای او را در قالب احكام و اخلاق، تنظیم میكنیم. كسی كه در برابر آن موجود برتر تسلیم است، اما در عقاید خود نسبت به آن موجود اشتباهاتی دارد، طبق تعریف ارائه شده، از حوزه دین خارج نمیشود. داستان موسی علیهالسلام با چوپان مؤید این نكته است.
دید موسی یك شبانی را به راه كو همی گفت ای خدا و ای اله
تو كجائی تا شوم من چاكرت چارقت دوزم كنم شانه سرت...
دلیل ما بر این مطلب این است كه اگر كسی وجود خدا را باور كند ـ مادام كه منقاد نباشد ـ متدین به حساب نمیآید؛ یعنی: دین در چنین شخصی تحقق نیافته است. در قرآن درباره فرعونیان میخوانیم:
«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»(۳۰)
و آن را از روی ظلم و سركشی انكار كردند، در حالی كه در دل به آن یقین داشتند.
در كنار خداباوری باید به اساسیترین خواسته او، كه همان اقرار و اعتراف است، گردن نهاد، و گرنه هنوز از حوزه كفر به حوزه دین راه نیافتهایم.
در تفسیر آیه مزبور آمده است:
«از این تعبیر به خوبی استفاده میشود كه ایمان واقعیتی غیر از علم و یقین دارد و ممكن است كفر از روی جحود و انكار، در عین علم و آگاهی سرزند؛ به تعبیر دیگر، حقیقت ایمان تسلیم در ظاهر و باطن، در برابر حق است. بنابراین، اگر به چیزی یقین دارد، ولی در ظاهر و باطن، تسلیم در برابر آن نیست، ایمان ندارد.»(۳۱)
ج)انقیاد،امریدرونیو ارادیاست؛یعنیانساناز رویاختیار و میلخود،مطیعمیشود و از سویدیگر، چونآنموجود برتر،از جذبهو كششخاصبرخوردار است،دیناز همانآغاز خود،محبتو علاقهرا هر چند در پایینترین درجه داراست و شاید به همین دلیل است كه دین همان «محبت» معرفی شده است.(۳۲)
د) روشن است كه مراد، انقیاد فی الجمله است؛ یعنی گاهی انسان با این كه خواسته خدایش را میداند؛ اما به خاطر هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی در برخی امور تبعیت نمیكند. چنین تخلفی بر اصل دین خدشه وارد نمیسازد. از این رو، اگر كسی در فروعات دین قلبا یا عملاً منقاد نشد، از حوزه دین خارج نشده است.
ه) مؤید دیگر این كه، قرآن نیز از این رو، دین را همان تسلیم شدن میداند و میفرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الإِْسْلامُ»(۳۳)؛ و در حدیثی نیز به این مضمون از امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است: «اَلإسْلامُ هُو التَسْلیم»(۳۴)؛ همانا دین نزد خداوند، تسلیم شدن است.
به نظر میرسد تعریف ذكر شده علاوه بر این كه با منابع دینی مطابق است، نتایجی نیز دارد كه به برخی از آنها اشاره میشود:
۱ـ اگر كسی در برابر آن موجود برتر خاضع و منقاد بود، ولی از روی قصور، در اعتقادات و یا احكام مربوط به او اشتباه كرد، چنین شخصی طبق این تعریف خارج از دین نخواهد بود. برای مثال، اگر كسی واقعا در برابر خدا خاضع و منقاد باشد، اما در اثر قصور، به آموزههای دین اسلام پینبرده و خواسته خداوند را در قالب دین مسیح علیهالسلام بداند و بر آن گردن نهد، چنین كسی متدیّن محسوب میشود.
لازم است بر روی كلمه قصور تأكید شود؛ زیرا اگر همین شخص بداند كه خداوند خواستههای خود را در قالب دین اسلام بیان كرده است، و یا اگر از روی تقصیر به این حقیقت پی نبرد و از دین دیگری پیروی كند، در این صورت، تسلیم و انقیاد لازم در برابر خدا را نداشته و از دین او خارج گشته است.
۲ـ در طول تاریخ ادیان، تدیّن و دیندار بودن، صورت واحدی نداشته است. پیروان هر دین با گذشتزمان، دیانت خود را به شكلی متفاوت با زمان گذشته نشان دادهاند، مثلاً: اسلام در نیم قرن اول، با اسلام نیم قرن دوم و آن دو با اسلام سدههای بعد به صورتهای گوناگون جلوه نموده است. بسیاری از مباحث اعتقادی، اخلاقی و فقهی، كه اكنون به شكل امروزی بر ما روشن گشتهاند، در گذشته، منشأ نزاعها و حتی تفسیقها و تكفیرها بودهاند؛ مباحثی همچون توحید صفات، توحید فاعلی، عدل الهی و جبر و اختیار، در علم كلام و مبحث زهد، صبر و توكل در اخلاق و نزاعهایی مثل نزاع بین اصولی و اخباری در تعیین منابع فقه، این همه، دین را در هر عصری به شكل خاص خود به مردم ارائه كردهاند.
خلاصه این كه، در معارف و دستور العملهای دینی، تحولات زیادی در جهت نفی و اثبات، قبض و بسط، و رقیق و غلیظ شدن رخ دادهاند. حال، با توجه به این امور متغیر، كه در همه ادیان میتوان از آنها سراغ گرفت، چگونه میتوان در تعریف دین بر این امور متغیر تكیه كرد؟
تحولات پیش آمده، ما را به این نكته رهنمون میسازند كه در تعریف دین، باید از قالبها و صورتهای ظاهری دین، كه در هر عصری صورتی خاص داشته است، در گذریم و به آنچه در پشت این قالبها خود را نهان كرده است، فكر كنیم.به نظر میرسد آن حقیقت واحد، كه هر متدینی، صورتی از آن برای خود ترسیم میكند، همان تسلیم و انقیاد است و هر شخصی باید با تحقیقی بدون تقصیر، مصداق آن را پیدا كند. میتوان ادعا كرد كه كثیری از پیروان ادیان آسمانی در برابر خدا تسلیماند و آنچه مایه اختلاف بین آنان میشود، شكل و مصداق تسلیم است. ما به عنوان مسلمان بر این باوریم كه این تسلیم باید در قالب آموزههای دین اسلام صورت گیرد و یك مسیحی برای این تسلیم، به قالبی دیگر معتقد است. لازمه تسلیم در برابر خدا این است كه ما مصداق مورد نظر خدا را بیابیم و بر آن گردن نهیم. اگر در این جستجو كوتاهی كنیم، از انقیاد الهی خارج شدهایم و از دین خدا بیرون رفتهایم؛ اما اگر بدون كوتاهی، در تشخیص مصداق اشتباه كردیم، طبق تعریف صورت گرفته، از دین خدا خارج نشدهایم.
●شمولگرایی(۳۵)
مطالعه انسان در گذشتههای دور و در مكانهای گوناگون، این واقعیت را روشن میسازد كه دینهای متعدد و مختلفی همراه بشر بوده است.
نزاعها و كشمكشهای بین ادیان در گذشته و حال از سویی، و زیاد شدن ارتباط بین پیروان ادیان در جهان ارتباطات از سوی دیگر، معمّای كثرت ادیان را در ذهن بشر، بیشتر جلوهگر میسازد.
تفصیل این بحث، ما را از اهدف اصلی مقاله دور خواهد ساخت؛ از این رو، به همین مقدار بسنده میكنیم كه دانشمندان با نگاههای دروندینی و بروندینی، مواضع مختلفی در مقابل تعدد ادیان گرفتهاند كه میتوان آنها را در سه گروه عمده جای داد:
۱ـ انحصارگرایی(۳۶): طبق این نظریه تنها یك دین از میان ادیان مختلف حقّ است و انسان را به سعادت نهایی میرساند؛ گرچه دیگر ادیان نیز شاید بهرهای از حقیقت داشته باشند.بیشتر پیروان ادیان با نگاهی درونی و با توجه به آموزههای دین خود، بر این نظریه پافشاری میكنند.
۲ـ كثرتگرایی:(۳۷) طبق این نظریه، اولاً حقیقت منحصر به یك دین نیست؛ بلكه همه ادیان از آن برخوردارند؛ ولی نمیتوان گفت یك دین از حقیقت بیشتری برخوردار است.
ثانیا رسیدن به سعادت نهایی و نجات انسان در گرو پیروی از یك دین خاص نیست؛ بلكه ادیان، هر كدام راههاییاند برای رسیدن به هدف نهایی.
طبق این نظریه حقانیت و نجاتبخش بودن، از انحصار یك دین خارج میشود.(۳۸)
۳ـ شمولگرایی: این فكر بر حقانیت یك دین تأكید دارد و از سوی دیگر معتقد است كه خداوند لطف و عنایت خود را برای همه انسانها متجلی كرده است و به همین دلیل، همه میتوانند رستگار شوند؛ هر چند از اصول اعتقادی دینِ حق چیزی نشنیده باشند. كارل رانر (۱۹۸۴ـ۱۹۰۴)(۳۹) متكلم كاتولیك بر این باور است كه روح خداوند بر زندگی مؤمنانی كه در سایر ادیان به عبادت مشغولند تأثیر میگذارد؛ حتی اگر آنها تأثیر خداوند را در قالب اصطلاحات مسیحی درك نكنند. رانر این افراد را مسیحیان بدون عنوان(۴۰) میخواند.(۴۱)
●●نتیجه
با توجه به مطالب گفته شده درباره تعریف دین، ما در مبحث كثرتگرایی دینی، به نوعی شمولگرایی رهنمون میشویم؛ یعنی: ضمن این كه بر حقانیت یك دین اصرار میورزیم، در عین حال، با ارائه ملاك و معیاری مشخص، راه نجات و رستگاری را بر كسانی كه از شناخت دین حق عاجز ماندهاند، باز میكنیم.
توجه به این نكته ضروریست كه شمولگرایی نیز همچون انحصارگرایی، نیاز به حدّ و مرزی معین دارد و این كه حدّ آن را چه چیز بدانیم، در قبول یا ردّ این نظریه نقش دارد. به نظر میرسد با تعریف دین به سلم و انقیاد، مرزی مشخص و قابل قبول بر نظریه شمولگرایی نیز، تعیین میشود. پس، شمولگرایی مورد نظر این مقاله با تعریف رایج آن متفاوت است؛ زیرا از یك سو، دایره دین را نیز همچون دایره اهل نجات توسعه میدهد و از سوی دیگر، سلم و انقیاد را به عنوان حدی بر هر دویِ دین و نجات، ابراز میدارد.
در میان تعریفهایی كه از عالمان دین نقل شد، تنها استاد مطهری در تعریفش از دین، بر انقیاد و تسلیم تكیه كرد و این نكته، قوتی در كلام ایشان است.
۱ - دانشجوی دكتری فلسفه و كلام.
۲ـ ر.ك.: محمدجواد شكور، خلاصه ادیان، انتشارات شرق، چاپ ششم، صص ۶ـ۵.
۳ـ الحمد / ۴.
۴ـ توبه / ۲۹.
۵ـ ر.ك.: معجم مقاییس اللغهٔ، ج ۲، ص ۳۱۹؛ علیاكبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج ۸، ص ۱۱۴۱۹؛ سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج ۲، ص ۴۱۶؛ المصباح المنیر، ج ۱، ص ۲۷۹؛ مصطلحات الكلامیهٔ، آستانقدس رضوی، ص ۱۴۹.
۶ـ اریك فروم، روانكاوی و دین، ترجمه آرسن نظرییان، انتشارات پویش، ص ۱۷.
۷ـ از جمله ر.ك.: فردریك كاپلستون، تاریخ فلسفه، سروش، تهران، ۱۳۶۷، ج ۷، ص ۳۱۶ به بعد.
۸- Jung carl g.yuny, Modern man in search of a soul. p. ۲۸۴.
به نقل از: محمد سعیدی مهر و امیر دیوانی، نشر معارف، چاپ هشتم، ص ۲۸.
۹ـ همان، ص ۲۳.
۱۰ـ برگرفته از دین پژوهی، ویراسته میرچاالیاده، ترجمه بهاالدین خرمشاهی، پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی، ج ۲، صص ۵۸ـ۵۷.
۱۱ـ ر.ك.: همایون همتی، مدخلی بر دینشناسی، مجله وارش، مرداد و شهریور ۱۳۷۷.
۱۲ـ به نقل از جان هیك، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالكی، انتشارات الهدی، ص ۱۵.
۱۳- Salomon Rinach.
۱۴ـ همان.
۱۵- Lord Raglan.
۱۶ـ به نقل از: عزالدین رضا نژاد، تعریف دین، مجله كلام اسلامی، ش ۹.
۱۷- Malhew Arnolk.
۱۸ـ جان هیك، پیشین، ص ۵.
۱۹- Schleier macher.
۲۰ـ دین پژوهی، ص ۶۱.
۲۱ـ محمدحسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ۲، ص ۱۸۷.
۲۲ـ آموزش عقاید، ج ۱، ص ۲۸.
۲۳ـ فصلنامه نقد و نظر، شماره دوم، بهار ۱۳۷۴، ص ۱۹.
۲۴ـ شریعت در آینه معرفت، مركز نشر اسرا، ج ۲، صص ۱۱۲ـ۱۱۱.
۲۵ـ مجموعه آثار مهدی بازرگان، بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان، ج ۹، ص ۲۵۱.
۲۶ـ به نقل از: عزالدین رضانژاد، پیشین.
۲۷ـ یادنامه استاد شهید مطهری، ص ۱۱۷.
۲۸ـ روم / ۳۰: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها»
۲۹ـ میر سید شریف جرجانی، تعریفات، ترجمه حسن سید عرب و سیما نور بخش، نشر فرزان، ص ۷۷.
۳۰ـ نمل / ۱۴.
۳۱ـ مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الكتب الاسلامیهٔ، ج ۱۵، ص ۴۱۲.
۳۲ـ محمدمهدی ری شهری، میزان الحكمهٔ، ج ۳، ص ۳۹۵، در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده است: «هل الدین الا الحب».
۳۳ـ آلعمران / ۱۹.
۳۴ـ محمدمهدی ریشهری، پیشین، ج ۴، ص ۵۲۷.
۳۵- Inclusivism.
۳۶- Exclusivism.
۳۷- Pluralism.
۳۸ـ برای مطالعه بیشتر رجوع كنید به: جان هیك، بحث پلورالیسم دینی ترجمه عبدالرحیم گواهی و محمد لگنهاوزن؛ اسلام و كثرت گرایی دینی، ترجمه نرجس جواندل.
۳۹- Karl Rohner.
۴۰- Anonymous Christians.
۴۱ـ ر.ك.: مایكل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، صص ۴۱۷ـ۴۱۵.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۳۱
نویسنده:محمدتقی سهرابیفر
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست