چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

زندگی نامه حسین بن حمدان خصیبی، بنیانگذار فرقه نُصیری ـ علوی


زندگی نامه حسین بن حمدان خصیبی، بنیانگذار فرقه نُصیری ـ علوی
حسین بن حمدان جنبلائی خصیبی از راویان مهم و به نظر نویسنده مقاله بنیانگذار مذهب نُصیری/ علوی است. اطلاعات كتاب های كهن رجالی ما از وی از چند سطر تجاوز نمی كند كه در كتاب های اخیر نیز همان مطالب تكرار شده است. (برای نمونه بنگرید:معجم رجال الحدیث خویی، ج۵، ص۲۲۴ و قاموس الرجال شوشتری، ج۳،۴۴۰ـ۴۴۱) از وی تا آن جا كه اطلاع دارم دو كتاب به چاپ رسیده است.
۱) دیوان خصیبی با تحقیق س. حبیب (مؤسسهٔ الاعلمی للمطبوعات ۱۴۲۱/۲۰۰۱)
۲) الهدایهٔ الكبری (مؤسسهٔ البلاغ بیروت، الطبعهٔ الرابعهٔ ۱۴۱۱/۱۹۹۱). كتاب اخیر درباره زندگی و شرح حال ۱۴ معصوم(علیه السلام) است و در منابع شیعی از جمله بحارالانوار از آن نقل قول شده است.
خصیبی از مصادیق نقضی توثیق به شیخوخهٔ الاجازه است. (معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۷۷ و اصول علم الرجال بین النظریهٔ و التطبیق، ج۲، ص۲۹۳) وی در سال ۳۴۴ به هارون بن موسی تلعكبری اجازه داده است و با این حال نجاشی و ابن غضائری او را ضعیف و فاسدالمذهب دانسته اند و لذا علمای رجال در دلالت شیخوخهٔ الاجازهٔ بر توثیق مجیز خدشه كرده اند.
علامه شوشتری در قاموس الرجال (ج ۳، ص۴۴۱) احتمال داده كه وی همان حسین بن حمدان باشد كه در سال ۲۹۶ هـ علیه مقتدر و به نفع ابن معتز توطئه و كودتا كرد، ولی این احتمال درست به نظر نمی رسد و این ها دو نفر بوده اند چنان كه در اعیان الشیعه ج۵، ص ۴۹۰ـ۴۹۷ معرفی شده اند.
با توجه به فقدان منابع فارسی (و نیز عربی) در معرفی شخصیت خصیبی، ترجمه مقاله كنونی و عرضه آن به بازار دانش مغتنم خواهد بود. نویسنده مقاله هارون فریمن موضوع پایان نامه اش را به خصیبی اختصاص داده و مقاله كنونی گزیده ای از همان تحقیق است.
این مقاله مبتنی است بر تحقیقی (به زبان عبری) توسط نویسنده با عنوان «حسین بن حمدان خصیبی، شخصیت و نقشش در تأسیس فرقه نُصیری ـ علوی» كه در سال ۱۹۹۸ به راهنمایی دكتر ام. ام. براشر در دانشگاه عبری اورشلیم انجام شد و پروفسور ای. كوفسكی از دانشگاه حیفا نیز آن را خواند. مایلم از دیوید كوك كه پیش نویس اولیه را مطالعه كرده و توصیه های مهمی را افزوده و از لی چیپمن به خاطر ترجمه این مقاله و اظهار نظرهای سودمندش تشكر كنم، نیز از طارق ابورجب به خاطر جلب توجه من به منتجب العانی.
چگونگی شكل گیری فرقه نُصیری ـ علوی پوشیده در هاله ای از ابهام است. رأی مقبول كنونی آن است كه این فرقه طی قرن سوم/ نهم در عراق شكل گرفته و با شخص ابوشعیب محمد بن نُصیر مرتبط است.(۱) در این مقاله خواهم كوشید تا اثبات كنم كه ابن نُصیر از نظر تاریخی بنیانگذار این فرقه نیست و از نظر دینی نُصیریان از او چنان تصوری ندارند. رتبه او در مذهب نُصیری برتر از رتبه بنیانگذار است و به مرتبه الوهیت می رسد. این فرقه پس از مرگ ابن نُصیر توسط فردی بنیان نهاده شد كه تقریبا از صفحات تاریخ ناپدید شده است یعنی حسین بن حمدان خصیبی. این مقاله در پی آن است كه با استفاده از همه اطلاعات موجود، تا حّد امكان تصویر كاملی از فعالیت تاریخی او ترسیم كند تا بر مطالعات مربوط به نصیریه، كه هنوز فرقه ای پر ابهام و كمتر شناخته شده است، پرتوی افكند. در مقاله ای دیگر بر بعد الهیاتی این تحولات كه در این جا مجال بسط ندارد، متمركز خواهم شد.
● مقدمه
نُصیریه فرقه ای التقاطی است با عقایدی اسرارآمیز كه ریشه در محافل غلات(۲) شیعه دارند و در میان آنها عقیده به الوهیت علی بن ابی طالب(علیه السلام) عقیده ای اساسی است. ادیان ایرانی، گنوسی و مشرك نیز بر این عقاید تأثیر گذاشته اند.(۳) رونه دوسو بر آن بود كه در دوره اقامت نصیریان در سوریه و عراق، تأثیرهای بیرونی از جانب شیعه اسماعیلی(۴)، صابئان(۵)، فرقه های گنوسی(۶)و باقیمانده مشركانی كه هنوز به اسلام نگرویده بودند،(۷) اعمال می شد. هاینس هالم تأثیرهای مشركان و گنوسیان را می پذیرد، ولی بر نقش غلات در شكل گیری نصیریه تأكید می كند.(۸) هالم حفاظت از سنت های غلات كوفه تا زمان ابن نصیر (قرن سوم/ نهم) را شرح می دهد.(۹) شاگردان ابن نصیر، به نوبه خود سنت های اسرارآمیز خاصی را زنده نگه داشتند كه در طی زمان به اصول مذهب نصیری تبدیل شدند.(۱۰)
به نظر می رسد كه رأی هالم را با توجه به سرآغازهای نصیریه، و رأی دوسو را با توجه به دوره بعدی (از پایان قرن یازدهم) باید پذیرفت. در طی این دوره نصیریه به مناطق لتكیه و لبنان مهاجرت كردند و در آن جا با گروه های مختلف فوق الذكر ارتباط یافتند.
این فرقه كه ظاهراً با شیعه قطع رابطه كرده بود، در قرن چهارم/ دهم دو مركز در بغداد و در حلب دایر كرد.(۱۱) در قرن پنجم/ یازدهم نصیریان به خاطر درگیری با گروه های دیگر و آزار و اذیت مسلمانان مجبور شدند از مركز خود به لتكیه نقل مكان كنند. در آن جا آنان تا به امروز باقی مانده اند.(۱۲)
نصیریان هیچگاه مسلمان تلقی نشده اند. شیعیان آنان را غلات می دانند و سنّیان آنان را كافرانی تمام عیار.(۱۳)
▪ نام این فرقه:
دوسو پیشنهادهای مختلف درباره منشأ نام این فرقه را متذكر شده و متوجه شده كه خود نصیریان نامشان را با ابن نصیر مرتبط می دانند.(۱۴) وقتی به دنبال تاریخ این فرقه ایم، آنان را تحت چندین نام متفاوت می یابیم. احتمالا نصیریه نظیر خیلی از دیگر گروه های انشعابی شیعه، به نام شخص مورد علاقه شان نام گذاری شده اند.
نخستین شواهد دال بر وجود این فرقه كه در اختیار ماست، نوشته های شیعی قرن سوم/ نهم است. بنابر گزارش فرق الشیعهٔ حسن بن موسی نوبختی (م ۲۸۸/۹۰۰) یكی از فرقه های شیعی نَمیریه نامیده می شد كه برگرفته از نام محمد بن نُصیر نَمیری بود. بنابر این گزارش، وی ادعا می كرد كه پیامبری است كه امام حسن عسكری(علیه السلام) او را فرستاده است. وی این امام را خدا می دانست و به تناسخ اعتقاد داشت.(۱۵) بیش از صد سال بعد، عبدالقاهر ]متن انگلیسی: قادر [بن طاهر بغدادی (م ۴۲۹/۱۰۳۷) نیز در كتاب الفَرق بین الفِرق فرقه ابن نصیر را به نام «نَمیریه» نامید.(۱۶)
با وجود این، بنابر نوشته های نصیری، اعضای فرقه خصیبی با عنوان موحدون یا اهل التوحید به خود اشاره می كردند، و این بدین معناست كه آنان خود را مسلمانان حقیقی می دانستند نه كافر و بی ایمان. این نوشته ها به ما می گویند كه از قرن پنجم/ یازدهم به این سو، آنان خود را «خَصیبیه» می نامیدند. در منبعی نصیری كه به قرن نوزدهم برمی گردد، دعایی را می یابیم: «به خاطر شكست دودمان عثمانی و پیروزی فرقه خصیبیه ـ نصیریه».(۱۷) تنها در قرن ششم/ دوازدهم در الملل و النحلِ محمد بن عبدالكریم شهرستانی (م ۵۴۸/۱۱۵۳) این فرقه با نام نُصیریه نیز نامگذاری شده اند.(۱۸)
▪ منابع
محقق امروزی منابع اولیه نصیری را در دسترس دارد، مطالبی كه برای فهم تاریخ و عقاید این فرقه مفید است. بخش عمده این مطالب تا قرن نوزدهم به خاطر پنهان كاری اعضای این فرقه غیر قابل دسترس بود. طی قرن های ۱۹ و ۲۰ شماری از منابع، عمدتا به خاطر نفوذ فرانسه در خاور نزدیك، از خفا به در آمدند. در قرن بیستم نصیریان در برابر محیط پیرامون شان بازتر شدند و امیدوار بودند كه با آن همگون شده و دوره طولانی اذیت و آزارشان پایان یابد. در نتیجه آنان انتشار كتاب هایی را كه به هویت دینی و تاریخی شان مربوط می شد، آغاز كردند. از آن جا كه در این نوشته ها سعی شده كه اثبات شود نصیریان حقیقتا مسلمان اند، در استفاده از آنها باید احتیاط كرد.(۱۹)
این مقاله می كوشد تا از منابع نصیری و غیر نصیری هر دو استفاده كند و میزان توافق آنها را معلوم كند.
منابع نصیری مورد استفاده بدین قرارند:
۱) الهدایهٔ الكبری:(۲۰)
ظاهرا تنها كتاب خصیبی است كه به طور كامل تا دوره جدید باقی مانده است. بنابر منابع شیعی، وی آثار دیگری هم تألیف كرده است. این كتاب كه دربردارنده احادیثی درباره پیامبر، دخترش فاطمه(علیها السلام) و دوازده امام است، در سال ۱۹۸۶ در بیروت به چاپ رسید و ظاهرا به فارسی هم ترجمه شده است. احتمال این كه واقعا خصیبی این كتاب را تألیف كرده باشد، زیاد است زیرا بخش هایی از این كتاب به عنوان این كه او ناقلشان است، هم در نوشته های امامیه و هم در نوشته های نصیری (در مجموع الاعیاد و نسخه خطی ۳۰۳ هامبورگ) نقل شده اند. جزئیات شرح حالی اندكی كه در این كتاب یافت می شود، دارای اهمیت زیادی است.
۲) مجموع الاعیاد:(۲۱)
این كتاب درباره اعیاد نصیریه است و مولفش میمون بن قاسم طبرانی، رهبر نصیریان در سوریه در نسل پس از خصیبی، است. این امر كه این كتاب تنها چند سال پس از مرگ خصیبی نوشته شده، آن را منبع بسیار مهمی برای مطالعه نصیریه نخستین و مخصوصا خود خصیبی قرار می دهد. این كتاب شامل نقل قول های بسیاری، به نظم و نثر، از سخنان خصیبی است كه بلندترین شان القصیدهٔ الغدیریه است.
۳) نسخه خطی ۱۴۵۰ پاریس:(۲۲)
این نسخه تاكنون به طور كامل تحقیق نشده است.(۲۳) این نسخه عمدتا به مسائل كلامی می پردازد و سه قسمت آن با خصیبی مرتبط است: ۱. برگ های ۴۲ـ۴۷: رسالهٔ التوحید، كه پاسخ های خصیبی است به پرسش های شاگرد عراقی اش علی بن عیسی جسری; ۲. برگ های ۴۸ـ۵۳: پاسخ های خصیبی به پرسش های شاگردش عبدالله بن هارون صائغ، زمانی كه خصیبی مجلس خود را تشكیل داد و رساله ای را برای حاضران قرائت كرد (این رساله ممكن است رسالهٔ التوحید جسری باشد چنان كه موضوعش همان است);(۲۴) ۳. برگ های ۱۷۶ـ۱۷۹: شرحی از دیدار عبدالله بن هارون صائغ با جسری در سال ۳۴۱/۹۵۱، پس از آن كه جسری پرسش ها را گردآوری كرده بود (كه احتمالا پرسش های ابن هارون از خصیبی است، چنان كه می توان این مطلب را از این امر كه در این جا قطعه ای هست كه تقریبا با یكی از پاسخ های خصیبی به ابن هارون یكسان است، نتیجه گرفت).(۲۵) در پایان این نسخه فهرستی از كاتبان آن هست كه به سال ۶۳۶/۱۲۳۸ بازمی گردد. این می تواند اشاره ای باشد به این كه این نسخه حفظ و استنساخ شده و پیش از تخریب بغداد به دست مغول ها در سال ۱۲۵۸، به سوریه انتقال داده شده است. میان سخنان خصیبی در این رساله و در جاهای دیگر شباهت های محتوایی وجود دارد. این نسخه باقی مانده ای از سنت نصیری عراق است، جایی كه این فرقه به طور كامل ناپدید شد.
۴) اشعار منتجب العانی:(۲۶)
مجموعه ای از دیوان ها كه در نسخه ای خطی در كتابخانه اسد در دمشق، گردآوری شده است. ظاهرا عانی یكی از موحدون بوده و آنان را در اشعار خود ستایش می كند.(۲۷) ابیاتی از قصیده های او به كارهای خصیبی اشاره دارد. اذانی عانی را نیز به عنوان یكی از بزرگان نصیریه ذكر می كند.(۲۸) این دیوانها توسط یكی از محققان دمشقی به نام اسعد علی تحقیق شده است، وی به خطا بر آن است كه خصیبی از شیوخ صوفیه بوده است.(۲۹)
۵) نسخه خطی ۳۰۳ هامبورگ:
بخشی از این نسخه در سال ۱۹۵۸ توسط اشتروتمان به چاپ انتقادی رسید و به نام كاتبش شیخ محمود بعمره نامیده شد.(۳۰) عنوان آن چنین است: اخبار و روایات عن موالینا اهل البیت منهم السلام. این اثر مجموعه ای از روایات دینی نصیری درباره موضوعات گوناگون است كه نظم و ترتیب خاصی ندارد. این نسخه ظاهراً نشان دهنده سنت نصیریان سوریه است، زیرا بیشتر روایات خصیبی از طریق شاگرد حلبی اش جلّی، نقل شده است. برخی از این روایات در الهدایهٔ الكبری و مجموع الاعیاد ظاهر می شود.
۶) الباكورهٔ السلیمانیهٔ فی كشف اسرار الدیانهٔ النصیریهٔ:
این كتاب نوشته سلیمان اذانی است كه با اسرار مذهب نصیری آشنا شد، ولی این مذهب را ترك گفت و به ترتیب به یهودیت، اسلام و مسیحیت گروید و سرانجام اسرار این فرقه را منتشر كرد.(۳۱) این كتاب عمیقاً مورد مطالعه قرار گرفته و منبع عمده اطلاعات مربوط به مذهب نصیری در پژوهش های جدید را شكل می دهد. مهم ترین بخش آن كتاب المجموع است، كتابی كه نزد نصیریان مقدس است(۳۲) و تاریخ تألیف آن نامعلوم است. این كتاب شامل دعاهایی است و به شانزده بخش تقسیم می شود. برخی عناصر قرآنی در كتاب المجموع یافت می شود مثلا هر بخش آن سوره نامیده شده، قطعاتی به صورت نثر مسجع است، از تعابیر قرآنی (بسم الله، سبحان الله) استفاده شده و حتی نقل قول هایی (غیر دقیق) از قرآن وجود دارد.(۳۳) اندیشه های كلامی در كتاب المجموع بیان شده اند و بزرگان این فرقه ذكر شده اند كه در میان آنان می توان چهره هایی از افسانه های یونانی، ایرانی و اسلامی یافت. توضیحات اذانی كه گاهی برای فهم عبارات مبهم مفید است، در پایان هر سوره آمده است. علاوه بر كتاب المجموع، كتاب اذانی توصیفاتی را از روزهای مقدس نصیری، اصول مختلف كلامی، ادعیه ای (موسوم به قدّاس) كه در موقعیت های متفاوت خوانده می شود و سرودهای نصیری مربوط به دوره های متعدد، دربردارد.(۳۴) كتاب اذانی را می توان هم از لحاظ اندیشه ها و هم از لحاظ مضامین خاص، با نوشته های اولیه نصیری پیوند داد. اذانی با مجموع الاعیاد آشنا بوده و از آن نقل قول كرده است. او حتی درباره تفاوت های میان گروه های مختلف نصیری در تفسیر بندهای خاصی از آن، اظهار نظر كرده است.(۳۵) این كتاب توصیفات مفصلی را از مراسم دینی ای كه اذانی یك قرن و نیم پیش در روستای محل زندگی اش از سرگذرانده، دربردارد. اگرچه این كتاب طی قرن نوزدهم تألیف شده ولی اندیشه ها و اصول بسیار كهن نصیری را حفظ كرده است.
۷) تاریخ العلویین:(۳۶)
مجموعه ای است از روایات به ظاهر تاریخی نصیری. نویسنده علوی این كتاب، محمد غالب طویل در آغاز قرن نوزدهم به عنوان حاكم عثمانی طرطوس خدمت می كرد و تمام تلاش خود را كرد تا اختلافات میان شیعیان و نصیریان را كاهش دهد و حتی آنان را به همین نام «علویین» می نامید. به نظر می رسد كه طویل حكایات عامیانه و تاریخ شیعه را به هم بافته است. این گرایش، و نیز نبودن روایات مقدس در این كتاب شواهد آن اند كه این كتاب به لحاظ تاریخی اصلا قابل اعتماد نیست. با این حال اطلاعات تاریخی موثق غالبا مورد اشاره قرار گرفته و یا به صورت نادرست مورد ارجاع اند.
● زندگی نامه خصیبی
▪ دوران كودكی:
ابوعبدالله حسین بن حمدان خصیبی جنبلانی در قرن سوم/ نهم، و بنابر یك منبع در سال ۲۶۰/۸۷۳ به دنیا آمد.(۳۷) خانواده او ساكن جنبلاء، شهری میان كوفه و واسط، بودند.(۳۸) او به نام پدربزرگش (خصیب) به خصیبی ملقب شد.(۳۹) حمدان پدر خصیبی یكی از راویان احادیث شیعی بود كه عمدتا به سیره پیامبر مربوط می شدند. عموی او ابراهیم بن خصیب از مرابطان(۴۰) امام عسكری(علیه السلام) بود. این دو نفر در كتاب خصیبی نام برده شده اند.(۴۱) عموی دیگرش احمد بن خصیب در نوشته های شیعی به عنوان یكی از مؤمنانی كه برای تهنیت گفتن به امام عسكری(علیه السلام) به خاطر تولّد پسرش مهدی(علیه السلام) (امام دوازدهم و موعود شیعه) به سامرا رفت، معرفی می شود. وی نیز همانند برادرش حمدان ظاهرا در نوشته های مربوط به سیره پیامبر تبحر داشت.(۴۲)
خصیبی در خانواده ای شیعی بزرگ شد كه به امام نزدیك بود و لذا از همان سنین اولیه در معرض تجربه های دینی قرار داشت. او در كتابش می گوید كه در سال ۲۷۳/۸۸۶ (شاید در ۱۳ سالگی) در مسجدی در غرب شهر مدینه به جماعت نماز خوانده، مسجدی كه پیامبر و پسر عمویش علی(علیه السلام) در آن با هم نماز خوانده بودند.(۴۳) در جای دیگری از كتابش می گوید كه در سال ۲۸۲/۸۹۵ حج گزارده و پیش از آن به بالای كوه ابوقبیس رفته بود و در آن جا جای پای پیامبر را دیده بود.(۴۴)
خصیبی جهان معنوی فراخی داشت. آثار او نشان دهنده انسانی است با احاطه ای بسیار بر زبان عربی كه علوم دینی (به ویژه قرآن، تفسیر و حدیث) را آموخته و شاعری است خوش ذوق كه از اشعار دوره پیش از اسلام و دوره اسلامی به یك اندازه مطلع است.(۴۵)
▪ نخستین ارشاد باطنی او
در حالی كه هنوز جوان بود با ملاقات با عبدالله جنّان، همشهری اش، و احتمالا با تحریك عمویش احمد، آموزش او چرخشی اساسی یافت.(۴۶) جنّان ملقب به «فارسی» و «زاهد» بود و نوشته هایش نشان دهنده تأثر از ادیان ایرانی است.(۴۷) بنابر نوشته های نصیری، جنّان اصولی را به خصیبی انتقال داد كه در قرن سوم/ نهم از ابوشعیب محمد بن نصیر نمیری، كه مدعی بود باب سرّ امام حسن عسكری(علیه السلام) است، دریافت كرده بود. جنان در سال ۲۸۷/۹۰۰ از دنیا رفت.(۴۸) تأثیر او بر خصیبی سرنوشت ساز بود. خصیبی تصمیم گرفت كه از استادش پیروی كند با علم به این كه این راه، راه اكثریت شیعه، و از جمله خانواده خودش، نیست. با فقدان راهنما، خصیبی در جستجوی راهنمای دیگری بود تا بتواند فراگیری تعالیم باطنی محمدبن نصیر را نزد او ادامه دهد. به نظر می رسد كه این جستجو بیست و هفت سال طول كشیده است.
▪ دومین ارشاد باطنی او
بنابر نوشته های نصیری، در سال ۳۱۴/۹۲۶ خصیبی با عارفی قدیمی به نام علی بن احمد، از شاگردان ابن نصیر، در شهر طرباء نزدیك كربلا ملاقات كرد. طی این ملاقات كه در دهم محرم رخ داد، علی معنای نهفته آن روز یعنی روز عاشورا، را برای خصیبی آشكار كرد. گفته شده كه در این جلسه كه به قصد تشرف خصیبی بر پا شده بود، ۱۵۰ تن از شاگردان این عارف نیز شركت داشتند. علی به اطلاع خصیبی رساند كه امام حسن عسكری(علیه السلام) از میان همه مریدانش ابن نصیر (و نه اسحاق بن محمد نخعی احمر كه مورد علاقه فرقه اسحاقیه معاصر با آنها بود) را برگزیده و متبرك ساخته بود. امام حتی اعلام كرده بود كه ابن نصیر باب الله و والی المؤمنین است.(۴۹)
دوران پس از غیبت امام دوازدهم در میان شیعه دوران حیرت بزرگ بود. مسأله استمرار رهبری معنوی امام همه فرقه های شیعی و به ویژه نمیریه را درگیر ساخته بود. هر چند امام غائب بود ولی شیعه نیازمند هدایت معنوی بود. چندین فرقه كه در میان آنها ظاهراً نمیریه هم بودند، از پذیرفتن مرجعیت سفرا سر باز زدند.(۵۰) در این شرایط، شایسته توجه است كه بنابر سنت نصیریه، مرشد خصیبی علی بن احمد طربائی مدعی شد كه از سوی امام هادی(علیه السلام) و پسرش امام حسن عسكری(علیه السلام) به عنوان سفیر منصوب شده است.(۵۱)
طربائی مراسمی برگزار كرد كه از طریق آن خصیبی را به عنوان جانشین خود و رهبر جامعه مؤمنان در طرباء منصوب كرد. طربائی و جنان با انتقال اسرار ابن نصیر به خصیبی، وی را عهده دار استمرار طریقه ابن نصیر كردند. خصیبی معارف سرّی امام را به میراث برد. بنابراین احتمال دارد كه خصیبی علی طربائی را تنها سفیر بر حقّ می دانسته است.
▪ خصیبی رهبری معنوی می شود
خصیبی خود را رهبر یك گروه انشعابی شیعی نمی دانست، بلكه راهنمای جامعه ای می دانست كه تا آن زمان از طریقه درست شیعه مطابق با اراده امام و باب او ابن نصیر، پیروی می كردند. خصیبی كه به حقانیت خود باور داشت در اشعارش پیروان خود را شیعهٔ الحق(۵۲) و شیعهٔ الهدی(۵۳) خطاب می كرد.
از روایات نصیریه آگاه می شویم كه خصیبی در نتیجه مطالعات باطنی اش خود را واسطه میان جهان انسانیِ مریدان و جهان معنوی می دانسته است. اشعار او پر از شور و اشتیاق دینی است. در قطعه ای از قصیده غدیریه تجربه ای باطنی از خودش را شرح می دهد و به صیغه سوم شخص به خود اشاره می كند:
جنبلانیكم سلیل خصیب
عبد عبد لثانی عشر بدور
قد غذاه أبوه من باطن الباطن
من شرح صاحب التفسیر ]= علی بن ابی طالب[(۵۴)
فتسامی الی الحجاب حجاب الله
حتّی رسی ببحر الصدور
فاستقا من رحیقه سلسلیا
فسقاه المحقّ سقی الممیری
و تألّی لیسقینّ ذوی التقصیر] = شیعیان[(۵۵)
سمّ الذباح سقی النحیر
و یری كلمّا یراه یقینا
حاضرا شاهدا بغیر حضور ]اشاره به شبح انگاری[(۵۶)
و یقوم المحمود نجل خصیب
فی ذری القدس فی المحل الأثیر
قائلا للذین تاهوا و ضلّوا ]اشاره دوباره به شیعیان[
عن أبی شُبّر ]=حسین یا علی(علیهما السلام)[(۵۷) و نور شبیر(۵۸)
ابیات این قصیده نشان می دهد كه خصیبی تجربه ای عرفانی را از سر گذرانده است كه متقاعدش كرده كه او بر حق است و باعث ایجاد این احساس در او شده كه موجودی برتر (شاید حجابْ سلمان) او را به رهبری جامعه اش منصوب كرده است.
در این مرحله اولیه از شكل گیری این فرقه، اركان الهیات نصیری(۵۹) در نقل قول هایی از خصیبی ظاهر شده است: تثلیث مقدس و ظهور آن در تاریخ بشر(۶۰)، شبح انگاری[۱]درباره حسین(علیه السلام)(۶۱)، معنای باطنی تعطیلات ایرانی و اسلامی(۶۲)، و تناسخ(۶۳).
▪ آغاز تبلیغ:
به نظر می رسد كه خصیبی پیام خود را از راه تبلیغ علنی منتشر می كرد و لذا خود و مریدانش را در معرض خطر جدی قرار می داد. عراق، مركز امپراطوری اسلامی، فوق العاده بی ثبات بود و این بی ثباتی در نیمه نخست قرن چهارم/ دهم به اوج خود رسیده بود. با این حال اعدام حلاج، بازداشت های گوناگون گسترده ای كه از سوی مقامات در بغداد آغاز شده بود و قتل كسانی كه مظنون به كمك رسانی به شورشیان قرمطی بودند، خصیبی را منصرف نكرد.(۶۴) به نظر می رسد كه این روایت نصیری را، كه بنابر آن حاكم بغداد خصیبی را به خاطر تبلیغ علنی پیامش زندانی كرد، بتوان به دوره بین سال های۳۱۴ـ۳۳۳/۹۲۶ـ۹۴۵ مربوط دانست. پایان این روایت ماهیت نصیری تعالیم او را نشان می دهد: «و لمّا لاح له فرصتاً حرب و اشعر بین اتباعه بأنّ السید المسیح ]عیسی [خلصه لیلا و انه ]عیسی تجسد[ محمد و ابناء بنت محمد الاحد عشر...»(۶۵)
بنابراین به نظر می رسد كه علت زندانی شدن خصیبی تبلیغ علنی عقایدش بود كه آشكارا با اصول اسلام در تقابل بود.
▪ انتقال به سوریه و تأسیس فرقه:
حبس و آزار خصیبی از یك سو، و جذب او به عیسی(علیه السلام) از سوی دیگر، احتمالا دلایل تصمیم او به حركت به سوی منطقه شام (سوریه بزرگ) بودند و در آن جا او با درسی كه در بغداد آموخته بود، با احتیاط بسیاری عمل می كرد. در شعری كه در دو منبع نصیری آمده است، خصیبی سرزمین شام را كه زادگاه عیسی و جایگاه صعود محمد(صلی الله علیه وآله) به آسمان بوده، ستایش می كند، ولی به ساكنانش دشنام می دهد.(۶۶) این نشان می دهد كه این عراقیِ بیگانه و صاحب دین عجیب و غریب در منطقه شام نیز مشكلات زیادی داشت. بنابر یك منبع تنها جایی از این منطقه كه در آن خصیبی توانست جامعه ای بر پا كند، حرّان بود.(۶۷)
اعضای این جامعه موحدون نامیده شدند.(۶۸) بنابر این منبع تعداد اعضای جامعه ۵۱ نفر بود: ۱۷ عراقی، ۱۷ سوری، و ۱۷ نفر «اعضای پایگاه سرّی در دروازه های حرّان».(۶۹) رهبران آتی جامعه پس از خصیبی: محمد بن علی جلّی و علی بن عیسی جسری عراقی قطانی،(۷۰) نیز در میان این موحدون بودند. ابوالفضل محمدبن حسین منتجب العانی در یكی از اشعارش حرّان را یاد كرده و در شعر دیگری می گوید كه «ابناءنمیر» دین خود را مخفی نگه می دارند.(۷۱)
▪ بازگشت به عراق
در سال ۳۳۶/۹۴۷ زمانی كه خاندان ایرانی ـ شیعی آل بویه قدرت را به دست گرفتند، اوضاع بغداد تغییر كرد.(۷۲) حكومت جدید فرصتی بود كه خصیبی به عراق بازگردد. منبعی نصیری می گوید كه خصیبی در سال ۳۳۶/۹۴۷ به طرباء بازگشت و متوجه شد كه تعداد جامعه موحدون ۱۴۰ نفر شده است.(۷۳) بنابه گفته ابن اثیر، در سال ۳۴۰/۹۵۱ در بغداد گروهی از كفار، كه آرائشان شبیه آراء موحدون بود، پس از مرگ رهبرشان ابوجعفر محمد بن علی بن ابی قراقر دستگیر شدند. آنان حاكم بویهی معزالدوله را با كلمات ساده «نحن شیعهٔ علی بن ابی طالب(علیه السلام)» خطاب كردند و آزاد شدند. این حادثه نشان می دهد كه گروه های غالی شیعی می توانستند در عراقِ بویهی باقی بمانند.(۷۴)
▪ تقیه خصیبی ـ تظاهر به راوی بودن:
به رغم فعالیت خصیبی در میان موحدون، با كمال تعجب او در نوشته های شیعی به عنوان یكی از راویان مهم احادیث ظاهر می شود. احادیث شیعی به سند او در كتاب معتبر محمد باقر مجلسی (م ۱۲۶۷/۱۷۰۰) وارد شده است. احادیثی كه خصیبی در سندشان واقع شده، از جمله به انتقال نور الاهی از یك امام به امام دیگر،(۷۵) ولادت معجزهوار امام دوازدهم(۷۶)، و اهمیت سكوت در نماز(۷۷) می پردازند. احادیثی كه در آنها وی آخرین حلقه وصل به امام حسن عسكری(علیه السلام) است، داستان سفر ۷۰ نفر به سامرا برای تبریك ولادت مهدی(علیه السلام)(۷۸) به امام عسكری(علیه السلام) و تاریخ وفات امام عسكری(علیه السلام) را دربردارند.(۷۹) كتاب الهدایهٔ خصیبی در فهرستی از كتاب هایی ذكر شده كه «علیها تدور رحی الشیعهٔ» و «ما من بیت للشیعهٔ الا و نسخهٔ منها فیه».(۸۰) كتاب حسین بن حمدان به عنوان كتابی كه مشتمل بر اخبار زیادی در فضائل امامان است، توصیف شده، لكن در این جا مجلسی می افزاید كه برخی از رجالی ها بر او طعنه زده اند «غمز علیه بعض اصحاب الرجال» (كه یا كتاب مراد است یا خود خصیبی).(۸۱)
خصیبی خود در كتابش نقل می كند كه در این دوران تبلور شیعه، او از دیدگاه دوازده امامیان درباره جانشینی امام حمایت می كرد. در خانه ای در عسكر المهدی در شرق بغداد، او كوشید تا با منطق و مقایسه برای مریدان جعفر اثبات كند كه امام پس از امام عسكری(علیه السلام) باید پسرش محمد(علیه السلام) باشد، نه برادرش جعفر.(۸۲) بنا به نقل این كتاب و منبع نصیری دیگری، خصیبی حدیثی را از یحیی بن محمد خرقی (یا برقی) در خطابین (یا حطابین) در قطعه مالك در شرق بغداد شنیده است.(۸۳) ابوالطیب احمد بن ابوالحسن حدیثی را از خصیبی در خانه اش در باب الكوفه بغداد شنیده است(۸۴) (معلوم نیست كه این خانه، خانه ابوالطیب بود، یا خانه خصیبی). در سال ۳۴۴/۹۵۶ خصیبی به كوفه رسید و در آن جا به هارون بن موسی تلعكبری، یكی از موثق ترین و مهم ترین راویان شیعه اجازه ای داد.(۸۵) یكی دیگر از شیعیان محترم كوفه، ابوالعباس بن عقده الحافظ احادیثی را از خصیبی نقل كرده و او را ستایش كرد.(۸۶) ولی در نوشته های بعدی شیعی، خصیبی كمتر مورد وثوق دانسته می شود. فهرست احمد بن علی نجاشی نشان می دهد كه خصیبی راوی غیر موثق و فاسد المذهب شمرده می شده است.(۸۷) ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان از یك شیعه به نام ابن النجاشی نقل می كند كه درباره خصیبی می گفت:«انه خلط و صنف فی مذهب النصیریه و احتج لهم، قال: و كان یقول بالتناسخ و الحلول.»(۸۸)
خواه خصیبی موثق شمرده شده باشد یا نه، ما می توانیم نتیجه بگیریم كه وی در ایجاد تصویری جدید از خودش در بغداد یعنی تصویر یك شیعه دوازده امامی فاضل، موفق شد. ولی نباید فوراً به این نتیجه برسیم كه او اصول سری خود را ترك كرد. بلكه تصویر او را باید پوشش مفیدی برای فعالیتش (كه قطعا در خفا بوده) دانست، فعالیتی كه به قصد تأسیس فرقه موحدون بوده است. به عبارت دیگر او اصل شیعی تقیه را انتخاب كرده بود كه بنابر آن مؤمن باید دین خود را پنهان كند در حالی كه در ظاهر به گونه ای رفتار می كند كه گویا یكی از مخالفان خود است.▪ ایجاد مركزی در عراق:
به موازات فعالیت های شیعی فوق الذكر، خصیبی به تربیت جامعه اش ادامه می داد. فضای جدید خصیبی را قادر ساخت كه بار دیگر در بغداد فعّال شود و او شاگردش علی بن عیسی را به ریاست جامعه موحدون در آن جا منصوب كرد.(۸۹) تعالیم خصیبی به جسری را می توان از رسالهٔ التوحید كه به قلم یكی از شاگردان جسری است، فراگرفت. این رساله به صورت پرسش جسری و پاسخ خصیبی است و عمدتا بر موضوع تثلیث مقدس نصیری متمركز است.(۹۰) در این رساله خصیبی برای جسری توضیح می دهد كه در تازه ترین تجلی تثلیث بر بشر، ابن نصیر باب یعنی ركن سوم تثلیث، بوده است.(۹۱)
▪ ارتباط با آل بویه:
خصیبی رساله دیگری تألیف كرد به نام راست باش كه حاكی از هدف آموزشی آن است. چیزی از این رساله باقی نمانده جز دو نقل قول در مجموع الاعیاد طبرانی، جانشین خصیبی.[۲] این دو نقل قول به معنای رمزی ماه رمضان اشاره دارند.(۹۲) نام فارسی این رساله ممكن است حاكی از آن باشد كه این رساله خطاب به موحدون عرب نوشته نشده است. نمی توان تعیین كرد كه محتوای این رساله به فارسی نگاشته شده یا به عربی.(۹۳) در تاریخ العلویین آمده كه این رساله به عضدالدوله، حاكم بویهی عراق كه به راست باش دیلمی ملقب بود، اهدا شده بود، و این مطلب منحصر به این منبع است.(۹۴)
طویل در تاریخ العلویین ترجیح داده كه نگوید این رساله در واقع به حاكم مشهور عضدالدوله اهدا نشده، بلكه به برادر و رقیبش ابومنصور عزّالدوله بختیار اهدا شده بود.(۹۵) ابن كثیر مورخ (م ۷۷۴/۱۳۷۲) بختیار را كه در شاعری و حمایت از شعرا موفق ولی در حكمرانی ناموفق بود، چنین توصیف كرده است «كان عزالدوله ضعیف العقل قلیل الدین»(۹۶) و در سنت شیعی وی به «مترفاً صاحب لهو و شرب»(۹۷) توصیف شده است.
لقب بختیار در زبان عربی تحریف شد و او راست باش نامیده شد، چنان كه بیت ۵۹۶ از مدایح منتجب العانی شاعر كه به بختیار اختصاص دارد، شاهد این مطلب است.(۹۸) به نظر می رسد كه منتجب العانی حلقه ارتباط خصیبی و بختیار بوده است زیرا در ستایش از هردوی آنان اشعاری گفته است. البته این شاهد برای اثبات این كه او واسطه میان آن دو بوده، كافی نیست.
▪ خصیبی جانشینی در عراق نصب می كند:
پیش از آن كه خصیبی عراق را برای آخرین بار ترك كند، نوعی «وصیت» برای جسری به جا گذاشت. بخش آخر رسالهٔ التوحید نشان می دهد كه او برای جسری نحوه نقل احادیث از او را توضیح می دهد و از وی می خواهد كه راه او را دنبال كند:
اوصیك یا سیدی بصلهٔ اخوانك... و تقول حدثنی فلان عن فلان بن فلان عن ابی عبدالله الحسین بن حمدان عن ابی عبدالله الجنان(۹۹)... لاتماری به الجهال(۱۰۰) و لا تكاشر به اهل الضلال و كن لهم حرزاً و لاتكاتم اخوانك ماتعلمه و لاتظن علیهم ما تفهمه و احذر اللصوص... فاتق الله حق تقاته و اعرف بالله حق معرفته و وحده حق توحیده...(۱۰۱)
از این رساله می توانیم نتیجه بگیریم كه در زمان خصیبی بحث های كلامی در میان موحدون وجود داشته است.(۱۰۲)
▪ مركزی در حلب و نصب جانشینی در سوریه:
خصیبی در سال های آخر عمرش به سوریه بازگشت و زندگی در حلب یا اطراف آن را برگزید.(۱۰۳) خاندان شیعی عربی حمدانیان از سال ۳۳۳/۹۴۵ بر حلب حكمرانی داشت. این اوضاع او را قادر می ساخت كه با هویت شیعی آبرومندش در آن جا زندگی كند در حالی كه در خفا امور جامعه خود را سامان می داد. او در كتابش الهدایهٔ الكبری هویت شیعی اش را درباره امامان دوازده گانه ابراز كرد، كتابی كه بنا به گفته طویل آن را به دربار سیف الدوله حمدانی اهدا كرده بود.(۱۰۴) این نكته را منبع دیگری نیز تقویت می كند: به نظر می رسد كه تذكره نویسان شیعی ترجیح داده اند كه درباره حكایت حضور خصیبی در دربار حمدانیان چیزی نگویند. ولی ابن حجر عسقلانی این حكایت را حفظ كرده و می نویسد «قیل انه كان یؤم سیف الدولهٔ».(۱۰۵) واژه «قیل» اشاره دارد كه نویسنده منبع مورد استفاده عسقلانی، كه احتمالا شیعه بوده، تلاش كرده تا این حكایت را غیر قابل اعتماد نشان دهد.
آگاهی ما درباره فعالیت های پنهانی خصیبی در میان موحدون از طریق منابع نصیری است. خصیبی یكی از شاگردان حرانی اش، محمد بن علی جلّی، را برای رهبری موحدون حلب برگزید.(۱۰۶) بنا به گفته طبرانی، خصیبی برای جلّی توضیح می دهد كه در برخی از ابیات قصیده غدیریه اش قصد داشته كه فرقه های مختلف از جمله حلاجیّه و اسحاقیه را هجو كند.(۱۰۷) ولی در این مورد خاص، مشكل است تعیین كنیم كه آیا این نقل قولی است از خود خصیبی یا مطلبی است كه بعدها طبرانی آن را دستكاری كرده است. منبع عمده برای تعلیمات خصیبی به جلی چند روایت نصیری است كه در آنها خصیبی عقایدی از قبیل تفسیرهای تمثیلی قرآن، تثلیث نصیری، شبیه انگاری حسین(علیه السلام) و تناسخ را به جلی تعلیم می دهد.(۱۰۸)
در سال ۳۴۶/۹۵۷ در حالی كه هنوز حمدانیان بر حلب حكم می راندند، خصیبی در سنی بالا از دنیا رفت.(۱۰۹) بنابر روایتی دیگر او در سال ۳۵۸/۹۶۹(۱۱۰) زمانی كه بیزانسی ها بر اثر شیوع طاعون از محاصره این شهر دست كشیدند، از دنیا رفت.(۱۱۱) قبر او در شمال حلب است. جایی كه ـ بنا به گفته طویل ـ شیخ یابراق نامیده می شود و آخرین قطعه شاهد سكونت او در این شهر بوده است.(۱۱۲)
خصیبی عمرش را به نشر اصول ابن نصیر اختصاص داد، همان گونه كه آنها توسط مریدان ابن نصیر به او رسیده بود. او اصولی را كه ابن نصیر برای افراد به ارث گذاشته بود، به مذهب متشخص جامعه ای یكپارچه كه در طول فرات گسترش می یافت، تبدیل كرد. زندگی نامه او را می توان چنین خلاصه كرد:
ـ سال
ـ مكان
ـ حادثه
شكل گیری اركان مذهب نصیری
۲۶۰/۸۷۳ (؟)
عراق: جنبلاء
تولد، تحصیل(خانواده)
۲۷۳/۸۸۶
مدینه
نماز در مسجد
۲۸۲/۸۹۵
مكّه
حجّ
قبل از ۲۸۷/۹۰۰
(مرگ جنّان)
عراق:جنبلاء
تحصیل (جنّان)
تقدس ابن نصیر
۳۱۴/۹۲۶
طرباء
تحصیل (علی بن احمد)
معنای سرّی عاشورا، ابن نصیر «باب» است خصیبی رئیس فرقه
قبل از ۳۳۳/۹۴۵ (ظهور آل بویه)
بغداد
تبلیغ علنی و بازداشت
عیسی، محمد و امامان یكی اند («اسم» یا «حجابی» كه خصیبی مدعی ملاقاتش بود).
؟
شام: حرّان
تأسیس مراكزی برای تعلیم/ تبلیغ
۳۳۶/۹۴۷
عراق: طرباء
دیدار از جامعه موحدون
؟
بغداد:
۱) شرق بغداد، عسكر المهدی
۲)خطابین، قطیعهٔ مالك
۳) باب الكوفه
مجادله دینی
روایت احادیث
«تقیه نصیری»
۳۴۴/۹۵۶
كوفه
اجازه به تلعكبری
؟
بغداد
نصب جسری قبل از عزیمت
اهدای رساله راست باش
توحید; تثلیث: «معنا»، «اسم» یا «حجاب» و «باب»; معنای رمزی رمضان.
۳۴۶/۹۵۷
یا ۳۵۸/۹۶۹
شام:حلب
نصب جلّی، اهدای الهدایهٔ الكبری، مرگ
شبح انگاری; تفسیر تمثیلی قرآن و تناسخ
● نوشته های ادبی خصیبی
نوشته های خصیبی بر دو نوع اند: نصیری و شیعی.
▪ آثار نصیری:
در سنت نصیری اشعار متعددی به خصیبی نسبت داده می شود، ولی تنها شعری را كه در واقع می توان نام برد، قصیده غدیریه است كه ظاهرا كل آن را طبرانی گردآوری كرده است; این قصیده به معنای باطنی غدیرخم می پردازد.(۱۱۳)
طبرانی حتی ابیاتی را، كه همگی دارای وزن صحیح و قافیه هماهنگ اند، از دیگر اشعار خصیبی نقل می كند تا دعاوی اش را تقویت كند، اذانی سرودهایی را نقل كرده كه در آنها خصیبی خدا را ستایش می كند.(۱۱۴) منابع جدید نظیر اذانی در قرن نوزدهم و اسعد علی در قرن بیستم، ابیاتی را از دیوان الخصیبی نقل كرده اند كه در اشعار دیگر ذكر نشده اند و دربردارنده اصول نصیری و عناصری شرح حالی از خصیبی اند.(۱۱۵) به نظر می رسد كه خصیبی اشعار زیادی از خود به جا گذاشت كه بیشترشان اكنون از میان رفته اند. هدف از آنها آن بود كه عقاید پیچیده كلامی را به شیوه ای هنری و آیینی بیان كنند تا موحدون بتوانند یادشان بگیرند.
طبرانی رسائلی را از خصیبی ذكر می كند ولی ظاهرا به سه رساله ای كه در اختیارش بوده اشاره می كند. یك رساله كه احتمالا به جلی اهدا شده، به فقه رسالته موسوم است و به دو فصل تقسیم می شود. ما می دانیم كه یك فصل به آموزه شبیه انگاری حسین(علیه السلام)می پردازد، (۱۱۶) و فصل دیگر به تجلی های ایرانی این تثلیث.(۱۱۷) رساله دوم كه با نام ذكر شده الرسالهٔ الراست باشیه است كه نام درست آن ظاهرا راست باش است كه طویل به آن اشاره كرده است. نقل قول هایی كه طبرانی از آن كرده، به عربی است هر چند چنان كه پیشتر گفتیم، این رساله به حاكم ایرانی بختیار اهدا شده بود. طبرانی به اختصار آن را رسالته می نامد و قطعه ای كه از آن گرفته شده به معانی باطنی روزهای سال و روزهای عید (به ویژه رمضان) می پردازد.(۱۱۸)
رساله سوم به نام السیاقهٔ است و طبرانی یكبار در ضمن تجلی های معنا و اسم از آدم تا محمد(صلی الله علیه وآله) از آن نام برده است.(۱۱۹)
رساله دیگر كه از نسخه ۱۴۵۰ پاریس به نام رسالهٔ التوحید شناخته می شود، مجموعه ای است از پرسش ها و پاسخ ها درباره ماهیت واقعی تثلیث الاهی. ولی مضامین این رساله شبیه است با بحثی میان خصیبی و جسری درباره یك رساله ناشناخته از خصیبی.(۱۲۰) در همین نسخه رساله دیگری است با تدوین جسری كه تعالیم خصیبی به عبدالله بن هارون را درباره رابطه میان معنا و اسم شرح می دهد.(۱۲۱) این رساله ها مجموعه روایاتی اند به صورت پرسش (شاگرد) و پاسخ (استاد) كه به مسائل گوناگون كلامی می پردازند. در مقایسه با اشعار كه برای مراسم مذهبی همه موحدون سروده شده اند، این رساله ها (به جز راست باش) ظاهرا تنها به اعضای برجسته این فرقه كه موضوع مورد نظر با آنان بحث شده، اختصاص داشته است.
▪ آثار شیعی:
تاریخ ادبیات شیعه كتاب های زیادی را به خصیبی نسبت می دهد، ولی خیلی از آنها نام های گوناگون یك كتاب اند. الهدایهٔ،(۱۲۲) كه الهدایهٔ الكبری، تاریخ الائمهٔ، و الهدایهٔ فی تاریخ الائمهٔ و معجزاتهم(۱۲۳) نیز نامیده می شود، تنها كتاب شیعی خصیبی است كه هم اكنون باقی مانده است.[۳] این كتاب شامل روایاتی درباره پیامبر، دخترش فاطمه(علیها السلام) و دوازده امام است. دراین كتاب خصیبی می گوید كه مطالب را خلاصه كرده تا كتاب خیلی حجیم نشود و در واقع روایات شیعی ای وجود دارند كه خصیبی نقلشان كرده و در الهدایهٔ نیستند، بلكه در منابع نصیری دیگر وجود دارند.(۱۲۴) كتاب الهدایهٔ چنان كه پیشتر گفتیم، به سیف الدوله حاكم حلب اهدا شده بود.(۱۲۵)
كتاب های دیگر در دسترس مولف مقاله كنونی نبوده و محتوای آنها نامعلوم است. الاخوان و المسائل در نوشته های شیعی(۱۲۶) و نیز در اثر نویسنده سنی، ابن حجر عسقلانی، ذكر شده اند.(۱۲۷) به علاوه، دو اثر شیعی دیگر نیز به نام های اسماءالنبی و الائمهٔ(۱۲۸) و رسالهٔ التخلیط(۱۲۹) ذكر شده اند كه دومی احتمالا اثری نصیری بوده است.[۴]
پیشتر دیدیم كه مطالب نصیری به صورت شعر و رساله تألیف شده نه كتاب كه پرهزینه بود و نیازمند تأمین هزینه از سوی یك حامی. از آن جا كه حامیان نگارش در محیط پیرامون خصیبی آل بویه و حمدانیان بودند، او می توانست تنها درباره اصول تشیع دوازده امامی كتاب هایی تالیف كند. احتمالا رسالهٔ التخلیط تنها رساله ای بود كه به حاكمی شیعی، او نه رهبر موحدون، اهدا شد و شیعیان از آن، مطلع شدند. در این مورد ممكن است این رساله همان راست باش تحت نام دیگر، باشد.
به طور خلاصه: بیشتر آثار خصیبی از دست رفته اند.[۵] آثار نصیری او احتمالا به چند علت از بین رفته اند: آزار و اذیت این فرقه از سوی صاحبان قدرت در طول تاریخ احتمالا موجب انهدام این مطالب شده است. احتمال دارد كه رقابت میان فرقه ها و قبایل مختلف نصیری نیز باعث از دست رفتن برخی مطالب شده باشد. ولی می توان فرض كرد كه هنوز مقداری از مطالب نصیری وجود دارد كه به علت نوشته های مقدسی كه از ناگرویدگان مخفی نگه داشته شده، مورد بررسی قرار نگرفته است. این واقعیت كه آثار شیعی تنها آن احادیثی را كه در كتاب الهدایهٔ بوده، محفوظ نگه داشته اند نشان می دهد كه كتاب های دیگر خصیبی طی قرون اندكی پس از مرگش از بین رفته اند. این امر این فرض را تقویت می كند كه كتاب الهدایهٔ مهم ترین اثر شیعی خصیبی و شاید كم غلوترین اثر او نیز بوده است.
آثار خصیبی احتمالا از آن رو از دست رفته اند كه شیعیان آنها را قابل اعتماد نمی دانستند. نجاشی می نویسد كه او فاسد المذهب است و به تبع این، بیشتر سیره نگاران او را كاملا فاسد دانسته اند.(۱۳۰) ولی نگرش های بعدی ظاهرا تغییر كرده است، شاید بدین علت كه تنها كتاب الهدایهٔ شناخته شده است. دیدیم كه مجلسی او را نام برده و بسیار قابل اعتمادش دانسته است. مسئله وثاقت خصیبی را در دوره جدید سیره نگار شیعی محسن امین عاملی مطرح كرد. عاملی با وجود اشاره به سیره نگاران كهن، می گوید كه هر چند خصیبی را می توان به غلو متهم كرد، ولی وی به عنوان ناقل قابل اعتماد است. او دو دلیل برای این مطلب می آورد: (الف) تلعكبری كه آدم موثقی است، اجازه ای از او دریافت كرده است; (ب) سیف الدوله او را در دربارش پذیرفته است. از این رو عاملی مدعی است كه ادعای عسقلانی كه خصیبی نصیری بوده است، نادرست است.(۱۳۱) واكنش عاملی نشان دهنده اشكالی است كه در میان سیره نگاران شیعی در ارزیابی غلات وجود دارد كه ناشی از نقش محوری آنان در شكل دادن به تشیع دوازده امامی است.(۱۳۲)
● نتایج بحث
مطالب نصیری ای كه امروزه در اختیار پژوهشگران قرار دارد، محدود است. با این حال همه منابع نشان می دهند كه حسین بن حمدان خصیبی در شكل گیری الهیات این فرقه نقش تعیین كننده ای داشته است. خصیبی همچنین پایه گذار مبانی ای برای فقه نصیری بود كه میمون بن قاسم طبرانی آن را گسترش داد. خصیبی الگوهای عمل را در میان شاگردان ابن نصیر تغییر داد. پیشتر این شاگردان به طور خصوصی روایات سرّی را به گروه كوچكی از نوگرویدگان انتقال داده بودند و بیشتر آنان پیش از آن كه اسرارشان را انتقال دهند، از دنیا رفتند. دو تن از این شاگردان دانش خود را به خصیبی انتقال دادند: جنان و طربائی. خصیبی این سنت مخفیانه استادانش را ادامه نداد. بر اثر شور و اشتیاق دینی اش، در طی دوره پرآشوبی در تاریخ بغداد وی با تبلیغ علنی اصولی كه فراگرفته بود، زندگی اش را به خطر انداخت. خصیبی تنها عارف آزاردیده بغداد نبود. او احتمالا حلّاج و گروه های افراطی صوفی و شیعی را می شناخت و از آنها متأثر شده بود. اگر خصیبی از بغداد نگریخته بود، كاملا محتمل بود كه نصیریه وجود نداشته باشد.
خصیبی مسیر فرات را انتخاب كرد و به حراّن در شمال رفت، جایی كه او حقیقتاً نمیریه را پایه گذاری كرد كه بعدها خصیبیه و نصیریه خوانده شد. از این جا به بعد عناصر مشخصه یك فرقه یعنی رهبری، جمعیت، فعالیت ها و اصول سازمان یافته، به وجود آمدند. حرّان مركزی بود برای مطالعه روایات غلات كه به خصیبی منتقل شده بود. شاگردان حراّنی جانشینان خصیبی و رهبران فرقه شدند. خصیبی فرقه تأسیس شده اش را استمرار حقیقی شیعه می دانست كه بدون امام رها شده بود، و اصولی كه وی تعلیم داد تا به امروز اصول نصیریه باقی مانده اند.
خصیبی همه عمرش میان شیعه و نصیریه مانده بود. او به عنوان شیعه آموزش یافت و بعدها نزد شاگردان ابن نصیر تعلیم یافت. او در جهان اسلام شیعی زندگی می كرد و در عین حال سنت های ابن نصیر را فرامی گرفت. تجارب تلخ او در بغداد او را به این نتیجه رساند كه بهترین راه دفاع از فرقه تاسیس شده اش فعالیت پنهانی مومنان و تقیه خودش است. تقیه خصیبی در عمل كردن ظاهری به عنوان یك شیعه نمود می یافت تا بتواند در خفا همچون یك نصیری زندگی كند. علت این پدیده حاكمیت یافتن سلسله های شیعی در سرتاسر جهان اسلام در دوره ای بود كه این فرقه تأسیس شد.
بدون شك خصیبی شخصیتی پرجذبه داشت و شاعر و متفكری پرآوازه بود. شیعیان فاضل احادیثی را به سند او نقل می كردند و با او درباره امور دینی بحث می كردند، در حالی كه او از سفرهایش میان حران و كوفه برای تأسیس دو مركز پنهان نصیری در عراق و سوریه بهره می برد. دو عالَم شیعی و نصیری كاملا از هم متفاوت بودند ولی تقیه از اتهام بدعت گذاری مانع می شد.
خصیبی كه مدعی استمرار بخشیدن به شیعه حقیقی بود، مذهب جدیدی را بنیان نهاد. عناصر بیگانه با اسلام كه از نخستین دوران شیعه در عقاید غلات رسوب كرده بود، شأن خاصی یافتند و نزد خصیبی به اقلام دینی تبدیل شدند. اگرچه از تأثیرات غیرمسلمانان بر خصیبی هیچ شاهدی وجود ندارد، ریشه بسیاری از احادیثی كه او نقل كرده، را می توان در میان غلات كوفه یافت. احتمالا خصیبی از تصوف نیز تأثیر پذیرفته بود. فرقه خصیبی طریقه نامیده می شد، اعضایش نوعی انجمن اخوت صوفیانه را تشكیل می دادند و خصیبی شیخ نامیده می شد. او حتی گروه خود را موحدون نامید كه عنوانی ویژه صوفیان بود. البته این تأثیر ظاهراً به همین ظواهر محدود می شد و خصیبی از صوفیان تنها سازماندهی گروهی به رهبری یك صوفی را آموخت.
سرگذشت خصیبی می تواند مطالبی درباره شیعه پس از غیبت امام و ویژگی های سلسله های شیعی به ما یاد دهد. به نظر می رسد كه آل بویه و حمدانیان در آشفتگی میان شیعه كه معلول غیبت امام بود، دخالت داشتند. این وضعیت فعالیت گروه های شیعی مخالف را هموار كرد، گروه هایی كه مرجعیت سفرا را نپذیرفتند و خود را جانشینان واقعی شیعیانِ امامان دانستند. ولی چنان كه دیدیم این گروه ها برای باقی ماندن، حتی زیر سایه سلسله های شیعی، نیازمند تقیه بودند. این امر نشان دهنده آن است كه این سلسله ها تشیع دوازده امامی را پذیرفته بودند و گروه های غلات تحت نظر بودند، هر چند كه رفتار خشونت آمیزی با آنها نمی شد. همین رواداری محدود فعالیت خصیبی را ممكن می ساخت.
توانایی خصیبی در گردآوری طرفداران نشان دهنده بحرانی در میان توده های شیعی است، توده هایی كه در نبود امام در انتظار هدایت بودند. همچنان كه تشیع دوازده امامی تشخص می یافت، گروه های غلات، كه چهره های پرجذبه در رأس شان بودند، نیز شكل می گرفتند. شیعه این گروه ها را طرد كرد، ولی به رغم طرد نصیریه، خود خصیبی به خاطر تقیه اش شخصا متأثر نشد. موفقیت او چنان بزرگ بود كه او هنوز تا به امروز در نوشته های شیعی به عنوان یك راوی مهم ظاهر می شود و در عین حال در نوشته های نصیری به عنوان بنیانگذار الهیات رمزی این فرقه ظاهر می شود.
شكل گیری بسیاری از ادیان معمولا وابسته به دو شخصیت اصلی است یعنی مبلغ و موسس. میان این دو رابطه ای ایدئولوژیكی برقرار است، ولی معمولا موسس شكل هایی را كه دین در آنها نمود می یابد، پدید می آورد و تفسیر خودش را به دین می دهد مثلا در مسیحیت: عیسی(علیه السلام) و پولس، در اسلام: محمد(صلی الله علیه وآله) و عمر;[۶] در میان دروزی ها: حاكم و حمزهٔ بن علی; در میان بهائیان: باب و بهاءالله.(۱۳۳) ابن نصیر نخستین مبلغ نصیریه بود، در حالی كه خصیبی موسس واقعی این فرقه بود. نصیریه هم فرقه ای منشعب از شیعه است و هم دین جدیدی كه دیگر بخشی از اسلام نیست.
اَرون فرایمن
محمدحسن محمدی مظفر
یادداشت ها
۱. بنابر سنت نصیری، ابن نصیر یكی از پیروان امام یازدهم حسن عسكری(علیه السلام)(م۲۶۰/۸۴۷) بود و از او موهبت دینی جدیدی دریافت كرد. بنگرید به:
H. Halm, "Nusayriyya", EI۲, VIII (۱۹۹۵), PP.۱۴۵-۱۴۶.
۲. غلات جمع غالی، نام گروههایی شیعی كه در علاقه شان به امام متهم به غلو می شدند; غلات به امام تواناهایی فوق بشری تا سر حدّ خداانگاری، نسبت می دادند.( M.G.S.II (۱۹۶۵) PP.۱۰۹۳-۵ EI۲&#۰۳۹;Hodgson, "Ghulat",).
۳. H.Halm, "Nusayriyya," pp.۱۴۷-۱۴۸.
۴. e.g., Rene Dussaud, Histoire et Religion des Nosairis ( Paris: Librairie Emile Bouillon, ۱۹۰۰), pp. ۲۲-۲۳, ۲۵-۲۷, ۴۳-۴۴.

۵. ibid., pp.۲۰, ۴۴-۴۵, ۱۰۵. On the "Sabaeans," see T. Fahd, "Sabi&#۰۳۹;a," EI۲ VIII (۱۹۹۵), pp.۶۷۵-۶۷۸.
۶. Dussaud, pp.۱۲۵-۱۲۷.
۷. Syrian-Phoenician influence: ibid., pp. ۱۴, ۱۷, ۱۹-۲۰. Influence of Persian religions: ibid., pp. ۱۲۰-۱۲۵.
۸. Halm, "Nusayriyya," p. ۱۴۵، «فرقه ای شیعی... تنها شاخه تشیع غالی كوفی كه تا دوران معاصر باقی مانده است».
۹. H. Halm, "Das Buch der Schatten: Die Mufaddal-Tradition der Ghulat und die Ursprung des Nusairiertums, "Der Islam ۵۵ (۱۹۷۵), pp. ۲۲۴-۲۵۸.
در مقابل تصور هالم كه منشأ نصیریه را در غلات می داند، دوسو می گوید كه نصیریان نمونه جالبی اند از جمعیتی كه مستقیماً از شرك به مذهب اسماعیلیه درآمدند. (Dussaud, P.۵۱).
۱۰. Dussuad, pp. ۲۵۸-۲۶۰.
۱۱. ibid, pp. ۲۶۰-۲۶۱.
۱۲. Halm, "Das Buch der schatten," pp. ۲۶۱-۲۶۳; C. Cahen ," Note sur les origines de la communaute syrienne des Nusayris," REI ۳۸ (۱۹۷۰), pp. ۲۴۳-۲۴۸.
۱۳. مقایسه منابع شیعی و سنّی مربوط به نصیریه ما را به این نتیجه می رساند كه منابع شیعی نسبت به نصیریه روادارترند و در واقع مراقبند كه آنان را به علت نزدیكی شان با شیعه، كافر نخوانند، مثلا در میان شیعه بنگرید: نوبختی نمیریه (نام اولیه نصیریه) را در میان فرقه های شیعی گنجانده و آنان را به غلو متهم می كند: فرق الشیعه (بیروت، دارالاضواء ۱۹۸۴) ص۹۳ـ۹۴; شهرستانی از نصیریه به عنوان غلاهٔ الشیعهٔ نام می برد. الملل و النحل (بیروت، دارالكتب العلمیهٔ ۱۹۹۲) ص۱۹۲. از میان اهل سنت: عبدالقاهر ]در متن انگلیسی قادر آمده [بغدادی می نویسد كه نمیریه اصلا جزء اسلام نیستند: الفَرْق بین الفِرَق و بیان الفرقهٔ الناجیهٔ منهم (بیروت دارالجیل/ دارالآفاق الجدیدهٔ، ۱۹۸۷) ص۲۲۰،۲۳۹; ابن تیمیه فتوایی داد كه بنابر آن «نصیریان و باقی قرمطیان كافرانی بدتر از یهود، نصارا و دیگر بت پرستان اند». اصل عربی این فتوا را بنگرید در:
S. Guyard, " Le Fetwa d&#۰۳۹;Ibn Taymiyyah sur les Nosairis," Journal asiatique (septieme serie) ۱۸ (۱۸۷۱), p. ۱۶۷.
۱۴. Dussuad, pp.۱-۱۶.
۱۵. نوبختی، ص۹۳ـ۹۴.
۱۶. بغدادی، ص۲۳۹.
۱۷. طبرانی در قرن ۱۱، كهن ترین منبع و شاهد ماست بر این كه این فرقه خصیبیه نامیده می شدند: مجموع الاعیاد چاپ شده در (۱۹۴۶) ۲۷, Der Islam ص۱۹، ۱۳۱. برای اهل التوحید بنگرید: همان ص۵۴. برای دعای مذكور بنگرید: سلیمان اذانی، الباكورهٔ السلیمانیهٔ فی كشف اسرار الدیانهٔ النصیریهٔ (بیروت، ۱۹۶۴) ص۵۳. در این كتاب عقاید و شعائر اولیه انعكاس یافته اند.
۱۸. شهرستانی، ص۳ـ۱۹۲.
۱۹. بنگرید مثلا: هاشم عثمان، العلویون بین الاسطورهٔ و الحقیقهٔ (بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی ۱۹۸۵). عثمان می كوشد اثبات كند كه نصیریان ـ علویان شیعه اند. او با نقل از منابع كهن و تحقیقات جدید به اتهام بدعت گذاری می پردازد تا تناقض میان آنها را نشان دهد. او از منابع نصیری سابق و كنونی مطالبی نقل می كند كه ادعایش را تقویت می كنند، نظیر فصل اخیر الهدایهٔ الكبری ، و مقاله ای از یك شیخ نصیری از لتكیه در ۱۹۳۰ كه در آن وی ادعا كرده كه نصیریان مسلمان اند (همان، ص۱۵۶ـ۱۷۳). نمونه ای آشكار از تلاش برای مسلمان دانستن نصیریان حدیثی درباره منشأ نام نصیریه است كه عثمان آن را از تاریخ العلویینِ (لتكیه ۱۹۲۴) محمد امین غالب طویل نقل كرده است. بنابراین حدیث نصیریه (از فعل نَصَرَ) نام نیرویی كمكی است كه به كمك امیر ابوعبیده در غدیر خم آمد و فتح بعلبك و حمص را برای مسلمانان میسر ساخت (همان ص۱۴۸).
۲۰. حسین بن حمدان الخصیبی، الهدایهٔ الكبری (بیروت، مؤسسهٔ البلاغ ۱۹۸۶).
۲۱. چاپ انتقادی توسط رودلف اشتروتمان در Der Islam، ش ۲۷ (۱۹۴۶). نام اصلی این كتاب سبیل راحهٔ الارواح و دلیل السرور و الافراح الی فالق الاصباح است.
۲۲. Bibliotheque Nationale, Fonds Arabe ۱۴۵۰, entitled Ecrits sacres des Nosairis (hereafter: ES). Catalogued in doe Slane, Catalogue des manuscrits arabes de la Bibliotheque Nationale (Paris: Imprimerie Nationale, ۱۸۸۳), p.۲۷۷.
برای این مقاله از كپی نسخه اصلی استفاده شده است.
۲۳. برای بخش هایی از این نسخه كه تحقیق شده است بنگرید:
M. M. Bar-Asher and A. Kofsky," An early Nusayri theological dialogue on the relation between the ma&#۰۳۹;na and the ism" &#۰۳۹;Le Museon ۱۰۸ (۱۹۹۵), pp. ۱۶۹-۱۸۰; idem., "The doctrine of Ali&#۰۳۹;s divinity and the Nusayri trinity according to an unpublished treatise from the ۷th/۱۳th century," Der Islam" ۷۲ (۱۹۹۵), pp. ۲۵۸-۲۹۲.
۲۴. Ber-Asher and Kofsky," An early Nusayri theological dialogue," p.۱۶۹.
۲۵. این فرض مبتنی است بر مقایسه ذیل: در نسخه خطی برگ ۱۷۷ الف، هارون از كتابی نگاشته جسری نقل می كند: «هر كس اسم را از روی حقیقت بپرستد، در واقع معنا را پرستیده است». در پاسخ خصیبی به هارون، نسخه خطی برگ ۵۰ الف، آمده: «هر كس معنا را از طریق حقیقت اسم بپرستد، اعلام كرده كه تنها یك خدا هست». پرستش معنا در
Bar-Asher and Kofsky, "An early Nusayri theological dialogue, " pp.۱۷۱-۱۷۲.
مورد بحث قرار گرفته است.
۲۶. اسعد احمد علی، فن المنتجب العانی و عرفانه (بیروت، دارالنعمان ۱۹۶۷). برای دیوان منتجب بنگرید:
C. Brockelmann, Geschichte der arabische Literatur (Leiden: Brill, ۱۹۳۷). vol. ۴, p._۳۲۷.
۲۷. درباره این احتمال كه او یكی از موحدون بود بنگرید: اسعد علی، ص۲۴۲، سطری كه در آن خانواده محمد بن نصیر را می ستاید: «ایّامكم فهی ایّامی و قولكم قولی و معبودكم بالسّر معبودی».
۲۸. اذانی ص۴.
۲۹. این خطا از این امر ناشی شده كه موحدون طریقه نیز نامیده شده اند، یعنی نصیریان خصیبی را به مثابه «شیخنا و طریقنا الی مولانا» می دیدند یعنی الی ابن نصیر یا الی علی(علیه السلام). بنگرید نسخه خطی برگ ۴۲ الف. ولی احتمال تأثیر صوفیان بر نصیریان را نمی توان كاملا ردّ كرد.
۳۰. الشیخ محمود بعمره بن الحسین النصیری «رسالهٔ الشیخ بعمره بن الحسین (نسخه خطی ۳۰۳ هامبورگ)» در:
R. Strothmann, Esoterische Sonderthemen bei den Nusairi ( Berlin: Akademie-Ver-lag, ۱۹۵۸).
۳۱. E.E. Salisbury, "Notice of the Book of Sulaiman&#۰۳۹;s First Ripe Fruit, Disclosing the Mysteries of the Nusairian Religion, "JAOS ۸ (۱۸۶۶), p. ۲۲۸.
۳۲. دوسو (ص XIV) می گوید كه نصیریان كتاب المجموع را سنگ بنای ایمانشان می دانند و این كتاب همه عقاید آنان را دربردارد. بنابر قصه ای عامیانه این كتاب را پیامبر به دوازده مرد مقدس نصیری (نقباء) داد و این كتاب كلمات خدا علی را دربردارد.
۳۳. دوسو (ص XV) ادعا می كند كه آیات قرآن طی جریان انتقال شفاهی تحریف شد.
۳۴. Dussuad, p. xvi.
۳۵. ibid.
۳۶. بنا به گفته هاشم عثمان (ص ۱۴۶) ویراست نخست این كتاب در ۱۹۱۹ در تركیه به چاپ رسید.
۳۷. طویل، ص۲۵۹. بنابه گفته طویل، خصیبی در سال ۲۶۰/۸۷۳ به دنیا آمد، شاید قصد وی آن بوده كه این حادثه را با مرگ امام عسكری(علیه السلام) در همین سال ربط دهد.
۳۸. یاقوت حموی، معجم البلدان (بیروت: دارالكتب العلمیهٔ ۱۹۹۰) ج۲، ص۱۹۵.
۳۹. محمد الامین الحسینی العاملی، اعیان الشیعهٔ (دمشق، مكتبهٔ الاتقان، ۱۹۴۷)۱۵،۶ـ۳۴۵. ]بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ج۵، ص۴۹۰ـ۴۹۱[
۴۰. مرابط (جمع: مرابطون) نامی است برای داوطلبانی كه خود را وقف دفاع از مرزهای اسلام می كردند و زندگی زاهدانه و عابدانه ای داشتند مرابطِ یك امام شیعی خود را وقف دفاع از امام می كرد و در جوار او همچون یك زاهد متدین زندگی می كرد. بنگرید:
Georges Marcias, "Ribat," EI VI (۱۹۳۶), pp. ۱۱۵۱-۱۱۵۲; Cyril Glasse, The Concise Encyclopedia of Islam (New York: Harper & Row, ۱۹۸۹), p. ۳۳۵.
۴۱. درباره حمدان بنگرید: خصیبی ص۵۴، ۵۹، ۶۰، ۶۷، ۶۹، ۳ـ۱۵۱، ۱۵۹; درباره ابراهیم بنگرید: همان ص۶۷.
۴۲. درباره سفر ۷۰تن از شیعیان امام عسكری(علیه السلام) (كه در میانشان احمد بن خصیب هم بوده) به سامرا به جهت تبریك گفتن ولادت مهدی(علیه السلام) به او بنگرید همان ص۹ـ۳۴۴; محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت موسسهٔ الوفاء ۱۹۸۳) ج۷۸، ص۷ـ۳۹۵. احمد عمدتاً در سند احادیث مربوط به پیامبر ظاهر می شود، قس مثلا: خصیبی، ص۵۴، ۵۹، ۱۶۲.
۴۳. خصیبی، ص۱۲۱.
۴۴. همان، ص۸ـ۶۷.
۴۵. برای نمونه های نقل قول اشعار پیش اسلامی بنگرید همان ص۱۱۰، ۱۱۱، ۱۹۷; برای اشعار دوره اسلامی بنگرید: همان، ص۷ـ۱۰۶، ۴۰۶.
۴۶. حضور احمد عموی خصیبی و جنّان در میان نمایندگان جنبلا در گروه ۷۰ نفری شیعیانی كه به سامرا سفر كردند، حاكی از ارتباطی میان آن دو است.
۴۷. درباره جنان بنگرید:.Halm, "Das Buch der Schatten, " pp. ۲۵۷-۲۵۸
۴۸. اذانی، ص۱۵ـ۱۶. بنابر كتاب المجموع، اصول مذهب نصیری به این طریق منتقل شدند: محمد بن نصیر <محمد بن جندب< عبدالله جنان< خصیبی; قس: هالم، همان ۸ـ۲۵۶. منابع طرق انتقال دیگری را هم ذكر كرده اند.
۴۹. طبرانی ص۱۲۶ـ۱۳۱. درباره اسحاقیه و نزاعشان با نصیریه بنگرید: طویل۴ـ۲۶۲;
Bar-Asher and Kofsky, " An early Nusayri theological dialogue, " pp.۲۶۸-۲۶۹, n.۶۵.
در روایت ضد اسحاقیه دیگری كه خصیبی از جنان نقل كرده، حسن عسكری(علیه السلام)شیعیان خود را گرد آورده و ابن نصیر، نه اسحاق احمر، را انتخاب كرده تا از طریق او معجزه ای انجام دهد كه حمله عباسیان را دفع كند. بنگرید: بعمره، ص۱۸.
۵۰. سفیر، جمع: سفراء (نیز وكیل، وكلاء): نمایندگانی كه به عقیده شیعه طی دوران غیبت صغری تا هنگام شروع غیبت كبری (۲۶۰ـ۳۲۹/۸۷۴ـ۹۴۱) با امام مهدی(علیه السلام) در تماس بودند. بنگرید: VIII (۱۹۹۵), pp. ۸۱۱-۸۱۲. EI۲E. Kohlberg, "Safir,". بنابر روایات شیعه، دومین سفیر ابوجعفر محمد بن عثمان، ابن نصیر را طرد و لعن كرد. بنگرید: E. ۷(۱۹۸۶), p. ۱۶۶ JSAIKohlberg, " Bara&#۰۳۹;a in Shi&#۰۳۹;i Doctrine,".
۵۱. طبرانی، ص۱۲۸.
۵۲. همان، ص۱۱۳.
۵۳. همان ص۱۱۲. در همین قصیده خصیبی آن هفتاد نفر موحدون شیعه بزرگ (الشیعهٔ الكبری) را، كه احتمالا اشاره است به هفتاد مرید حسن عسكری(علیه السلام)، از جمله عمویش احمد و استادش جنان، ستایش كرده است.
۵۴. صاحب التفسیر یا التأویل لقبی برای علی(علیه السلام) است در میان شیعه. بنگرید مثلا: مجلسی، ج۳۹ ص۹۳، ج۴۰، ص۵۳.
۵۵. نصیریان شیعیان را مقصره یا ذوی التقصیر می نامند زیرا معتقدند كه تنها آنان اند كه دین اصیل را مطابق دستورات امام حفظ كرده اند، در حالی كه دیگر شیعیان تنها برخی از احكام خدا را انجام می دهند. بنگرید:
H. Modarresi, Crisis and Consolidation in the Formative Period of shii Islam (Princeton: The Darwin Press, ۱۹۹۳), p.۴۱.
۵۶. درباره شبح انگاری (Docetism) بنگرید:
F. L. Cross and E. A. Livingstone, The Oxford Dictionary of the Christian Church ( oxford: Oxford University Press, ۱۹۹۷), p. ۴۹۳.
قرآن، سوره نساء، ۱۵۷.
۵۷. ابوشبّر لقب حسین(علیه السلام) است در مرثیه ای كه به یاد او در كربلا خوانده شد. بنگرید مثلا: مجلسی ج۴۲، ص۲۴۱. احتمال دارد ابوشبّر علی(علیه السلام) باشد، زیرا شبر و شبیر لقب های پسران او حسن و حسین اند. بنابر روایتی شیعی، این دو به همان نام های پسران هارون (شِفِر و شَفِر) نامیده شدند پیش از آن كه این نام ها به عربی به حسن و حسین ترجمه شوند: بنگرید:
M. Bar-Asher, " On the place of Jews and Judaism in early Shiite religious literature, "Pe amim ۶۱ (۱۹۹۴), p. ۲۹ [in Hebrew].
۵۸. طبرانی، ص۵۹ ]مترجم، این ابیات را از دیوان الخصیبی، تحقیق س. حبیب، مؤسسهٔ الاعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱، ص۳۴ـ۳۵ نقل كرده است[.
۵۹. اذانی پایه گذاری الهیات نصیری را به خصیبی نسبت می دهد، بنگرید: اذانی ص۲۷.
۶۰. درباره تثلیث نصیری: معنا ـ اسم / حجاب ـ باب، بنگرید: Dussaud, pp.۴۱-۶۷;، نسخه خطی، ص۴۵ ب; درباره ظهور این تثلیث در قالب علی ـ محمد ـ سلمان بنگرید: مثلا همان، طبرانی ص۵۶; نسخه خطی، ص۴۷ الف و ب. درباره ظهور اخیر عسكری ـ مهدی ـ ابن نصیر بنگرید: نسخه خطی، ص۴۴ الف.،
۶۱. خصیبی میان شبح انگاری عیسی(علیه السلام) و شبح انگاری حسین(علیه السلام) مقایسه كرده است، بنگرید: طبرانی ص۵۸، ۱۱۰ـ۱۱۱.
۶۲. درباره نوروز بنگرید: طبرانی ص۹ـ۱۹۸; عاشورا: همان ص۱۲۷; غدیر: همان۷ـ۵۶.
۶۳. همان، ص۵۶.
۶۴. درباره وضعیت عراق عموما و وضعیت بغداد به ویژه، در این دوره بنگرید: ابن اثیر، الكامل فی التاریخ (بیروت، دارالكتب العلمیه ۱۹۸۷) ج۷، ص۱، ۲۳، ۳۴، ۶۴، ۷۴;
A. A. Duri, " Baghdad, " EI۲ I (۱۹۸۶), pp. ۸۹۹-۹۰۰; D. Sordel, "Irak, " EI۲ III (۱۹۸۶), p. ۱۲۵۵.
درباره حلاج بنگرید:
J. Baldick, Mystical Islam- An Introduction to Sufism (London: I.B. Tauris, ۱۹۸۹), pp. ۴۶-۴۹.
۶۵. اذانی، ص۱۶. باید مراقب بود كه این توصیف با داستان مشابهی درباره زندانی شدن حمدان قرمط یكی گرفته نشود، زیرا این اشتباه در میان محققان تكرار شده است. بنگرید مثلا:
M. Moosa, Extremist Shiites- The Ghulat Sects (New York: Syracuse University Press, ۱۹۸۰), pp. ۲۶۲-۲۶۶, ۵۰۴ (n.۵۶).
در این روایت اذانی ابیاتی را نقل می كند كه در آنها خصیبی ادعا كرده كه حجاب او را آزاد كرد: پدری مهربان به من گفت ای پسر خصیب، تو از حُجُب آل احمد ]= پیامبر [ آزاد و رها شده ای، مادام كه زنده ای آزادی و پر از عشق آنها.
رابطه خاص میان خصیبی و حجاب در سوره نخست كتاب المجموع مورد اشاره قرار گرفته است: بنگرید اذانی، ص۹. درباره عربی میانه در نسخه های نصیری بنگرید:
Bar-Asher and Kofsky, " An early Nusayri theological dialogue, " pp. ۲۶۱-۲۶۲.
۶۶. اذانی، ص۱۶، ۲۳، ۸۳. روایت تقریبا یكسانی در طبرانی، ص۷ـ۱۷۶ هست.
۶۷. یاقوت، ج۲، ص۳ـ۲۷۱. گفته یاقوت كه روستایی نیز به نام حرّان نزدیك حلب هست («و حرّان ایضا من قراء حلب») شایسته توجه است. احتمالا موحدون در این مرحله نزدیك حلب ساكن بوده اند و این می تواند اشاره كند كه چرا خصیبی اندكی پیش از مرگش تصمیم گرفت به این شهر برود.
۶۸. شهر حرّان مركز فرقه صابئین بود كه ستاره پرست بودند و ممكن است بر خصیبی تأثیر گذاشته باشند. ولی ادعای دوسو مبنی بر تأثیر صابئین بر نصیریه صرفا یك نظریه است. بنگرید:Glasse, p. ۳۴۰; شهرستانی، ص۶۶۰.
۶۹. اذانی، همان. عدد ۱۷ احتمالا با مراسمی مربوط است كه علی طربائی برای خصیبی تعریف كرده كه در آن امام حسن عسكری(علیه السلام) علی طربائی و شاگردانش را متبرك ساخته و به او ۱۷ خرما داد. بنگرید: طبرانی، ص۱۲۹.
۷۰. اذانی، همان.
۷۱. اسعد علی، ص۲۳۹ـ۲۴۰.
۷۲. درباره آل بویه بنگرید:
M. G. S. Hodgson, " The Buyid Era, " in: S. H. Nasr et al. (eds.), The Expectation of the Millennium S Shiism in History (New York: SUNY Press, ۱۹۸۸), pp. ۱۵۵-۱۵۸; J. L. Kraemer&#۰۳۹; Humanism in the Renaisance of Islam: The Cultural Revival During the Buyid Age (Leiden: Brill, ۱۹۸۶); C. Cahen, " Buwwayhids," EI۲ I (۱۹۸۶), pp. ۱۳۵۰-۱۳۵۷; Modarresi, pp.۹۶-۱۰۵.
۷۳. طبرانی، ص۱۳۱.
۷۴. ابن اثیر، ص۳۴.
۷۵. مجلسی، ج۱۵، ص۴ ]ظاهراً ص۹ صحیح است، مترجم[.
۷۶. همان، ج۵۱، ص۲۵ـ۲۸.
۷۷. همان، ج۸۲/۸۵، ص۲۷.
۷۸. همان، ج۷۸/۸۱، ص۷ـ۳۹۵.
۷۹. همان، ج۵۰، ص۳۳۵.
۸۰. همان، ج۱۰۲]/۱۰۵[، ص۳۷، ]توصیفات مذكور درباره كتاب های علامه مجلسی است نه كتاب های خصیبی، مترجم[.
۸۱. همان، ج۱، ص۳۹.
۸۲. خصیبی، ص۶ـ۳۸۴. درباره حامیان جعفر بنگرید شیخ مفید، الفصول المختارهٔ (بیروت، دارالاضواء ۱۹۸۶) ص۲ـ۲۶۰; .Modarresi, PP. ۸۴-۸۶.
۸۳. خصیبی ص۳۲۸ـ۳۳۱، كه كلمات الخرقی، الخطابین را به كار برده; بعمره ص۱۸ـ۱۹، كه كلمات البرقی، الحطابین را به كار برده.
۸۴. طبرانی، ص۱۳۳.
۸۵. محمد بن علی استرآبادی، منهاج المقال (تهران، مطبعه كربلائی محمد حسین تهرانی ۳۰۷) ص۱۱۲. درباره تلعكبری بنگرید: آقا بزرگ تهرانی، طبقات علماء الشیعهٔ (بیروت، دارالكتب العربیهٔ ۱۹۷۱) ج۲، ص۹ـ۱۸۸.
۸۶. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان (بیروت: دارالفكر ۱۹۸۷) ج۲، ص۴ـ۳۴۳. درباره ابوالعباس بن عقدهٔ بنگرید همان ج۱، ص۹ـ۲۸۷.
۸۷. بنگرید مثلا: احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی (بیروت: دارالاضواء ۱۹۸۸) ج۱،۱۸۷.
۸۸. عسقلانی ص۳۴۴.
۸۹. وی در دو منبع «جسری» نامیده شده، بنگرید نسخه خطی برگ ۴۲ ب; طویل، ص۲۵۹. بنابر تاریخ العلویین ای&#
منبع : فصلنامه هفت آسمان


همچنین مشاهده کنید