چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نگاهی به رمان ناهید اثر قاسم کشکولی
«نه!»كتاب پر حجم و طولانیای به نظر نمیآید،اما رمان را كه شروع میكنی:]«دوشیزه ناهید اپوشه! آیا حاضرید شما را به عقد دائمی آقای افشین غلام پور دربیاورم؟»«نه!»طولانی به نظر میآید كه تصور كنی هرگز صبح نخواهد شد بخصوص اگر فردا روز مهمی باشد اگر روز ازدواجت باشد اگر بخواهند تو را به ازدواج دیگری كسی كه نمیخواهیش در بیاورند یا فردا روز مقرری باشد كه پزشك معین كرده.[ در مییابی كه در گیروبست یك ذهن (ناهید اپوشه)غرق شدهای.ذهنی كه سعی دارد سیال باشد و البته سیال بودنش را نظم میدهد.
در آغاز سخت است كه آدم خودش را با متن هماهنگ كند،اما غلقاش را كه دریابی كار تمام است. اما …خب ،هیچگاه خواندن رمانهایی از این دست راحت نبوده، درگیر شدن با ذهن دیگری كه به آن اشراف نداری،نمیتوانی به آن اشراف هم پیدا كنی،زیرا كه ذهن است و سیال و تازه از نزدیك هم با آن روبرو شدهای،كار خواننده را دو چندان كه نه، صد چندان مشكل میكند.راستش خیلیها را میشناسم كه اهل كتاباند و هنوز نتوانستهاند خشم و هیاهو را به پایان برسانند.در ناهید اما،قاعدهی خشم و هیاهو برپا نیست.
ذهن منظم ناهید اپوشه این امكان را میدهد كه خواننده غلق كار دستش بیاید،پس ابژه درنهایت ازانحراف سوژه ناتوان میماند.ذهن مخاطب اشراف یافته است.ناباكف در جایی(۱)اشاره میكند كه یك شاهكار مجموعهای از غافلگیریهای منحصربهفرد است.غافلگیری و لغزش متن از دستان خواننده مشتاق- بگذریم از اینكه خواننده مشتاق است یا نه؟- اما ذهن ناهید غافلگیر كننده نیست. ذهن ما را بازی میدهد، اما بازی كمكم عیان میشود،انگار این ذهن بیمار باشد (۲)،حتا بیمارتر از آنكه در بیمارستان بستری شود.
ذهن ناهید خیلی سنجیده،روشن و شفاف است،نه مثل هیچ ذهن دیگری.در عین حال حسابگر هم هست زیرا واگویهاش نه برای ارتباط با خواننده و دادن اطلاعات كه برای دور ساختن خواننده از روایت و روایتهای محوری،درنتیجه جذب او و تزریق اندكاندك و ناقص اطلاعات به اوست.از همین نقطه است كه تمام تمهید متن برای پیچیده كردن روایت آغاز می شود.متن نه به دلیل سیالیت ذهن بل بهخاطر شكل ارایه اطلاعات، پیچیده و سختخوان شده است.ارایه اطلاعات را از دو منظر میتوانیم بنگریم .اول در سطح و بعد در عمق.
در متن با همگونیهای عمدی روبرو هستیم.مثلا به اسامی توجه كنید.هر چند نفر دارای اسم مشابهاند.تشابه اسمی ،وضعیت های مشابه دیگری را بین شخصیتها دامن زده است.روایت های درون متن نیز با تمام تفاوتها از یك شكل روایتی برخوردارند.تشابه و تاكید آشكار متن بر این شباهتها متن را دچار پیچیدهگی كرده است.
این پیچیدهگی در لایهای از بعد نشانهشناختی متن نیزمؤثر است.درك همگونی جهانهای متفاوت و حضور مرد سالارانه و پدرسلارانه كه نه در خانوادهای خاص،یا مجموعهای از آنها كه در نهاد جهان داستان بر اریكه قدرت به اضمحلال رسیده و اینك اسیر سوژهاش شده است ] توی اتوبوس حین رفتن به تبریز وای كه چه روزی بود كه هیچوقت به اندازهی آنروز خوش وقت نبودهام كه تنها روز خوشوقتی من بود هنگامی كه سعی می كردی خودت را تبرئه كنی برق التماس را توی چشمانت میدیدم«ناهید! دخترم! منو ببخش»همین را می خواستی بگویی مگر نه و چقدر لذتبخش بود...
[ حاصل ،همین پیچیدهگی دنیای مشابهتهای داستان است. اما درعمق نیزاز طریقی دیگر به همین درك نشانهشناختی میرسیم.در جایی كه هر روایت فرعی ناتمام میماند تا روایت دیگر آن را كامل كند.اختگی یك وضعیت ،وضعیت اختهی دیگری را همراه میآورد و این تا چنبرهی مرگ ادامه دارد.اما مرگ]...افشین این ساعت را از بالای سرم بردارصدایش توی گوشهایم زنگ می زند این راه لعنتی چقدر طول كشید پدر همیشه می گفت بعد از تونل میرسیم پس چرا نمی رسیم؟این تونل چقدر دراز است؟
نه…ناهید!ناهید![ پایانیترین وضعیت، اختگی را به همراه ندارد، مرگ صرفا پایان داستان است،جایی كه واژهی ]مهر ۷۲[ را می توان برآن حك كرد.داستان پایان مییابد بیآنكه روایتها ( روایتهای فرعی)به پایان رسیده باشند.روایت ناتمام، تكنیك غریبی است.خواننده را میآزارد (خوانندهی مشتاق اطلاعات را ).اما خواننده كمكم با او هماهنگ می شود.او دیگر می خواهد كمتر بداند، یاد گرفته در جهان چنین متنی دست به ساخت و سازی بزند كه نه از ذهن ناهید كه از ذهن خودش نشئات میگیرد.
اگر كه روزگاری گفته میشد اطلاعات زیباست، خوانندهی ناهید درمییابد كه نقصان اطلاعت نیز زیباست.اما حیف كه این نقصان هم با حضور شباهتها و حجمی از اطلاعات تكرار شونده و بیفایده و مرگ كه اینجا پایانی محتوم است برباد می رود.(و شاید این خود نیز تمهیدی باشد!!!)به هر جهت…پس از پایان ناهید ، پس از مهر ۷۲، مخاطب به روایتی ناتمام، به نقصان اطلاعات هم سلام داده است.
سعید طباطبایی
(۱) درسهایی در ادبیات -ولادیمیرناباكف- ترجمهی پرویز داریوش
(۲) دردوران مدرنیته این نوع از بیماری ذهنی – یعنی شفاف بودن ، قاعدهمندی و تابع نظام دستوری بودن – بروز كرد كه پیدایش روانكاوی و روانشناسی هم از همین روست. اما ذهن انسان بدوی حسابشده عمل نمیكند،ذهن همواره غافلگیر كننده است.
(۱) درسهایی در ادبیات -ولادیمیرناباكف- ترجمهی پرویز داریوش
(۲) دردوران مدرنیته این نوع از بیماری ذهنی – یعنی شفاف بودن ، قاعدهمندی و تابع نظام دستوری بودن – بروز كرد كه پیدایش روانكاوی و روانشناسی هم از همین روست. اما ذهن انسان بدوی حسابشده عمل نمیكند،ذهن همواره غافلگیر كننده است.
منبع : سایت والس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست