شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا


متولدین خانه‌های فساد (کودکان چراغ قرمز کلکته)


متولدین خانه‌های فساد (کودکان چراغ قرمز کلکته)
● نویسندگان و كارگردانان: زانا بریسكی، راس كافمن
● محصول: هندوستان و آمریكا سال ۲۰۰۴، رنگی، ۸۵ دقیقه
● ژانر: مستند
● رتبه: ده ستاره (از ده ستاره)
● ایده اصلی: دو سینماگر مستندساز به ثبت وقایع زمان اقامت خود در سوناگاچی كلكته و روابط خود با فرزندان روسپیهایی می‌پردازند كه در منطقه بدنام شهر موسوم به چراغ قرمز كار می‌كنند.
● نقد اول: دیلیپ بارمن
امروز من شاهد «متولدین خانه‌های فساد» در سومین روز جشنواره فیلمهای مستند تمام قاب بودم. حتی با وجود اینكه تنها یك روز تا پایان این جشنواره باقی مانده مطمئنم این فیلم قابل تقدیرترین فیلم این جشنواره بوده است و درواقع یكی از تأثیرگذارترین فیلمهایی است كه در چند وقت اخیر شاهد آن بوده‌ام. كارگردانان و تهیه‌كنندگان آن زانا بریسكی و راس كافمن پس از نمایش فیلم در یك جلسه پرسش و پاسخ شركت كردند و من افتخار ملاقات و صحبت با زانا بریسكی را داشتم كه تعامل عمیقش در این فیلم و نیز كوشش عاری از خودخواهی‌اش تحسین بسیار وافری را در من نسبت به كاری كه ارائه داده برانگیخته است. همان‌طور كه من در خلال جلسه پرسش و پاسخ خاطرنشان كرده‌ام چنانچه ما افراد بیشتری شبیه به او داشتیم جهان جای بسیار بهتری برای تمامی ما می‌شد.
خانم بریسكی یك عكاس رسمی و حرفه‌ای است و در حال حاضر برای اولین بار كارگردانی كرده است او در سال ۱۹۹۷ تحقیق در زمینه زندگی شاغلان در حوزه ‌فحشا در محدوده چراغ قرمز كلكته را آغاز كرد جایی كه بیش از هفت هزار زن و دختر در وضعیت فوق‌العاده غم‌انگیزی روسپیگری می‌كنند. برای درك بهتر آنها «زانا» ماهها برای یك دوره با آنها زندگی كرد و كودكان سریعاً با او صمیمی شدند. كودكان علاقه‌مند بودند تا از دستهایشان در عكس گرفتن استفاده كنند و لذا زانا به آنان كمك كرد تا بتوانند این كار را تجربه كنند و او نیز بتواند جهان را از زاویه نگاه آنها نظاره كند آن هم به واسطه تعلیم فن عكاسی به آنها و كسب تجربه در فیلمبرداری با دوربین ۳۵ میلیمتری و نیز با كمك به آنها برای نقد و اصلاح عكسهایشان.
عكسهای نهایی كه كودكان مابین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۳ گرفتند تكان‌دهنده است. برخی از كودكان مشخصاً دارای یك استعداد ذاتی در تركیب‌بندی و قابلیت هنری می‌باشند و تمام آنها آثاری دارند كه شور زندگی را به تصویر كشیده تا آنجا كه «زانا» توانست كودكی را دعوت كند تا عضوی از هیئت داوری كودكان در یك نمایشگاه عكس بنیاد مطبوعات بین‌المللی عكس در آمستردام در سال ۲۰۰۲ باشد و كمك كرد تا آن كودك واقعاً در این نمایشگاه حاضر شود.
زانا در فیلم به این مطلب اذعان دارد كه یك مددكار اجتماعی نیست بلكه شدیداً در پی این است كه به پسران و دختران یاری رساند چراكه در غیر این ‌صورت آینده آنان چیزی فراتر از روسپیگری، مواد مخدر و جرم و جنایت نخواهد بود.
او نمایشگاه عكسی در یك كتاب‌فروشی در كلكته تدارك دید كه در آن واحد پروژه زانا با پوشش خبری و تلویزیونی كودكان همراه شده بود. زانا اخیراً سازمانی تأسیس كرده به نام «بچه‌های دوربین به‌دست» كه عكسهای چاپ‌شده آنها را به نفع خود این كودكان در معرض فروش می‌گذارد البته با اختصاص صد در صد سود به آنها. دوازده عكس از این عكسهای چاپ‌شده همانهایی بودند كه برای تقویت دو هزار و سه عضو بین‌الملل انتخاب شده و او حتی آثار كودكان را در «ساوت‌بی» در معرض نمایش و حراج گذاشت. ضمناً او تلاش كرده چند نفر از كودكان را به مدارس شبانه‌روزی خوب بفرستد و اخیراً به تعدادی از آنها كمك كرده تا به پست الكترونیكی دسترسی پیدا كنند و دوره‌های زبان انگلیسی بگذرانند.
خود فیلم از لحاظ تكنیكی زیباست همراه با آمیزه‌ای از رنگها و صداها و تحرك كه بر روی كودكان تمركز كرده ولی در عین حال دیگران را نیز در بر می‌گیرد. فیلمسازان به هیچ وجه معیشت ناسالم در «سوناگاچی» را كتمان نمی‌كنند. ازجمله نفرینهای آزاردهنده علیه كودكان، ناامیدی و یأس آنها از عدم توانایی ورود به جامعه‌ای نرمال به هر نحو نبود هرگونه حمایت دولتی، مواجهه با یك بوروكراسی عظیم به منظور اینكه تغییر هر چیزی حتی با همكاری خانم بریسكی و فقدان كلی بازجویی یا محافظت پلیس آنچنان كه به طرزی وحشتناك در معرض دید تماشاگران قرار گرفته آنجا كه مادر یكی از كودكان توسط یك فرد فاسق در آتش‌سوزی آشپزخانه جان می‌بازد.
در ساخت این فیلم، آقای كافمن و خانم بریسكی به نحوی مؤثر در برخی موارد از ؟؟؟ سریع دوربین اورتینتهای قرمز، استفاده از طیفهای رنگی و تصاویر شطرنجی برای به تصویر كشیدن فضایی كه شركت‌كنندگان در فیلم تمایل ندارند از آنها فیلمبرداری شود بهره برده‌اند. آنها می‌توانستند این فیلم را به مستندی مفصل و غم‌انگیز درباره منطقه فقیرنشین چراغ قرمز تبدیل كنند، اما در عوض تصمیم گرفتند كه طبیعت و ماهیت آنجا را با تمركز بر روی معصومیت كودكان و امیدی كه می‌شد به آنها بخشید مورد بازشناسی قرار دهند.
اگر شما این فرصت را یافتید كه در جشنواره‌ای به تماشای این فیلم بنشینید آن را مغتنم بشمارید. من مطلع شدم كه شركت HBO سینمكس ممكن است فیلم را عرضه كند و در اختیار طیف گسترده‌تری از مخاطبان قرار دهد. این فیلم بسیار امیدبخش و دلگرم‌كننده كه احساساتی نظیر امیدواری و ناامیدی را در من برانگیخت، ناباوری و جا خوردن از فطرت آدمی با تحسینی شگرف نسبت به نوع‌دوستی و اثری كه یك شخص می‌تواند بر جای گذارد و غم و اندوه از بدبختی طاقت‌فرسا، فساد و بی‌تفاوتی یك جامعه كه اجازه می‌دهد جایی همچون سوناگاچی (در كلكته) به حیات خود ادامه دهد. از سوی دیگر شادی بزرگی از اینكه كودكان برای ادامه زندگی خود هنوز شور و هیجان دارند و بازی معصومانه و اشتیاقشان برای بیرون آمدن از آن منطقه. اینها همگی احساساتی هستند كه به من دست دادند. این فیلم به‌خاطر كیفیت و بی‌همتایی‌اش همچنین خدمت شایانی كه زانا بریسكی عرضه می‌كند از نظر من شایسته ده ستاره از مجموع ده ستاره می‌باشد. این فیلم باارزش را از دست ندهید و تصور كنید كه دارید از اقدامی حمایت می‌كنید كه همچنان ادامه دارد.
● نقد دوم:
شمار اندكی از بی‌عدالتیهای فراوان در دنیا كه در حق افراد ضعیف، بی‌دفاع و آسیب‌پذیر اعمال می‌شود ما را به عكس‌العمل وامی‌دارند. هنگامی‌كه زانا بریسكی در سال ۱۹۹۸ برای عكسبرداری از زندگی روسپیها وارد محدوده چراغ قرمز شهر كلكته شد آنچه كه توجهش را جلب نمود كودكان و دخترانی بودند كه اندكی پس از سن بلوغ مجبور به پیوستن به این گروه شده بودند، پسران و دخترانی كه به خاطر روسپیگری مادرانشان بی‌آبرو شده و از درس خواندن آنها جلوگیری شده بود. این عكاس انگلیسی كار اصلی خود را كنار گذاشت و شروع به تعلیم دادن مهارت و حرفه خود به این كودكان نمود. «متولدین خانه‌های فساد» در اصل داستان شاگردان بریسكی است. هشت دختر و پسری كه عكسهایشان بلافاصله دیگر عكاسان حرفه‌ای را تشویق به ادامه راهی كرد كه بریسكی قبلاً آغاز كرده بود.
بریسكی پس از خریدن یك‌سری دوربینهای اتوماتیك برای كودكان فوراً یك دوربین دی‌وی‌كم به دست گرفت و شروع به فیلمبرداری از آنها كرد. آن هم درحالی‌كه به كودكان اجازه می‌داد جلوی دوربین در خصوص تجربه‌های خود و عكس‌برداریهایشان بحث كنند. این امر او را بیش از آنكه به داخل خانه‌های آشفته آنها بكشاند به درون زندگی بحران‌زده آنان سوق داد. بریسكی به‌زودی نیاز به یك فیلمبردار را احساس كرد و در سال ۲۰۰۰ راس كافمن را كه تدوینگر فیلمهای مستند بود، متقاعد كرد تا در كلكته به وی ملحق شود. هردوی آنها برای تكمیل فیلم «متولدین خانه‌های فساد» با هم همكاری كردند و اثری ساختند كه در فستیوال فیلم كمیته نظارت بر حقوق بشر در ابتدای سال ۲۰۰۲ برای نخستین بار اكران شد و در حال حاضر رهسپار نخستین اكران سینمایی خود شده است.
بریسكی و كافمن ـ كه هردو در حرفه كارگردانی تازه‌وارد به شمار می‌رفتند ـ مسلماً نتوانستند در مورد این مسئله به توافق برسند كه این مستند بایستی داستان بریسكی را بازگو كند یا داستان كودكان را؟!
هنگامی كه بریسكی پشت دوربین قرار می‌گیرد، «متولدین خانه‌های فساد» از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌پرد و نامفهوم می‌شود درحالی‌كه در پی تلاشهای او برای ارسال كودكان به مدرسه‌های شبانه‌روزی مجبور می‌شود درست همان‌طور كه باید از شبكه هولناك سنتهای فرهنگی و اجتماعی دست و پاگیر زندگی كودكان عبور كند، بوروكراسی پرپیچ و خم هندی را نیز پشت سر بگذارد. در این سكانسها كودكان به گذشته و پیشینه خود پرتاب می‌شوند. علی‌رغم فقدان انسجام و یكپارچگی در ساختار فیلم، بریسكی و كافمن نگاه تیز و موشكافانه‌ای را به معرض نمایش می‌گذارند و این مهم از طریق تصاویری حاصل می‌شود كه مستقیماً هستی پر از نكبت كسانی را بیان می‌كند كه مجبور به زندگی در محدوده چراغ قرمز شده‌اند.
چند نمای گذرا، شامل یك راهروی نكبت‌بار همراه با نوری ضعیف در یك فاحشه‌خانه، دانش‌آموز عكاسی كه در حال سابیدن و تمیز كردن ظروفی برای پول درآوردن است و دختربچه‌ای كه اتاقش را ترك می‌كند تا مادر روسپی‌اش بتواند كار كند همگی نشان‌دهنده موانعی است كه كودكان در تصور از یك زندگی متفاوت با آن مواجه می‌شوند.
بهترین صحنه‌های «متولدین خانه‌های فساد» همانهایی هستند كه به اسم هشت كودك نامگذاری شده‌اند به اسم «ا‌َویگیت» كودك بسیار بااستعدادی كه مادرش توسط یكی از مشتریان سوخته و جان ‌باخته «ساچیترا» دختربچه‌ای به باهوشی اویگیت كه در برابر پافشاری خانواده‌اش جهت ورود به خط فحشا به خاطر امرار معاش به سختی مقاومت می‌كند. عكسهای آنها‌ـ تصویر ساچیترا به‌عنوان عكس روی جلد تقویم عفو بین‌الملل آمده‌ـ و عكسهای دیگر كودكان بیان‌كننده داستان آنهاست.
همان داستانی كه فیلمسازان قادر به بازگو كردن آن نیستند. بریسكی و كافمن موفق به نجات همه كودكانی كه عكسهایشان در فیلم گنجانده شده نشدند، برخی از آنها هنوز به مدرسه شبانه‌روزی كه بریسكی برایشان پیدا كرد می‌روند درحالی‌كه مابقی تسلیم سرنوشت اندوهبار منطقه چراغ قرمز شده‌اند، اما تصاویر آنان زندگی روسپیهای كلكته و كودكانشان را دستخوش تغییر كرده است. بریسكی نه‌تنها دیگران را برای تبعیت از این راه متقاعد كرده بلكه شهر كلكته دیگر خارج از زاویه دید این كودكان در ذهن نمی‌گنجد.
ترجمه: سیدعبدالرسول نبوی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر