چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


فراتر از سرنوشت


فراتر از سرنوشت
▪ در جمعیت گم شد
▪ نوشته: جلال تجنگی
▪ کارگردان: سعید هاشمی پور/ جلال تجنگی
▪ خلاصه داستان:
پیرزن فالگیر به مرد گفته که بزودی عشق ابدی خود را در کافه ای می بیند، اما هرگز قدرت دستیابی به او را نخواهد داشت و در ناامیدی و اندوهی ابدی خواهد ماند.فالگیر به زن هم گفته که مردی مشهور را می بیند و اگر نگاه مرد به او بیفتد، برای همیشه در آن نگاه غرق خواهد شد. زن و مرد به طور اتفاقی در یک کافه به هم می رسند و با وجود تلاش زن، بدون هیچ نگاهی از مقابل هم می گذرند.
نمایشنامه «درجمعیت گم شد» را «جلال تجنگی» بر اساس دو شعر معروف «قارئه الفنجان» و «مع الجریده» از شاعر پر نفوذ عرب یعنی «نزار قبانی» نوشته است. قبانی یکی از پر نفوذ ترین شاعران جهان عرب و متولد ۱۹۲۳ سوریه است که علاوه بر حضور در عرصه های دیپلماتیک، مجموعه های شعری بسیاری را نیز منتشر کرده است.
او پس از شکست ژوئن ۱۹۶۷ مصر و برخی از همسایگانش در مقابل اسرائیل که به جنگ اعراب و اسرائیل مشهور است شعری با عنوان «حاشیه ای بر دفتر شکست» نوشت که در زمان خودش مورد توجه بسیار قرار گرفت.
قبانی معتقد است همه چیزهایی که در جنگ شکست بر می دارد قابل جبران هستند و تنها عواطف بشری و دلهای شکسته شده هستند که به هم پیوستن دوباره آنها جبران ناپذیر و ناممکن است.
دو شعر «مع الجریده» (با روزنامه) و «قارئه الفنجان» (فالگیر) هم دقیقاً با همین مضمون و با تکیه بر عواطف تخریب شده بشری نوشته شده اند و «جلال تجنگی» با دستمایه قراردادن چنین موضوعی نمایشنامه «در جمعیت گم شد» را نوشته و با کمک سعید هاشمی پور در تالار قشقایی تئاتر شهر به روی صحنه برده است.
تجنگی سرنوشت دو قهرمان داستان نمایشنامه اش را در یک دنیای ذهنی که حاصل تلفیق دنیای زن و مرد است به هم نزدیک می کند و گویا قصد دارد، ناتوانی این انسانهای شکست خورده و تنهای داستانش را در مقابله با سرنوشتی که فالگیر برای آنها رقم زده است مورد تأکید و توجه قرار دهد.
بر این اساس تمام انرژی نمایش که به بازگویی تک گویی های ذهنی شخصیتهای آن محدود شده است، به عنوان تلاش و تفسیری بر سرنوشت قدرت گریزناپذیری آن به کار می رود.
قهرمانان «در جمعیت گم شد» پیش از آنکه عملی انجام بدهند آن را در همان شکل ذهنی به زبان می آورند و از زوایای مختلف مورد تحلیل قرار می دهند.
هر فکری که به ذهن این آدمها خطور می کند بلافاصله و از زبان خود آنها در مقابل چراهای مختلف و متفاوتی قرار می گیرد که ماهیت و تحلیلی از آن فکر را به دنبال دارد و این فکر را با جوانب و وجوه مختلف در ذهن تماشاگر نیز تحلیل می کند.
بنابر این آنچه مشخص است این که نمایش به لحاظ دیداری چیزهای زیادی برای نشان دادن به مخاطب ندارد و تنها در پی آن است که با ذهنیت سازی شخصیتهایش تماشاگران را نیز وارد فضای ذهنی و شاعرانه خود سازد. در واقع نمایش حجم بسیار بالایی از مونولوگهای شخصیتها را در مقابل مخاطبانش قرار می دهد و کمتر رفتار یا موقعیتی را از آنها به ما نشان می دهد.
آنچه در نمایش «در جمعیت گم شد» شاهد آن هستیم بازگویی هذیانهای فردی شخصیتها از رؤیاهای زندگی شان است که فالگیر زن آنها را برایشان بازگو کرده و بدین ترتیب در مقابل یکدیگر قرار داده است. تنها تلاشی هم که در نمایش شاهد آن هستیم فعالیتهای بی نتیجه و یک طرفه زن برای تغییر سرنوشت است:
- زن : چرا نتونستم از فالم فراتر برم؟
در واقع فکر پیرزن و آنچه در مورد سرنوشت به شخصیتهای نمایش باز گفته است اجازه فراتر رفتن از این فال سرنوشت را به آنها نمی دهد. شاید اگر مرد لحظه ای از فکر آنچه پیرزن فالگیر به او گفته بود بیرون می آمد. همه چیز تغییر می کرد.
«جلال تجنگی» در نمایشنامه «در جمعیت گم شد» تلاش زیادی برای تئاتری کردن اشعار «نزارقبانی» انجام نداده و متن نمایشنامه اش کاملاً متأثر از شعر قبانی است.
در حوزه اجرا نیز هاشمی پور و تجنگی در مقام کارگردانان نمایش نتوانسته اند از اسارت شاعرانگی و غلبه کلامی نمایشنامه خارج شوند. بازی بازیگران، فضای صحنه، میزانسن ها و... همگی در خدمت بیان شعری روایت هستند و در این میان تنها استفاده مناسب ا زپشت دیوار کافه است که گهگاه به کمک بی چیزی نمایش می آید و تنها برای مدتی کوتاه فضای مرموز و رؤیا گونه کافه را با جهان واقعی تر بیرون آن مرتبط می کند
«در جمعیت گم شد» یک نمایش سخت و ثابت است که به راحتی هم نمی تواند با تماشاگرش ارتباط برقرار کند. تماشاگری که برای دیدن حرکت، تصویر و نمایش به سالن می رود واقعاًچیزی از این عناصر را نمی بیند و تنها با متن گفتاری شاعرانه ای مواجه می شود که سه بازیگر کار آن را در مقابل رویش می خوانند.
آی سان نوروزی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید