پنجشنبه, ۳۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 20 March, 2025
مجله ویستا
تحقق توسعه برای زنان افغان با حضور در کابینه
یكی از محورهای اصلی قبل و بعد از حمله آمریكا به افغانستان كه مورد بحثبیشتر رسانههای غربی قرار گرفت، موضوع حضور زنان در سطح وزیر و در كابینه جدید این كشور بود. در سر فصل اخبار و تفسیرهای خبری مراكزی چون بی بی سی و سی ان ان به عناوین ذیل بر میخوریم:
- زنان افغان هنوز منتظر آزادیاند;
- زنان افغان بی پرده سخن میگویند;
- درخواست زنان افغان برای رهبری پس از حكومت طالبان;
- زنان افغان میخواهند صدایشان به گوش جهان برسد.
حساسیتهای ایجاد شده در رسانهها به گونهای طراحی شده كه وضعیت زنان طی اشغال ارتش اتحاد جماهیر شوروی به نظر خوشایندتر از حكومت طالبان برای این قشر بوده است. آنچه در پی میآید نمونهای از اظهارات زنان افغان در رسانههای غربی در این مورد میباشد.
«در سالهای ۱۹۷۶ كه تانكهای روسیه كابل را فتح كردند و انقلاب كمونیستی كه از اهداف ایدئولوژیكی آن برابری زنان و مردان بود، موجب شد تا زنان بتوانند با لباسهای غربی و دامنهای كوتاه بدون آنكه كسی به آنان خیره شود در خیابانها راه بروند. اما پس از روی كار آمدن طالبان سخت گیریها و دستوراتی كه موجب میشد حتی زنان با حضور در استادیوم ورزشی به سنگسار محكوم شدند و چنان چه آرایش میكردند و یا بلند در مجامع عمومی میخندیدند با كابلهای سیمی كتك میخوردند» . (۱)
تصویری كه از زن افغان مجسم و بزرگ نمایی میشود بیشتر نیازهایی چون آزادی، فرار از قید لباسهای سنتی (برقع) است. گویی كه جامعه افغانستان طی ۲۵ سال گذشته با تجاوز و كشتار بی امان دولت مقتدری چون روسیه و درگیریهای مسلحانه، آوارگی، گرسنگی و مرگ و میر هزاران كودك و زن به دلیل كمبودهای غذایی و دارو مواجه نبوده است و حیاتیترین نیازهای آنان طی پنجسال گذشته و طی حكومت دست نشانده طالبان ایجاد شده است. هر چند این امر برای تمام جهانیان روشن است كه منظور از به قدرت رساندن طالبان، نشان دادن چهرهای خشن و عقب مانده از اسلام در مقابل اسلام پیشرو در ایران اسلامی بوده است. حال چگونه اصلیترین نیاز امروز زن افغان كه بیشترین صدمات را طی سالها تحمل نمودن، اخذ پستهای سیاسی در كابینه دولت جدید میباشد؟ طرح این سؤال جالب به نظر میرسد كه با طبقه بندی كمبودها و نیازهای جامعه افغانستان، حضور زن افغان در كابینهای كه پس از ۲۵ سال جنگ روی كار آمده است در چه رتبهای قرار خواهد گرفت؟
در این مختصر به بررسی رویكردهای متفاوت این موضوع پرداخته میشود:
۱. رویكرد تبلیغی
در این نگرش كیفیتحضور سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زنان به شكل نمادین و تبلیغاتی است كه در حال حاضر برداشت غرب از حضور زنان در پستهای تصمیمگیری بیشتر به همین نحو میباشد. لذا بر اساس این برداشتبرای تغییر نگرش جهان به حكومت جدید افغانستان چنین نتیجهگیری میشود كه:
وجود یك یا چند زن در دولت از نیازهای اصلی جامعه افغانستان میباشد. در این روند نتیجه مورد انتظار توسط رسانهها و مجامع بینالمللی به تایید جهانیان رسانده میشود. فضای بوجود آمده در جامعه افغانستان بدون در نظر گرفتن اولویتها، تفاوتها، امتیازها و مشتركات بین تفكرات و رفتارهای زنان در كشورهای به اصطلاح توسعه یافته با افغانستان است. جامعهای كه از یك سو مذهب و از سوی دیگر آداب قومی و قبیلهای عوامل تعیین كننده در ساختارهای اجتماعی آن است ولی تنها با مبانی و شاخصهای رایج غربی جلوههایی از توسعه یافتگی در این كشور و برخی جوامع بحران زده طرح میشود.
در این نوع برخورد، نظرات احزاب، گروهها و شخصیتهای سیاسی به گونهای جمع بندی میشود كه با مجموعه نظرات جامعه همخوانی نداشته و منشاء تولید اشتباه و خطا در مورد جایگاه و مطالبات زنان و بزرگ نمایی شاخصهای غیر ضروری در جامعه بحرانی افغانستان شده است. در این رویكرد بیش از آن كه برای شخصیتهای پیشنهادی پست وزارت، شاخصهای مدیریتی و توانمندیهای اجرائی مد نظر قرار گرفته شود، «جهت گرایشهای سیاسی افراد» به عنوان اصلیترین بعد انتخاب لحاظ شده است، لذا این گمان در اقشار مختلف زنان بوجود خواهد آمد كه عامل اساسی برای رشد و موفقیت اجتماعی پای بندی به گرایشی خاص در بعد سیاسی خواهد بود.
به علاوه، تحریك عمومی زنان برای احراز پستهای مدیریتی در سطح بالا، در حالی كه ظرفیت جامعه نهایتا برای واگذاری این پستها به زنان جز تعداد معدودی نخواهد بود، حاصلی را جز ایجاد نیاز كاذب و ناتوانی دولت در ارضاء آن در پی نخواهد داشت.
۱/۱. تولید و ارضای نیاز
مسلما تولید نیاز در انسان، در حالی كه شرایط اجتماعی نتواند روش ارضاء آن را هم تولید كند، حاصلی جز حسد، رقابت و سایر ناهنجاریهای اخلاقی به همراه نمیآورد، البته این گونه صفات در جوامع مادی كار كردهای خاص خود را به همراه آورده و به نوعی موجب تحریك اقشار مختلف از جمله زنان در مصرف و نهایتا به گردش در آمدن چرخشهای اقتصادی خواهد شد، ولی در جوامعی چون افغانستان كه وابستگیهای قومی حتی در ساختارهای سیاسی نفوذ دارد، این گونه صفات در بلند مدت موجب بحران هویت در طبقات مختلف از جمله زنان خواهد شد، لذا بجای حركات تهییجی و تبلیغی، میتوان نیاز فوق را برای عده خاصی از زنان كه شرایط احراز مناصب سطح بالا را در كشور دارند، ایجاد كرد كه آن هم میبایستبا برنامههای آموزشی و اخلاقی همراه باشد.
۲/۱. حاصل تبلیغی
به فرض آن كه با استفاده از نگرش تبلیغی بتوان وفاق عمومی را در جهت متقاعد نمودن كل جامعه به ضرورت حضور وزیران زن در كابینه ایجاد نمود، ولی به دلیل عدم وجود شاخصهای عینی در انتخاب مدیران اجرایی و نگرش مبنایی، راه حل عمدهای كه منشاء تغییر در الگوی توسعه برای زنان و تغییر در نگرش و رفتار اجتماعی و فرهنگی نسبتبه توانمندی آنان باشد، صورت نخواهد گرفت و محصول آن نهایتا تایید قیمومیت غرب در تصمیمات اساسی اخیر افغانستان به وسیله جنجالهای تبلیغاتی و تحتشعار آزادی زنان میباشد.
۲. رویكردهای تخصص گرایانه
امروز حضور سیاسی زنان در مصدر مدیریتهای كلان به عنوان یكی از شاخصهای اصلی در الگوی توسعه سازمان ملل مطرح شده است، اگر الگوی توسعه یك نظام را وضعیت فرضی از همان نظام همراه با عوامل و پیش فرضهای معین و برخاسته از اهداف تبیین شده در الگوی نظام مطلوب در جوامع بدانیم، سیر بطرف بهینه سازی نیازمند لوازم خاصی، از جمله تغییرات محیطی میباشد، لذا قاعدتا الگوی توسعه زنان نه تنها تحت تاثیر عوامل بیرونی (مانند شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) و عوامل درونی (مانند شرایط فیزیكی، تمایلات، بینشها و رفتارها) قرار میگیرد، بلكه نسبتبین این عوامل و تغییرات ساختاری و نظام ارزشی حاكم بر جوامع نیز از اهمیت اساسی برخودار است. ایجاد نسبت، تعیین كننده میزان كار آمدی و هدایت فرایند پیشرفت در قالب الگوی توسعه تمركز مییابد.۱/۲. شاخص حضور در سطح كلان
حال چنانچه حضور زنان در مدیریتهای كلان نظام بر اساس الگوهای تعیین شده بین المللی باشد موفقیتحاصل از كسب این جایگاه برای زنان تنها به حضور كمی آنان در مدیریتها و برابری با مردان در سطحی نازل خلاصه خواهد شد و تاثیری در بهبود وضعیت این قشر در حوزههای مختلف نخواهد داشت، به این معنا كه از وجود یك زن وزیر به عنوان فردی متخصص كه شایستگی او تنها در بعد اجرایی و به عنوان یك كارشناس صاحب نظر در اداره امور مطرح است، استفاده میشود.
۲/۲. حضور تخصصی در كشورهای اسلامی
در سالهای اخیر شاهد عملكرد همین تعداد اندك از سهامداران جنس زن در مدیریتهای اجرایی و یا نمایندگی مجلس در سراسر جهان به خصوص در كشورهای اسلامی بودهایم كه متاسفانه كمتر از فرصتهای موجود بهره جستهاند و حضور آنان در عینیت مستقل از یك هدایت مردانه نبوده است .
۳/۲. مدیریت زنان در سطح میانی
همچنین كارشناسان زن كه در مدیریتهای میانی امكان حضور پیدا كردهاند نیز به سبب نوسانات در نظام مدیریتی این كشورها (مانند وجود بحرانهایی چون جنگ، سرنگونی دولتها و فشارهای خارجی) فرصت كافی برای ابراز لیاقت و احراز صلاحیت و تجربه را از دست دادهاند. از این رو در غالب موارد فاصله میان مدیریت میانی و مدیریت استراتژیك كم شده است; چون از طریق برنامه ریزی و شاخصهای لحاظ شده در الگوی توسعه هر ملت انجام نمیپذیرد با تنشهای زیادی مواجه خواهد بود و در این كشورها به دلیل نوسانات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، حتی اگر بیش از نیمی از پستهای كابینه را متخصصین و كارشناسان زن اشغال نمایند در شیوههای مدیریتی و وضعیت زنان جامعه اثر مبنایی نمیگذارد.
۳. رویكرد توسعهای
در این دیدگاه برای پاسخ به مسالهای چون حضور یا عدم حضور زنان در كابینه افغانستان میبایستبدون پیش داوری با نگرشی بیطرفانه به موضوع برخورد كرد. در شرایط كنونی وضعیتحضور سیاسی زنان محاط بر سیستمهای دیگری است كه دائما در تاثیر متقابل با یكدیگر میباشد و بدون بررسی زمینههایی چون بسترهای بینالمللی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، امنیت ملی، جغرافیای انسانی و موقعیت قومی كه سیستم سیاسی در آن محصور و از آن متاثر است، نمیتوان به ارزیابی موضوع پرداخت.
۱/۳. تفاوت جایگاه اجتماعی زن و مرد در افغانستان
از طرفی یكی از عمدهترین مسایل، توجه به فاصله و شكاف بین زنان و مردان در تمامی شئون اجتماعی در كشوری چون افغانستان بوده كه از دلایل عمده آن ظلم تاریخی است كه بر قشر زن رفته است، جبران این فاصله تنها با ایجاد بسترهای پرورشی و فرهنگی مناسب امكانپذیر خواهد بود. چنان كه زمینههای نا متناسب با شرایط پرورشی موجود مولد روابط اجتماعی جدید در تولید، توزیع و مصرف قدرت با توجه به رویكرد توسعهای شده است و قادر به جبران محرومیتهای قومیتی و اجمالی جامعه زنان افغان میشود.
۲/۳. چگونگی رفع ظلم از زنان در افغانستان
از این دیدگاه تنها زمانی شكاف بین قشر زنان و مردان جبران میشود كه یك مدیر ارشد زن چه در سطح وزارت و چه در سطح نمایندگی مجلس و حتی مدیریتهای میانی علاوه بر تواناییهای كارشناسانه و تخصصی و اشراف به كاركردهای بینالمللی، «اختیاری مضاعف» در رد یا قبول لوایح و قوانین در حوزه خود را در جهت تامین منافع اقشار مستضعف و مظلوم از جمله زنان داشته باشد، در واقع حضور زنان در این سطح در جهت ارتقاء مشاركت در تصمیم سازیها و تصمیم گیریها خواهد بود. مقید بودن یا وابستگی اراده «وزیر زن» از موضع قدرت به نفع زنان بوده و حاصل آن حضوری عادلانه در قدرت اجتماعی است، در این مرحله یك مدیر ارشد زن نسبتبه محیط بیش آنكه «متاثر» باشد، «مؤثر» خواهد بود.
البته مؤثر بودن بر محیط به معنای زن سالاری نبوده زیرا سالاریت، برای هر طبقه و قشر خود منشاء ایجاد برتری جوییها و فاصله طبقاتی و سلطه گری خواهد شد.
۳/۳. شاخصهای اسلامی به جای بین المللی
لذا به جای آنچه در شاخصهای بین المللی با عنوان «تساوی» زن و مرد در تمامی عرصهها اعلام میگردد، باید با لحاظ نمودن شاخصهای برگرفته از شرع به «توازن» بین زن و مرد تبدیل شود. در نظام موازنه است كه رشد اختیارات در زنان و اختیارات مردان شكلی عادلانه داشته و در بخشهای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی از رشد نامتعادل یك صنف و قشر جلوگیری میشود. حاصل چنین تعادلی ارتقاء تفكر و آگاهی و در نتیجه احراز شایستگی و توسعه بیشتر در حوزههای اجرایی و ساختار مدیریتی هم برای زنان و هم برای مردان خواهد بود.
همچنین با توجه به این چهارچوب، طبقه بندی اولویتها و نیازهای جامعهای چون افغانستان كه سالها مورد تهاجم دولتهای استكباری بوده است، به جای پرداختن به شعارهای تبلیغاتی برای نجات زنان به وسیله احراز مناصب دولتی، به معضلات مشكلات اصلی آنان توجه میگردد.
پینوشت:
۱. BBC News,Afgan women still, wait fot liberaty, Hilary Andersson, Saturday, & December, ۲۰۰۱.
مهندس زهره عطایی آشتیانی
- زنان افغان هنوز منتظر آزادیاند;
- زنان افغان بی پرده سخن میگویند;
- درخواست زنان افغان برای رهبری پس از حكومت طالبان;
- زنان افغان میخواهند صدایشان به گوش جهان برسد.
حساسیتهای ایجاد شده در رسانهها به گونهای طراحی شده كه وضعیت زنان طی اشغال ارتش اتحاد جماهیر شوروی به نظر خوشایندتر از حكومت طالبان برای این قشر بوده است. آنچه در پی میآید نمونهای از اظهارات زنان افغان در رسانههای غربی در این مورد میباشد.
«در سالهای ۱۹۷۶ كه تانكهای روسیه كابل را فتح كردند و انقلاب كمونیستی كه از اهداف ایدئولوژیكی آن برابری زنان و مردان بود، موجب شد تا زنان بتوانند با لباسهای غربی و دامنهای كوتاه بدون آنكه كسی به آنان خیره شود در خیابانها راه بروند. اما پس از روی كار آمدن طالبان سخت گیریها و دستوراتی كه موجب میشد حتی زنان با حضور در استادیوم ورزشی به سنگسار محكوم شدند و چنان چه آرایش میكردند و یا بلند در مجامع عمومی میخندیدند با كابلهای سیمی كتك میخوردند» . (۱)
تصویری كه از زن افغان مجسم و بزرگ نمایی میشود بیشتر نیازهایی چون آزادی، فرار از قید لباسهای سنتی (برقع) است. گویی كه جامعه افغانستان طی ۲۵ سال گذشته با تجاوز و كشتار بی امان دولت مقتدری چون روسیه و درگیریهای مسلحانه، آوارگی، گرسنگی و مرگ و میر هزاران كودك و زن به دلیل كمبودهای غذایی و دارو مواجه نبوده است و حیاتیترین نیازهای آنان طی پنجسال گذشته و طی حكومت دست نشانده طالبان ایجاد شده است. هر چند این امر برای تمام جهانیان روشن است كه منظور از به قدرت رساندن طالبان، نشان دادن چهرهای خشن و عقب مانده از اسلام در مقابل اسلام پیشرو در ایران اسلامی بوده است. حال چگونه اصلیترین نیاز امروز زن افغان كه بیشترین صدمات را طی سالها تحمل نمودن، اخذ پستهای سیاسی در كابینه دولت جدید میباشد؟ طرح این سؤال جالب به نظر میرسد كه با طبقه بندی كمبودها و نیازهای جامعه افغانستان، حضور زن افغان در كابینهای كه پس از ۲۵ سال جنگ روی كار آمده است در چه رتبهای قرار خواهد گرفت؟
در این مختصر به بررسی رویكردهای متفاوت این موضوع پرداخته میشود:
۱. رویكرد تبلیغی
در این نگرش كیفیتحضور سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زنان به شكل نمادین و تبلیغاتی است كه در حال حاضر برداشت غرب از حضور زنان در پستهای تصمیمگیری بیشتر به همین نحو میباشد. لذا بر اساس این برداشتبرای تغییر نگرش جهان به حكومت جدید افغانستان چنین نتیجهگیری میشود كه:
وجود یك یا چند زن در دولت از نیازهای اصلی جامعه افغانستان میباشد. در این روند نتیجه مورد انتظار توسط رسانهها و مجامع بینالمللی به تایید جهانیان رسانده میشود. فضای بوجود آمده در جامعه افغانستان بدون در نظر گرفتن اولویتها، تفاوتها، امتیازها و مشتركات بین تفكرات و رفتارهای زنان در كشورهای به اصطلاح توسعه یافته با افغانستان است. جامعهای كه از یك سو مذهب و از سوی دیگر آداب قومی و قبیلهای عوامل تعیین كننده در ساختارهای اجتماعی آن است ولی تنها با مبانی و شاخصهای رایج غربی جلوههایی از توسعه یافتگی در این كشور و برخی جوامع بحران زده طرح میشود.
در این نوع برخورد، نظرات احزاب، گروهها و شخصیتهای سیاسی به گونهای جمع بندی میشود كه با مجموعه نظرات جامعه همخوانی نداشته و منشاء تولید اشتباه و خطا در مورد جایگاه و مطالبات زنان و بزرگ نمایی شاخصهای غیر ضروری در جامعه بحرانی افغانستان شده است. در این رویكرد بیش از آن كه برای شخصیتهای پیشنهادی پست وزارت، شاخصهای مدیریتی و توانمندیهای اجرائی مد نظر قرار گرفته شود، «جهت گرایشهای سیاسی افراد» به عنوان اصلیترین بعد انتخاب لحاظ شده است، لذا این گمان در اقشار مختلف زنان بوجود خواهد آمد كه عامل اساسی برای رشد و موفقیت اجتماعی پای بندی به گرایشی خاص در بعد سیاسی خواهد بود.
به علاوه، تحریك عمومی زنان برای احراز پستهای مدیریتی در سطح بالا، در حالی كه ظرفیت جامعه نهایتا برای واگذاری این پستها به زنان جز تعداد معدودی نخواهد بود، حاصلی را جز ایجاد نیاز كاذب و ناتوانی دولت در ارضاء آن در پی نخواهد داشت.
۱/۱. تولید و ارضای نیاز
مسلما تولید نیاز در انسان، در حالی كه شرایط اجتماعی نتواند روش ارضاء آن را هم تولید كند، حاصلی جز حسد، رقابت و سایر ناهنجاریهای اخلاقی به همراه نمیآورد، البته این گونه صفات در جوامع مادی كار كردهای خاص خود را به همراه آورده و به نوعی موجب تحریك اقشار مختلف از جمله زنان در مصرف و نهایتا به گردش در آمدن چرخشهای اقتصادی خواهد شد، ولی در جوامعی چون افغانستان كه وابستگیهای قومی حتی در ساختارهای سیاسی نفوذ دارد، این گونه صفات در بلند مدت موجب بحران هویت در طبقات مختلف از جمله زنان خواهد شد، لذا بجای حركات تهییجی و تبلیغی، میتوان نیاز فوق را برای عده خاصی از زنان كه شرایط احراز مناصب سطح بالا را در كشور دارند، ایجاد كرد كه آن هم میبایستبا برنامههای آموزشی و اخلاقی همراه باشد.
۲/۱. حاصل تبلیغی
به فرض آن كه با استفاده از نگرش تبلیغی بتوان وفاق عمومی را در جهت متقاعد نمودن كل جامعه به ضرورت حضور وزیران زن در كابینه ایجاد نمود، ولی به دلیل عدم وجود شاخصهای عینی در انتخاب مدیران اجرایی و نگرش مبنایی، راه حل عمدهای كه منشاء تغییر در الگوی توسعه برای زنان و تغییر در نگرش و رفتار اجتماعی و فرهنگی نسبتبه توانمندی آنان باشد، صورت نخواهد گرفت و محصول آن نهایتا تایید قیمومیت غرب در تصمیمات اساسی اخیر افغانستان به وسیله جنجالهای تبلیغاتی و تحتشعار آزادی زنان میباشد.
۲. رویكردهای تخصص گرایانه
امروز حضور سیاسی زنان در مصدر مدیریتهای كلان به عنوان یكی از شاخصهای اصلی در الگوی توسعه سازمان ملل مطرح شده است، اگر الگوی توسعه یك نظام را وضعیت فرضی از همان نظام همراه با عوامل و پیش فرضهای معین و برخاسته از اهداف تبیین شده در الگوی نظام مطلوب در جوامع بدانیم، سیر بطرف بهینه سازی نیازمند لوازم خاصی، از جمله تغییرات محیطی میباشد، لذا قاعدتا الگوی توسعه زنان نه تنها تحت تاثیر عوامل بیرونی (مانند شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) و عوامل درونی (مانند شرایط فیزیكی، تمایلات، بینشها و رفتارها) قرار میگیرد، بلكه نسبتبین این عوامل و تغییرات ساختاری و نظام ارزشی حاكم بر جوامع نیز از اهمیت اساسی برخودار است. ایجاد نسبت، تعیین كننده میزان كار آمدی و هدایت فرایند پیشرفت در قالب الگوی توسعه تمركز مییابد.۱/۲. شاخص حضور در سطح كلان
حال چنانچه حضور زنان در مدیریتهای كلان نظام بر اساس الگوهای تعیین شده بین المللی باشد موفقیتحاصل از كسب این جایگاه برای زنان تنها به حضور كمی آنان در مدیریتها و برابری با مردان در سطحی نازل خلاصه خواهد شد و تاثیری در بهبود وضعیت این قشر در حوزههای مختلف نخواهد داشت، به این معنا كه از وجود یك زن وزیر به عنوان فردی متخصص كه شایستگی او تنها در بعد اجرایی و به عنوان یك كارشناس صاحب نظر در اداره امور مطرح است، استفاده میشود.
۲/۲. حضور تخصصی در كشورهای اسلامی
در سالهای اخیر شاهد عملكرد همین تعداد اندك از سهامداران جنس زن در مدیریتهای اجرایی و یا نمایندگی مجلس در سراسر جهان به خصوص در كشورهای اسلامی بودهایم كه متاسفانه كمتر از فرصتهای موجود بهره جستهاند و حضور آنان در عینیت مستقل از یك هدایت مردانه نبوده است .
۳/۲. مدیریت زنان در سطح میانی
همچنین كارشناسان زن كه در مدیریتهای میانی امكان حضور پیدا كردهاند نیز به سبب نوسانات در نظام مدیریتی این كشورها (مانند وجود بحرانهایی چون جنگ، سرنگونی دولتها و فشارهای خارجی) فرصت كافی برای ابراز لیاقت و احراز صلاحیت و تجربه را از دست دادهاند. از این رو در غالب موارد فاصله میان مدیریت میانی و مدیریت استراتژیك كم شده است; چون از طریق برنامه ریزی و شاخصهای لحاظ شده در الگوی توسعه هر ملت انجام نمیپذیرد با تنشهای زیادی مواجه خواهد بود و در این كشورها به دلیل نوسانات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، حتی اگر بیش از نیمی از پستهای كابینه را متخصصین و كارشناسان زن اشغال نمایند در شیوههای مدیریتی و وضعیت زنان جامعه اثر مبنایی نمیگذارد.
۳. رویكرد توسعهای
در این دیدگاه برای پاسخ به مسالهای چون حضور یا عدم حضور زنان در كابینه افغانستان میبایستبدون پیش داوری با نگرشی بیطرفانه به موضوع برخورد كرد. در شرایط كنونی وضعیتحضور سیاسی زنان محاط بر سیستمهای دیگری است كه دائما در تاثیر متقابل با یكدیگر میباشد و بدون بررسی زمینههایی چون بسترهای بینالمللی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، امنیت ملی، جغرافیای انسانی و موقعیت قومی كه سیستم سیاسی در آن محصور و از آن متاثر است، نمیتوان به ارزیابی موضوع پرداخت.
۱/۳. تفاوت جایگاه اجتماعی زن و مرد در افغانستان
از طرفی یكی از عمدهترین مسایل، توجه به فاصله و شكاف بین زنان و مردان در تمامی شئون اجتماعی در كشوری چون افغانستان بوده كه از دلایل عمده آن ظلم تاریخی است كه بر قشر زن رفته است، جبران این فاصله تنها با ایجاد بسترهای پرورشی و فرهنگی مناسب امكانپذیر خواهد بود. چنان كه زمینههای نا متناسب با شرایط پرورشی موجود مولد روابط اجتماعی جدید در تولید، توزیع و مصرف قدرت با توجه به رویكرد توسعهای شده است و قادر به جبران محرومیتهای قومیتی و اجمالی جامعه زنان افغان میشود.
۲/۳. چگونگی رفع ظلم از زنان در افغانستان
از این دیدگاه تنها زمانی شكاف بین قشر زنان و مردان جبران میشود كه یك مدیر ارشد زن چه در سطح وزارت و چه در سطح نمایندگی مجلس و حتی مدیریتهای میانی علاوه بر تواناییهای كارشناسانه و تخصصی و اشراف به كاركردهای بینالمللی، «اختیاری مضاعف» در رد یا قبول لوایح و قوانین در حوزه خود را در جهت تامین منافع اقشار مستضعف و مظلوم از جمله زنان داشته باشد، در واقع حضور زنان در این سطح در جهت ارتقاء مشاركت در تصمیم سازیها و تصمیم گیریها خواهد بود. مقید بودن یا وابستگی اراده «وزیر زن» از موضع قدرت به نفع زنان بوده و حاصل آن حضوری عادلانه در قدرت اجتماعی است، در این مرحله یك مدیر ارشد زن نسبتبه محیط بیش آنكه «متاثر» باشد، «مؤثر» خواهد بود.
البته مؤثر بودن بر محیط به معنای زن سالاری نبوده زیرا سالاریت، برای هر طبقه و قشر خود منشاء ایجاد برتری جوییها و فاصله طبقاتی و سلطه گری خواهد شد.
۳/۳. شاخصهای اسلامی به جای بین المللی
لذا به جای آنچه در شاخصهای بین المللی با عنوان «تساوی» زن و مرد در تمامی عرصهها اعلام میگردد، باید با لحاظ نمودن شاخصهای برگرفته از شرع به «توازن» بین زن و مرد تبدیل شود. در نظام موازنه است كه رشد اختیارات در زنان و اختیارات مردان شكلی عادلانه داشته و در بخشهای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی از رشد نامتعادل یك صنف و قشر جلوگیری میشود. حاصل چنین تعادلی ارتقاء تفكر و آگاهی و در نتیجه احراز شایستگی و توسعه بیشتر در حوزههای اجرایی و ساختار مدیریتی هم برای زنان و هم برای مردان خواهد بود.
همچنین با توجه به این چهارچوب، طبقه بندی اولویتها و نیازهای جامعهای چون افغانستان كه سالها مورد تهاجم دولتهای استكباری بوده است، به جای پرداختن به شعارهای تبلیغاتی برای نجات زنان به وسیله احراز مناصب دولتی، به معضلات مشكلات اصلی آنان توجه میگردد.
پینوشت:
۱. BBC News,Afgan women still, wait fot liberaty, Hilary Andersson, Saturday, & December, ۲۰۰۱.
مهندس زهره عطایی آشتیانی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست