پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


پناه بر امید


پناه بر امید
این سینماگر جوان كه متولد سال ۵۶ است و در شازند استان مركزی متولد شده، سینما را با عكاسی آغاز كرده و چندین نمایشگاه در این زمینه نیز برپا كرده است. او سپس وارد دانشگاه شده و پس از فارغ التحصیل شدن در رشته سینما، فیلم های جدی تر خود را كارگردانی كرده است. از كارهای رضایی می توان به فیلم هایی چون مسلخ، یك پلان زندگی ، كهن روز، قربانی، در دامن سكوت، پیر مرد و خط و........ اشاره كرد. این سینماگر جوان در جشنواره های مختلف ایرانی و خارجی حضور داشته كه جشنواره های بیلبائو اسپانیا، استانبول تركیه، یاماگاتای ژاپن، لوكارنو، برلین و كلرمون فرانسه از آن جمله اند.
● شما كار هنری را با عكاسی شروع كرده اید. با چه دیدی وارد دنیای عكاسی شدید؟آیا عكاسی را مستقل می دیدید یا با نیت فیلمسازی عكاسی می كردید؟
در ابتدا من با دوربین خانگی عكاسی می كردم. چندان از قوانین آكادمیك آن هم اطلاعی نداشتم. تنها زمان عكاسی سعی می كردم، كادرهایم درست باشند. بعد ها كه وارد دانشگاه شدم، متوجه شدم باید فرمول ها را رعایت می كردم، اما ناخود آگاه و از روی تجربه. در عكاسی به شیك بودن كادر هایم اهمیت ویژه ای می دادم. بعد ها چنان دلبسته این هنر شدم كه با بهبود اوضاع اقتصادی سریع یك دوربین حرفه ای خریدم.بعد ها هم كار چاپ و ظهور را در منزل انجام می دادم و خلاصه عكاسی را حرفه ای پی گرفتم. بعد ها فكر كردم باید چیزی در كنار عكاسی باشد كه نگاهم را قوام دهد. پس سفر را آغاز كردم. به این سو و آن سو می رفتم و عكس های معماری و قوم شناسانه می گرفتم. در این سفرها دیگر شخصیت ها را از عكس هایم حذف كردم. كمی هم كتاب خوانده بودم و می دانستم به هر شهری كه می روم باید از چه لنزی استفاده كنم یا اینكه چه نگاتیوی با خودم ببرم و .... . عكس هایم را دیگران دیدند و كمكم كردند تا عكس های زیباتری بگیرم. اینجا بود كه با فیلتر های مختلف آشنا شدم. سفرم به افغانستان كامل ترین كار حرفه ای بود كه انجام دادم. كم كم وارد دانشگاه هم شده بودم و كارهای تجربی ام شكل آكادمیك به خود گرفته بود. در دانشگاه با میزانسن در عكاسی آشنا شدم. بعد ها متوجه شدم كه این تك فریم ها می توانند به ۲۴ فریم هم تبدیل شوند. بنابراین شروع كردم به فیلمسازی.
● تجربه عكاسی چه كمك هایی به شما كرد؟
به من كمك كرد كه هنگام قاب بندی همه چیز را به فیلمبردار نسپارم و خودم هم در انتخاب قاب هایم نظر داشته باشم. قضیه عكاسی از سوی دیگر به من كمك می كرد كه فیلمبردارها را هم خوب بشناسم و آن فردی را انتخاب كنم كه فضای ذهنی اش به من نزدیك تر است.بعد ها كه فیلم ساختم متوجه شدم چقدر سینما وامدار عكاسی است. این را بارها شنیده بودم ولی تجربه موجب شد خودم هم آن را درك كنم. البته سینما به همه هنر ها وابسته است به تئاتر ،ادبیات،موسیقی و..... اما آن چیزی كه بیننده در برخورد نخست با فیلم شما می بیند،پلان و تصویر شماست. بعد وارد داستان، بازی ها و مسائل دیگر می شود.
● من در كارنامه شما ۲ فیلم را برای بررسی انتخاب كرده ام. قربانی و پیرمرد و خط. در این ۲ فیلم ۲ نوع روایت را دیدم. در قربانی اتفاقات سریع رخ می دهد و در پیر مرد و خط همه چیز برعكس است. داستان از كجا وارد دنیای شما شد؟
قصه در فیلم كوتاه شكل های متفاوتی دارد. من در این چند فیلمی كه ساخته ام از قصه تا جایی استفاده می كنم كه تماشاگر را با خود درگیر كند. از آن پس همه چیز را به خود سینما می سپارم. من داستان را بیان نمی كنم كه فقط یك تم ثابت را به تماشاگر منتقل كنم. بلكه صدا، تصویرو نكات تكنیكی دیگری هم وجود دارند كه داستان و تم نگاه مضمونی من نوعی، به عنوان فیلمساز را كامل می كنند. قاعده است كه برای یك فیلم ۱۰ دقیقه ای ۱۰ صفحه فیلمنامه می نویسند. اما ممكن است فیلمنامه ای كه من می نویسم ۲ صفحه باشد ، اما فیلم ۱۰ دقیقه ای بر اساس آن بسازم. چندان به دیالوگ علاقه ندارم. بنابراین سینمایی را پی می گیرم كه وابسته به دیالوگ نباشد. در پیرمرد و خط ابتدا برای شخصیت ها دیالوگ های فراوانی نوشته بودم. بعد نشستم و آنها را رتوش كردم. دست آخر به این نكته رسیدم كه شخصیت ها می توانند در یك تك جمله حرف خود را بزنند.
فضاسازی بصری در فیلم هایی كه از شما دیدم نقش به سزایی دارد. در قربانی فضای دهشتناك زندگی ۲ شخصیت اصلی فیلم را از لا به لای درخت های مخوف جنگل نشان می دهید. یا در پیر مرد و خط كنتراست نوری ۲ فضای داخلی و خارجی را از هم جدا می كنید.
فضاسازی در همه هنر ها از اصول لازم به شمار می آید . در موسیقی یك آهنگساز، سازی را به عنوان ساز اصلی بر می گزیند و از باقی ساز ها برای فضاسازی استفاده می كند . در سینما نیز چنین است. یك معمار هم چنین كاری انجام می دهد. او یك بنا را به عنوان مبنای اصلی پایه ریزی می كند و بعد داخل این بنا را با ریزه كاری ها، فضاسازی می كند. در سینما این فضاسازی جدی تر است. شما در سینما باید دوگونه فضاسازی انجام دهید. نخست با تصویر و سپس با صدا. این فضاسازی در زمان بندی كل كار هم مهم است. فضاسازی شما در یك فیلم ۱۰ دقیقه ای با یك فیلم ۳۰ و ۱۲۰ دقیقه ای متفاوت است. اگر قرار بود پیرمرد و خط یك فیلم ۵۰ دقیقه ای باشد فضاسازی آن متفاوت با آنچه امروز است، انجام می شد.
● خب این فضاسازی ممكن است تا دقایقی بیننده را با خود درگیر كند. اما پس از مدتی این فضاسازی حوصله تماشاگر را سر می برد. برای این مسأله چه تمهیدی می اندیشید؟
خود این فضاسازی ها نقطه گذاری هایی را انجام می دهد. شروع داستان، فضاسازی صوتی، بصری و بعد هم پایان فیلم. به هرحال جذابیت هایی وجود دارد تا تماشاگر سالن را ترك نكند. ببینید فضاسازی هایی كه من در فیلم ها انجام می دهم، تنها برای زیبایی نیستند، بلكه باید حس و مضمون را با هم به بیننده منتقل كند. در فیلم پیر مرد و خط نام شخصیت غایبی كه پیرمرد منتظر اوست، مهدی است. این انتخاب ذهن تماشاگر را درگیر معانی می كرد كه برای من جالب بود. مهدی در فرهنگ ما دارای معانی و تعبیر هایی است كه مفهوم انتظار مورد نظر مرا كامل می كرد.
● اتاق پیرمرد به لحاظ كنتراست نوری سیاه تر از پس زمینه است. چرا با این همه امیدی كه وجود دارد، اتاق را سیاه دیده اید؟
من فكر می كنم پس زمینه در این داستان بسیار مهم تر است. من آن را مبنا قرار دادم. فضای زندگی پیرمرد هم سیاه سیاه نیست. ما داخل اتاق او هم لكه های نوری مختلفی را می بینیم. این مانند زندگی است. در زندگی ما هم گه گاه خداوند لحظاتی به ما عنایت می كند كه در این لحظات رنگ زندگی ما تغییر می كند. ازسوی دیگر پس زمینه ما نشان می دهد كه دنیای بیرون ما برخلاف آنچه برخی عقیده دارند، تاریك نیست. اطراف ما روشن و سرشار از امید است. در پایان ما می بینیم پیرمرد همچنان منتظر است.اما این بار او را از بیرون می بینیم. یعنی با امید داستان را پایان می دهیم.
در فیلم هایی كه ساخته اید به فیلمبردار توجهی ویژه دارید. از حضور مرتضی پورصمدی در قربانی تا علی محمد قاسمی در پیرمردو خط....
فیلمبردار ركن اساسی یك فیلم به شمار می آید.فیلمبردار فردی است كه خواسته های ذهنی یك فیلمساز را از روی كاغذ به تصویر در می آورد. من در این زمینه بسیار شانس آوردم كه كنار هنرمندان حرفه ای این رشته قرار گرفتم. آنها خود را به طور كامل در اختیار فیلم قرار می دادند. دوستان حرفه ای زمانی كه كنار من در هنگام تولید فیلم كوتاه بودند به سادگی رفتار می كردند تا من با آرامش كار كنم و معذب نباشم.
برخی پلان های ثابت فیلم های شما بسیار در دل كار می نشیند. اما جاهایی دوربین ناگهان حركت می كند. مانند نمایی كه از بیرون كلبه پیرمرد و خط به كلبه نزدیك می شوید. حس كردم این جنس حركت كه در چند فیلم دیگر نیز آن را تكرار كرده اید با جنس نگاه بصری كارهایتان همنشینی چندانی ندارد.
من در یك نگاه كلی حرف شما را قبول دارم. اما در فیلم پیرمرد و خط ما ۱۹ پلان داریم. چند پلان ثابت و چند پلان هم حركت دارد. زمانی كه ما به سوژه سرباز می پردازیم حركت داریم،اما در برخورد با پیرمرد ساكنیم. ما در فیلم چندان بیرون از كلبه نمی رویم. اما در آن پلانی كه شما می گویید ما بیرون هستیم و چون شخصیت سرباز برایمان مهم بود به حركت فكر كردیم.
● پناه بر خدا رضایی خود را چگونه معرفی می كند؟
هر آدمی فراخور مسائل مختلفی كه اطرافش می گذرد، صاحب یك نگاه می شود. بخشی از نگاه ما در خانواده شكل می گیرد و بخشی دیگر در طبیعت. من حس می كنم صادق بودن و روان بودن سبب می شود بهتر با مخاطب ارتباط برقرار كنیم و تمام سعی ام این است كه چنین تفكری را در كار و فیلمسازی ام پی بگیرم.
● پیش از مصاحبه گفتید می خواهید فیلم بلند بسازید و این یعنی فراموشی فیلم كوتاه؟
نه، اندازه های نگاه انسان در برهه های مختلف سنی تفاوت می كند. من امروز حس می كنم حرف هایی را باید بزنم كه دیگر قالب آن فیلم كوتاه نیست. باید فیلم بلند بسازم واین به معنی فراموشی فیلم كوتاه نیست. من اگر فیلم بلند هم بسازم گاهی به فیلم كوتاه سر می زنم و آن را پی می گیرم. من مدیون فیلم كوتاه هستم كه در آن بسیاری مسائل را آموختم و مدیون افرادی هستم كه به من كمك كردند: از استاندار زادگاهم تا دوستان حرفه ای كه كمكم كردند و دوستان دیگری كه كنارم تجربه كردند.
رامتین شهبازی
منبع : روزنامه ایران