شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

در نقد دفاعیات مردیها


در نقد دفاعیات مردیها
مرتضی مردیها اکنون در دهه پنجم زندگی خویش صاحب آثاری است که برای بررسی آنها نمی توان به تمام سال های پیش از آن بی توجه بود. مردیهای امروز نتیجه هم رزمی با فرماندهان سپاه، روزنامه نگاری در روزنامه های جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان، استاد دانشگاه محبوب دانشجویان و مقهور مسوولان بودن، روشنفکر دینی دیروز و لیبرال محافظه کار امروز بودن است. او شاید مثال خوبی برای مطالعه سیر تاریخی نسلی باشد که با اندیشه هایشان زیسته اند و حاضر بوده اند مرد عمل اندیشه های خود باشند. درست یا نادرست بودن آنها در گذر زمان بی معنا می شود و جمع همه آنها می شود زندگی انسان هایی که روی افکار دیگران اثر گذاشته اند.در سال های دور که جنگ روی موجودیت تمام گروه های سیاسی سایه افکند مرتضی مردیها که امروز حقیقت را نسبی می داند، تمام حقیقت را یافته بود.
او که اکنون تئوریسین محافظه کاری است از اولین روزها در سوسنگرد تا آخرین روزها در فاو جنگید، «در کنار آقا رحیم شانه به شانه آرپی جی زد» و در روز فتح خرمشهر «با مسلسلی» در دست «اشک شوق» ریخت. جنگ که تمام شد خوب می دانست که با اسلحه اش چه کار کند، آن را بر زمین گذاشت و این درس مهم را آموخت که زمانه تغییر کرده است و دیگر نمی توان «با یک فرمان سنگین و سهمگین به خط، فکرها را به خط کرد».
رمان شعله های آب، رهاورد فیلسوف امروز ما از روزهای جنگ و خاک و خون شد.
با گذشت زمان، هنگام جنگیدن در جبهه های سخت تری فرا رسید. او که حالا دکترای فلسفه اش را از فرانسه گرفته بود، عضوی از حلقه کیان شد.با فرارسیدن دوم خرداد استاد انزواگزیده امروز با دلی پرامید صاحب یکی از پرنشاط ترین قلم های روزنامه های جامعه، توس، عصر آزادگان و... شد. او دوم خرداد را ادعای شرف مردمی می دانست که برای «سیاسی نبودن، سیاسی بودن» را برگزیده بودند.در همان سال ها در پاسخ به عمادالدین باقی که معتقد به آزادی های سیاسی و منتقد آزادی های عرفی بود، مقاله یی نوشت به نام «بگذارید زندگی کنم» که شاید حالا برای باقی که در زندان به سر می برد معنای دیگری داشته باشد.مخاطبان مردیها کسانی بودند که از «قیل و قال» سال های پیش دل شان گرفته بود و بر آن بودند که دیگر خدمت «می و معشوق» کنند.
وی جنگیدن در روزهای سخت را به خوبی فراگرفته بود و این درس در دوران روزنامه نگاری اش او را به چهره یی شاخص تبدیل کرد؛ در آن هنگام که انتقاد از هاشمی، اسم شب ورود به جبهه اصلاح طلبی بود، با نوشتن «آخرین برگ درخت» در برابر موجی ایستاد که همه را با خود برده بود. سال ها بعد که همه آن اسم شب گفته ها، که هاشمی را به مجلس راه نمی دادند کرسی ریاست جمهوری را به او تعارف می کردند و آمدنش را در کوی و برزن تبلیغ می کردند، مردیها در یک ستون روزنامه شرق باز در برابر آن موج برگشته ایستاد و از مردم خواست از ترس به کسی رای ندهند،
دیگر دیر زمانی است که مردیها به اردوگاه روشنفکران لیبرال نقل مکان کرده است و از یک روشنفکر دینی تبدیل به لیبرالی شده است لذت اندیش که پایه های لیبرالیسم را بر فایده گرایی استوار کرده. البته پذیرش او در اردوگاه لیبرال های کهنه کار کار آسانی نبود. بسیاری لذت گرایی و منفعت اندیشی او را منافی لیبرالیسم می دانند و آنها را غیرقابل جمع، برخی دیگر لیبرال بودن مومنان «فضیلت عدم قطعیت» را امری محال می دانند. مخالفت چپ ها با او بیش از هر لیبرال دیگری بوده است. مردیها به دانشجویانش آموخته اگر تیمور از مورچه یی که بعد از صدها بار ناکامی باز دانه به دهان از دیواری بالا می رود درس پشتکار آموخت، شما بلاهت او را نتیجه بگیرید. اگر سال ها ساختن جامعه بی طبقه و دیکتاتوری پرولتاریا با شکست مواجه شده باید از راهی دیگر رفت.
اکنون وی که خود زمانی به استقبال خطر می رفت، خطر کردن را غیرعقلانی می داند به قیمت اینکه او را «تئوریسین ترس» بدانند و به این باور رسیده که «انسان با تمام ضعف هایش چوب خمیده یی است که هر کس بخواهد راستش کند آن را خواهد شکست» کتاب هایش نیز در خدمت تئوریزه کردن این باورها بوده است. او معرفت و نسبت آن با جهان را تابعی از زبان و چارچوب مفهومی می داند که صاحبان معرفت در آن زیست می کنند. اما درست در همین نقطه میان دوراهی پست مدرنیسم و لیبرالیسم دومی را برمی گزیند و در پاسخ به آنها که او را پست مدرنی غیرلیبرال می دانند و غرقه شدن در چنین نسبت گرایی اضطراب آلودی را بی تناسب با لیبرالیسم، با رالز و رورتی همداستان می شود که «اجماع همپوشان در فواید عملی امور مهم تر از اثبات مبانی نظری است و راحت تر از آن هم قابل تشخیص است گرچه حتی در تعیین فایده ملی یک روش هم استدلال های متعارض انگیخته می شوند.»«در دفاع از عقلانیت» سند غیرقابل انکار لیبرال بودن مردیها است. دفاع او از عقلانیت در این کتاب تبدیل به مانیفستی درباره جهانی بودن فرهنگ غرب شده که سرنوشت محتوم همه کشورهایی خواهد بود که مسیر تکامل را طی می کنند و مدرنیته چه بخواهند چه نخواهند بر آنها وارد شده است. «در مبانی نقد فکر سیاسی» سویه های محافظه کارانه مردیها قوت می گیرد. «در دفاع از سیاست» این سویه ها تبدیل به جریان نیرومندی می شود که او را از اردوگاه روشنفکری در معنای متعارضش به یکباره بیرون می آورد.
اگر روشنفکری به معنای مخالفت با حکومت معنی شده او این بار به دفاعی محکم از سیاست و حکومت می پردازد و سایر طبقات و قشرها و عملکرد بهینه آنها را مدیون سامان سیاسی و حکومت می داند چرا که آنها تحت نظم بوروکراتیک، نظم قضایی و نظم امنیتی که حکومت به موازات قدرت خود می سازد میسور می شود.»مردیها اکنون در آستانه پنجاه سالگی لیبرالی محافظه کار است که تمام دیروزش به مثابه «خاطراتی در صندوقچه ذهنش» جای گرفته اند اما برای ما که خواننده آثار اوییم این دیروز پرفراز و فرود حکایت یک نسل است.در پرونده این هفته به لیبرالیسم در معنای اعم و نقد آثار مردیها به خصوص کتاب آخر او، در دفاع از سیاست پرداخته ایم. جالب اینکه در محافل خصوصی نقدهای بسیاری بر او شنیدیم اما آن هنگام که خواستیم آنها را مکتوب کنند، نکردند. شاید فکر می کنند باید در مقابل او سکوت کنند تا جدی گرفته نشود. عجبا که رواداری ما نیز از جنسی دیگر است و عجیب تر آنکه قانون دنیا را با پستی ها و بلندی های ما کاری نیست،
ثمینا رستگاری
منبع : روزنامه اعتماد