چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
آینده خطرناک شیعیان در عراق
![آینده خطرناک شیعیان در عراق](/mag/i/2/kf3zl.jpg)
صفویان به دلیل تشیع و نیز میراث سنتی تعلق عراق به مرکزیت ایران در قرنهای هفتم تا دهم، به بغداد و عتبات چشم داشتند و دو بار در فاصله سالهای ۱۵۰۸ - ۱۵۳۳ و ۱۶۲۲ - ۱۶۳۸ بغداد را به اشغال خود درآوردند، اما اینها موقت بود و سرانجام دولت عثمانی با زور از دست آنان درآمد.
در عراق این دوره، تشیع، گرایشی به سمت ایران شناخته میشد و تسنن، گرایشی به سمت عثمانی. شیعیان جاسوسان ایران بودند و دایم در محدود و سرکوب كردن آنان تلاش میشد. بدین ترتیب، برای نخستین بار، پایههای فرقهگرایی در همین دوره نهاده شد، هرچند به شدت آنچه بعدها مطرح شد، نبود.
عثمانیها، همزمان با حکومت قاجار در ایران، قدرت پیشین را نداشتند و به جای زور، در پی برنامهریزی برای گسترش فرهنگ سنی ـ ترکی بودند. در این سو، در نیمه قرن دوازدهم هجری، عتبات به سبب فشار نادرشاه به علمای شیعه، به مرکز علمی برای شیعیان تبدیل شد و این وضعیت در دوره قاجار هم ادامه یافت؛ بنابراین، زمانی که مرکزیت علوم دینی به آنجا انتقال یافت، خود به خود عامل مهم دیگری ـ در کنار زیارت ـ به عوامل مهاجرت ایرانیان به عراق افزوده میشد و بدین ترتیب بود که شماری ایرانی در عراق ساکن شدند و بخشی از جمعیت کاظمین، کربلا و نجف را ایرانیان تشکیل دادند.
در یک دوره صد ساله در قرن نوزدهم میلادی، عشایر جنوب عراق، که بسیاری از آنان از قرنها پیش شیعه بودند، به طور کامل تشیع را پذیرفته و جنوب عراق به مرکزی برای تشیع تبدیل شد. این یکی از اهرمهای مهمی بود که شیعیان در عراق به دست آوردند.
در این زمان؛ یعنی در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری، مجتهدین نجف که غالبا ایرانی و بعضا عرب بودند، موقعیتی فراملتی داشتند و همزمان در تحولات سیاسی ایران، عراق، لیبی و بسیاری از نقاط جهان اسلام مشارکت میکردند. آنان حتی از ایده وحدت اسلامی عثمانی هم دفاع کردند، هرچند هیچ سهمی بابت آن در عراق نگرفتند.
پس از آمدن انگلیسیها، شیعیان عراق به همراه مراجع در انقلاب ۱۹۱۹ ـ ۱۹۲۰ شرکت کردند. این در حالی بود که سنیان با انگلیسیها همراهی کردند و سرانجام در جریان تشکیل دولت پادشاهی در عراق در سال ۱۹۲۱، سهم بسیار اندکی به شیعیان رسید. انگلیسیها هیچ دلخوشی از شیعیان نداشتند و غیرمستقیم برای بستن دست آنان تلاش میکردند. این بار شیعیان مظلومانهتر از دوره عثمانی به زندگی ادامه دادند.
در دوره پادشاهی، فرقهگرایی مذهبی بر پایه حمایت از سنیان و کنار گذاشتن شیعیان از مراکز حساس، از جمله در ارتش دنبال شد و با شیعیان به عنوان شهروندان درجه دوم و سوم نگاه میشد. در کشور عراق، که به رغم آمارگیریهای متعدد، همچون سال ۱۹۱۹، ۱۹۳۲ و ۱۹۴۷ اکثریت با شیعیان بود، از میان سی نخستوزیری که تا زمان صدام حکومت کرده و برخی برای چندین بار نخستوزیر شدند، تنها پنج نفر شیعه به نخستوزیری رسیدند. وضعیت کابینه و افسران ارتش هم به همین قیاس بود.
این وضعیت در دوران عبدالکریم قاسم و سپس با شدت بیشتری در دوره بعثیها ادامه یافت؛ بعثیها، هم بیماری عربیت داشتند و هم به شدت ضدشیعه بودند و طایفیگری را با شدت هرچه تمامتر دنبال کردند.
در دوره بعثیها، جنایاتی که در حق شیعیان و مراجع نجف و کربلا رفت، بر هیچ کس پوشیده نیست. در این دوره، «شیعه» مساوی و مساوق با «عجم» بود و هر روز سمینار و همایشی درباره شعوبیگری و علیه ایران برگزار میشد.
بعثیها که در جریان انقلاب اسلامی ایران، بیم انقلاب دوباره شیعیان جنوب را داشتند، استراتژی بنیادین خود را برای نابود کردن شیعیان استوار کرده و این کار را به نام «دفاع از عربیت» انجام میدادند. همچنین برای این کار، جنگ تحمیلی را هم علیه ایران و به بهانه قومگرایی عربی آغاز کردند.
تصور عمومی در این دوره، بر این بود که اساسا شیعیان، عرب نیستند؛ اندیشه احمقانهای که هنوز هم در اردن و عربستان تبلیغ میشود.
از نجف و کربلا که روزگاری شکوه و عظمت آنچنانی داشت، تنها حداکثر پانصد طلبه به علاوه مراجع باقی مانده از نسل پیشین ماند که توان کمترین حرکتی را نداشتند.
این فشارها بود که در سال ۱۹۹۱ و پس از حمله آمریکا به نیروهای عراقی در جریان اشغال کویت، شیعیان دست به انتفاضه زدند. در آغاز جنوب را آزاد کردند و بعثیها را از شهرها بیرون راندند، اما به دلیل آن که دهها سال بود هیچ تجربه نظامیگری نداشتند، درست با خیانت نیروهای آمریکایی که آنان را تنها گذاشتند، یکباره با حملات نیروهای بعثی روبهرو و قتل عام شدند. این بار هم دهها هزار شیعه به علاوه شمار بسیاری از روحانیون باقی مانده در نجف، قتلعام شدند و بسیاری در گورهای دستهجمعی به زیر خاک رفتند.
اکنون شیعیان تجربه هشتاد سال شکستهای پیاپی را داشتند و فرصتی پیش رو که می بایست از آن برای نابودی رژیم بعث که نه تنها عراق، بلکه بخش مهمی از امکانات دنیای اسلام را برای هیچ و پوچ بر باد داده بود، اقدام کنند. سیدمحمد بحرالعلوم از اعضای مجلس حکم عراق میگفت: وضعیت ما چنان است که حتی اگر شیطان برای ساقط کردن صدام به ما کمک کند، از آن رویگردان نخواهیم بود. اگر کسی ستم صدام و بعث را دیده یا درست شنیده و خوانده بود، میتوانست درک کند که او چه میگوید.
و از این پس را همه میدانیم که نیروهای آمریکایی آمدند و صدام را سرنگون کردند.
در همه قرون گذشته، شیعیان جریان انقلابی دنیای اسلام بوده و هستند، اما این قاعده ابنطاوس هم برایشان یک اصل بود که دولت کافر عادل، بهتر از حکومت مسلمان ستمگر است؛ بنابراین، پس از هشتاد سال شکست، جز این که مجبور شوند برای حفظ حیات خود و زنده کردن حقوق از دست رفته، تن به شرایط موجود بدهند، چه می توانستند بکنند؟
اما اکنون بار دیگر کشورهای عربی با یکدیگر متحد شدهاند تا اجازه ندهند شیعیان، سهم طبیعی خود را به عنوان اکثریت در عراق حفظ کنند.
به جرأت میتوان گفت که میلیاردها دلار برای حمایت از گسترش تروریسم در عراق هزینه شده و تلاش میشود تا جلوی روند كنونی گرفته شود. برای این کار تقریبا میتوان گفت که بدون استثنا، دولتهای عربی با جریان تروریسم القاعدهای در عراق همکاری میکنند و در مقابل، آمریکا نه تنها قادر به جلوگیری از آن نیست، بلکه قادر به درک درست وضعیت هم نیست.
بدون هیچ گونه تردیدی، شکست دولت كنونی عراق، شکست بزرگی برای شیعیان خواهد بود. چه به این صورت که آمریکا به سمت کشورهای عربی رفته و از پدید آمدن یک دولت کودتاگر از نوع بعثی و مشابه آن حمایت کند و چه آن که آمریکا نتواند در عراق کاری از پیش ببرد و بدون حل مشکل گروههای تروریستی و اختلافات فرقهای، مجبور به خروج از عراق شود.
لزومی ندارد ما در اوضاع كنونی، اسیر شعارهای بیپایه شده و عراق را که مسأله آن به دین و آیین و امنیت اساسی ما بر میگردد، به دست حوادثی بسپاریم که عاقبت آن تیره و تار است.
باید بدون تلف کردن کمترین زمان ممکن، به کمک این دولت شتافت و نه تنها به حفظ حقوق واقعی مردم عراق و رعایت سهم اعطایی هر یک از طوایف پرداخت، بلکه زمینه را برای ایجاد آرامشی که بتوان در پرتو آن نیروهای خارجی را هم از این کشور بیرون کرد، فراهم آورد.
به نظر نویسنده این نوشتار، لزومی ندارد که ما بحث عراق را تماما با پرونده هستهای ایران گره زده و اگر در آن مسأله نتوانیم با طرف مقابل، کنار بیاییم، ماجرای عراق را به امان خدا رها کنیم. پرونده عراق، آشکارا برای ایران جنبه حیاتی دارد؛ بنابراین، اگر در پرونده هستهای ما راه به جایی نبردیم یا برای حل آن نیاز به زمان داشتیم، درباره عراق باید هر چه زودتر زمینه را برای ایجاد آرامش در آن کشور فراهم کنیم. طبعا این امكان وجود دارد كه در دل مباحثات ما، فرصت نفس كشیدن برای حل بحران هستهای خودمان هم داشته باشیم.
بدین نكته هم باید توجه داشت كه تلاش مؤثر ایران برای تقویت امنیت عراق، ممکن است منافعی هم برای برخی کشورهای دیگر داشته باشد، اما قطعا برنده اول آن مردم رنجکشیده عراق و ثانیا كمك به تأمین امنیت ایران خواهد بود.
مثل روز روشن است كه این كار؛ یعنی كمك به حل بحران وحشتناك و جاری عراق، حتی نباید به فردا موکول شود، چه رسد به آن که دستاندرکاران، دست به دست کرده، یكباره شاهد سقوط دولت عراق و پیروزی تروریستهای فرقهگرا باشند.
رسول جعفریان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست