دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

نگاهی به سیر تحول تاریخی پنتاگون


نگاهی به سیر تحول تاریخی پنتاگون
براساس این سند،فرماندهان می توانند در صورت حمله قریب الوقوع میكروبی دشمن خواستار استفاده از سلاح های اتمی شوند و با انهدام تأسیسات هسته ای كشور مقابل، تهدید بالقوه را دفع نمایند. براین اساس، آمریكا با تجدید نظر در دكترین هسته ای خود وتعریف شرایطی جدید، حمله پیشگیرانه اتمی به برخی كشورها یا گروه های تروریستی را با هدف جلوگیری از كاربرد تسلیحات كشتار جمعی قانونی می كند. با تصویب نهایی این پیش نویس و ورود دكترین فوق به حوزه عملیاتی، دگرگونی بنیادینی در رویكرد سیاست خارجی بوش ایجاد خواهد شد. علاوه بر آن، تحول عظیمی در سیستم نرم افزاری پنتاگون ایجاد می شود واز آن پس نقش وزارت دفاع در جهت گیری نظامی - استراتژیك آمریكا اهمیتی چشمگیر خواهد یافت.انتظار می رود «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع، به عنوان یكی از ۲۰ امضا كننده پروژه قرن بیست و یكم آمریكا با حمایت از طرح حمله پیشدستانه اتمی، پنتاگون را وارد مرحله جدیدی از حیات تاریخی خود كند و به موازات آن، با تحولات ساختاری تحت اجرا دراین وزارتخانه ، نام خود را در ردیف ۲۰ وزیر پیشین به عنوان اثربخش ترین شخصیت ماندگار كند.رامسفلد درصدد است با پیگیری سیاست ها تحول ساختاری وتغییر كاركردی در وزارت دفاع ، دوره ای جدید را در حیات نظامی ایالات متحده رقم بزند و میراث خود را در پنتاگون دیرپاتر و پویاتر كند. وی تصدی پنتاگون را برای بار دوم تجربه می كند، چنانكه درسال ۱۹۷۵ درسمت وزیر دفاع آمریكا وارد كابینه جرالد فورد، رئیس جمهور وقت شد و تا سال ۱۹۷۷ عهده دار این سمت بود. در آن زمان، وی با ۴۳ سال سن به عنوان جوان ترین وزیر دفاع ایالات متحده به شمار می آمد كه هنوز این ركورد را در اختیار دارد.با انتخاب جورج دبلیو بوش ، او بار دیگر جامه وزارت دفاع را بر تن كرد و بیست و یكمین وزیری بود كه بر صندلی ریاست پنتاگون تكیه زد. در این سالها، رامسفلد سایه وزارت دفاع را بر دستگاه دیپلماسی ایالات متحده سنگین تر كرد و دو جنگ افغانستان وعراق را در كارنامه خود ثبت نمود. هرچند، وقایع زندان ابوغریب عراق موجب شد تا دوبار استعفای خود را تقدیم رئیس جمهور كند. اما این تقاضا رد شد و علی رغم انتقادات فراوان در دولت دوم بوش هم راه یافت تا كار ناتمام خود در پنتاگون را به سرمنزل مقصود برساند. رامسفلد با دگرگونی استراتژی نظامی آمریكا، دكترین حمله پیشدستانه را جایگزین طرح بازدارندگی كرد كه به مدت ۵۰ سال آرایش نظامی آمریكا را در دوران جنگ سرد و پس از آن شكل می داد. خروج واشنگتن از پیمان منع تولید موشك های ضد موشك به عنوان پایه اصلی توازن استراتژیك میان آمریكا و روسیه از دیگر دستاوردهای رامسفلد و مشاورانش در پنتاگون به شمار می آید كه با آغاز ساخت نسل جدید سلاح های هسته ای موسوم به بمب های اتمی مینیاتوری تكمیل شد. رامسفلد در حوزه تحولات ساختاری پنتاگون با تشكیل مركز فرماندهی جهت دفاع از خاك آمریكا برای جلوگیری از وقوع حوادثی نظیر ۱۱ سپتامبر و همكاری با «اف بی آی» برای تأمین امنیت داخلی ممنوعیت ورود ارتش به مسائل داخلی ایالات متحده كه از سال ۱۸۶۴ اعمال می شد را لغو كرد. علاوه بر آن، یك واحد سری را برای كمك به جمع آوری اطلاعات امنیتی ایجاد كرد كه تحت عنوان «شاخه حمایت استراتژیك » (SSB) فعالیت می كند. اسناد و منابع پنتاگون حاكی از آن است كه اس اس بی با هدف مقابله با وابستگی تقریباً كامل به سازمان سیا برای اطلاعاتی كه نیروهای انسانی قادر به جمع آوری آن هستند، راه اندازی شده است. این واحد در سال ۲۰۰۲ تشكیل شد و تیم های كوچكی را مأمور فعالیت در عراق، افغانستان و سایر كشورها كرد تا به جمع آوری اطلاعات مربوط به میدان جنگ برای واحدهای عملیات ویژه، استخدام جاسوس و شناسایی اهداف بالقوه بپردازند. رامسفلد با انتقاد از كاهش بودجه سازمان های اطلاعاتی خواستار اصلاح آنها شد و اعلام كرد بهبود فرایند تجزیه و تحلیل اطلاعات محرمانه و تقویت نیروی انسانی برای جمع آوری این اطلاعات برای او در اولویت قرار دارد. وزارت دفاع، بزرگترین مصرف كننده اطلاعات امنیتی محرمانه در این كشور است و در حال حاضر، ۸۰ درصد بودجه اطلاعاتی آمریكا را تحت كنترل دارد.به موازات این گسترش سازمانی، رامسفلد برنامه كم حجم كردن حضور نیروهای آمریكایی در خارج از این كشور را مدنظر قرار داد. پنتاگون با اجرای طرح بازگرداندن نیروی خارجی، بزرگترین تغییر ساختاری ارتش از زمان جنگ سرد را در دست بررسی و اجرا دارد تا ۵۰ هزار نیروی آمریكایی مستقر در خارج از مرزهای ایالات متحده بالاخص نظامیان حاضر در آلمان و كره جنوبی را به كشور بازگرداند. این اقدام باعث می شود كه سربازها به مراكز آموزشی نزدیكتر باشند و با افزایش اندازه ارتش با ۱۰۰ هزار نیروی دیگر توان نظامی در داخل را تقویت بخشد. پنتاگون همچنین قصد داردگسترده ترین تغییرات تاریخ معاصر را در شبكه پایگاه های نظامی خود ایجاد كند.این طرح باعث تعطیلی ۳۳ پایگاه بزرگ آمریكا در ۲۲ كشور و طراحی مجدد صدها پایگاه دیگر به منظور صرفه جویی در هزینه وایجاد هماهنگی میان نیروهای نظامی این كشور است. از این جهت است كه می توان دوره وزارت دونالد رامسفلد را برهه تغییر توان و تجدید بنای پنتاگون دانست و مقایسه این دوره با عملكرد بیست وزیر دفاع پیشین ایالات متحده سیرتحولی ساختار نظامی آمریكا و اهمیت دگرگونی فعلی بر آینده پنتاگون را بیشتر آشكار می كند.
از كمونیست ها تا تروریست ها
وزارت دفاع مسؤول ایجاد هماهنگی واحدهای نظامی ایالات متحده است كه بخش اعظم این هماهنگی ها وابسته به تمایلات شخصی وزیر است و وزرای دفاع بطور سنتی از مسؤولان تأثیرگذار كشور به شمار می آیند. وظیفه وزیر دفاع، ارائه مشورت به رئیس جمهور در زمینه مسائل دفاعی و امنیت ملی است. براساس قانون «گلدواتر - نیكولس» مصوب سال ۱۹۸۶ در زمینه تیم سیاست گذاری وزارت دفاع، فرمانده ارشد نیروهای نظامی آمریكا، شخص رئیس جمهور است و وزیر دفاع در درجه دوم تیم فرماندهی قرار دارد كه مسؤولیت كمیته رؤسای واحدهای عملیاتی فوری و آمادگی نظامی آمریكا را عهده دار است. در زمینه امنیت ملی قانون تصریح می كند برای تصدی پست وزارت دفاع آمریكا، فردی سیاسی یا نظامی باید انتخاب شود كه ۱۰ سال از پایان دوره خدمت نظامی فعال وی گذشته باشد. از سال ۱۹۴۷ تا ۲۰۰۵ ، مقام وزارت دفاع آمریكا برعهده ۲۱ نفر بوده است.از این میان، ۴ وكیل ، سه سرمایه گذار فعال در بخش صادرات واردات ، سه تولید كننده ، پنج فعال سیاسی ریاست پنتاگون را در دست گرفتند. علاوه بر آن، در آنها اقتصاددانان، ریاضیدانان، دانشمندان ، نظامیان و صنعتگران ماهر نیز به چشم می خورد.یكی از آنها، تنها ۴ماه در این مقام ماند و برخی دیگر هشت سال عهده دار این سمت بودند. به طور كلی، تمامی وزیران تأثیر محسوسی بر رشد سیاستهای نظامی آمریكا داشته اند. «جیمز فورستال» نخستین وزیر دفاع ایالات متحده بود كه از سال۱۹۴۷ (پس از تصویب تشكیل وزارت دفاع) تا ۱۹۴۹ بر این مسند ماند. وی یكی از مؤلفین قانون امنیت ملی در سال۱۹۴۷ است كه جزء مخالفین تفكر تجمیع شاخه های مختلف نظامی در یك واحد خاص به شمار می رفت. علاوه بر آن، فورستال از مخالفین سرسخت اتحاد جماهیر شوروی بود كه در مواقع متعددی در سالهای «جنگ سرد» اظهار نظرهای متفاوتی درباره سیاستهای ایالات متحده كرد. در زمان وی، تقلیل جایگاه وزیر دفاع از بزرگترین معضلات پنتاگون به شمار می رفت كه در نتایج عملكرد وزیر اثرگذار بود و همین امر موجب شد تا از این مقام كناره گیری كند. فورستال دوماه پس از كناره گیری از این مقام، خودكشی كرد.
جورج مارشال (۵۱-۱۹۵۰) بلافاصله پس از تصدی مقام وزارت دفاع به پرزیدنت هاری ترومن متذكر شد كه فقط یكسال در آن مقام فعالیت می كند و هدف عمده اش بازگرداندن اختیارات از دست رفته تشكیلات وزارت دفاع خواهد بود. مارشال تنها وزیری بود كه آن مقام را بلافاصله پس از پایان دوره خدمت نظامی عهده دار شد و همین امر موجب شد تا سنا در خصوص قانون صلاحیت وزیر دفاع استثنا قائل شود. مارشال طی حضور یكساله خود در پنتاگون، شمار نظامیان آمریكا را از ۱‎/۴میلیون به ۳‎/۲ میلیون نفر افزایش داد، بودجه وزارتخانه را تا میزان ۴۵‎/۱ میلیارد دلار بالا برد كه در مقایسه با بودجه سال قبل - ۱۴میلیارد دلار - رشد قابل توجهی را نشان می دهد. جورج مارشال پیشنهاد اعلام آتش بس جنگ كره را ارائه داد كه از سوی ایالات متحده و سازمان ملل متحد مورد موافقت قرار گرفت. وی پس از استعفا در سال۱۹۵۳ به جهت نقشی كه در ابداع «طرح مارشال» ایفا كرد برنده جایزه نوبل شد. برجسته ترین عملكرد مارشال تقویت اصول نظارتی شهروندی بود و علی رغم آنكه به علت پیشبرد روش های خود در وزارت دفاع سخت مورد انتقاد قرار گرفت، اما وی را یكی از تأثیرگذارترین و موفق ترین وزرای دفاع آمریكا و از چهره های برجسته قرن بیستم به شمار می آورند. «روبرت مك نامارا» مقصر اصلی شكست جنگ ویتنام نامیده می شود. وی پیش از ورود به پنتاگون به عنوان یك مدیر تجاری مجرب كه نقش كلیدی در تجدید حیات كارخانه «فورد موتور» داشت شناخته می شد كه پس از انتخاب «جان.اف. كندی» به ریاست جمهوری وارد دولت وی شد. مك نامارا علاوه بر توفیق در تغییر شیوه اداره یگانها در امر تجهیز آنها نیز دستاوردهای خوبی داشت. وی با طراحی عملیات واكنش سریع علیه تهدید شوروی، جنگ پیشگیرانه علیه حملات پارتیزانی كمونیست ها را پیشنهاد داد. علاوه بر آن، او پیشنهاد كرد حملات اتمی، شهرهای دشمن را هدف قرار نگیرد بلكه از طریق طرح «نابودی تضمین شده»، ایالات متحده امكان آن را داشته باشد علیه دشمن مهاجم استراتژی «ضربه جبران ناپذیر» را محقق كند. (در نظر گرفته می شد اگر اتحاد جماهیر شوروی علیه ایالات متحده آمریكا حمله كند، باید به صورت تضمین شده ۲۵درصد جمعیت آن و نیمی از توان اقتصادی اش را نابود كرد.) مك نامارا علیه سیستم موشك دفاعی ایالات متحده موضع گیری كرد، چرا كه آن طرح را نتیجه بخش نمی دانست.وی در ابتدا به طور فعال از جنگ ویتنام دفاع كرد، اما بعدها به «لیندون جانسون» (رئیس جمهور وقت) یادداشتی را ارائه كرد كه در آن، پایان بمباران و آغاز مذاكرات صلح با كمونیست های شمال ویتنام را پیشنهاد داد. مك نامارا پس از استعفا در سال،۱۹۶۸ ریاست بانك جهانی را به دست گرفت كه ۱۳سال بر آن مسند بود. در زمان جنگ ویتنام، نیروهای آمریكا و برخی از كشورها به ارتش ویتنام جنوبی و در مقابل اتحاد شوروی، چین و كشورهای عضو پیمان ورشو به ویتنام شمالی كمك كردند. به طور كلی، در این جنگ ۸‎/۷میلیون نظامی شركت كردند كه خسارات وارده به نیروهای آمریكایی مشتمل بر ۵۸هزار كشته و ۱۵۳هزار مجروح بود. در ویتنام شمالی نیز یك میلیون و ۳۳۹هزار نفر از نظامیان كشته شدند. در آن جنگ، ایالات متحده ۸۲۶‎/۸میلیارددلار هزینه كرد.«جیمز شلزینگر» (۷۵-۱۹۷۳) مقام وزارت دفاع را زمانی به دست گرفت كه عمق خسارات وارده در پی جنگ ویتنام در آمریكا آشكار می شد. به این دلیل، شلزینگر هدف اساسی خود را تقویت روحیه ارتش آمریكا، بازسازی هماهنگی نظامی و رشد تحقیقات علمی در زمینه نظامی اعلام كرد. وی همچنین پیشنهاد داد رویكرد نظامی جدیدی برای مقابله با توان نظامی اتحاد جماهیر شوروی اعمال شود. در این طرح جدید، شهروندان و نظامیان - هر دو - در تعریف «دشمن» می گنجیدند و ایده انهدام تأسیسات نظامی شوروی با استفاده از موشك های بالستیك قاره پیما در دستور كار قرار گرفت. شلزینگر در عین حال، جایگاه ناتو را به عنوان عامل حیاتی در حفظ امنیت ملی ایالات متحده ارتقا داد.
«گاسپار واینبرگر» (۸۷-۱۹۸۱) مبتكر «طرح واینبرگر» بود كه برای نخستین بار، پیوند منافع ملی ایالات متحده و امنیت ملی را حائز اهمیت دانست. واینبرگر طرح خود را به جلسه استماع سنای آمریكا ارائه داد كه در آن، رسالت نیروهای حافظ صلح آمریكا در لبنان بررسی شد. وی در ابتدا با افزایش حجم حضور نظامیان آمریكا در منطقه خاورمیانه مخالفت كرد. او تصور می كرد كه ایالات متحده تنها در بحرانهایی باید مداخله كند كه احتمال تهدید منافع ملی آمریكا وجود داشته باشد علاوه بر آن، نظامیان آمریكا نباید بدون رضایت جامعه و كنگره آمریكا به جنگ اعزام شوند و اجازه مداخله نظامی واشنگتن، هنگامی باید صورت گیرد كه راهكارهای دیگر جهت ختم بحران ناكار آمد جلوه كند. در دوره واینبرگر، آمریكا دو عملیات مهم در لبنان و گرانادا طراحی و اجرا كرد. پس از اشغال لبنان توسط اسرائیل، نیروهای بین المللی حافظ صلح عازم بیروت شدند كه وظیفه عمده آنها، توقف حملات نظامی میان اسرائیلی ها و فلسطینی ها، مسیحیان و مسلمانان بود. ۱۹۰۰نیروی پیاده نظام آمریكایی در بین نیروهای حافظ صلح وجود داشت. در سال،۱۹۸۳ اعضای سازمان حزب الله لبنان چند اتوبوس نزدیك مقر نیروهای حافظ صلح منفجر كردند كه ۲۶۳ نیروی آمریكایی در این عملیات كشته و ۱۶۹ نفر مجروح شدند. در پی آن، حمله به لبنان برای بودجه آمریكا ۷۳‎/۶میلیون دلار هزینه داشت. در ،۱۹۸۳ آمریكا جزیره گرانادا را تحت اشغال درآورد. دولتهای شرقی دریای كارائیب برای به كارگیری نیروهای نظامی قول همكاری دادند كه نتیجه آن نزدیكتر شدن گرانادا به كوبا و اتحاد شوروی بود. در جنگ گرانادا ۱۹سرباز آمریكایی كشته و ۱۱۹ نفر مجروح شدند و طرف مقابل نیز با ۷۰كشته و ۴۱۷مجروح شكست خورد. هزینه حمله ۸۸‎/۶میلیون دلار اعلام شد.دیك چنی (۹۳-۱۹۸۹) وزیر دفاع دولت جورج بوش پدر بود. نگرانی چنی از خطرات حذف نظارت بر نیروگاههای هسته ای شوروی باعث شد وی به یكی از مبتكرین موافقتنامه دوجانبه واشنگتن - مسكو جهت كاهش یا بازسازی نیروگاههای هسته ای موجود در شوروی سابق بدل شود. وی علاوه بر آن خواستار تجدید نظر در نقش ناتو بود تا این سازمان دامنه خود را تا كشورهای اروپای شرقی نیز بگستراند. در دوره چنی، ایالات متحده وارد چندین عملیات نظامی شد، بویژه در دسامبر۱۹۸۹ به رهبر پاناما - «مانوئل نوریه گا» - اعلام كرد كه كشورش با ایالات متحده در آستانه جنگ است.
پس از آن، با اشغال پاناما، نوریه گا بازداشت شد و دادگاه آمریكا وی را به حبس ابد محكوم كرد. دراین حمله، ۲۲ هزارو پانصد نیروی نظامی آمریكا حضور یافتند و هزینه حمله ۱۹۱‎/۳ میلیون دلار برآورد شد. در آگوست سال ،۱۹۹۰ نیروهای عراقی به رهبری صدام حسین به كویت حمله كردند و آنجا را به اشغال خود درآوردند. عراق بلافاصله كویت را اشغال شده اعلام كرد و همین امر موجب شد در ژانویه ،۱۹۹۱ عراق توسط نیروهای ائتلاف بین الملل به رهبری آمریكا هدف بمباران و موشك باران قرارگیرد و در فوریه همان سال نیروهای پیاده نظام وارد عمل شدند. در آوریل ،۱۹۹۱ حملات نظامی پایان یافت؛ جنگی كه در آن بیش از ۶۶۵ هزارنیروی نظامی آمریكا شركت كردند، ۳۸۳ سرباز آمریكایی كشته و ۴۶۷ نفر مجروح شدند و هزینه جنگ بالغ بر ۸‎/۵ میلیارددلار بود. چنی در ستاد جنگ ائتلاف علیه عراق حضور چشمگیری داشت و در حال حاضر، عملیات «توفان صحرا» جزو موفق ترین حملات نظامی آمریكا به حساب می آید. عملیات صلح سومالی (۹۳-۱۹۹۲) كه براساس تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط حافظان صلح بین المللی طراحی شد، با هدف پایان دادن به درگیری های نظامی علیه غیرنظامیان سومالی ۴۲ هزار و ششصد نیروی نظامی آمریكایی را راهی سومالی كرد. براساس آمار سازمان ملل متحد در ،۱۹۹۲ حدود ۱‎/۵ میلیون نفر از جمعیت سومالی از بین رفتند كه هدف حملات ضدانسانی قرار گرفته یا دچار قحطی شده بودند. نیروهای آمریكایی بایستی امنیت گروههای بشردوستانه اعزامی به سومالی را برعهده می گرفتند و در مواقع ضروری، رؤسای گروههای غارتگر مسلح را دستگیر می كردند. نتیجه دخالت نظامی و نه بشردوستانه، ۳۵ كشته و ۱۵۳ مجروح تلفات وارد به نیروهای آمریكا بود و هزینه این اعزام نیرو ۲‎/۴ میلیارددلار ارزیابی شد. چنی به طور قاطع با حضور نیروهای آمریكایی در مناقشات منطقه یوگسلاوی سابق مخالفت كرد. هم اكنون چنی در دولت جورج بوش پسر عهده دار سمت معاون رئیس جمهوری است.
«سلی آسپین» (۹۴-۱۹۹۳) اولین وزیر دفاع ایالات متحده است كه رسماً برنامه خدمت سربازی همجنسگرایان را مجاز اعلام كرد، بدان شرط كه این افراد بطور آشكار تمایلات جنسی خود را بروز ندهند. وی همچنین با خدمت نظامی زنان درمواقع بحرانی موافقت كرد.«ویلیام پرین» (۹۷-۱۹۹۴) با طرح «قدرت جمعی» به مقام وزارت دفاع رسید. این طرح معتقد به به كارگیری تجهیزات و سلاح های فوق پیشرفته برای تضمین زندگی سربازان آمریكایی است و به نیروهای مسلح این امكان را می دهد كه درجنگ با دشمنان پرشمار از این تاكتیك استفاده كنند. پرین همچنین ركورددار سفرهای بین المللی است كه در كارنامه خود مذاكره با رهبران خارجی و سفر به پایگاههای مختلف نظامی آمریكا را ثبت كرد. پرین پس از كناره گیری از سمت وزارت دفاع، در دولت «بیل كلینتون» همچنان حضور داشت و مذاكراتی را از سوی رئیس جمهوری آمریكا انجام داد. در سال ،۱۹۹۹ او نقش مهمی در بازسازی روابط دیپلماتیك ایالات متحده با كره جنوبی ایفا كرد.«ویلیام كوهن» (۲۰۰۱-۱۹۹۷) سناتور ایالات «مین» بود و پس از آنكه كلینتون وی را به عنوان وزیر دفاع خود پیشنهاد كرد، نمایندگان و اعضای دولت از حضور وی استقبال كردند. كوهن از كاركرد نظامی در روند امنیت داخلی دولت كلینتون انتقاد كرد. علاوه بر آن، او در مقام منتقد تصمیمات قانونی كنگره نیز ظاهر شد. كوهن در سمت وزارت دفاع، توجه ویژه ای به روابط آمریكا با روسیه داشت تا آنجا كه هماهنگ كننده اصلی دیدار رؤسای جمهوری دو كشور - كلینتون و یلتسین - در ۱۹۹۷ در هلسینكی بود. نشستی كه نتیجه آن، آغاز همكاری های روسیه و ناتو بود.كوهن با مداخله آمریكا در بوسنی، خاورمیانه، كره و برخی مناطق دیگر مخالفت كرد، چرا كه پیش بینی می كرد آن بحرانها می توانند ایالت متحده را درگیر جنگهای بلندمدت كند. به عنوان عضو سابق كنگره آمریكا، كوهن اثرگذاری این نهاد بر سیاست دفاعی كشور را تقویت كرد، با این استدلال كه رئیس جمهور و وزیر دفاع باید در برابر كنگره پاسخگو باشند. در دوره كوهن، جنگنده های نظامی آمریكا با مشاركت ناتو به صربستان حمله كردند تا سیاست پاكسازی نژادی «اسلوبودان میلوشوویچ» در كوزوو را متوقف كنند.«دونالد رامسفلد» (۲۰۰۱ - تاكنون) تنها وزیر دفاع آمریكاست كه برای دومین بار عهده دار این سمت می شود. وی در (۷۷-۱۹۷۵) در سن ۴۳ سالگی به ریاست پنتاگون رسید. وی طی ۱۴ ماه فعالیت خود به امر تقویت نیروها و طراحی آرایش نظامی جدید كه در وهله اول علیه نیروهای نظامی شوروی جهت دهی شده بود همت گماشت. رامسفلد پس از ترك این سمت وارد تجارت شد و در سال ۲۰۰۱ پس از انتخاب جورج بوش پسر به عنوان نامزد وزارت دفاع به كنگره ایالات متحده معرفی و بدون هیچ مقاومتی تأیید شد. رامسفلد یكی از مبتكرین اصلی دكترین بوش به شمار می رود. وی طرح تعدیل نیروهای مسلح ایالات متحده را در دست دارد و درمقابل موافق جایگزینی تكنولوژی پیشرفته به جای سربازان و تجهیزات نظامی به نفع افزایش كارآمدی سیستم نیروی نظامی است. حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در ۲۰۰۳ دو عملیات نظامی گسترده ای بود كه رامسفلد خود از حامیان وطراحان آن به شمار می رفت. پس از عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پنتاگون با دو برنامه عمده جهت گیری های آینده وزارت دفاع را تعیین كرد: جنگ بین المللی علیه تروریسم و مقابله با تكثیر سلاح های كشتار جمعی.بیست و یكمین وزیر دفاع ایالات متحده درصدد است با اعمال سیاست های خود جایگاه وزارت دفاع در امر حفظ امنیت داخلی و سیاست خارجی را ارتقا دهد و روشهای میلیتاریستی پیشرفته را جایگزین نظام جنگی پیشین كند.
سرگه بارسقیان
منبع : روزنامه ایران