جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سازمان تصمیم ساز


سازمان تصمیم ساز
تدوین «مدل» و ترسیم «نقشه راه»، مقدمه ضروری هر حرکت به سمت آرمان ها و اهداف است. حرکت بدون نقشه و مدل معمولا یا به بیراهه می کشد، یا در مواجهه با کوچک ترین چالش ها و موانع، به رکود و در جا زدن می انجامد و یا به یأس و از هم پاشیدگی و تشتت در جمع قائل به آرمان ها و غایات مشترک منجر می شود. مدل نوشتن و نقشه چیدن، یعنی «پیش بینی پذیر» ساختن مسیر به جای سیر تصادفی و غافلگیری، از طریق برآورد همه اهداف، موفقیت ها، فرصت ها، امکانات بالفعل، ظرفیت های بالقوه، و موانع و چالش ها. یا به تعبیر دیگر، نوشتن معادله ای با اجزاء و مشتقات معلوم (و نه مجهول). در چنین فرآیند پیش بینی پذیر و ارزیابی شده ای است که می توان به خطرپذیری و «ریسک موفق» در کنار «نوآوری» اهتمام کرد وگرنه راه پیمودن در تاریکی، هرچه پرشتاب تر باشد، احتمال گم شدن و ازمقصد دور افتادن را تقویت می کند. مدل و نقشه به ما می گوید که کجا ایستاده ایم و از کدام مسیر با کدام امکانات به مقصد می رسیم و در راه چه خطرها و تهدیدهایی در انتظار ماست.
اگرچه رهنمودهای راهبردی رهبرفرزانه انقلاب طی سال های اخیر به تناسب محورهای مطرح شده متوجه اقشار گوناگون ملت بوده و موج های مهم اجتماعی را در حوزه هایی چون نهضت نرم افزاری و نهضت عدالت خواهی فراهم آورده اما در عین حال می توان گفت که این رهنمودهای بنیادی، مسئولیت های مهمی را متوجه جبهه بزرگ اصولگرایان می کند، جبهه ای که با رأی اعتماد مستمر ملت سکان مدیریت دولت و مجلس را به دست گرفته است. نمی توان ادعای پیروی از رهبری داشت اما چون او در تدارک جوشش و حرکت های فراگیر اجتماعی-سیاسی نبود یا از تدوین ساز و کار کارآمد برای فهم شرایط فعلی و نحوه رسیدن به آرمان ها و اهداف غافل ماند.
با وجود چالش ها و موانع داخلی و خارجی پیش رو واقعیت این است که ایران، امروز در دنیا به عنوان قدرتی منطقه ای و ذی نفوذ شناخته می شود. دوست و دشمن اذعان دارند که به برکت انقلاب اسلامی، ایران به قدرت اول منطقه خاورمیانه تبدیل شده است؛ تا آنجا که یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق و صهیونیست آلمان اخیراً طی تحلیلی در نشریه دی سایت ضمن تاکید بر به هم خوردن موازنه قدرت در خاورمیانه به نفع ایران می نویسد «ظهور قدرت ایران، تهدیدی برای ساختار لغزنده قدرت در منطقه است. در سال های اخیر اسلام سیاسی هرچه بیشتر قدرت می گیرد... به دنبال جنگ در عراق، تغییر قدرت سیاسی منطقه به سمت خلیج فارس متمایل شده است. آمریکا با حمله به عراق، ساختار قدرت قبلی را نابود کرد بی آنکه جایگزینی برای آن داشته باشد. ایران اکنون در موضع قدرت بی نظیری است. شیعیان هم در عراق قدرتی به دست آوردند که موجب افزایش نفوذ و قدرت ایران شد و این در حالی است که ایران در حال تبدیل شدن به قدرت هسته ای هم هست... تبعات چنین تغییر بزرگی در معادلات قدرت خاورمیانه حتی در لبنان و فلسطین هم قابل لمس است، جایی که تقریباً هیچ کاری برخلاف نظر متحدان منطقه ای ایران (حزب الله و حماس) امکان پذیر نیست». این تحلیل را اضافه کنید به تحلیل اخیر نشریه آمریکایی نیویورک پست که در مقاله ای تحت عنوان «ایران، برنده بازی قدرت در آمریکای لاتین» با اشاره به پیروزی زنجیره ای جریان های ضدآمریکایی در انتخابات برخی کشورهای منطقه و توسعه قدرت متحدان و دوستان ایران در حیاط خلوت واشنگتن می نویسد«بر اساس دکترین مونروئه طی قرن گذشته هرگونه ایفای نقش اروپا در قاره آمریکا نفی می گردید اما در مورد ایران این سیاست نادیده انگاشته شده است. آنچه ایران مایل است گوشزد کند این است که آمریکایی ها دارند خارج و ایرانی ها وارد منطقه می شوند».
این قدرت یابی و الهام بخشی- که مجال بسط آن در این نوشتار نیست- طبیعتاً قدرت های استکباری نظیر آمریکا و صهیونیسم و سرمایه داری بین الملل را به هراس می اندازد. آنها اکنون فقط در ایران و صرفاً برای چپاول منافع ملت ایران نمی جنگند بلکه در خاورمیانه بزرگ و حتی آمریکای لاتین با چالش های جدی مواجه شده اند و به رغم بن بست های بزرگ در مهار ایران، مدام طراحی های تازه می کنند تا آب رفته را به جوی بازگردانند. مانع تراشی ها و چالش آفرینی ها از سوی آنها با تمام توان ادامه دارد و حساسیت و تدبیر مضاعفی را می طلبد.
اصولگرایان در برابر چنین صورت مسئله پراهمیت و حساسی، مسئولیت بزرگی بر دوش دارند که ادای این مسئولیت جز با « تدوین مدل و ترسیم نقشه راه» و برآورد فرصت ها، امکانات و ظرفیت ها، و موانع و چالش ها امکانپذیر نیست. اگر توجه و تجدید سازمان در این جهت صورت نگیرد، محتمل ترین اتفاق این است که به خاطر توفیقات بزرگ در عرصه سیاست خارجی و انتخابات اخیر مجلس، اصطلاحاً خوشی و تن آسایی زیر دل اصولگرایان بزند و به جای آن که آغاز به کار مجلس هشتم را در تقویم، نقطه آغاز مجاهدت تازه و جهش بزرگ تلقی کنند، چشم بر چالش ها و تهدیدها ببندند و دوره جدید را دوران فراغت و رخوت و آسایش بدانند یا به رقابت های پرهیجان اما کم عمق سیاسی بسنده کنند، چیزی که دشمنان یا حریفان با پیش کشیدن بحث هایی نظیر ریاست مجلس یا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده می کوشند به آن دامن بزنند. تنوع و رقابت مثبت البته مبارک است اما بی تردید این تنوع و رقابت ها و مسابقه ها نیازمند ساماندهی و مدیریت است تا کار به اختلاف و اصطکاک و تزاحم و مهار یکدیگر و غفلت از اهداف و چالش ها نکشد.
ساز و کارهایی که تاکنون تعبیه شده-نظیر شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و ائتلاف جبهه متحد اصولگرایان- عمدتاً مربوط به دوره چند ماهه انتخابات و منحصر در معرفی نامزد و تلاش برای جلب اجماع اصولگرایان بوده است، حال آن که این فعالیت ها با همه ارزشمندی، حرکت در سطح است و الگوی تاثیرگذارتر و مطلوب تر، آن است که این ساز وکارها از حالت فصلی و مقطعی و انتخاباتی، خارج و تبدیل به باشگاه ها، اتاق فکرها و حلقه های دایمی هم اندیشی و همدلی در جهت مدل سازی، برنامه نویسی و تصمیم سازی های بلندمدت شود. طبیعی است که نامزدبازی! کار به مراتب آسان تر و جذاب تری است تا نظریه پردازی، نقادی، مدل نویسی، تدوین برنامه وکادرسازی. اگر برای نوع جریان های سیاسی، حضور در امر انتخابات امری جذاب، باکلاس و آسان به نظر می رسد، شق دوم فعالیت ها معمولا جزو کارهای سخت، حوصله بر، کم جلوه و به اصطلاح کار کارگری تلقی می شود و معمولا کم طرفدار است. در تمهید ساز وکار جدید، قبل از هرچیز باید این تلقی را از ذهن ها زدود تا بتوان به پیشواز تهدیدها و چالش ها و حل مسائل رفت.
اگر این سختی را به جان نخریدیم و در رقابت های کم عمق متوقف ماندیم، باید بر جای ماندن چالش ها و تشدید مشکلات را به جان بخریم و در آینده، سختی و هزینه مضاعفی را به دوش بکشیم.اگر در این متوقف ماندیم که مثلاً حداد عادل رئیس مجلس می شود یا لاریجانی، از کدام حمایت کنیم و احیاناً زیر پای دیگری را خالی نماییم، یا به صرافت افتادیم که برای انتخابات ریاست جمهوری آینده از همین حالا به تبلیغ کدام نامزد بپردازیم و کدام را نفی کنیم؛ بعید است که دیگر فرصت یا زمینه همدلی و همفکری مؤثر باقی بماند و به چالشی-داخلی یا خارجیجی- اندیشیده شود، چه رسد به اینکه آن چالش مرتفع گردد.
فرمول عملی، عقلی و شرعی این است که به جای آن که هر رجل سیاسی و حواریون و طرفداران دو آتشه او بپرسند چه سهمی از قدرت به ما می رسد، این گونه از خود بپرسند و پاسخ دهند که «سهم و مسئولیت ما در برداشتن بار خدمتگزاری و پاسداری از حریم انقلاب چیست و ما چقدر در به هم رساندن دل ها و فکرها و برنامه ها از خود هزینه کرده ایم». لازمه چنین وضعیتی البته غایت محوری، روند محوری و اخلاق محوری به جای شخص محوری و نامزد محوری و تک روی است. فربهی بی اندازه چهره ها و رجال به گونه ای که بزرگ تر از اهداف و آرمان ها تلقی شوند و اشخاص جای اصول و مقدم بر آنها بنشینند، آفت بزرگی است که متاسفانه از سوی برخی طرفداران دوآتشه تندمزاج یا «فرصت طلب»- با این تلقی که اگر فلان رجل باشد من هم در موقعیتی هستم- یا احیاناً نفوذی ترویج می شود. شخصیت ها محترمند اما اصول و اهداف از آنها محترم تر است. بدنه اصولگرایی نباید با تصلب و تعصب روی اشخاص، مقدمه اختلاف های لاینحل و پراکندگی و درگیری با هم را فراهم کنند و راه تفاهم را به روی همان چهره ها ببندند.
اختلاف افکنی با شیوه های جدید و عملیات روانی وسیع برای رویارو قرار دادن چهره ها و جریان های اصولگرا، کانون طراحی های جبهه ضدانقلاب خارجی و عمله های سیاسی- رسانه ای آنها در داخل کشور است. با تکریم و احترام و رحمت و محبت نسبت به هم به جای میل به استخدام دیگران در خدمت خود می توان بر بسیاری از این دام گذاری های دشمنان اصولگرایی فائق آمد. اگر هم اختلاف در سلایق و برداشت ها و شیوه ها و برنامه هاست، چاره آن نه در سخنرانی های یکطرفه و آتشین و نامه پراکنی و مجادله، بلکه در گفت و شنید و تفاهم و تصمیم سازی جمعی است. اهتمام به تولید نظریه و مدل و تصمیم در فرآیندهای جمعی، ملاط و چسب اصلی انسجام در سازمان اصولگرایان است. از این طریق می توان جلوی ریزش ها و پراکندگی و تقابل را گرفت بلکه هر روز بر رونق و شوکت و برکت اصولگرایی افزود.
تجدید سازمان اصولگرایی مستلزم نگاه و تعریف تازه هر یک از ما نسبت به خویش است؛ با طرح این پرسش مقدماتی که سهم و مسئولیت ما در قوت بخشیدن به انسجام این سازمان و تدوین مدل و نقشه راه «توسعه اسلامی-ایرانی» چیست؟
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید