چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
آزادی فلسفی و عرفانی از دیدگاه امام علی(ع)
حجةالاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی
«آزادی» از مقولاتی است كه پیوسته برای انسانها جاذبه داشته و همیشه به عنوان بحث روز مطرح بوده است. طی یك سال اخیر مجددا این بحث در كشورمان رونق بیشتری یافته و به ویژه در محافل روشنفكری بازار گرمتری یافته است. ما اصل طرح این مباحث را به فال نیك میگیریم و معتقدیم در صورتی كه این مباحث در صراط صحیحی هدایت شوند زمینهساز رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه خواهد بود. به دو شرط:
۱ـ آن كه با این مباحث به صورتی استدلالی و برهانی برخوردشده و از غوغاسالاری و شعارزدگی پرهیز شود. بدون تردید برخورد جنجالی با این مسأله نه تنها زمینهساز رشد نخواهد بود كه سبب خواهد شد كه معنای صحیح مورد قبول آزادی نیز مورد انكار قرار گرفته، منزوی شود.
۲ـ باید برای بررسی این مقولات از دیدگاه اسلام از یكسونگری و تفسیر یك بُعدی پرهیز شود كه بیشترین ضربهها را به اسلام كسانی زدهاند كه اسلام را یك بُعدی تفسیر كردهاند.
معانی آزادی
«آزادی» در حوزههای مختلف معانی گوناگونی مییابد.
«آزادی» در حوزه مقولات فلسفی به معنای «آزادی» انسان در انتخاب راه است.
«آزادی» در حوزه مقولات عرفانی به معنای وارهیدگی از وابستگیها است و به معنای قطع علائق و رشتههایی كه انسان را به اسارت میكشد و «آزادی» در مقولات اجتماعی و سیاسی عمدتا به معنای آزادی عقیده و بیان و قلم است كه مباحث روز حول همین محور است.
مقوله آزادی عرفانی و فلسفی مورد اختلاف نظر در مباحث فعلی روز نیست و نباید این دو را با مباحث كنونی جامعه در باب آزادی درآمیخت. به یاری خداوند در این مقاله كوتاه سخنی پیرامون آزادی فلسفی و عرفانی از دیدگاه امام علی(ع) خواهیم داشت و در مقاله آینده از آزادی سیاسی و اجتماعی از دیدگاه امامعلی(ع) سخن خواهیم گفت انشاءالله.اسلام دین فطرت است و در این دین افراط و تفریط راه ندارد.
آزادی فلسفی
مقصود از آزادی فلسفی آزادی انسان در انتخاب راه است. از دیدگاه اسلام انسان در انتخاب راه خویش آزاد است نه آزادگی و وانهادگی كه طرفداران تفویض میگویند كه به همان میزان كه «جبر» محكوم است، تفویض نیز نادرست است. منطق پیروان مكتب اهل بیت(ع) منطق امامان(ع) است كه فرمودند: «لاجبر و لاتفویض بل امرٌ بین الامرین» نه جبر درست است نه تفویض كه بین این دو مورد تأیید است. كه البته درك این خط اعتدال كار آسانی نیست.امام راحل(ره) در این زمینه میفرمایند: «والانصاف ان الامر بین الامرین بالمعنی المستفاد من الاخبار والقائم علیه البرهان الدقیق لایمكن تحمیل الاعتقاد به الی فضلاء الناس فضلاً عن عوامهم و عامتهم و لهذا تری انه قلّ ما یتفق لاحد تحقیق الحق فیه و سلوك مسلك الامر بین الامرین من دون الوقوع فی احد الطرفین ای الجبر والتفویض سیّما الثانی؛۱ انصاف آن است كه امر بینالامرین كه از اخبار استفاده شده و برهان دقیق علمی بر آن قائم است به گونهای است كه نمیتوان اعتقاد به آن را برای فضلاء تفهیم كرد تا چه رسد عوام و عموم مردم. بدین جهت است كه میبینی كه كم اتفاق میافتد كه در این مباحث انسان در فرودگاه «حق» لنگر اندازد و پیوسته به این سو یا آن سو میغلتد به ویژه جانب تفویض.»
امام علی(ع) به هنگامی كه از صفین بازگشت پیرمردی برخاست و گفت: اخبرنا یا امیرالمؤمنین عن مسیرنا الی أهل الشام أبقضاء من الله و قدر؟ خواستم از حركت به سوی شام و شامیان سؤال كنم آیا این به قضاء و قدر الهی بود.
حضرت فرمود: والّذی فلق الحبة و برء النسمة ما وطئنا موطئا و لاهبطنا وادیا و لاعلونا قلعة الا بقضائه و قدره.
سوگند به آن كس كه دانه را (در نخستین جنبش حیات) در زیر زمین شكافته و آدمیان را آفریده هیچ گامی برنداشتیم و به هیچ درهای فرود نیامدیم و از هیچ نقطهای بالا نرفتیم مگر این كه به «قضا و قدر» الهی بود.پیر مرد گفت: عندالله احتسب عنائی ما اری لی من الاجر شیئا.
بنابراین رنج ما بیحاصل بود و این مصیبت را باید به حساب پروردگار بگذاریم زیرا هیچ پاداشی نخواهیم داشت.»امام علی(ع) فرمود: مه ایها الشیخ بل عظم الله اجركم فی مسیركم و انتم سائرون و فی مقامكم و انتم مقیمون و فی منصرفكم و انتم منصرفون و لمتكونوا فی شیء من حالاتكم مكرهین و لا الیها مضطرین.آرام باش ای پیرمرد، خداوند پاداش بزرگی به هنگام رفتن و بازگشت برای شما مقرر داشته و هیچ گاه در هیچ حالی مجبور نبودهاید.
فقال الشیخ كیف والقضاء والقدر مساقانا.
پیرمرد گفت چگونه؟ بااین كه قضا و قدر ما را در این مسیر قرار داد.
حضرت فرمود: ویحك لعلّك ظننت قضاءا لازما و قدرا حتما لو كان كذلك لبطل الثواب والعقاب والوعد والوعید والامر والنهی و لمتأت لائمة من الله لمذنب و لامحمدة لمسیء و لمیكن المحسن اولی بالمدح من المسیء و لا المسیء اولی بالذّم من المحسن.وای بر تو گویا گمان كردی قضاء لازم و قدر حتمی در كار است و ما مجبوریم! اگر چنین باشد ثواب و عقاب باطل میگردد وعد و وعید مفهوم نخواهد داشت، نیكوكار از بدكار سزاوارتر به ستایش نیست و نه بدكار بیش از نیكوكار در خور مذمّت، نباید گنهكار سرزنش گردد و نه اطاعت كننده مدح شود.
تلك مقالة عبدة الاوثان و جنود الشیطان و شهود الزور و اهل العمی عن الصواب و هم قدریة هذه الامة و مجوسها.این گفتار و عقیده بتپرستان و لشگریان شیطان و گواهان باطل و نابینایان در برابر حق است و آنها جبریون و مجوس این امتند.ان الله تعالی امر تخییرا و كلّف یسیرا و لمیعص مغلوبا و لمیطع مكروها و لمیرسل الرسل عبثا و لمیخلق السماوات و ما بینهما باطلاً ذلك ظن الّذین كفروا فویل للّذین كفروا من النار.خداوند امر اختیاری كرده است و تكالیف آسان نموده است نه كسی را مجبور به معصیت و نه مجبور به اطاعت نموده است و پیامبران را بیهوده نفرستاده و زمین و آسمان و آن چه در میان آنها است بیهوده نیافریده است، این گمان كافران است و وای بر آنها از آتش دوزخ.فقال الشیخ و ما القضاء والقدر اللّذان ماصرنا الاّ بهما.پیرمرد بار دیگر پرسید پس این قضاء و قدر كه ما را به این راه فرستاد چه بود؟
حضرت فرمود: هو الامر من الله تعالی و الحكم و تلا قوله تعالی «و قضی ربك الاّ تعبدوا الاّ ایّاه».
منظور فرمان و حكم خداست، سپس این آیه «و قضی ربك...» را تلاوت كرده پروردگارت فرمان داده كه جز او نپرستید.۲
در این سخن مولا به تفصیل نظریه اسلام را در باب آزادی و اختیار انسان بیان كرده است. از سؤالِ سؤال كننده پیداست كه او حركت به سوی شام را یك نوع قضاء و قدر تكوینی اجباری پنداشته و لذا آن را مخالف با مسأله اجر و پاداش كه وابسته به اختیار است میدانسته ولی امام(ع) از آن رو كه سخن از افعال و اعمال اختیاری بوده است آن را به قضاء و قدر تشریعی تفسیر فرمود كه ما هیچ گامی از روی هوس برنداشتیم بلكه تماما به فرمان خداوند و طبق برنامه او بود.۳
در منابع اسلامی به ویژه قرآن و نهج البلاغه دلایل زیادی وجود دارد كه انسان را در برابر اعمال خود مسئول میشناسد و مسئله آزادی اراده و استفاده از تلاش و كوشش و سعی و جهاد را اساس موفقیّت انسان در پیشبرد هدفها معرفی نموده است. نام این آزادی، آزادی فلسفی است.
آزادی عرفانی
معنای دیگر آزادی، آزادی عرفانی است، آزادی عرفانی به معنای زهد و وارستگی و قطع همه رشتهها و علائق دنیوی است.
بیار باده كه بنیاد عمر بر بادست بیا كه قصر امل سخت سست بنیادست
زهرچه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است غلام همّت آنم كه زیر چرخ كبود
كه خاطر از همه غمها به مهر او شاد است مگر تعلق خاطر به ماهرخساری
سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست چه گویمت كه به میخانه دوش مست و خراب
نشیمن تو نه این كنج محنتآباد است كه ای بلند نظر شاهباز سدره نشین
ندانمت كه در این دامگه چه افتادست۴ ترا زكنگره عرش میزنند صفیر
امام علی(ع) در نهج البلاغه از این آزادگی با تعابیر گوناگونی یاد كرده است. در یك سخن آنان كه مردانه وابستگی به دنیا را وامینهند «حرّ» و آزاده مینامد:
«الا حرٌّ یدع هذه اللماظة لاهلها انّه لیس لانفسكم ثمن الاّ الجنّة فلاتبیعوها الاّ بها؛۵ آیا آزادمردی پیدا میشود كه این تهمانده دنیا را به اهلش واگذارد، بدانید جان شما بهایی جز بهشت ندارد به كمتر از آن نفروشید.»
جهان جیفه نزد كركس انداز۶ اگر خواهی كه گردی مرغ پرواز
كه زیر بار فلك هم نرفته شانه ما همین بس ز آزادگی نشانه ما
هر آن سری كه نشد خاك آستانه ما۷ ز دست حادثه پا مال شد به صدخواری
در سخنی دیگر حضرت فرمود:
«الدّنیا دار ممرّ لا دار مقرّ والنّاس فیها رجلان رجل باع فیها نفسه فاوبقه و رجل اشتری نفسه فاعتقه؛۸ دنیا گذرگاه است نه قرارگاه، مردم در این معبر و گذرگاه بر دو دستهاند: برخی خود را میفروشند و برده میسازند و خویشتن را تباه میكنند، و برخی بر عكس خویشتن را میخرند و آزاد میسازند.
در غریبی مانده باشی بسته پا تا به كی از هد هد شهر سبا
بر فراز لامكان پرواز كن جهد كن این بند از پا باز كن
یوسفی یوسف بیا از چه برون تا به كی در چاه طَبعی سرنگون
وارهی از جسم و روحانی شوی۹ تا عزیز مصر ربّانی شوی
وابستگی به دنیا اسارت است و ذلّت و آزادمردان جهان عارفان وارسته است كه پشیزی برای دنیا ارج قائل نیستند.
امام علی(ع) طمع را بردگی میداند «الطمع رقّ مؤبد؛۱۰ طمع بردگی جاودان است.
از حیات راستینت كرد دور طمع ذوق این حیات پرغرور
بر تو پوشاند یقین را بیگمان پس طمع كورت كند نیكو بدان
در تو صد كوری فزاید از طمع حق تو را باطل نماید از طمع
تا نهی پا بر سر آن آستان۱۱ از طمع بیزار شو چو راستان
و مصداق واقعی این آزادگان مولی علی(ع) است، حضرت در سخنی دنیا را مخاطب قرار داده و میفرماید: الیك عنّی یا دنیا فحبلك علی غاربك قد انسللت من مخالبك و افلت من حبائلك؛ دورشو از من ای دنیا افسارت را بردوشت انداختم از چنگالهای درنده تو خود را رهانیدهام و از دامهای تو جستهام.
اعزبی عنّی فوالله لا اذلّ لك فتستذلینی و لا اسلس لك فتقودینی؛ دور شو به خدای سوگند كه رام تو و ذلیل تو نخواهم شد كه هر جا بخواهی مرا به خواری به دنبال خود بكشی و مهار خود را به دست تو نخواهم داد كه به هر سو بخواهی ببری.۱۲
این زهد مولا شورشی است علیه زبونی در برابر لذتها، طغیانی است علیه عجز و ضعف در برابر حاكمیت میلها، عصیان و سرپیچی است علیه بندگی دنیا و نعمتهای آن و این یعنی آزادی عرفانی.۱۳
در سخنی مولی فرمود:
«لایسترقنك الطمع و قد جعلك الله حُرّا؛۱۴ طمع تو را به اسارت درنیاورد در حالی كه خداوند آزادت آفریده است.
آوازه و شهرت را در زهد و رضا گیری بیرنگ شو بیرنگ تا رنگ خدا گیری
و در سخنی دیگر وارهیدگان از اسارت شهوت را حرّ مینامد «من ترك الشهوات كان حرّا؛۱۵ آن كه شهوات خواستههای نفسانی دنیایی را وارهد او حرّ است.
معنای آزادی، آزادی اجتماعی و سیاسی است كه محور بحثهای روز است و از مهمترین شعب آن آزادی عقیده و بیان و قلم است كه به یاری خداوند در مقاله آینده به بحث پیرامون آن از دیدگاه امام علی(ع) میپردازیم. ان شاء الله.
پاورقیها:
۱۳ ) در این زمینه مراجعه كنید به كتاب سیری در نهجالبلاغه، از ص۲۳۰ تا ۲۳۸.
۱۲ ) نهج البلاغه، نامه۴۵.
۱۰ ) نهج البلاغه، حكمت ۱۸۰.
۱۱ ) دیوان مثنوی معنوی، ص۵۶.
۱۵ ) تحف العقول، ص۱۰۰.
۱ ) كتاب الطهارة، ج۳، ص۳۴۱.
۱۴ ) غرر الحكم.
۲ ) اصول كافی، ج۱، ص۱۵۵. در نهج البلاغه كلمه قصار ۷۸ بخشی از این گفتار آمده است.
۳ ) به كتاب انگیزه پیدایش مذهب از صفحه ۱۷ تا صفحه ۴۰ مراجعه فرمایید.
۴ ) دیوان حافظ به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، ص۱۸ و ۱۹.
۵ ) نهج البلاغه، حكمت ۴۵۶.
۶ ) مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، گلشنراز، ص۱۰۶.
۷ ) دیوان فرخی یزدی، ص۸۷.
۸ ) نهج البلاغه، حكمت ۱۳۳.
۹ ) دیوان شیخ بهایی، ص۱۲۵.
«آزادی» از مقولاتی است كه پیوسته برای انسانها جاذبه داشته و همیشه به عنوان بحث روز مطرح بوده است. طی یك سال اخیر مجددا این بحث در كشورمان رونق بیشتری یافته و به ویژه در محافل روشنفكری بازار گرمتری یافته است. ما اصل طرح این مباحث را به فال نیك میگیریم و معتقدیم در صورتی كه این مباحث در صراط صحیحی هدایت شوند زمینهساز رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه خواهد بود. به دو شرط:
۱ـ آن كه با این مباحث به صورتی استدلالی و برهانی برخوردشده و از غوغاسالاری و شعارزدگی پرهیز شود. بدون تردید برخورد جنجالی با این مسأله نه تنها زمینهساز رشد نخواهد بود كه سبب خواهد شد كه معنای صحیح مورد قبول آزادی نیز مورد انكار قرار گرفته، منزوی شود.
۲ـ باید برای بررسی این مقولات از دیدگاه اسلام از یكسونگری و تفسیر یك بُعدی پرهیز شود كه بیشترین ضربهها را به اسلام كسانی زدهاند كه اسلام را یك بُعدی تفسیر كردهاند.
معانی آزادی
«آزادی» در حوزههای مختلف معانی گوناگونی مییابد.
«آزادی» در حوزه مقولات فلسفی به معنای «آزادی» انسان در انتخاب راه است.
«آزادی» در حوزه مقولات عرفانی به معنای وارهیدگی از وابستگیها است و به معنای قطع علائق و رشتههایی كه انسان را به اسارت میكشد و «آزادی» در مقولات اجتماعی و سیاسی عمدتا به معنای آزادی عقیده و بیان و قلم است كه مباحث روز حول همین محور است.
مقوله آزادی عرفانی و فلسفی مورد اختلاف نظر در مباحث فعلی روز نیست و نباید این دو را با مباحث كنونی جامعه در باب آزادی درآمیخت. به یاری خداوند در این مقاله كوتاه سخنی پیرامون آزادی فلسفی و عرفانی از دیدگاه امام علی(ع) خواهیم داشت و در مقاله آینده از آزادی سیاسی و اجتماعی از دیدگاه امامعلی(ع) سخن خواهیم گفت انشاءالله.اسلام دین فطرت است و در این دین افراط و تفریط راه ندارد.
آزادی فلسفی
مقصود از آزادی فلسفی آزادی انسان در انتخاب راه است. از دیدگاه اسلام انسان در انتخاب راه خویش آزاد است نه آزادگی و وانهادگی كه طرفداران تفویض میگویند كه به همان میزان كه «جبر» محكوم است، تفویض نیز نادرست است. منطق پیروان مكتب اهل بیت(ع) منطق امامان(ع) است كه فرمودند: «لاجبر و لاتفویض بل امرٌ بین الامرین» نه جبر درست است نه تفویض كه بین این دو مورد تأیید است. كه البته درك این خط اعتدال كار آسانی نیست.امام راحل(ره) در این زمینه میفرمایند: «والانصاف ان الامر بین الامرین بالمعنی المستفاد من الاخبار والقائم علیه البرهان الدقیق لایمكن تحمیل الاعتقاد به الی فضلاء الناس فضلاً عن عوامهم و عامتهم و لهذا تری انه قلّ ما یتفق لاحد تحقیق الحق فیه و سلوك مسلك الامر بین الامرین من دون الوقوع فی احد الطرفین ای الجبر والتفویض سیّما الثانی؛۱ انصاف آن است كه امر بینالامرین كه از اخبار استفاده شده و برهان دقیق علمی بر آن قائم است به گونهای است كه نمیتوان اعتقاد به آن را برای فضلاء تفهیم كرد تا چه رسد عوام و عموم مردم. بدین جهت است كه میبینی كه كم اتفاق میافتد كه در این مباحث انسان در فرودگاه «حق» لنگر اندازد و پیوسته به این سو یا آن سو میغلتد به ویژه جانب تفویض.»
امام علی(ع) به هنگامی كه از صفین بازگشت پیرمردی برخاست و گفت: اخبرنا یا امیرالمؤمنین عن مسیرنا الی أهل الشام أبقضاء من الله و قدر؟ خواستم از حركت به سوی شام و شامیان سؤال كنم آیا این به قضاء و قدر الهی بود.
حضرت فرمود: والّذی فلق الحبة و برء النسمة ما وطئنا موطئا و لاهبطنا وادیا و لاعلونا قلعة الا بقضائه و قدره.
سوگند به آن كس كه دانه را (در نخستین جنبش حیات) در زیر زمین شكافته و آدمیان را آفریده هیچ گامی برنداشتیم و به هیچ درهای فرود نیامدیم و از هیچ نقطهای بالا نرفتیم مگر این كه به «قضا و قدر» الهی بود.پیر مرد گفت: عندالله احتسب عنائی ما اری لی من الاجر شیئا.
بنابراین رنج ما بیحاصل بود و این مصیبت را باید به حساب پروردگار بگذاریم زیرا هیچ پاداشی نخواهیم داشت.»امام علی(ع) فرمود: مه ایها الشیخ بل عظم الله اجركم فی مسیركم و انتم سائرون و فی مقامكم و انتم مقیمون و فی منصرفكم و انتم منصرفون و لمتكونوا فی شیء من حالاتكم مكرهین و لا الیها مضطرین.آرام باش ای پیرمرد، خداوند پاداش بزرگی به هنگام رفتن و بازگشت برای شما مقرر داشته و هیچ گاه در هیچ حالی مجبور نبودهاید.
فقال الشیخ كیف والقضاء والقدر مساقانا.
پیرمرد گفت چگونه؟ بااین كه قضا و قدر ما را در این مسیر قرار داد.
حضرت فرمود: ویحك لعلّك ظننت قضاءا لازما و قدرا حتما لو كان كذلك لبطل الثواب والعقاب والوعد والوعید والامر والنهی و لمتأت لائمة من الله لمذنب و لامحمدة لمسیء و لمیكن المحسن اولی بالمدح من المسیء و لا المسیء اولی بالذّم من المحسن.وای بر تو گویا گمان كردی قضاء لازم و قدر حتمی در كار است و ما مجبوریم! اگر چنین باشد ثواب و عقاب باطل میگردد وعد و وعید مفهوم نخواهد داشت، نیكوكار از بدكار سزاوارتر به ستایش نیست و نه بدكار بیش از نیكوكار در خور مذمّت، نباید گنهكار سرزنش گردد و نه اطاعت كننده مدح شود.
تلك مقالة عبدة الاوثان و جنود الشیطان و شهود الزور و اهل العمی عن الصواب و هم قدریة هذه الامة و مجوسها.این گفتار و عقیده بتپرستان و لشگریان شیطان و گواهان باطل و نابینایان در برابر حق است و آنها جبریون و مجوس این امتند.ان الله تعالی امر تخییرا و كلّف یسیرا و لمیعص مغلوبا و لمیطع مكروها و لمیرسل الرسل عبثا و لمیخلق السماوات و ما بینهما باطلاً ذلك ظن الّذین كفروا فویل للّذین كفروا من النار.خداوند امر اختیاری كرده است و تكالیف آسان نموده است نه كسی را مجبور به معصیت و نه مجبور به اطاعت نموده است و پیامبران را بیهوده نفرستاده و زمین و آسمان و آن چه در میان آنها است بیهوده نیافریده است، این گمان كافران است و وای بر آنها از آتش دوزخ.فقال الشیخ و ما القضاء والقدر اللّذان ماصرنا الاّ بهما.پیرمرد بار دیگر پرسید پس این قضاء و قدر كه ما را به این راه فرستاد چه بود؟
حضرت فرمود: هو الامر من الله تعالی و الحكم و تلا قوله تعالی «و قضی ربك الاّ تعبدوا الاّ ایّاه».
منظور فرمان و حكم خداست، سپس این آیه «و قضی ربك...» را تلاوت كرده پروردگارت فرمان داده كه جز او نپرستید.۲
در این سخن مولا به تفصیل نظریه اسلام را در باب آزادی و اختیار انسان بیان كرده است. از سؤالِ سؤال كننده پیداست كه او حركت به سوی شام را یك نوع قضاء و قدر تكوینی اجباری پنداشته و لذا آن را مخالف با مسأله اجر و پاداش كه وابسته به اختیار است میدانسته ولی امام(ع) از آن رو كه سخن از افعال و اعمال اختیاری بوده است آن را به قضاء و قدر تشریعی تفسیر فرمود كه ما هیچ گامی از روی هوس برنداشتیم بلكه تماما به فرمان خداوند و طبق برنامه او بود.۳
در منابع اسلامی به ویژه قرآن و نهج البلاغه دلایل زیادی وجود دارد كه انسان را در برابر اعمال خود مسئول میشناسد و مسئله آزادی اراده و استفاده از تلاش و كوشش و سعی و جهاد را اساس موفقیّت انسان در پیشبرد هدفها معرفی نموده است. نام این آزادی، آزادی فلسفی است.
آزادی عرفانی
معنای دیگر آزادی، آزادی عرفانی است، آزادی عرفانی به معنای زهد و وارستگی و قطع همه رشتهها و علائق دنیوی است.
بیار باده كه بنیاد عمر بر بادست بیا كه قصر امل سخت سست بنیادست
زهرچه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است غلام همّت آنم كه زیر چرخ كبود
كه خاطر از همه غمها به مهر او شاد است مگر تعلق خاطر به ماهرخساری
سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست چه گویمت كه به میخانه دوش مست و خراب
نشیمن تو نه این كنج محنتآباد است كه ای بلند نظر شاهباز سدره نشین
ندانمت كه در این دامگه چه افتادست۴ ترا زكنگره عرش میزنند صفیر
امام علی(ع) در نهج البلاغه از این آزادگی با تعابیر گوناگونی یاد كرده است. در یك سخن آنان كه مردانه وابستگی به دنیا را وامینهند «حرّ» و آزاده مینامد:
«الا حرٌّ یدع هذه اللماظة لاهلها انّه لیس لانفسكم ثمن الاّ الجنّة فلاتبیعوها الاّ بها؛۵ آیا آزادمردی پیدا میشود كه این تهمانده دنیا را به اهلش واگذارد، بدانید جان شما بهایی جز بهشت ندارد به كمتر از آن نفروشید.»
جهان جیفه نزد كركس انداز۶ اگر خواهی كه گردی مرغ پرواز
كه زیر بار فلك هم نرفته شانه ما همین بس ز آزادگی نشانه ما
هر آن سری كه نشد خاك آستانه ما۷ ز دست حادثه پا مال شد به صدخواری
در سخنی دیگر حضرت فرمود:
«الدّنیا دار ممرّ لا دار مقرّ والنّاس فیها رجلان رجل باع فیها نفسه فاوبقه و رجل اشتری نفسه فاعتقه؛۸ دنیا گذرگاه است نه قرارگاه، مردم در این معبر و گذرگاه بر دو دستهاند: برخی خود را میفروشند و برده میسازند و خویشتن را تباه میكنند، و برخی بر عكس خویشتن را میخرند و آزاد میسازند.
در غریبی مانده باشی بسته پا تا به كی از هد هد شهر سبا
بر فراز لامكان پرواز كن جهد كن این بند از پا باز كن
یوسفی یوسف بیا از چه برون تا به كی در چاه طَبعی سرنگون
وارهی از جسم و روحانی شوی۹ تا عزیز مصر ربّانی شوی
وابستگی به دنیا اسارت است و ذلّت و آزادمردان جهان عارفان وارسته است كه پشیزی برای دنیا ارج قائل نیستند.
امام علی(ع) طمع را بردگی میداند «الطمع رقّ مؤبد؛۱۰ طمع بردگی جاودان است.
از حیات راستینت كرد دور طمع ذوق این حیات پرغرور
بر تو پوشاند یقین را بیگمان پس طمع كورت كند نیكو بدان
در تو صد كوری فزاید از طمع حق تو را باطل نماید از طمع
تا نهی پا بر سر آن آستان۱۱ از طمع بیزار شو چو راستان
و مصداق واقعی این آزادگان مولی علی(ع) است، حضرت در سخنی دنیا را مخاطب قرار داده و میفرماید: الیك عنّی یا دنیا فحبلك علی غاربك قد انسللت من مخالبك و افلت من حبائلك؛ دورشو از من ای دنیا افسارت را بردوشت انداختم از چنگالهای درنده تو خود را رهانیدهام و از دامهای تو جستهام.
اعزبی عنّی فوالله لا اذلّ لك فتستذلینی و لا اسلس لك فتقودینی؛ دور شو به خدای سوگند كه رام تو و ذلیل تو نخواهم شد كه هر جا بخواهی مرا به خواری به دنبال خود بكشی و مهار خود را به دست تو نخواهم داد كه به هر سو بخواهی ببری.۱۲
این زهد مولا شورشی است علیه زبونی در برابر لذتها، طغیانی است علیه عجز و ضعف در برابر حاكمیت میلها، عصیان و سرپیچی است علیه بندگی دنیا و نعمتهای آن و این یعنی آزادی عرفانی.۱۳
در سخنی مولی فرمود:
«لایسترقنك الطمع و قد جعلك الله حُرّا؛۱۴ طمع تو را به اسارت درنیاورد در حالی كه خداوند آزادت آفریده است.
آوازه و شهرت را در زهد و رضا گیری بیرنگ شو بیرنگ تا رنگ خدا گیری
و در سخنی دیگر وارهیدگان از اسارت شهوت را حرّ مینامد «من ترك الشهوات كان حرّا؛۱۵ آن كه شهوات خواستههای نفسانی دنیایی را وارهد او حرّ است.
معنای آزادی، آزادی اجتماعی و سیاسی است كه محور بحثهای روز است و از مهمترین شعب آن آزادی عقیده و بیان و قلم است كه به یاری خداوند در مقاله آینده به بحث پیرامون آن از دیدگاه امام علی(ع) میپردازیم. ان شاء الله.
پاورقیها:
۱۳ ) در این زمینه مراجعه كنید به كتاب سیری در نهجالبلاغه، از ص۲۳۰ تا ۲۳۸.
۱۲ ) نهج البلاغه، نامه۴۵.
۱۰ ) نهج البلاغه، حكمت ۱۸۰.
۱۱ ) دیوان مثنوی معنوی، ص۵۶.
۱۵ ) تحف العقول، ص۱۰۰.
۱ ) كتاب الطهارة، ج۳، ص۳۴۱.
۱۴ ) غرر الحكم.
۲ ) اصول كافی، ج۱، ص۱۵۵. در نهج البلاغه كلمه قصار ۷۸ بخشی از این گفتار آمده است.
۳ ) به كتاب انگیزه پیدایش مذهب از صفحه ۱۷ تا صفحه ۴۰ مراجعه فرمایید.
۴ ) دیوان حافظ به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، ص۱۸ و ۱۹.
۵ ) نهج البلاغه، حكمت ۴۵۶.
۶ ) مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، گلشنراز، ص۱۰۶.
۷ ) دیوان فرخی یزدی، ص۸۷.
۸ ) نهج البلاغه، حكمت ۱۳۳.
۹ ) دیوان شیخ بهایی، ص۱۲۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست