سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا
آیا اتمام نفت، به معنای پایان آمریکاست؟

تأمین نفت باثبات و ارزان، یكی از اهداف كلیدی آمریكا در قرن بیستم به شمار میرفته است. در قرن بیستم، دولت آمریكا كه با دو گزینه كاهش مصرف و یا استفاده از زور جهت تأمین تقاضای روبه رشد خود روبه رو بود، گزینه دوم را برگزید. نویسنده معتقد است، ایالات متحده كه با دارا بودن كمتر از ۴% جمعیت دنیا، ۲۶% نفت جهان را مصرف میكند و نرخ رشد مصرف آن با رشدی صعودی همراه بوده است، به سیاست دولتی ارائه شدهای با عنوان «قاپیدن نفت» روی آورد و تنها بدین ترتیب میتوان سرنگونی حكومت مصدق در ایران، نفوذ نظامی در عربستان، جنگهای اول و دوم خلیجفارس، حضور در افغانستان و در نهایت، دو دهه حضور آمریكا در خلیجفارس را توجیه كرد.
حیات دولت آمریكا در طول تاریخ، همواره وابسته به خرید نفت ارزان بوده است. در حالی كه نفت دنیا در حال اتمام میباشد، راهحل این مشكل كاهش اتكا به نفت در اقتصاد ایالات متحده و یا تداوم استفاده از زور در جهت تأمین ایمن عرضه نفت از سایر نقاط دنیاست.
البته نتایج بهدست آمده از هریك از دو گزینه فوق، چندان درخشان نیست، زیرا در صورت انتخاب اولین گزینه، باید به خاطر داشت كه این كاهش اتكا چندان ساده نخواهد بود، هر چند میتواند به بقای نظامسیاسی دولت آمریكا و اقتصاد این كشور كمك نماید. همچنین در صورت انتخاب دومین گزینه، مطمئناً اقتصاد آمریكا را ویران میكند و تجارب كوتاهمدت ایالات متحده را در بسط دموكراسی در دنیا خدشهدار مینماید.
با بررسی تحولات اخیر كشور آمریكا، روشن میشود كه آنان راهحل دوم را برگزیدهاند؛ بهطوری كه نتایج این گزینه به راحتی قابل مشاهده است. افزایش نجومی بودجه نظامی دولت آمریكا، كسری شدید بودجه ملی و لشكركشی به نقاط مختلف دنیا، همگی جزو اقداماتی است كه آزادیهای مدنی كشورهای دنیا را محدود میكند و در تضادی آشكار با شعارهای دموكراسیخواهانه دولت آمریكاست. هر چند باید به خاطر داشت كه زمان اندكی برای تغییر این انتخاب باقی مانده است، زیرا نتایج این اقدامات هرگز قابل اجتناب نخواهد بود.
دنیا به سرعت در حال مصرف نفت است و این محصول در حال اتمام میباشد. در سال ۲۰۰۰ میلادی، تولید جهانی نفت به ۷۶میلیون بشكه در روز رسیده بود. همچنین پیشبینیها، از تقاضای روزانه ۱۱۲میلیون بشكه نفت در سال ۲۰۲۰ میلادی حكایت میكند كه بیانگر رشد ۴۷درصدی است، اما باید دانست كه روند اضافه شدن به ذخایر ثبت شده نفتی متوقف گردیده و روشن است كه تولید در حجم كنونی، ناپایدار خواهد بود. پیشبینیهای تعدادی از كارشناسان نشان میدهد كه حجم تولیدات نفتی در سال ۲۰۰۰ میلادی به بالاترین حد خود رسیده و از این پس، حجم تولید، روندی رو به كاهش خواهد داشت. روند صعودی تولید و مصرف نفت در ۱۴۵سال گذشته، اینك به اوج خود رسیده است و از اینك زنگ خطر پایان نفت به گوش میرسد. در این سالها، نفت پایهگذار تمدن در همه كشورهای دنیا بوده و علاوه بر اتكای كامل اقتصاد جهان بر نفت، ۱۰۰هزار میلیارد دلار نیز در بخشهای پایین دستی و بالادستی نفت سرمایهگذاری گردیده است. همچنین نرخ كاهش ذخایر این ماده، رشدی معادل ۴برابر حجم اكتشافات جدید نفتی دارد. از سوی دیگر، رشد مصرف نفت در سالهای اخیر خیرهكننده بوده است، بهطوری كه حجم سرانه مصرف آن از سال ۱۹۴۵ میلادی تاكنون پنج برابر گردیده است. البته پیشگامان رشد مصرف نفت در سالهای اخیر، سه كشور هند، چین و برزیل بودهاند كه مصرف آنان دو یا سه برابر سرانه استاندارد دنیاست. در وضعیت كنونی كاهش ذخایر، آمریكا شرایط بحرانیتری خواهد داشت؛ چرا كه با جمعیتی معادل ۴% جمعیت دنیا، ۲۶% كل مصرف نفت را به خود اختصاص داده است. همچنین از ۱۹ میلیون بشكه مصرف روزانه این كشور، فقط ۹ میلیون بشكه آن در داخل آمریكا تولید میگردد. پیشبینیهای وزارت نفت ایالات متحده حاكی از آن است كه نیاز روزانه نفت این كشور در سال ۲۰۲۰میلادی به ۲۵میلیون بشكه میرسد كه فقط ۲۸% آن در داخل آمریكا قابل استخراج است و بقیه آن باید وارد گردد.
بیتردید نفت عامل اصلی تمدن صنعتی دنیا است و بدون دستیابی به آن، هرگز به این مرحله دست نمییافتیم. در دنیای امروز علاوه بر ۶۰۰میلیون خودرو، كلیه خطوط هواپیمایی، كارخانجات شیمیایی و پتروشیمی و پلاستیك و صنایع داروسازی و كشاورزی و گرمایی و غیره به این ماده وابستهاند. همچنین رشد تولیدات محصولات كشاورزی در ۵۰سال اخیر، كاملاً به تولید آفتكشها، حشرهكشها، كودهای شیمیایی و مكانیزاسیون كشاورزی كه مستقیماً به محصولات نفتی وابسته است، مربوط میباشد.
با اتمام ذخایر نفتی، روند كنونی زندگی ما با چالشهایی بنیادی روبهرو گردیده و روابط كشورهای دارای ذخایر نفتی با كشورهای فاقد آن، روندی متفاوت با شرایط كنونی خواهد داشت. البته در شرایط كنونی نیز دارا بودن ذخایر نفتی مرزی بین ثروت كشورهای دارای نفت و كشورهای فاقد آن، به وجود آورده است.
در شرایط كنونی، آمریكا با سه گزینه كاهش حجم مصرف (كه به نظر میرسد مایل به انتخاب آن نیست)، افزایش كارایی مصرف انرژی و یا اطمینان به وجود عرضه كافی نفت از كشورهای نفتی روبه روست. اما در جزوه «سیاستهای ملی انرژی» كه توسط دولت بوش انتشار یافته، صریحاً گزینه سوم انتخاب گردیده است. «قاپیدن نفت» را باید محرك اصلی اقدامات نظامی و سیاستهای امنیت ملی ایالات متحده دانست. در واقع، سیاستهای ۶۰ساله اخیر آمریكا در منطقه خاورمیانه را تنها میتوان در سایه تلاشهای این كشور در راستای كنترل و دستیابی به بزرگترین مكان عرضه نفت توجیه كرد. به عنوان مثال به تأثیرات عمیق آمریكا بر عربستان سعودی توجه كنید. آمریكا در نیمه دوم قرن بیستم، ۲۵% صادرات محصولات نظامی خود را به این كشور فروخته است. مثال دیگر، سرنگونی دولت محمدمصدق در ایران، به دنبال ملی كردن صنعت نفت این كشور در سال ۱۹۵۳ میلادی است. همچنین حمایت از اسرائیل در جنگ ۶ روزه این كشور با اعراب را به خاطر آورید. ایالات متحده اگرچه در باتلاق ویتنام گیر افتاد، اما تلاش نمود تا به دنبال پایان آن جنگ، از پیوستن كشورهای خاورمیانه نظیر ایران و مصر و سوریه و یمن به كشورهای بلوك شرق جلوگیری كند. مثالهای بعدی به حمایتهای آمریكا از رژیم صدامحسین در دوره جنگ ایران و عراق، حمایت از بنلادن در جنگ با اتحاد جماهیر شوروی و در نهایت، اشغال عراق به دلیل مقابله با تجاوزات احتمالی كشور ویران شده عراق به عربستان سعودی مربوط میگردد. در حقیقت با رویكردهای استراتژیك دولت آمریكا در جهت قاپیدن نفت، روند نظامی شدن جامعه آمریكا شدیدتر گردیده است.
دلیل اصلی این اقدامات نظامی و سیاستهای آمریكا را باید در وضعیت جغرافیایی مناطق نفتخیز دنیا جستجو كرد. هماینك ۶۰% كل نفت دنیا در خاورمیانه است كه در سالهای اخیر، نهضتهای بنیادگرانه اسلامی در این منطقه، در تلاشند تا با مبارزه با نفوذ غرب در خاورمیانه، طرحی نو براندازند. به خاطر داشته باشید كه عربستان سعودی با ۲۵% كل ذخایر نفت دنیا، ذخیرهای بیش از كل نفت موجود در آمریكای شمالی و آمریكای جنوبی و اروپا و آفریقا را در خود جای داده است. همچنین هر یك از ۳ كشور ایران و عراق و كویت نیز ۱۰% كل نفت دنیا را در اختیار دارند. علاوه بر این، ۱۵% كل ذخایر نفتی دنیا به دریای خزر تعلق دارد كه در حوزه كشورهای مسلمان قرار دارد. این كشورها دارای فساد اداری بوده و روابطی غیرمستحكم با هم دارند. همچنین افغانستان در چند دهه اخیر به صحنه كشمكشها و درگیریهای نظامی سه كشور آمریكا و شوروی و چین جهت تسلط بر آن، تبدیل شده است.در مجموع، با شرایط گفته شده كنونی كه شامل رشد مصرف و كاهش تولید و ثبات سطح تولید نفت در كشورهای دنیا میباشد، آمریكا با اتخاذ سیاست راهبردی «قاپیدن نفت»، سیاستهای ملی و امنیتی خود را به این سو متمركز نموده است و تلاش میكند تا بر منابع نفتی كشورهای ضعیف تسلط یابد.
این سیاستها، توجیه كننده وجود ۷۰۰پایگاه نظامی آمریكا در سراسر دنیا و ۵۰۰میلیارد دلار هزینه سالانه نظامی(كه بیش از كل مخارج نظامی بقیه كشورهای دنیا) این كشور است؛ و البته به همین دلیل، در آخرین شماره نشریه وزارت دفاع آمریكا چنین میخوانیم: «ایالات متحده باید قدرت اعزام ارتشی كاملاً مجهز را به سراسر دنیا، به همراه پشتیبانی كامل در مواقع بحرانی داشته باشد، حتی اگر این اقدامات با مخالفتها و عكسالعملهای دشمنان ما روبه رو گردد.» و البته به همین دلیل، پنتاگون معتقد است، ارتش كنونی آمریكا برای رویارویی با چالشهای آینده فرآوری ایالات متحده ناكافی است.
البته لشكركشی نظامی ایالات متحده به مناطق مختلف جهان، باعث ایجاد مقاومتهای مردمی و عكسالعملهایی نظامی خواهد شد كه از نتایج انتخاب استراتژی شوم (قاپیدن منابع نفت دنیا) میباشد. البته با نظامی شدن بیش از پیش آمریكا و تضعیف اقتصاد ملی، كل جامعه آمریكا از آثار انتخاب این گزینه آسیب خواهد دید.
اسامه بنلادن در اولین نوار ضبط شده خود پس از حوادث ۱۱سپتامبر، خاطرنشان كرد كه او با سه دلیل به این حملات دست زده است:
۱. خروج نیروهای نظامی آمریكا از عربستان سعودی كه مقدسترین سرزمین اسلامی است.
۲. انتقام مرگ نیم میلیون كودك عراقی كه در سالهای دهه ۹۰میلادی و به دلیل تحریمهای آمریكا جان سپردند.
۳. تنبیه دولت ایالات متحده به دلیل حمایتهای همه جانبه از جنایتهای اسراییل علیه فلسطینیان (میتوان آثار مرتبط به نفت و نیاز آمریكا به كنترل آن را در هر سه دلیل مشاهده نمود.)
اما اینك بخش جدی ماجرا آغاز شده است. در پاسخ به حملات ۱۱سپتامبر، دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریكا اعلام نمود كه ایالات متحده، به یك جنگ ۳۰تا ۴۰ ساله در برابر «اسلام بنیادگرا» وارد شده است. البته در گذشته نیز لینكلن از عبارت «جنگهای داخلی» جهت توجیه تعلیق احكام جزایی و احضاریههای دادگاههای آمریكا استفاده كرد. همچنین روزولت از جنگ جهانی دوم در راستای حمله به ژاپن و لشكركشی به این كشور بهره برد و اینك بوش از عبارت خود ساخته «جنگ علیه تروریسم» جهت محدودیتهای فراوان و احتمالاً دائمی آزادیهای مدنی استفاده میكند.
براساس قانون اخیر كه به «قانون وطندوستی» معروف شده است، هر یك از شهروندان این كشور بدون هیچگونه دلیلی، قابل پیگرد قضایی و دستگیری و حتی اجرای مجازات حبس بدون محاكمه هستند. همچنین این افراد نمیتوانند از وكیل و یا هیأت منصفه استفاده نمایند؛ امكان تجدیدنظر نیز حتی در صورت تصویب مجازات اعدام، نادیده گرفته شده است. بله، این قانون در مورد همه افراد ساكن آمریكا قابل اجراست. همه این محدودیتها كه یادآور حكومت كمونیستی در شوروی است، تنها براساس تصویب یك قانون و در سایه شعار «جنگ علیه تروریسم» به اجرا درمیآید.
البته هرچند تاكنون افراد زیادی با اجرای این قانون محكوم نشدهاند، اما در آینده میتواند مستمسكی جهت محدودیتهای گستردهتر و فراگیرتری در كل ایالات متحده گردد. همچنین شعار «هر كس كه با مخالف ما همكاری كند، دشمن است» شرایط بینالمللی جدیدی را برای آمریكا در سطح دنیا رقم زده است.
اقدامات كنونی دولت آمریكا در جهت تأسیس یك امپراتوری نفتی پیش میرود؛ هر چند ممكن است اقدامی مهلك و غیرقابل بازگشت تلقی گردد. انزوای بیش از پیش آمریكا در دنیا، تداوم حمله به منافع آمریكا در سراسر جهان از سوی كسانی كه منافع نفتی خود را در چنگال ایالات متحده میبینند، محدودیت بیشتر آزادیهای مدنی در سراسر ایالات متحده و نابودی دموكراسی حاكم بر جامعه آمریكا، مهمترین نتایج سیاستهای اتخاذ شده دولت آمریكا در جهت چپاول منابع نفتی سایر كشورها و تأمین عرضه مطمئن نفت در سالهای آینده است. نتایجی كه حتی میتواند به فنای نظام سیاسی و اقتصادی آمریكا منجر گردد.
به نظر میرسد راه نجات از وضعیت فعلی، كاهش اتكا به منابع نفتی و جایگزینی سایر انرژیها به جای نفت است. به این ترتیب، سیاستهای جنگافروزانه و یك جانبهطلبی ایالات متحده نیز تغییر خواهد كرد و نظام مشاركتجویانه و صلحطلبی و ارتباط متعادل با سایر كشورهای دنیا در دستور كار نظام سیاسی آمریكا قرار خواهد گرفت.
با پایان منابع نفتی، تغییراتی اساسی در كلیه بخشهای زندگی پدید خواهد آمد و بهینهسازی مصرف انرژی در دستور كار همه این قسمتها قرار خواهد گرفت. در كشاورزی، نیاز به استفاده از دانش بیوتكنولوژی، جهت تولید بذرهای مقاوم و با نیاز اندك به كودهای شیمیایی و آفتكشها و سموم كشاورزی، گسترش مییابد. همچنین روشنایی منازل و اماكن مختلف، گرمایش و خودروها، با بهبود فرایندها، نیاز خود به نفت را كاهش خواهند داد و با افزایش كارایی، كاهش مصرف و استفاده از جایگزینهای پایدار و طولانی مدت به جای نفت، خود را با دنیای بدون نفت انطباق خواهند داد. البته این اتفاقات به نفع امنیت ملی، اقتصاد و محیط زیست ما نیز خواهد بود.
در بخش امنیت ملی، تلاش ما برای تسلط بر منابع نفتی سایر كشورها پایان مییابد و نیاز به حضور و مداخله در آن مناطق احساس نمیگردد. همچنین بدین ترتیب، حملات تروریستی به منافع آمریكا نیز كاهش یافته و مخارج نیروهای امنیتی و نظامی ایالات متحده در داخل و خارج كشور نیز تقلیل مییابد. صرفهجوییهای ناشی از كاهش سالانه بودجههای نظامی آمریكا كه به صدها میلیارد دلار بالغ میگردد، میتواند در جهت اجرای سیاستهای جایگزینی نفت، به كار گرفته شود. همچنین حفظ نظام دموكراسی كنونی نیز با ارزش خواهد بود.
در بخش اقتصادی، كاهش واردات نفت خام به كاهش كسری بودجه ایالات متحده و همچنین افزایش ایجاد مشاغل فراوان در بخش بهینهسازی مصرف انرژی منجر خواهد شد.
در بخش محیط زیست نیز، كاهش مصرف نفت به بهبود وضعیت محیط زیست و كاهش تولید گازهای گلخانهای منتهی میگردد. «پنتاگون» پیشبینی نموده كه با تغییرات كنونی وضعیت آب و هوا و كاهش منابع آب و محصولات كشاورزی، در بهترین وضعیت، امكان رویارویی هستهای بین كشورها متحمل است. لذا آمریكا با تغییر وضعیت كنونی میتواند شرایط كنونی خود را كه اینك مسرفانهترین وضعیت مصرف نفت را در میان كشورهای مختلف به خود اختصاص داده است، بهبود بخشیده و از تخریب محیط زیست جلوگیری نماید.
اما به خاطر داشته باشید كه تغییر سیاستهای كنونی ایالات متحده به سادگی صورت نخواهد گرفت. ارتش و صنایع سودآور انرژی در آمریكا (كه خانواده بوش در این بخشها سرمایهگذاری سنگینی نمودهاند)، مقاومت زیادی در برابر این تغییر خواهند داشت. اظهارات اخیر بوش در مورد این كه «ما باید مصرف انرژی را تشویق كنیم»! بیانگر چیست؟ و در برابر این جمله چه میتوان گفت؟ همچنین باید گفت كه در شرایط كنونی، شركتهای فعال در بخش انرژی، علاوه بر دریافت یارانه، در تبلیغات خود، مردم را به مصرف بیشتر نفت و محصولات مرتبط با آن نیز تشویق میكنند! و بیدلیل نیست كه دولت بوش در آغاز جنگ خود علیه تروریسم، هرگز نظرات و عقاید، قربانیان این جنگ را جویا نشد.
در پایان باید گفت كه انسانها نمیتوانند بدون بررسی دقیق شرایط، گزینههای فرا روی خویش را برگزینند و سرنوشت یك كشور نباید قربانی نادیده گرفتن شرایط موجود از سوی حاكمان آن گردد. لذا مردم ما باید به دورنمای آینده خود چشم دوخته و آزادی و خردمندی را از دولتمردان حكومتهای خویش بخواهند.
نویسنده: رابرت فریمن
منبع: ماهنامه سیاحت غرب، شماره ۳۳
منبع: ماهنامه سیاحت غرب، شماره ۳۳
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست