جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
در نزدیکی نهیلیسم
کتاب «ما و جهان نیچهای» نوشته بیژن عبدالکریمی در اصل مجموعه مقالاتی است مبتنی بر اسلوب و لحنی خاص در پسزمینه آن و بیانگر دغدغههای روشنفکری که استلزامات برخاسته از، به گفته وی، مدرنیته متاخر یا همان دوره پسامدرن او را به شدت متاثر میسازد و رهیافت انتقادی او به جهان معاصر و جامعه کنونی ما را شکل میدهد. کتاب ریتم تندی دارد. گویی نویسنده همچون کسی که حامل پیام مهمی است به دلیل اهمیت فراوان موضوع و تنگی وقت به سرعت جملاتی به دور از اطناب و تفصیل را بر زبان جاری میسازد و مصر است آن را با دیگران نیز در میان بگذارد. درونمایه اصلی کتاب در پرتو نگاهی پدیدارشناسانه تعامل ما با جهان بیبنیاد نیچهای را بررسی میکند. در راستای این درونمایه اصلی مولفههای جهان نیچهای و نحوه نگرش ما منجر به بر شمردن بنمایههای فراوانی میشود. رویکرد کتاب صبغهای فلسفی دارد. البته کتاب حاوی مباحث فلسفی در معنای متعارف آن نیست بلکه در پی باور نویسنده به نسبت میان تفکر و سیاست و رجوع به یونان یعنی جایی که فیلسوف دغدغه پولیس و اجتماع را دارد هدفش بسط اندیشهای است انتقادی آن هم با سعی در وفادار ماندن به پدیدارشناسی؛ نگاه پدیدارشناسانهای که تفکر متافیزیکی از افلاطون تا نیچه را پشت سر خود دارد، ناقد متافیزیک و فلسفه پیش از خود است و درصدد عبور از فلسفه بنیاداندیش دوران مدرن و در عین حال معتقد به «تفکر» به مثابه رخدادی منحصربهفرد. میتوان از جمله عوامل دخیل در نضج گرفتن اندیشه روشنفکرانی از نسلی که مشخصا در افکار بیژن عبدالکریمی تبلور یافته است، سه عامل عمده را بر شمرد:
۱) مشاهده و تجربه حوادث پر کشمکش انقلاب ۵۷ و پس از آن در اوان جوانی،
۲) سعی در مطالعه نظری و عمیقتر پدیدههای اجتماعی و سیاسی جامعه که منجر به روی آوردن به آرای فیلسوفان و متفکران قارهای قرن بیستم میشود و نیچه، هایدگر و اندیشمندان متاثر از مارکس بازیگران اصلی آنند،
۳) ورود به گفتمان سومی در عرصه روشنفکری ایران با نقد روشنفکران ملهم از عقل روشنگری یا در بند ایدئولوژیهای مارکسیستی ارتدکس. به موجب بصیرتهایی که با رجوع به تفکر در مقام رخدادی یگانه درخشش میگیرند و نقاط تاریک و نادیدنی را بر ملا میکنند و به این ترتیب نویدبخش گشایش افقها و امکانات جدیدیاند، تفکر فلسفی کارکردی انتقادی پیدا میکند. انتقادی که بحرانشناس و بحرانساز است (نقد criticism و بحران crisis همریشهاند). منتقد بیماری را گوشزد میکند و نقاط تاریک هراسانگیز را آشکار میسازد. این کاوش در نفس و بینشی که متعاقب آن به دست میآید قوه شناخت ما را در جهت تغییر و اصلاح و گشودن راههای جدید سوق خواهد داد. آگاهی و هشیاری برآمده از نقد است که توان بر حذر داشتن از سقوط در مهلکات را در خود دارد. چنین نقد درونماندگاری به تعبیر نه چندان گویا و از معنا تهیشده امروزی «بومی» است و درصدد ایجاد «سنت» است. البته سنتی نه از آن نوع که نگرشها و ساختارهای تـئولوژیک و ایدئولوژیک به موجب ملاحظاتی خاص از محتوا تهیاش ساختهاند بلکه سنتی که از نگاه نویسنده کتاب نتیجه تاریخمندی و حیث تاریخی است که فرهنگ، اندیشه و انسان در بستر آن بالیدن میگیرند. پاسخ به که هستیم و هویتمان چیست؟ چه باید کرد؟ درکجا ایستادهایم؟ از خود چه داریم؟ و دیگر پرسشهای از این دست نیز در وهله اول با خوانش و ترجمه، نقد خود و دیگری و آنگاه قوام یافتن سنت درونماندگار اینجایی است که ممکن میشود. مقاله دوم کتاب تحت عنوان «روحانیت شیعه و جهان معاصر» واجد چنین ویژگیهای انتقادی است.
جهانی که عبدالکریمی میشناسد جهان بیبنیاد نهیلیستی است که خدا، انسان و حقیقت در آن مردهاند و ساختارها و سیستمها در قالب ایدئولوژیهای آشکار و نهان، بوروکراسی پیچیده و تودرتو و زندگی مصرفی فانتزی و رسانهای، کنشگری را از سوژه سلب کردهاند و سیاست را مضمحل. و «ما»یی که میشناسد مجموعهای است مرکب از دو گروه عمده تاثیرگذار یعنی اصحاب تفکر تئولوژیک و دیگری روشنفکران عمدتا سکولار که متعلق به پارادایم مدرنیته متقدماند و البته عموم مردم که بالطبع زیر نفوذ یکی از این دو دسته هستند. هدف و تز بیژن عبدالکریمی پای نهادن در قلمرو تفکری است که نه تئولوژیک است نه سکولار و به نظر میرسد تحقق این مهم را با خوانشی دینامیک و پویا از متن هایدگر ممکن میداند.
در این کتاب روی سخن با سه گروه است: روشنفکران، روحانیون و اصحاب قدرت سیاسی. و پیام آن به این سه دسته نیز ناظر به سه مسئله است: نخست، دریافتن جهانی که در دوره مدرنیته متقدم (پسامدرن) به سر میبرد. دوم، ضرورت عبور از تفکر تئولوژیک و ایدئولوژیک و تغییر پارادایم تفکر جهت مقابله با نهیلیسمی که خطر آن جدی است. و سوم تاکید بر رابطه میان تفکر- به مثابه رخدادی یکه و بینظیر- و سیاست که چه در جهان نیچهای عالمگیر و چه در جامعه کنونی ما رو به اضمحلال نهاده است.
● بحران روشنفکری در دوره پسامدرن
میتوان بیژن عبدالکریمی را پسامدرنی دردمند و ناراضی دانست. البته نه پسامدرنیسمی که با نوعی آوانگاردیسم مفرط در هنر و ادبیات شناخته شده است و بعضا آن را به سخره گرفته و جدی تلقی نکردهاند. در اینجا منظور بیشتر گرایش عدهای از پژوهشگران و روشنفکران به مباحث نظری جدید در حوزه فلسفه، علوم اجتماعی و سیاسی و ادبیات است که اندیشههای جدید را با جدیت بیشتری دنبال میکنند. بر این اساس، پژوهشگر مواجه با حجم عظیمی از متون فلسفی و ادبی کلاسیک و جدید است تا اینکه به دنبال لفاظی و آنارشیسمی سطحی باشد.
عبدالکریمی درصدد است جامعه ایران را نه از منظر روشنفکران معتقد به عقل دوران روشنگری و نه از طریق باورهای ایدئولوژیک مارکسیستی ببیند زیرا پیامدها و استلزامهای وضعیت پسامدرن یا آنچه جهان نیچهای میخواند را نمیتواند نادیده بگیرد. بیتردید او با وضعیت پسامدرن موافق نیست اما عالمگیر شدن و رسوخ جهان نیچهای در ابعاد مختلف حیات بشری را نگرانکننده مییابد و برای مقابله با آن نه تفکر تئولوژیک را مناسب میداند و نه تفکر یکسره در پیوند با اندیشه روشنگری را. این مسئله بسیاری از روشنفکران کنونی جهان از جمله چپهای نو و برخی از همین اندیشمندان مشهور به پسامدرن یا پساساختارگرا نیز هست.
در بحث از روشنفکران به شیوهای پدیدارشناختی طیف وسیعی از فعالان سیاسی، فیلسوفان، ژورنالیستها، استادان دانشگاه و نویسندگان در این رده جای میگیرند و روشنفکری میان مثلثی با اضلاع سهگانه آرمان، مخاطب و قدرت محصور میماند. و با وجود اینکه روشنفکر ایرانی انسانی برزخی، سردرگم و بیاوتوپیا تصویر میشود که مواجه با خلأ و پوچی و فاقد ایدههای روشنایی بخش است اما نهایتا به باور نویسنده «خانه ویران خرد ایرانی» میان دو اردوگاه سنت و مدرنیته را تنها روشنفکران میتوانند آباد کنند و آگاهانه به تغییر پارادایم فکری دست بزنند و راه مقابله با نهیلیسم نیز همین است.
● روحانیت در مقام گروهی موثر در حوزه فرهنگ و اجتماع
«نهیلیسم در وجود ما نیز خانه کرده است. کسی که در دوران ما نهیلیسم را در وجود خودش تجربه نکرده است هنوز به ساحت تفکر جدی و عمیق راه نیافته است » ( ص ۲۳۵ ). راقم این سطور در بخش دوم کتاب به شدت دلمشغول وضعیت و جایگاه روحانیان است. این را میتوان در امتداد نگاه انتقادی و رویکرد کلی نویسنده دلیلی دانست بر اینکه این بخش مهمترین بخش کتاب باشد. در آسیبشناسی روحانیت شیعه به نکاتی محوری اشاره میشود که برگرفته از نقد به تفکر تئولوژیک است یعنی تفکری که:
بیش از آن که دغدغه فهم حقیقت را داشته باشد خود را متعهد به دفاع و توجیه پارهای از باورهای تاریخی میداند. به همین دلیل این نحوه تفکر، تفکری جدلی است، به این معنا که، بیش از آنکه خواهان فهم حقیقت باشد درصدد دفاع از پارهای اعتقادات از پیش پذیرفته شده و توجیه آنهاست. (ص ۸۹)
از اینرو، آسیبهای روحانیت مواردی برشمرده میشود از قبیل:
۱) نداشتن بینش تاریخی به دلیل حاکمیت ذاتگرایی ارسطویی نزد مسلمانان که انسان، فرهنگ و جامعه را دارای ذات و ماهیتی میدانند که انقلاب در آن ذات ناممکن است،
۲) غلبه نقل بر عقل، محدودیت عقل اصولی و سرکوب تفکر عرفانی و فلسفی،
۳) اثبات درون دینی عقاید دینی به واسطه علم «کلامِ» مبتنی بر جدل و نه برهان،
۴) خلط میان اسطوره و تاریخ،
۵) رابطه روحانیت با قدرت.
افزون بر اینها به دلیل نقش روحانیت در گسترش اخلاق و معنویت (زیرا نویسنده اخلاق عموم را بیشتر تحتتاثیر آموزههای دینی میداند تا عقلی) بازبینی و نقد این قشر ضروری شمرده میشود. به سبب ابتلای دو قشر روشنفکر و روحانی به چنین آسیبهایی است که در مقالات بعدی به «گذر از تئولوژی به اونتولوژی»، «ضرورت تغییر پارادایم تفکر»، غوطهوری در «جهانی بیمتافیزیک»، «گذر از سوبژکتیویسم»، «روشنفکری دینی و جهان نیچهای» و «بحران معنا و اضمحلال سیاست» پرداخته میشود.
● جهان نیچهای و اضمحلال سیاست
بخش پایانی کتاب که طولانیترین جستار آن است تحت عنوان «بحران معنا در جهان معاصر کنونی و اضمحلال سیاست» به توصیف جهان نیچهای میپردازد و از زدوده شدن وجه انسانی و تاثیر آن در مقوله سیاست در معنای اعم آن اظهار نگرانی شدید میشود. نویسنده بر آن است که روشنفکران، کوشندگان سیاسی، روحانیون و بازیگران عرصه قدرت و سیاست هیچکدام چنان که باید بر بحران ها و پیامدهای ناشی از جهان نیچهای وقوف نیافتهاند. پس از آن وصف جهان نیچهای آورده میشود و مولفههای پارادایم جدیدی که بیبنیاد و بیمرکز است برشمرده میشود ؛ مرکز یا بنیادی که پیش از این انسان یا همان سوژهای بود که با اندیشه دکارت آغاز شده بود
پیش از اشاره اجمالی به مختصات جهان نیچهای در باب موضع بیژن عبدالکریمی باید گفت که وی از نیچهای شدن جهان نه تنها خوشنود نیست بلکه انسان و جهان را در شرف افتادن در دامن خطراتی بزرگ میداند و تز او برای خروج از این وضعیت رجوع به هایدگر و ارائه تفسیری چنان که گفته شد پویا از فلسفه اوست. قرائتی که طبق آن نیچه آخرین سخنگوی متافیزیک غرب است که سوبژکتیویسم با او بسط مییابد و به اوج خود میرسد. میتوان گفت نیچه مهم دانسته شده اما (برای عبور از سوبژکتیویسم) هایدگر لازم. اگر تقسیمبندی ونسان دکومب از اندیشه فرانسوی در قرن بیستم به دو دسته «نسل سه ۶۵۲۵۹; » (هگل، هوسرل، هایدگر) و نسل «آموزگاران بدگمانی» (مارکس، فروید، نیچه) را مسامحتا بپذیریم لحن این کتاب را میتوان بدگمان به نسل ملهم از نیچه و متمایل به رجوع به دسته اول دانست.
جهان نیچهای جهانی است که متافیزیک در آن بیاعتبار گشته است و دستگاههای فکری توان تفسیر ماهیت معماگون و مبهم جهان هستی که همانند افسانهای در صیرورت مدام است را ندارند. بیاعتبار شدن متافیزیک به مرگ خدا، سوژه، حقیقت و اخلاق منجر میشود. مرگی که نیچه انتظار داشت رهایی به بار آورد اما از نگاه کتاب «آزادی تنها در نسبت با حقیقت میتواند تحقق پذیرد». از نظر نیچه باور به جهان دیگر و فرامحسوس چون دروغی بیش نیست باورهایی پوچ و نهیلیستی است و معنا زمانی متولد میشود که انسان خود به جهان و زندگی ارزش بخشد. در برابر آن اعتقاد بر آن است نگاه نیچهای خود با انکار معانی و مفاهیم بزرگ و حصول رهاییای غیر قابل تحمل برای بشر ارزشها را از میان برداشته است و خود سوقدهنده به سوی پوچی است.
در جهان بیبنیادی که صیرورتی مدام بر آن حاکم است مقولات و کلیها جملگی زیر سوال میروند و مفاهیم به سبب خصلت بازنمایاننده، استعاری و نااینهمان خود قادر به شناخت جهان چنان که هست نیستند و حتی دانش ما از جهان پدیدارها (از منظر کانتی) نیز خود چشماندازی (perspective) بیش نیست. در جهان تصادفی در حال شدن عنصری ثابت که حقیقت و ماهیت آن باشد جایی ندارد و میان منطق / سخنوری، اسطوره / فلسفه یا فلسفه / ادبیات نمیتوان مرزهایی ترسیم کرد. نزد فیلسوفان بزرگ گذشته اگر مقولات و کلیات به کناری نهاده شود و عنصر وحدت بخشی به کثرات از میان برداشته شود شیرازه متافیزیک ذوب و تبخیر میشود و سوژه که عنصره وحدت بخش و سنگ بنای فلسفه مدرن است نیز با نقدهای ویرانگر نیچه جایگاه منحصر به فردش را از دست میدهد و چندپارگی و بیمرکزی جای آن را میگیرد.
جهان نیچهای و منطق حاکم بر سرمایهداری متاخر دست به دست هم میدهند تا از جهان سیاستزدایی شود و مقدمات اضمحلال سیاست فراهم آید. با شکست ایدئولوژیهای آشکار و نهان، کالازدگی، زندگی مصرفی و فراگیر شدن فرهنگ سرگرمکننده رسانهای و رقابت انسانها در کسب لذتهای جسمانی بیشتر، از کنش انسانی در عرصه سیاست کاسته میشود که زداینده وجه انسانی سیاست چه در عرصه جهانی و چه در کشور ماست و لحن هشداردهنده و نگران نویسنده تا پایان کتاب با ابراز جملاتی این چنین ادامه پیدا میکند: «به نظر میرسد که بشر دوران ما به آن سویی حرکت میکند که میرود به تدریج مفهوم آزادی را نیز، همچون مفهوم انقلاب از یاد ببرد» (ص۲۷۰) یا جمله پایانی کتاب: «طرح مسئله اضمحلال سیاست بر اساس دل نگرانی از خطر عظیمی است که در دوران ما ذات و حقیقت آدمی را تهدید میکند».
جسارت و دردمندی و اتخاذ موضعی در قبال شرایط حاکم بر اخلاق و معرفت امروز بشر از جانب نسل جوانتری از روشنفکران با باور به لزوم شکلگیری سنتهای اثرگذار فکری و فرهنگی و تاکید بر ضرورت تفکر به مثابه رخدادی ویژه و نسبت آن با سیاست و اینکه فیلسوف دغدغه پولیس داشته باشد در آن حال که نقدهای وارد بر عقل روشنگری را نیز به جد میگیرد میتواند اتفاق نو و مهمی باشد. در پایان باید اذعان داشت که این جهان نیچهمآب همه آنچه نیچه میگفت نیست و در اندیشههای پسانیچهای نیز میتوان برای اخلاق و انسان در جستوجوی جایگاه معتنابهی بود همانطور که نزد دریدای متاخر یا نوعی بازگشت به سوژه که، از نگاه دلوز، در آثار پایانی فوکو دیده میشود.
علی زارعی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست