چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
سینما در ساحل اضطراب
![سینما در ساحل اضطراب](/mag/i/2/nx0fa.jpg)
اگر چه باید اذعان داشت تاملات فلسفی کاملا ذهنی بوده اما در طول تاریخ خود تاثیرات عینی بسزایی نیز داشته که این دسته از فیلمسازان از آن بهره بسیار بردهاند.
آلبر کامو در «اسطوره سیزیف» خودکشی را پناهگاهی وسوسهانگیز برای انسانها میبیند و برای مقابله با چنین وسوسهای چند راهحل پیشنهاد میکند: پشتکار و استقامت علیرغم بیمعنا بودن وجود، احساس وظیفه و حقشناسی، عشق به برقراری عدالت اجتماعی و تعهد به مارکسیسم.
اگزیستانسیالیسم معتقد است نه در درون ما و نه در بیرون ما هیچچیزی وجود ندارد که با توسل بدان بتوانیم ارزشها و قواعد اخلاقیمان را توجیه کنیم. خدایی نیست که به ما چگونه زیستن بیاموزد. عقل نیز آنگونه که کانت تصور میکرد، قدرت هدایت ما را ندارد. اخلاق را نادیده نمیانگارد اما عامل وجود آن را در هیچ اجباری نمیبیند و میگوید اگر ما قواعد اخلاقی را پذیرفتهایم این کار را براساس انتخابی کاملا آزاد انجام دادهایم.
این انتخابگری به بهترین وجهی در بین قهرمانان فیلم نوار به چشم میخورد. به عنوان مثال ادموند براین در «مرده در مقصد» و یا تام فیل در «بیراهه» لحظاتی ناگزیر به انتخاب کردن هستند و زندگیشان عمیقا از چنین انتخاب و تصمیمی تاثیر میپذیرد.
گزینش ریک در کازابلانکا برای فدا کردن ایلسا در جهت آیندهای بهتر برای بشریت، تصمیم تری برای ایستادگی در مقابل رئیس فاسد اتحادیه کارگری بارانداز در فیلم «در بارانداز» تصمیم مونتاگ برای شورش علیه دولت در فارنهایت ۴۵۱، تصمیم شیندلر برای کمک به یهودیان در فهرست شیندلر، همگی گزینشهای آزادانهای هستند و همه این افراد مسوولیت کار خود را بر دوش میکشند.
برخی از موضوعات غالب در فلسفه اگزیستانسیالیسم پوچی، مرگ، خدا، آزادی، اصالت و ایمان بد هستند. بیمعنا بودن هستی انسان در اگزیستانسیالیسم از تاکید این فلسفه بر آگاهی فرد و انکار هرگونه ماورایی ناشی میشود. این نوع بیمعنایی در فیلم نوار نیز وجود دارد. اما در این دسته فیلم ها بیمعنایی حاصل استدلال منطقی نیست بلکه از رهگذر میزانسن و پرداخت درونمایه حاصل میشود. مثلا در «او شب پیاده رفت» اتومبیلی که روی دریچه ورود به مجرای فاضلاب پارک شده است از فرار شخصیت اول فیلم جلوگیری میکند و او در مجرای فاضلاب به ضرب گلوله پلیس از پای درمیآید، یا در «مرده در مقصد» حسابداری یک برگهفروش را امضا میکند و به همین دلیل به زندان میافتد.
اگزیستانسیالیستها به وجود نظم خداداد و وجود طراحی عظیم در زندگی اعتقاد ندارند. «خامخام» فیلم «جنایتها و گناهها» معتقد است که ما باید به ساختار اخلاقی خدادادی باور داشته باشیم وگرنه ادامه دادن فایده ندارد. شخصیت اصلی فیلم نیز چنین اعتقادی دارد و بازگشتناش به دین باعث رهایی او از چنین زندگی پوچ و بیمعنایی میشود.
بیمعنایی و پوچی حاکم بر زندگی، انسان اگزیستانسیالیست را به سوی ترس همیشگی از مرگی بیخبر هدایت میکند. البته وحشت ناشی از جنگ جهانی دوم و نیز حس فروریختگی ارزشهای سنتی و مأنوس اخلاقی و اجتماعی، این احساس اگزیستانسیالیستی درباره بیمعنا بودن زندگی را تشدید کرده است. فیلمهای متعددی درباره سرخوردگی از ارزشهای سنتی و احساس پوچی موجود را منعکس کردند. بهویژه در «ساحل» آخرین انسانهای باقیمانده از جنگ جهانی سوم را به تصویر میکشد که در استرالیا پناه گرفتهاند و در حالی که در انتظار فرارسیدن مرگشان هستند، میکوشند با زندگی بیمعنایشان کنار آیند. در «مهر هفتم» اینگمار برگمان نیز به چنین موضوعی میپردازد. در سوئد قرن چهاردهم شوالیهای به دنبال یافتن منشأ مرگ سیاه شایع در سرزمیناش است. مردم که همگی با خطر مرگ مواجه شدند در ارزشهای اخلاقی خود شک میکنند و پرسش اصلی همه شخصیتهای فیلم این است که آیا زندگی اصلا معنایی دارد؟
با وجود همه این واهمههایی که زندگی انسان را در خود غوطهور ساخته است، آزادی که در اینجا به انسان بخشیده شده در تاریخ زندگی بشر بینظیر است. برای اگزیستانسیالیستها انسان مافوق همه سوژههای آزاد است. آزادی انسان چیزی است که او را از طبیعت متمایز میکند. تلاش برای طفره رفتن از مسوولیت و وانمود کردن به اینکه اهداف و ارزشها به نحوی به انسان تحمیل شدهاند در دیدگاه اگزیستانسیالیستی گناه کبیره است. این همان چیزی است که سارتر «ایمان بد» یا فرار بزدلانه از آزادی مینامد. اینکه انسان مسوول تمام ارزشهایش است بار سنگینی است که به گفته سارتر در شکل «دلشوره» تجربه میشود. یعنی انسان اضطرابی اساسی را بیش از اینکه دست به انتخاب بزند تجربه میکند. به این شکل قهرمان وجودی (existential hero) متولد میشود، انسانی که شجاعانه تمام مسوولیتهای خود را بر دوش بکشد. چنین شخصیتی بارها و بارها در سینما ساخته شده است. در فیلم «هانا و خواهرانش» میکی، شوهر قبلی هانا، دچار ترس از سرطان است و کمکم دچار تردید در زندگی و دلیل زندهماندن میشود. او میداند که کسی در زمین پناهگاه او نیست، خودکشی فلسفی هم نمیتواند راه چاره باشد. در جنگ و جدالی که او با خود و تمام این تنهاییها دارد، عاقبت به این نتیجه میرسد که باید نگرانی را از خود دور کند و از زندگی تا جایی که ادامه دارد لذت ببرد.
مهدیه مفیدی
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست