پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قصه عشق - Love Story


قصه عشق - Love Story
سال تولید : ۱۹۷۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت / کمپانی قصه عشق
کارگردان : آرتور هیلر
فیلمنامه‌نویس : اریک، سیگال، برمبنای رمانی نوشته خودش
فیلمبردار : دیک کراتینا
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانسیس له (بر مبنای آثاری از یوهان سباستیان باخ، ولفگانگ آمادئوس موتسارت، مایکل پریتوریوس، گئورگ هندل و آیزاک واتس).
هنرپیشگان : الی مک‌گرا، رایان اونیل، ری میلاند، اندرو دانکن، جان مارلی، سیدنی واکر و تامی لی جونز.
نوع فیلم : رنگی، ۹۹ دقیقه.


«آلیور» (اونیل) و «جنی» (مک‌گرا) با هم آشنا می‌شوند. «آلیور» در دانشگاه هاروارد حقوق می‌خواند و «جنی» دانشجوی رشته موسیقی دانشگاه رادکلیف است. «آلیور» به خانواده‌ای سرشناس و ثروتمند تعلق دارد و پدر «جنی» (مارلی) در یک قنادی کار می‌کند. با وجود برخی نیش و کنایه‌ها درباره تفاوت‌های خانوادگی‌شان، چیزی نمی‌گذرد که دوستی‌شان به عشق منجر می‌شود. اما وقتی «جنی» می‌گوید. که باید برای استفاده از بورس تحصیلی‌اش به پاریس برود، روزهای خوش‌شان تیره و تار می‌شود. «آلیور، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. پدر «جنی» خوشحال می‌شود، حتی با این که نمی‌خواهند در کلیسا ازدواج کنند؛ ولی پدر «آلیور» (میلاند) آنقدر بدبرخورد می‌کند که «آلیور» تصمیم می‌گیرد از خانواده‌اش دوری کند. آنان زندگی زناشوئی سعادتمندانه‌ائی را آغاز می‌کنند، هرچند «جنی» مجبور است برای تأمین شهریه شوهرش، تدریس کند. بالاخره «آلیور» با نمره‌های خوب فارغ‌التحصیل می‌شود و به نظر می‌رسد که آینده به آن دو روی خوش نشان خواهد داد. سپس به نیویورک می‌روند و «آلیور» کارش را آغاز می‌کند اما با بیماری، «جنی» با مراجعه به پزشک «آلیور» می‌فهمد که همسرش می‌میرد او با تمام آشفتگی‌اش تلاش می‌کند تا این خبر را از خود «جنی» پنهان کند، ولی متوجه می‌شود که او هم می‌داند. «جنی» را به بیمارستان میبرند و «آلیور» برای هزینه درمان او بدون هیچ توضیحی از پدرش پول قرض می‌کند. «جنی» می‌میرد و در لحظه مرگ از «آلیور» می‌خواهد که افسوس چیزی را نخورد، همان‌طور که خود او نمی‌خورد. «آلیور» پیش پدرش برمی‌گردد، که حالا متوجه واقعیت شده و سعی دارد عذرخواهی کند. «آلیور» جمله «جنی» را برای پدرش تکرار می‌کند که «عشق یعنی هیچ وقت نگوئیم متأسف هستم»
* از پرفروش‌ترین دهه 1970 بر مبنای رمان پُرآوازه اما بازاری سیگال، که تماشاگرانش را با چشم‌هائی گریان به خانه‌ها فرستاد؛ مگ‌گرا با موهای مشکی بلند صاف و چهره‌ائی سرخ‌پوستی، به یکی از شمایل‌های مُد آغاز دهه 1970 - حداقل در سینما - و الگوی دختران جوان و حاضر جواب طبقه متوسط بدل شد. اونیل در نقش مقابل او، به‌عنوان پسر جوان فرمانبرداری که علاقه‌اش به دختر او را به طغیان علیه خانواده‌اش وا می‌دارد، موفق است. موسیقی متن له برای بسیاری از تماشاگران به‌یادماندنی بود. دنباله فیلم با نام داستان «آلیور» (جان کورتی، 1978) برمبنای رمانی به‌همین نام، ساخته شده است.