چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
در باب برهنهها و مردهها
... مساله خیلی بزرگتر از این حرفها بود. میتوانستی این بیست نفر را بکشی، اما بلافاصله بیست نفر دیگر به جای آنها سبز میشدند، و بیست نفر دیگر و بیست نفر دیگر. از میان نیروها و جریانهای درهم تنیده و بیانتهای تاریخ، مظهر مرد قرن بیستم در حال تولد بود. همان مردی که سکان تاریخ را به دست میگرفت و به همه نشان میداد که نقش طبیعی... اضطراب است.
تکهای از برهنهها و مردهها- نورمن میلر
□□□
«برهنهها و مردهها» یکی از نخستین، مهمترین و جریانسازترین آثار نورمن میلر آمریکایی است. رمانی که در بیستوپنج سالگیاش نوشت و قسمت روشنی از جهانبینی و اسلوب فکریاش را نسبت به مفهوم «انسان آمریکایی» و «جنگ آمریکایی» مشخص کرد. این رمان در عین حال تنها اثر مهم این نویسنده فقید است که به فارسی ترجمه شده است: در اوایل دهه ۶۰ شمسی و توسط سعید باستانی که انتشارات نیلوفر هم آن را در دو جلد منتشر کرد. برهنهها و مردهها در سال ۱۹۴۸ به بازار آمد، تنها کمی بعد از پایان جنگ دوم جهانی و به سرعت هم به یکی از مهمترین رمانهای جنگی نیمه دوم قرن بیستم تبدیل شد. میلر در طول عمر درازش آثار فراوانی نوشت که هنوز هم در میان آنها «برهنهها و مردهها» یکی از جدیترین، پرمخاطبترین و تاثیرگذارترینها به حساب میآید. به واقع نقش «روشنفکر- نویسنده معترض» با این رمان به میلر اطلاق شد؛ لقبی که تا پایان عمرش آن را حفظ کرد و در کنار نویسندگانی مانند گورت ونهگات و هنری میلر از جمله نویسندگانی شد که به ساختار زندگی آمریکایی بعد از جنگ به دیده تردید و اعتراض نگریست. میلر یکی از چهرههای نمادین و تیپیک نویسنده منتقد بود که مرگش یادآور تمام سالهایی شد که او با آثار ادبی، مقالات سیاسی و نقدهای تند اجتماعی به مثابه نویسندهای چپگرا در برابر جریان راست حاکم بر جامعه آمریکا ایستاده بود.
رمان «برهنهها و مردهها» روایت اعضا و سربازان یک گروهان آمریکایی است در جنگ جهانی دوم. گروهانی که در یک جزیره ژاپنی پیاده شده و در حال جنگیدن برای تصرف آنجا هستند. در یک فرآیند داستانی این گروهان موظف میشود با دور زدن جزیره به شناسایی دقیق خطوط دشمن پرداخته و ورق نبرد فرسایشی آنجا را به نفع نیروهای آمریکایی برگرداند... گروهان از سربازان و درجهدارانی تشکیل شده که بیشترشان از نظر فرهنگی، فکری و زیستی بسیار با هم تفاوت دارند و در طول رمان ما با فلاشبکهای نوآورانه میلر برای شناختن گذشتهشان روبهرو میشویم. در عین حال فرماندهی لشکر نیز با تیمسار تندرو و نظریهپردازی به نام «کافیگز» است که به واسطه محوری برای چگونگی اتفاقهای روایت عمل میکند. برهنهها و مردهها به خاطر خشونت، ساختن تصاویر کمنظیر و از همه مهمتر توفیق در ارائه روابطی پریشان و پر از تناقض میان شخصیتهای اصلیترش به رمانی درخشان تبدیل شده، هر چند رمان با نگاه امروزی کمی «پرگو» و در پارهای اوقات بیش از حد استعاری به نظر میرسد اما رئالیسم نابی که میلر دغدغه ساختن آن را داشته، باعث شده تا رمان قابلیتهای روایی مهمی در ژانر خود به دست آورد... با نگاهی جریانشناسانه باید «برهنهها و مردهها» را اثری دانست که با فاصله نسبتا کوتاه از پایان جنگ نسبت به «بقایای» آن واکنش نشان میدهد. در دورهای که میلیتاریسم آمریکایی در شرق دور پیروز شده و انسان آمریکایی علاوه بر آنکه اروپا را تسخیر کرده، این توفیق را هم داشته که به مثابه حامی اخلاق و مذهب هم در برابر کمونیسم قدعلم کند و هم نقش برادر دلسوز را برای جهان خسته از جنگ بازی کند. در این فضاست که آمریکایی که تنها نزدیک به سه دهه از رکود اقتصادی هولناکش را پشت سر گذاشته میتواند به قدرت اول اقتصادی تبدیل شده و در عین حال برای مقابله با جذابیتهای چپگرایی نوعی کاپیتالیسمی مذهبی را به جهان پیشنهاد کند. رمان نورمن میلر در چنین فضایی و در دورهای که «باید سختیهای جنگ را فراموش کرد» نوشته میشود. پس با توجه به این وضعیت میلر در عین اینکه دل خوشی از استالینیسم نداشته و برعکس برخی نویسندگان آمریکایی مانند جان اشتینبک، چنان دلبستگی ایدئولوژیکی به آرمانهای چپ روسی ندارند، در نقش نویسندهای چپگرا ظاهر میشود. در چپگرایی او و رمانش میتوان به وضوح ردپای دو نویسنده را دید: تئودور درایزر، جان درس پاسوس. این دویی که هر کدام با خلق نوعی نگاه تاریخی- ناتورالیتی، از پیشگامان نقد روح آمریکایی و تئوری خلق آمریکای مدرن بودند. ناتورالیسم به میلر این فرصت را داده بود که با معیار قرار دادن نوعی وضعیت جبری بتواند، وضعیت عریانتری از انسان ترس خورده در حال جنگش ارائه دهد. انسانی که به قول سارتر، دلهره زیستن دارد و در فرآیند این دلهره است که از هم میپاشد. جایی برای گریختن ندارد و در ساختاری دایرهای آنقدر میچرخد تا نهتنها خوی اخلاقیاش کمرنگتر میشود، بلکه به مرحلهای میرسد تا خواستهای از جهان نداشته باشد. پس «برهنهها و مردهها» را علاوه بر اینکه باید رمانی ضدجنگ دانست بلکه میبایست یکی از نهیلیستیترین آثار ژانر جنگ به شمار آورد؛ نهیلیسم از منظر ساختاری و به معنای ایجاد حرکت دورانی در متن و از بین بردن «هدف» و «پایان». نگاه ضداسطورهای میلر نسبت به مفهوم قهرمان، سرباز وطن و اصولا خود وطن، شخصیتهای او را در وضعیتی متناقض قرار میدهد. از سویی دلیل جنگیدنشان را نمیدانند و از سویی دیگر چنان به این فضا خو میگیرند که ارزشهای بنیادین و هر آنچه را به عنوان «اعتقاد» با خود به جزیره آوردهاند به آرامی از دست میدهند. ارزشها و بهخصوص معنویت را به مثابه امری تجملی و برآمده از بورژوازی دور از جنگ دانسته و پشت پا میزنند به هر چیزی که آنها را به آینده «امیدوار» کرده است. وجودگرایی یا دقیقتر بگوییم، اگزیستانسیالیسم- نهیلیستی بر ذهن قهرمانهای اصلی اثر سایه انداخته و ثمرهاش درک عمیق «تنهایی» میشود در وضعیتی معلق و دورانی. تمام اینها در پروسهای اتفاق میافتد که این انسان «بیخدایی» را تجربه میکند. احساس و درکی که فشار گلولهها و خمپارهها او را به سمت دور شدن و بیاعتقادی به آسمان و متافیزیک پیش برده و انسان اخلاقی معرفی شده آمریکایی را خلع سلاح میکند.
«توحش» یا درونی کردن رفتار خشن اصلیترین حالتی است که این سربازان آن را درک میکنند. بنابراین پس از آغاز رمان این خشونت نهتنها وضعیت اغراقآمیز خود را از کف مینهد بلکه به یکی از معیارهای زیستی – زیباییشناسانه متن تبدیل میشود. تولد «خشونت اخلاقی» و توجیه تئوریکاش از سوی فرمانده لشکر آمریکایی مدام تکرار میشود و امر خشن شکل و شمایلی اعتقادی و حتی آیینی پیدا میکند. در این بافت «خشن بودن» معیار نیست بلکه «چگونه خشن بودن» به یک فرمان اخلاقی تبدیل میشود. شاید به همین دلیل است که میلر در فلاشبکهای متعددش اغلب تلاش میکند رفتارهای زندگی آمریکایی قهرماناناش در دوران پیش از جنگ را با همین رفتارها در دوران جنگ بسنجد و ایجاد ساختار ارگانیک کند. پس مفاهیمی مانند رغت، ترحم، دلسوزی و هر آنچه در زمان صلح به کار میآید در فضای جنگ ساختارشکنی شده و تعاریفی میشوند برای اخلاق حقیر. این اخلاق حقیر که شمایل انسانی یا حداقل متمدنتری دارد در فضای جنگ نهتنها به کار نمیآید بلکه به مثابه ضدارزشی غیرقابل تحمل است. میلر دگردیسی ذهن و ارزشهای آن را با توجه به تقابل و جایگاهش در میزان درک «امر خشن» بازخوانی میکند و از این ویژگی یک هویت جدید میسازد برای سربازانی که در وضعیت مطلق بیخوابی، بیوطنی و فروپاشی گذشته زیستیشان قرار است قهرمانان مذهب، وطن و جامعهای باشند که آن سوی اقیانوس با پرچمهای افراشته بر سردر خانههاشان برای پیروزی در جنگ دعا میکنند. نوعی تناقض اخلاقی در این موقعیت وجود دارد که میلر توانسته از آن وام گرفته و یکی از درخشانترین هجویههای ژانر ادبیات جنگ را بنویسد؛ هجویهای که در آن خشونت کلامی، رفتاری و مهمتر از همه فکری به مثابه ارزشهایی اخلاقی معنا میشود تا طرف برنده جنگ پرچم خود را در بالاترین نقطه جزیره بر زمین بکوبد.
مهدی یزدانیخرم
منبع : شهروند امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست