جمعه, ۱۴ دی, ۱۴۰۳ / 3 January, 2025
مجله ویستا
فلسفه امامت در اندیشه خواجهنصیرالدین طوسی
خواجهنصیرالدین طوسی از جمله فیلسوفانی است که در سده ششم و هفتم هجری زندگی میکرد. در این دوران، ایران فضای فکری و عقیدتی و فضای سیاسی و اجتماعی خاصی دارد. در چنین فضایی، تعقلات و تأملات فلسفی، بسیار کمرنگ گشته و ظاهرگرایی و افکار اشعریگری تقویت میشود. خواجه طوسی، چنین فضایی را درک کرده و با ارائه اندیشه سیاسی خود به مقابله با آن بر میآید. این نوشتار که حاصل بحث و گفتگو با دکتر مرتضی یوسفیراد، عضو هیات علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی و نویسنده کتاب اندیشه سیاسی خواجهنصیرالدین طوسی است، در پی پرداختن به این موضوعات اساسی است که خواجهنصیرالدین طوسی در چنین شرایطی چه نوع اندیشه سیاسی را ارائه میکند و نیز این که اندیشه سیاسی وی، چه شرایط زبان شناسانه و ایدئولوژیکی و سیاسی اجتماعیای دارد. نتیجه این بحث ما، این است که خواجه طوسی در چنین شرایطی به ارائه نظریه امامت در دستگاه فلسفی خود بر میآید تا بدین وسیله به تغییر وضعیت هنجاری و ایدئولوژیک و وضعیت سیاسی اجتماعی زمانه خود بر آید. بنابراین در این نوشتار، شما شاهد بررسی نظریه امامت خواجهنصیرالدین طوسی در قالب زمینههای ایدئولوژیکی و سیاسی- اجتماعی خواهید بود. با هم این نوشتار را که به مناسبت روز تولد خواجهنصیرالدین طوسی (۱۱ جمادی الاول سال ۵۹۷ هجری قمری) نوشته شده است، مرور میکنیم.
برای تبیین بحث، ما باید جستجو کنیم که چه نوع زمینههای ایدئولوژیکی و زمینههای سیاسی اجتماعی در دوره حیات خواجهنصیرالدین طوسی بر فضای فکری او حاکم است. و در واقع، اگر بتوانیم در این بحث، پی به این نکته ببریم که این زمینهها مولد چه نوع نیازها و دغدغههایی برای خواجهطوسی است که او را به آن سوق میدهد تا اندیشه سیاسی خود را در نظریه امامت با تبیین فلسفی از آن ارائه کند، خیلی میتوانیم به مراد خودمان نزدیک شویم. همچنین اگر بتوانیم به این مساله بپردازیم که چرا خواجهنصیر، مساله امامت را که از اصول اساسی تفکر شیعی است، از چنگ متکلمین رها کرده و ضرورت و شأن و جایگاه فلسفی به آن داده است. و نیز این که چرا خواجه طوسی تلاش دارد مباحث اعتقادی را که بررسی آنها تاکنون در انحصار رویکرد کلامیاست، خارج کند و در کنار آنچه متکلمین بسیاری به آن میپردازند، وی روش فلسفی و استدلالی را در آنها وارد سازد؛ بخصوص این که وی در حوزه جامعه سیاسی و رهبری آن در دوره بعد از نبیص، اصل امامت را در دستگاه فلسفی سیاسی خود قرار داده و برای آن هم ضرورت عقلی ترسیم نموده و هم تعیین جایگاه، یعنی ریاست فاضله جامعه سیاسی مطلوب خود معرفی نماید و دیگر مفاهیم زندگی سیاسی را تابع آن گرداند. به نظرم اگر بتوانیم تبیینی دقیق از این مسائل داشته باشیم، میتوانیم به فهمی درست از آنچه شما میخواهید، یعنی همان تبیین نظریه امامت در قالب ایدئولوژیک و سیاسی اجتماعی از سوی خواجهنصیر، دست یابیم.
با تشکر از طرح بحث و تبیین مساله، بنده این بحث را در دو زمینه ایدئولوژیک و نیز زمینه عملی یا همان سیاسی اجتماعی پی میگیرم تا به اثبات ادعای خودم، همان ارائه نظریه امامت در دستگاه فلسفی خواجهنصیر دست یابم؛ یعنی همان نظریهای که خواجه طوسی بر آن شد تا بدان وسیله، وضعیت هنجاری و ایدئولوژیک و سیاسی اجتماعی زمانه خود را تغییر دهد.
● آیا نظریه سیاسی خواجهنصیر دارای زمینههای ایدئولوژیک خاصی است؟
وجود زمینههای فکری و ایدئولوژی موجب آن شده بود که خواجه طوسی در مساله رهبری نظام سیاسی مطلوب فلسفی، جایگاه و نقش امامت را برجسته کند و از سیاستی که برای تدبیر راهبری زندگی سیاسی، مطلوب میبیند، به سیاست امامت تعبیر کند و ماهیت آن را فاضله دانسته و آن را در مقابل سیاست رذیله، اعم از فاسقه، جاهله و ضاله معرفی کند. وی با تأثیرپذیری از زمینههای فکری و ایدئولوژیکی خود با فارابی فاصله میگیرد؛ چرا که فارابی در سیستم نظم سیاسی مطلوب خود در مراتب ریاست فاضله زندگی سیاسی، تعبیر به ریاست مماثل دارد و آن را ریاستی میداند که بعد از نبی بر زندگی سیاسی حاکم شده و راهبری جامعه سیاسی را عهده دار میشود.
● عقاید شیعی چه تاثیر مستقیمی بر رهیانت سیاسی خواجهنصیر و استدلالهای عقلی او گذاشته است؟
از یک سو خواجه طوسی با توجه به نزاعهای اعتقادی که میان شیعه و اهل سنت به مساله امامت و جایگاه آن وجود دارد و نیز با توجه به تلاشهایی که در جهت کمرنگ کردن دانشهای عقلی و فلسفی و کنار زدن آن از صحنه زندگی سیاسی از سوی ظاهرگرایان وجود داشت، در صدد بر میآید به تبیین فلسفی امامت بپردازد و آن را فراتر از اعتقادات یک مذهب، یعنی مذهب شیعه طرح نموده و به دفاع عقلی و فلسفی از آن بر آید و آن را به عنوان یک ضرورت عقلی برای جامعهای که به دنبال فضایل و کمالات است، عرضه بدارد. از طرف دیگر با نظر به اعتقادات شیعه که اهمیت و جایگاه مهمی برای امر امامت جامعه بعد از نبیص قائل بوده، خواجه طوسی معتقد است شأن امامت و رهبری جامعه به سوی هدایت و کمالات و رواج ارزشها، از شأن نبوت و راهنمایی، مهم تر است و پیامبری که از شأن امامت برخوردار است، مقامش نزد خداوند از پیامبری که شأن امامت ندارد، بالاتر است. وی با چنین فرضی در صدد بر میآید که در ترسیم نظم سیاسی مطلوب خود که رویکرد فلسفی به آن دارد، به ریاست فاضله توجه بیشتری کند و این ریاست را با عنوان امامت طرح نماید؛ اعم از این که شخص آن، نبی با شأن امامتش باشد یا امام بعد از نبی که فارابی از آن به ریاست مماثل، تعبیر میکند.
بنابراین خواجهنصیرالدین طوسی با تاثیرپذیری از نزاعهای ایدئولوژیکی در مساله امامت میان مذاهب سنی و شیعه، ضرورت امامت را در یک جامعه مطلوب، عقلی دانسته تا بیشتر، قابل دفاع باشد. از سوی دیگر، اعتقاد وی به نقشی که امام در کسب فضایل تا ایصال الی المطلوب افراد جامعه دارد، موجب آن میشود که وی نظام سیاسی مطلوب را نه بر عنوان ریاست نبیص که مورد توجه اساسی فارابی و ابن سینا بود، بنویسد و از آن تبیین فلسفی نماید، بلکه چنین نظامی را با عنوان ریاست امام طرح نماید؛ اعم از این که چنین ریاستی، ناشی از شأن امامت و هدایت گونه پیامبرص باشد یا امامیکه بعد از نبیص، ریاست را عهدهدار میشود.
● از آنجا که امام وحی دریافت نمیکند، آیا از نگاه خواجهنصیر حقی برای قانونگذاری دارد؟
نزد خواجه طوسی، نبی با شأن نبوتش در مقام شأن امامتش، تنها به وضع قوانین ثابت در شریعت خود بر میآید و آنها را از طریق وحی الهی دریافت میکند، اما خود امام، فراتر از وضع قوانین ثابت به صدور احکامی بر میآید که صرفاً هدایت و رهبری جامعه آنها را اقتضا دارد. چنان که ما میبینیم خواجهنصیر در اخلاق ناصری مینویسد: پس در تقدیر اوضاع به شخصی احتیاج باشد که به الهام ممتاز بود از دیگران تا او را انقیاد نمایند و این شخص را در عبارت قدما، صاحب ناموس گفتهاند و اوضاع را ناموس الهی و در عبارت محدثان (متأخرین)، او را شارع و اوضاع او را شریعت و در تقدیر احکام به شخصی احتیاج افتد که به تایید الهی ممتاز بود از دیگران تا او را تکمیل ایشان میسر شود و آن شخص را در عبارت قدما، ملک علی الاطلاق گفتهاند و احکام او را صناعت و در عبارت محدثان، او را امام و فعل او را امامت.
و در جای دیگر به ملاحظه ماهیت سیاست و راهبری او در جامعه، از سیاست فاضله او به سیاست امامت تعبیر میآورد.
● زمینههای عملی اجتماعی و تاریخی، اندیشه سیاسی خواجهنصیر را چگونه تبیین میکنید؟
خواجهنصیرالدین طوسی، هنگامی به طرح نظریه امامت خود بر میآید که از یک سو با حاکمیت مغولان، فرصت مناسبی برای حضورش در دربار مغولان فراهم میشود و وی از این فرصت برای اهداف و منویات خود کمال استفاده را میکند و از طرف دیگر با حضور قدرتمندانه خود در صحنه زندگی سیاسی، مانع گسترش فضای نفرت و بدبینی میان علمای شرع و فلاسفه که از سوی اشعری مسلکان دامن زده میشد، گردید.
نفوذ خواجهنصیرالدین طوسی بر هلاکو خان مغولی و در ادامه، نفوذ رشیدالدین فضلالله بر غازانخان و علامه حلی بر الجایتو در دوره دوم و سوم ایلخانان در ایران از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر نزول اقتدار سیاسی اهل سنت و تفوق اقتدار سیاسی شیعیان قلمداد میشود.
خواجه طوسی در دوره حضور خود در دربار مغولان توانست به نجات علم و دانشمندان علوم مختلف که در حال نابودی بودند، بر آید. مغولان که جز به توحش و تخریب در حملات خود به سرزمین ایران نمیاندیشیدند، نیازمند تبحر خواجه طوسی در علم نجوم و پیشگویی بودند و او را به دربار خود خواندند و خواجه طوسی با اجابت آن، به دربار اینان نفوذ کرده و توانست از امکانات و فرصتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی پیش آمده، استفاده نموده و به تاسیس رصدخانه مراغه بر آمده و در آن به گسترش علوم رایج زمانه خود؛ اعم از فلسفه و کلام و ریاضیات، طب، و فقه و حدیث بر آید و همه دانشمندان رشتههای مختلف را در آنجا جمع نماید و از این طریق به رشد و توسعه علوم؛ بالاخص علوم حکمی برآید. این در حالی است که بعد از مغولان، کلام اشعری که مروج تفکر جبریگرایانه بود، بسیار پررونق میشود و فلسفه بشدت افول مینماید، اما او با ورودش به صحنه سیاست از قدرت حاکم به نحو مطلوب به زنده کردن فلسفه بر میآید و در نهایت، خواجه توانست با اقتدار به دست آمده، سختگیرییهای که فقها بر فلاسفه داشتند، رفع کرده و کاری کند که فلاسفه به شرع احترام گذارند و فقها به فلاسفه بیاحترامی نکنند.
خواجه در نهایت با حضور فعال خود در صحنه ایدئولوژیک و ساختار قدرت، بزرگترین نقش و تاثیرگذاری را در زمانه خود ایفا میکند و هجمه عظیم آنان که همه ابعاد زندگی مسلمین را به خطر افکنده بود، تبدیل به فرصت کرده و انرژی تولید شده را به سوی پیشرفت و توسعه اسلام به کار میگیرد و جامعه مسلمانان را از انحطاط فرهنگی، از فرومایگی فکری حاصل از تفکر اشعری و جمود به ظواهر حدیث و بحثهای بیحاصل کلام اشاعره نجات دهد.
سید جواد میرخلیلی
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست