چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

امام(ره) وجودش هنر بود


امام(ره) وجودش هنر بود
بحث خودباوری و خودمحوری مطرح شد. آنچه مسلم است خودباوری صفت هنرمندان است و خودمحوری صفت ناهنرمندان. اما هنرمند و ناهنرمند نه به مفهومی که رهاورد کسانی است که خواستند واژه های انگلیسی یا فرانسوی را همسنگ با فارسی کنند، بلکه هنر به آن مفهومی که در فرهنگ ایرانی و اسلامی آمده. اگر هنر را در مفهومی که در فرهنگ ما آمده نقد و بررسی کنیم، به این نتیجه می رسیم که فضای زندگی و فضای فرهنگی ما همیشه در هنر شناور و غوطه ور بوده است. برای اینکه هنر تنها آن چیزی نیست که حاصل آفرینش دست و مغز انسانی باشد، آن گونه یی از هنر است. خود اندیشیدن و درست اندیشیدن هنر است. دانش اندوختن و به دانش عمل کردن هنر است. اندوختن تنها هنر نیست. تقوا و پرواداری از آنچه پروردگار گفته، هنر است.
کوشیدن به آنچه پروردگار گفته آری مانند انفاق هنر است. دوست داشتن میهن و وطن هنر است. جنگاوری در راه ناموس، میهن و وطن هنر است. اینها مفاهیمی هستند که در فرهنگ های فارسی در مورد هنر آمده است. در کتاب ها ، هنر را می نویسند هـ خوب، نر یعنی مرد. ولی این برداشتی است به این مفهوم (فقط در مورد جوانمردی) که از قدیم بوده. روانشناسان امروز این واژه را به هـï ن ربط و اراء که ریشه همان آرث یا آرت انگلیسی و فرانسه است و در سانسکریت هم این گونه است، به کار می برند. یعنی کار خوب در حد کمال. پس کار خوب در حد کمال هنر است. وقتی فکر می کنیم، می بینیم خیلی کا رهای خوب در حد کمال است و این کمال، کمال نسبی است، نه کمال مطلق که ذات الهی است. در فرهنگ اوستا پنج واژه در کنار این آمده است؛ کمال و فضیلت، تقوا، دانش، رادمردی و عدالت و جنگ آوری. تمام اینها هنر هستند. وقتی که نگاه می کنیم می بینیم بزرگ ترین دوران هنری ایران همین دوران ۳۰ ساله است، چرا که همه این صفات در این ۳۰ سال در ایران (تقریباً نسبت به دوره های قبل) به اوج خودش رسیده و مجموعه آنها از برکت یکی از هنرهای بسیار بزرگ اسلامی که قیام امام خمینی (ره) بود، به نتیجه رسید. خود انقلاب ایران، خود اندیشه این انقلاب هنر بوده. معتقدم بزرگ ترین هنرمند این عصر خود امام خمینی بوده و به همین دلیل در کتاب نگره هنر انقلاب اسلامی بر کلام امام خمینی و تفسیر جمله هنر دمیدن روح تعهد در انسان هاست، تکیه کردم.
آنچه باید در هنر انقلابی، اسلامی و ایرانی باشد را در کتابی بیان کردم. برای اینکه هم تقوا در آن بود، هم فضیلت، هم دانش، چرا که به دانش گرایید به دانش ارج گذاشت. هم رادمردی و جوانمردی در آن بود و هم جنگاوری و دفاع از وطن و میهن که شاید در تاریخ ایران چنین دفاعی هرگز وجود نداشته است. وقتی که بیانات این بزرگمرد تاریخ ایران را بررسی می کنیم می بینیم که تمام آنها را می شود در چند جمله کوتاه خلاصه کرد. هنر دمیدن روح تعهد در انسان هاست، کدام تعهد؟ کدام عهد؟ ما تعهد بر چه داریم؟ ولی خداوند می فرماید؛ «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین.» این تعهد است که هنرمند باید در انسان هایی در این تعهد را فراموش کردند، بدمد و او نمی تواند این تعهد را بدمد، مگر خودش به این تعهد واقف شده و به آن عمل کند. همین تعهد است که در کلام دیگر، امام خمینی(ره) از کرامت انسان حرف می زند. چون کرامت یعنی آن چیزی که انسان را به درجات والای اخلاق می برد. کرامت یعنی این. وقتی می گوییم خدا کریم است، بعضی ها ترجمه کردند مثلاً خداوند روزی دهنده است. یا امثال آن؛ خیر خدا کریم است، یعنی انسان هایی را که حتی آلوده از گناه باشند و سراپا گناه باشند به خاطر یک عمل زیبا و مورد پسند، می بخشد و انواع خوبی ها را در مورد او روا می دارد. این کرامت است. کرامت انسان یعنی انسان برود به جایی که فرشته بدانجا نرسیده است.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت
خود اینکه بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت یک جمله هنری است چون نگریستن، نحوه نگاه کردن، هنر است، یعنی نگاه کردن برای یک هدف خاص. در قرآن کریم هم نظر به همین مفهوم آمده، انسان های عادی می بینند ولی نمی نگرند، هنرمند می نگرد برای هدف و به منظور خاصی. و سعی می کند آن هدف را به دست آورد و بعد هدف را می گوید؛ بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت. کرامت انسانی یعنی اینکه انسان برسد به جایی که به جز خدا نبیند. از مولای متقیان علی(ع) سوال شد خدا را می شود دید؟ فرمود من چگونه خدایی را که نمی بینم، عبادت کنم. ولی آن دیدن که مولی علی(ع) فرمودند، همان نگریستن هست، یعنی در همه چیز بر اساس مصداق و فی کل شیء آیه، در هر چیزی نشانه یی از خداوند است، شما می توانید خدا را ببینید اگر بخواهید؛ این مهم است و این خواستن اولین گامی است در راه هنر که یک هنرمند باید بردارد، یعنی باید بخواهد که چه بکند و بداند چه می کند و برای چه کاری را انجام می دهد. درک این مفاهیم به هنرمند بستگی دارد.
تمام تمدن و فرهنگ دنیای امروز بشر بر دو پایه استوار است؛ یکی پایه و تمدن فرهنگ ایران، دیگری پایه و تمدن فرهنگ مصر. که آن هم در بسیاری از موارد متاثر از فرهنگ ایران بوده است. وقتی که ما در هزاره سوم پیش از میلاد که تمدن مصر به وجود می آید و «نارمر» اولین فرعون مصر، مصر را متحد می کند می بینیم که در زبان مصری صدها واژه اسلامی یا ایرانی وجود دارد و خود اسم «نارمر» هم یک اسم ایرانی است. «منس» اسم عیلامی و ایرانی را انتخاب کردند برای اینکه عیلامی ها، ایرانی هایی بودند که از جنوب ایران به خوزستان کوچ کردند و چنان تمدن بزرگی را در دنیا گستراندند که تا چین از یک طرف و تا مصر و اروپا از طرف دیگر نفوذ کردند. فرهنگ مصری به مادیت جهان می اندیشد. کسی که در آن فرهنگ به قدرت می رسد، خدا می شود و مورد ستایش قرار می گیرد و این شیوه انسان ستایی به اروپا منتقل می شود تا جایی که برای پیامبر بزرگ خداوند حضرت عیسی(ع) خداییت قائل می شوند اما در فرهنگ ایرانی اگر کسی ادعای خدایی کرد از تاریخ حذفش می کنند.
نامی از او نمی برند و او را کنار می گذارند. وقتی کتیبه های مصری را می خوانیم تماماً شرح حال پادشاهان است اما کتیبه های سومری را که می خوانیم اکثراً دعا و مرثیه است. اکثراً خواست نعمت و پیشرفت برای مردم است و این نعمت آنقدر ادامه پیدا می کند که داریوش بزرگ در کتیبه بیستون خود بعد از اینکه از خودش صحبت می کند در همه جا می گوید؛ خداوند به من کمک کرد که این کار را بکنم. خداوند مرا یاری کرد که این کار را بکنم. و سرانجام برای مردم دعا می کند و می گوید خدایا این مملکت و این ملت را از خشکسالی، صاعقه، سیل و از اهریمن حفظ نما. آن سنت ادامه پیدا می کند و هنوز هم خطبای ما بعد از خطابه شان دعا می کنند و این سنت بین هیچ ملتی وجود ندارد. این ملتی است که همیشه می خواهد در مسیر کمال باشد چون وقتی که شما دعا برای دیگران می کنی، این خودش یک کمال انسانی است، این خودش یک هنر است. به جای اینکه خودش را مطرح کند، اول دیگران را مطرح می کند. این هنر متعالی است. هنر تنها کار عملی نیست. کار عملی حاصل هنر است. یکی از دانشمندان بزرگ ایتالیا به نام «سزار براندی» که استاد تاریخ هنر و مرمت است (و ایتالیا در قرن بیستم شخصی مثل او به خود ندیده و در فرانسه که ادعایی در هنر دارند آثار او را ترجمه و تدریس می کنند)، می گوید؛ نتیجه تولید انسانی دو گونه است؛ یا برای رفع نیاز است یا برای لذت بردن. اگر برای لذت بردن و لذت روحی است به آن می گوییم هنر، که در آن صورت باید حتماً از دو صفت آفرینش و زیبایی برخوردار باشد تا لذت ایجاد کند. خدا زیبایی را آفریده که ما روحمان را ارتقا دهیم، لذت را ارتقا دهیم. به هر طرف که فکر می کنیم به ذات اقدس الهی می رسیم و به سوی او می رویم.
حدیثی منسوب به پیامبر (ص) است که می فرماید؛ «گل سرخ از ارزش های الهی است.» روایت است که حرمان در حالت مکاشفه وقتی که از خداوند می خواهد گونه یی از تجلی به او نشان دهد تمام آسمان را به صورت یک گل سرخ می بیند. من صدها گل سرخ را پرپر کردم و از پرهای کوچک تا پرهای بزرگ را با هم اندازه زدم، دیدم در بین آنها از طول و عرض و حتی درجه و خلوص رنگی آنها رابطه یی معادل ۶۱۸/۱ وجود دارد. روایت است که از قدیم تمام مذاهب کهن معتقد بودند که این رابطه از آسمان آمده و در وجود انسان نیز است. امام خمینی در تفسیر دعای سحر بهار را با ارزش و تناسبات خوب ترسیم کردند. نسبت های خوب؛ ولی نه فقط بین طول و عرض. حتی می فرمایند؛ نانوایی که نان خوب درست نمی کند، کارش ارزش ندارد. کاسبی که درست عمل می کند خوب است اما اگر کلک بزند و کم و زیاد بفروشد کارش بها و ارزشی ندارد. یعنی تناسبات نسبت های او بین تمام شئون انسانی جاری است. قبول دارم که اگر کسی به مطالعه دقیق در آثاری که از این مرد غامام خمینی(ره)ف باقی مانده بپردازد و به قصد شناخت او مطالعه کند، خواهد دید که این مرد سراسر وجودش هنر بود. هر کار و هر اندیشه یی که کرد و هر برنامه یی که پیاده کرد، هنر بود. چون مراحل مختلف هنری را پشت سر گذاشته تا رسیده به آنجا که ما از حاصل کار او بهره ببریم و ما داریم از حاصل کار او بهره می بریم و این حاصل، زیبا است. بشر عادت دارد تا به یک فصل کوچکی دست پیدا کرد، بگوید؛ «منم، من» اگر انسان این «من» را کنار بگذارد و دنبال «منی» بگردد که اساس آن بر فضیلت و دانش استوار باشد، همانگونه که امام خمینی این انقلاب را محصول کار خود ننامید و آن را متعلق به همه می دانست و با خلوص مطالعه کند، می بیند که ما در زمانی زندگی می کنیم که سرشار از هنر است، ما داریم هنر تنفس می کنیم؛ در پاکیزگی هنر اسلامی، هنری که برای انسان ارزش قائل شده. امام خمینی(ره) سعی کرده آن را در سر جایی که خداوند برایش تعیین کرده بنشاند، البته در هر جامعه یی جریان متضاد هم وجود دارد. نص صریح قرآن است که همیشه خوب بر بد و حق بر باطل پیروز است . مذاهب گذشته نیز به این عقیده باور داشتند. زروانی ها معتقد بودند که خدای ابدی دو فرزند آورد؛ اهورا مزدا که نور و خوبی ها را به او واگذار کرد و اهریمن که ظلمت و بدی ها را به او داد و گفت با هم پیکار کنید تا معلوم شود کدام پیروز می شود و خداوند قسم خورد به عظمت خودش که اهورامزدا پیروز خواهد شد.
به این دلیل است که بزرگان نوروز را روز اهورامزدا و روز خدای نورالانوار می گویند. اهورامزدا از اسماء جلاله است. تمام مذاهب دنیا مسیرشان این است که انسان ها را به جایی برسانند که خداوند برایش تعیین کرده و آن فقط مقام خلیفه اللهی است. به مقام خلیفه اللهی نمی توانیم برسیم، مگر آنکه در آن مسیر به جلو برویم یعنی اینکه خوب خودمان را بشناسیم. نه فرد «خود» و نه فرد «من» بلکه فرد انسانی مان را بشناسیم و به غایت برسیم و این شناخت را وسیله قرار دهیم. وسیله ها و ابزارها متفاوت هستند، همانطوری که هنرمند وسیله است تا زیبایی ها و طبیعت را بهتر به مردم بشناساند و آن عهد ازلی را در آنها زنده کند. دانشمند وسیله است برای اینکه دانشی را که خداوند به او افاضه کرده، در راه رسیدن به مقام خلیفه اللهی به مردم بیاموزد. هم ما وسیله یی را می خواهیم که به واسطه آن بعد از پیامبر و اولیای الهی علمایی چون خمینی- که از نظر من فراتر و بالاترین آنها ست- ما را به کمال برساند. کسی که در طول زندگی اش فقط به آن هدفی می اندیشید که بالاخره به اجرا گذاشت. به این می اندیشید که چه کار کند که این ملت را به آن جایگاه فرهنگی، هنری و پروادارانه خودش برساند.
خداوند فرمود؛ من می خواهم در زمین خلیفه یی بگذارم و آدم را آفرید و اسما و روح خودش را در او دمید. وقتی که می گویید خلیفه اللهی یعنی آنکه به جایی می رسید که هر آنچه می کنید نشات گرفته از اسماء الهی است که خداوند در شما دمیده است. حتی خوردن و خوابیدن و تنفس کردن هم از آن اسماء الهی نتیجه می شود، علم نیز یکی از اسماء الهی است، آنچه یاد می گیرید و سپس می آموزید. دانش آموختن، هنر اندوختن، خدمت به خلق، صدقه، زکات، دستگیری از ناتوانان(جوانمردی)، برقرار کردن عدالت (چون خدا عادل است اسمش عادل است) تمام آنچه در زندگی ما می گذرد از اسماء الهی نشات می گیرد و یکی از نمادهای اسماء الهی خود همان «روح الله» است. این از عجایب است که کسی می آید و این مملکت را، فرهنگ را به هم می ریزد و به جایی می برد که هر کاری در هر جا با کلام خدا شروع می شود. سخن گفتن را با بسم الله شروع می کنید و به هر کس که می رسید با سنت اسلامی سلام می کنید، درود می فرستید و امثال اینها. تمام اینها در وجود او که «روح الله» بود خلاصه شده است.
دکترآیت اللهی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید