شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

شیعه و سنی غوغای ساختگی


شیعه و سنی غوغای ساختگی
وقتی مردان اسلام در همه جا مورد سرکوب طاغوتیان واقع می‌شوند، مسلمانان از اختلافات مذهبی چشم پوشیده وشریک درد واندوه برادران ستمدیده‌شان می‌شوند. بی‌تردید ما با مبارزة اسلامی‌مان می‌توانیم نقشة دشمنان به‌منظور تفرقه‌اندازی میان مسلمانان را خنثی کنیم.
از ابتدای قرن نوزدهم، جهان اسلام با چالش معاصر غرب روبه‌روست. چالشی که زاییدة انقلاب صنعتی بورژوا و کینه‌توزی قدیمی صلیبی است که حملة فرانسه، شروع نخستین مرحلة آن بود. این چالش، نظام سیاسی ما را که در «خلافت» تجلی یافته بود، سرنگون کرد. سرزمین‌های ما را اشغال نمود و از نظر اخلاقی و فکری و فرهنگی با مطرح کردن جایگزین‌های سست بنیان لائیک خود، به‌حملات علیه ما ادامه داد
در بیش از سی سال پیش، این چالش خطرناک‌ترین مأموریت‌های خود را به تحقق رساند و دولت – مجعول - یهودی را در قلب میهن اسلامی کاشت، و در آن سو دست نشاندگان و شاگردان خود را به‌قدرتی که غصب کرده بود، رساند.
این امر به وسیلة منظومه‌ای جدلی و پلید شکل گرفت: تثبیت چالش جز با برپایی اسرائیل انجام نمی‌پذیرفت، برپایی اسرائیل مستلزم سرنگونی خلافت است، و استمرار موجودیت آن اقتضا می‌کند که نظام‌های حکومتی در میهن اسلامی، دست نشانده و وابستة به‌استعمار باشند. بنابراین، همة این نظام‌ها زاییدة طبیعی و منطقی استعمارند، و در واقع روی دیگر سکة اسرائیل‌اند. مسائل تا چند سال گذشته این‌گونه به‌نظر می‌رسید، و سلطة غربی گمان می‌کرد که واپسین ضربه‌های کاری خود را بر تمدن فروپاشیدة اسلامی وارد می‌سازد که انقلاب اسلامی ایران، نخستین تیرهای مقاومت خود را به‌سوی غرب رها کرد و اولین پیروزی اسلام را در دوران معاصر تحقق بخشید. زندگی و نشاط به‌این پیکر که گمان می‌کردند مرده است، بازگشت و اکنون دوباره بیدار می‌شود و شاداب وسرزنده بپا می‌خیزد. از کجا؟ از آنجا که تأثیر شیطانی دشمن به‌شدیدترین، قوی‌ترین و وحشیانه‌ترین وجه بود... مرحلة جدیدی فرا رسیده است. ما به خویشتن خویش، پی‌برده‌ایم و می‌خواهیم پس از تحمل دو قرن اهانت و خواری و پس از قرن‌ها عقب‌ماندگی و نا آگاهی، بپاخیزیم.
انقلاب اسلامی به پیش می‌رود تا مفاهیم متعددی را پی‌ریزی کند. برخی از این مفاهیم چنین است:
۱) انقلاب اسلامی وحشت از ابرقدرتها را از اذهان
همگان‌ ـ بویژه مسلمانان و مستضعفان جهان ـ پاک کرد.
۲) انقلاب اسلامی پس از اینکه الگوی غربی را در قفس اتهام قرار داد، الگوی تمدنی جدیدی به‌بشریت عرضه کرد. روژه‌گارودی متفکر مشهور فرانسوی می‌گوید: «امام خمینی الگوی توسعة غرب را در قفس اتهام قرار داد» سپس می‌گوید: «امام خمینی به‌زندگی ایرانیان معنا بخشیده است».
۳) به‌دنبال بیش از یک قرن تلاش جهت کنار زدن اسلام از قدرت و تأثیرگذاری، انقلاب اسلامی بر نقش تاریخی اسلام انقلابی در زندگی ملت‌های منطقه، تأکید ورزید.
ولی آیا غرب ودست‌نشاندگانش انقلاب را به حال خود رها می‌کنند تا در راه خود به‌پیش رود و با قدرت غرب مقابله کند و شوکت آن را در هم بشکند؟
آیا آنها در برابر شور و نشاطی که در امت اسلامی برپا شده ـ که هم‌چون شادمانی از بارش باران بر زمین خشک پس از انتظاری طولانی است - ساکت می‌نشینند؟ آیا اجازه می‌دهند این شور و شوق اسلامی که انقلاب برپا کرده، به بار بنشیند؟
پیروزی قیام این ملت مسلمان و انقلاب آن که بظاهر غیر ممکن می‌نمود، آنان را به وحشت انداخت. پس تا آن‌جا که در توان داشتند کوشیدند تا از به‌قدرت رسیدن اسلام‌گرایان انقلابی، جلوگیری کنند.. ولی وقتی که در این مرحله شکست خوردند، در چند محور گوناگون و به‌هم پیوسته حرکت کردند:
۱) با سوء استفاده از مرحلة به‌اصلاح آشفتگی پس از انقلاب، شروع به‌تحریک اقلیتهای گوناگون نمودند.
۲) از گروه‌های ایرانی مخالف، چه گروهک‌های سلطنت‌طلب و ساواکی یا بعضی از تشکیلات لائیک و سکولار حمایت کردند و آنها برای ستیز علیه انقلاب سلاح به‌دست گرفتند.
۳) محاصرة اقتصادی و سیاسی إیران، که آمریکا و اروپای غربی آن‌را رهبری کردند و به هنگام بحران گروگان‌های جاسوس‌های امریکائی – در تهران - بوضوح آشکار شد.
۴) انجام تجاوز خارجی از راه استخدام صدام حسین و ارتش بی‌اختیار عراق.
۵) فتنه‌انگیزی میان دو جناح امت اسلامی ـ سنی و شیعی ـ به‌عنوان آخرین تلاش برای محاصرة موج انقلاب و جلوگیری از رسیدن آن به مناطق سنی نشین... خواه مناطق نفت خیز یا کشورهائی که با اسرائیل هم‌مرز! و رو در رو هستند.
وقتی شورش اقلیت‌ها قاطعانه سرکوب شد و گروهک‌های سلطنت‌طلب و پس‌مانده‌های اپوزیسیون لائیک نابود گردید، و آن‌گاه که انقلاب با چونان محاصره‌ای روبه‌رو گردید که امام از آن «نوید خیر» می‌دهد و به دانشجویان پیرو خط خود می‌گوید: «ما انقلاب نکرده‌ایم که شکم خود را پر کنیم. لذا وقتی آنها ما را از گرسنگی می‌ترسانند، باید بدانند که هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند. ما برای اسلام قیام کرده‌ایم، همانطور که حضرت محمد(ص) قیام فرمود و با مشکلاتی که آن‌حضرت مواجه شد، روبرو نشده‌ایم. تا شما تحت فشار قرار نگیرید، فکر شما به‌کار نمی‌افتد».
عاملان تجاوز خارجی نیز با رنج و درد، حسرت و شکست کمرشکن، در چاهی که خود کنده بودند فرو غلتیدند.. ولی اعتراف کردند که با وجود تمام اینها، محور پنجم توطئه ـ فتنه‌انگیزی میان شیعه و سنی ـ به‌اندک موفقیتی دست یافت. والبته امت بزودی در خواهد یافت که این کدام شیطان است که در آتش فتنه می‌دمد؟. و درک خواهد کرد که این فتنه، ساختگی است و استعمار می‌خواهد ملتهای مسلمان را منزوی کند تا در پایان، به‌تنهایی با دژخیمان خود روبه‌رو گردند.
از آنجا که استعمار و دست‌نشاندگانش، شاهزادگان نفتی و خودکامگان ـ عروسکهای خیمه شب بازی ـ بخوبی می‌دانند که این جبهه به‌سلاح و قشون نیاز ندارد بلکه به‌ رهبری که «فتوا» بدهد احتیاج دارد، پس بگذار نقش مورد نظر به‌وسیلة عمامه به‌سرها و ریش‌دارها اجرا شود، خواه آنها در دستگاههای رسمی رژیم‌ها باشند یا در خارج از این دستگاه‌ها.
بعضی از آنها، حملات شبهه‌انگیز و غافلگیر کننده‌ای را بر ضد انقلاب اسلامی شروع کردند. گویی آنان سرانجام کشف کردند! که این انقلاب، شیعی است وشیعه یک فرقة‌گمراه است! یا کافر؟ و آیت الله خمینی هم که با نشستن در روی سجاده‌اش، تاج و تخت‌ها را به لرزه درآورد، گمراه و کافر(!) گشته است. صحنة آن جوان مسلمان که یک کتاب سعودی سرشار از تهمت‌ها و مغالطه‌ها و افتراها را در دست دارد، در پیش چشمان ما تکرار می‌شود. کتاب را از این مسجد به‌آن مسجد می‌برد و برای مردم توضیح می‌دهد و به‌گمراهی‌ها! اشاره می‌کند.
این نکته قابل درک است که بعضی از آن جوانان از روی حسن نیت و به‌گمان اینکه این کار کاملاً برای خداست، آن را انجام می‌دهند. ولی باید توجه کرد که راه به‌سوی جهنم، مالامال از این قبیل نیت‌های پاک است. این جوان چه وقت در می‌یابد که از روی نیت پاک یک طرح استعماری را اجرا می‌کند؟ و چگونه باید پیش از آنکه دیر شود خود را نجات دهد؟!
امت اسلامی لازم است در قبال موضع خصمانه علیه انقلاب اسلامی ، از سوی برخی بظاهر اسلام‌گرایان و نسبت به‌خاستگاه‌ها، انگیزه‌ها و هدف‌های آنان با دیده شک و تردید بنگرد.
این موضع شگفت‌انگیز آن‌ها، حرکت اسلامی را در برابر یک بن‌بست خطرناک و بی‌سابقه قرار می‌دهد، زیرا حضور دشمنان انقلاب در صفوف حرکت اسلامی توجیه‌پذیر نیست، و حرکت راستین اسلامی چاره‌ای جز این ندارد که دیر یا زود آنان را از میان خود طرد نماید.
کسانی که می‌خواهند الگوی متعالی ایرانی را درون شخصیت اسلامی و بخصوص در میهن اشغالی ما، متلاشی کنند، تنها خود را متلاشی می‌سازند، زیرا آن‌ها در برابر حرکت پیشرفتة تاریخ می‌ایستند و با یک انقلاب اسلامی رویارویی می‌کنند که به‌گفتة یکی از بیانیه‌های سازمان بین‌المللی اخوان‌المسلمین رهبر آن امامی است که «مایة افتخار اسلام و مسلمانان» است.
نمی‌دانم آیا سخنانی که یک جوان مسلمان به‌من گفت عجیب است یا خیر؟ وی به‌بیش از یک کشور اسلامی سفر کرده، اما زشت‌تر از این حمله‌ای که برخی «اسلام‌گرایان»! در این میهن اشغالی بر ضد انقلاب به‌راه انداخته‌اند، نیافته است، در حالی که وی ملتی را نیز ندیده است که بیش از ملت فلسطین، نسبت به‌انقلاب، شور و شوق از خود نشان دهد.
پس از این مقدمه، در این بحث کوتاه می‌کوشم در برابر مسلمانان به‌طور اعم وسران حرکت‌های اسلامی به‌طور اخص ، پاره‌ای از حقایق مهم را قرار دهم. نمی‌خواهم از سر اجتهاد خود بگویم که شیعه و سنی در اسلام برادرند و فقط برداشت‌ها و اجتهادهایی در فهم کتاب و سنت میان آنان جدایی انداخته است که نه بر اخوت آنها خدشه وارد می‌کند و نه یکی را از نگاه دیگری، از امت اسلام خارج می‌سازد.
نمی‌خواهم دلایل شرعی بیاورم که بر درستی این مقولة روشن و قطعی منتهی شود، زیرا این موضوع بحث دیگری است که در این زمانه، که نا آگاهی و تعصب ناپسند گروهی فراگیر گشته است، ناچاریم به‌آن بپرٍدازیم، ولی من از زاویه‌ای دیگر و تکمیلی به موضوع می‌پردازم و سعی می‌کنم مواضع و نظرهای سران، اندیشمندان و رهبران مسلمانی را بیان کنم که حرکت‌های اسلامی دربارة امامت و رهبری بسیاری از آنان، اتفاق نظر دارند.
من به‌خوبی در می‌یابم که موضع ضد انقلابی و جنجال‌برانگیز برخی از اعضا و کادرهای حرکت اسلامی پیرامون مسئله سنی و شیعی موضعی ریشه‌دار و راستین نیست، بلکه موضعی ناگهانی! است که از سوی دیگران(!) بر این جوانان با اخلاص و پاک تحمیل گشته است. همانطور که اشاره کردم: آن‌ها پس از اینکه مدتها در گردونة شک و نومیدی قرار داده شدند، سرانجام کشف! می‌کنند که آن انقلاب که امیدهایشان را زنده و بارور کرده است، یک انقلاب اسلامی نیست، بلکه انقلابی شیعی! است و شیعیان کافرند.!
محب الدین خطیب نویسندة آن کتاب بدنام سعودی، که یک بار دیگر در این میهن تجدید چاپ شده است ( در ۵۰۰۰۰ نسخه!) دلیل پشت دلیل! می‌آورد بر کفر و گمراهی و خروج شیعه از اسلام و اینکه آنها قرآنی غیر از قرآن ما دارند و اباطیل و موهوماتی از این قبیل..
بعضی‌ها که اندیشه‌های نادرست و گمراه کنندة «خطیب» را منتشر می‌کنند، نسبت به اندیشه‌های دیگر اسلام‌گرایان سرشناس در حرکت‌هایشان، تغافل می‌ورزند.
البته میدانیم خطیب کسی است که با دولت خلافت اسلامی جنگید و به یکی از حرکت‌های قومی ـ طلایه‌داران جوانان عرب ـ پیوست و وقتی به‌هنگام تحصیل در «باب عالی» رازش بر ملا شد، در سال ۱۹۰۵م به یمن فرار کرد. و هنگامیکه شریف حسین انقلاب عربی را اعلام کرد، وی بدان پیوست. سپس دولت خلافت وی را به اعدام محکوم کرد. و او به دمشق بازنگشت، مگر پس از شکست سربازان ترکهای عثمانی و ورود ارتش عربی(!) به‌دمشق. و از آن پس مدیریت نخستین روزنامة عربی ـ العاصمة ـ را برعهده گرفت([۱]).
اکنون باز می‌گردیم به‌بررسی مواضع و نظریات رهبران حرکت‌های اسلامی و اندیشمندان مسلمان نسبت به‌این فتنة حرام و جنجال ساختگی و تأسف بار.
امام شهید حسن البنا.. پرچمدار بزرگترین حرکت اسلامی معاصر و یکی از پیشگامان اندیشة نزدیکی میان شیعه و سنی و از موسسین و تأثیرگذار در فعالیت‌های «جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی - قاهره» بود که بعضی‌ها به‌نتیجه رسیدن آن را محال می‌دانستند. ولی البنا و گروهی از مردان و مشایخ بزرگ اسلام آن را امکان‌پذیرو نزدیک می‌دانستند و توافق کردند که مسلمانان همگی، (سنی و شیعی) در اعتقادات و اصول مورد توافق، گردهم جمع‌شوند و در اموری که یکی از شرط‌های ایمان و جزو ستونهای دین نیست و لزوماً انکار مطالب آشکار دین محسوب نمی‌شود، همدیگر را معذور بدارند.
«دکتر عبدالکریم بی‌آزار‌شیرازی» در کتاب «وحدت اسلامی» که شامل مقالات علمای شیعی و سنی منتشر شده در مجلة رسالة الاسلام است و از سوی دارالتقریب در قاهره منتشر می‌شد، دربارة جماعت تقریب می‌گوید:
«آنها توافق کردند که اعلام کنند: مسلمان کسی است که به «الله» پروردگار جهان، و به محمد(ص) پیامبر که پس از او پیامبری نخواهد آمد، و به قرآن کریم آسمانی، و به کعبه قبله وخانة خدا، و به ارکان پنج‌گانة شناخته شده، و به‌روز رستاخیز و انجام آنچه در دین ضروری است، ایمان و اعتقاد دارد. این ارکان ـ که به‌عنوان نمونه ذکر شد ـ مورد توافق شرکت کنندگان در جلسه، نمایندگان مذاهب چهارگانة شناخته شدة اهل سنت و نمایندگان تشیع از دو مذهب امامیه و زیدیه است»([۲]).
در این جمعیت، شیخ الازهر، مرجع اعلای وقت افتاء، امام‌بزرگ عبدالمجید سلیم وامام مصطفی عبدالرازق و شیخ محمود شلتوت شرکت داشتند.
نگارنده اطلاعات دقیق و کاملی راجع به‌نقش خاص امام شهید در این باره در دسترس ندارد. ولی یکی از اندیشمندان اخوان‌المسلمین استاد سالم بهنساوی در کتاب خود می‌گوید:
«از زمانی که جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی تأسیس شد و امام البنا وآیت‌الله‌قمی در تأسیس آن سهیم بودند، همکاری میان اخوان المسلمین و شیعیان برقرار است، این امر به‌دیدار شهید نواب صفوی از قاهره در سال ۱۹۵۴ انجامید»([۳]). وی در همان کتاب می‌افزاید: «جای شگفتی ندارد که خط مشی و روش هر دو گروه به‌این همکاری می‌انجامد».
همچنین چنان که می‌دانیم، امام البنا هنگام مراسم حج در سال ۱۹۴۸م با آیت الله کاشانی رهبر شیعیان ایران دیدار کرد و میان آن دو تفاهم برقرار شد.
یکی از شخصیتهای کنونی و مهم اخوان المسلمین و یکی از شاگردان امام شهید، یعنی استاد عبدالمتعال جبری به‌نقل از «روبرجاکسون» در کتاب خود می‌نویسد:
«اگر عمر این مرد ـ حسن البنا ـ طولانی می‌شد ممکن بود بسیاری از موارد مهم برای این دو کشور تحقق یابد، به‌ویژه اگر حسن البنا و آیت الله کاشانی، رهبر ایران، بر سر از میان بردن اختلاف میان شیعه و سنی، توافق می‌کردند. آن دو در مکّه مکرمه به‌سال ۱۹۴۸م دیدار کردند و ظاهراً پس از تفاهم به‌نقطة اصلی رسیدند، ولی حسن البنا نابهنگام ترور شد.» ([۴]).
استاد جبری در توضیح می‌گوید: «روبر راست گفته است، او با شمّ سیاسی خود تلاش امام در تقریب بین مذاهب اسلامی را حس کرده است. پس اگر وی از نقش بزرگ امام البنا در این زمینه آگاه می‌شد (که اکنون، جای پرداختن به‌چگونگی آن نیست) چه می‌گفت؟».
از این مطالب، حقایق مهمی را نتیجه می‌گیریم از جمله:
۱) هر شیعه و هر سنی به چشم مسلمان به یک‌دیگر می‌نگرند.
۲) دیدار و تفاهم این دو و کنار گذاردن اختلافات، لازم و امکان پذیر است و این مسئولیت بر عهدة حرکت اسلامی آگاه و متعهد است.
۳) امام شهید حسن البناء به کوشش پردامنه‌ای در این زمینه، پرداخت.
دکتر اسحاق موسی حسینی در کتاب «الاخوان المسلمون.. کبری الحرکات الإسلامیة الحدیثة» ([۵]). می‌نویسد: برخی دانشجویان (شیعی) که در مصر تحصیل می‌کردند به‌جنبش اخوان پیوستند. از سوی دیگر، معروف است که بسیاری از شیعیان در عراق به‌صفوف اخوان المسلمین پیوسته بودند.وقتی نواب صفوی از سوریه دیدن کرد و با مصطفی سباعی دبیرکل اخوان المسلمین در آن کشور ملاقات نمود، سباعی در نزد وی گله کرد که بعضی از جوانان شیعه، به حرکت‌های لائیک و ملی می‌پیوندند... و نواب صفوی بالای منبر رفت و در برابر جمعی از اهل تشیع وتسنن گفت: «هر کس می‌خواهد شیعة جعفری واقعی باشد به‌صفوف اخوان المسلمین ملحق شود». ولی نواب صفوی کیست؟ او رهبر سازمان «فدائیان اسلام» شیعی است.
استاد محمد علی ضناوی از «برنارد لویس» نقل می‌کند: «به رغم اینکه آنها پیرو مذهب تشیع‌اند، ولی اندیشه‌ای که دربارة وحدت اسلامی دارند تا حدود زیادی با اندیشة اخوان مصر همانندی دارد و میان آنها تماس‌هایی برقرار بوده است([۶]). استاد ضناوی وقتی پاره‌ای از اصول فدائیان اسلام را بررسی می‌نماید، در آن‌ها می‌یابد:
اولاً) اسلام یک نظام فراگیر برای زندگی است.
ثانیاً) فرقه‌گرایی میان مسلمانان یعنی میان سنی وشیعه مردود است». سپس از نواب نقل قول می‌کند: «بیایید با اتحاد برای اسلام تلاش کنیم و هر آن‌چه جز جهادمان در راه عزت اسلام است، به‌فراموشی بسپاریم. آیا زمان آن فرا نرسیده است که مسلمانان قایق را درک کنند و اختلاف میان شیعه و سنی را رها سازند؟».
استاد فتحی یکن ماجرای دیدار نواب صفوی از قاهره وشور وشوق اخوان المسلمین هنگام استقبال از وی را بیان می‌کند. سپس راجع به صدور حکم اعدام وی از سوی شاه، چنین سخن می‌گوید:
«این حکم ظالمانه بازتاب شدیدی در کشورهای اسلامی داشت، توده‌های مسلمان که به دلاوری‌ها و مجاهدت‌های نواب‌صفوی ارج می‌گذارند، از این حکم تکان خوردند و بر آن شوریدند و با مخابرة هزاران تلگرام از سراسر جهان اسلام، حکم بر ضد آن مجاهد مؤمن و قهرمان را محکوم نمودند. اعدام وی در دوران معاصر خسارت بزرگی به‌شمار می‌آید».([۷]).
این‌چنین، نه تنها یک مسلمان شیعی از نظر استاد فتحی یکن یکی از بزرگترین شهدای اخوان به‌حساب می‌آید، بلکه وی معتقد است نواب و یارانش با شهادت خود، به کاروان شهیدان پیوستند... شهیدان جاویدی که خون پاکشان چراغی خواهد بود که راه آزادی و فداکاری را برای نسل‌های آینده روشن می‌کند. همین‌‌طور هم بود، و دیری نگذشت که انقلاب اسلامی ایران برپا شد و تاج و تخت «شاه» خودکامه را در هم کوبید. شاهی که آواره وسرگردان شد و فرموده خدای متعال تحقق یافت: «وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ، إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ، وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ »([۸]):
«همانا عهد ما درباره بندگانی که به‌رسالت فرستادیم، پیشی گرفته است. که البته آنها پیروزمندان خواهند بود. وهمواره سپاه ما غلبه خواهند یافت».
استاد فتحی یکن پس از اعلام شناسایی اسرائیل از سوی ایران در دوران شاه می‌گوید:
«عرب‌ها باید در ایران در جستجوی نواب و برادران نواب باشند... ولی کشورهای عربی تاکنون این را درک نکرده‌اند و ندانسته‌اند که حرکت اسلامی به تنهایی پشتیبان مسائل مسلمانان در خارج جهان عرب است. آیا در ایران نواب دیگری ظاهر می‌شود؟»([۹]).
بنابراین، استاد یکن در انتظار نواب دیگری است. پس ـ شما را به‌خدا ـ چرا وقتی نواب و آن کس که بزرگتر از نواب است آمد، گروهی چهره برافروختند و عده‌ای دیگر تب کردند؟!...
مجلة المسلمون که از سوی اخوان المسلمین منتشر می‌شد، در یکی از شماره‌های خود تحت عنوان «با نواب صفوی» می‌نویسد: «شهید عزیز ـ نواب صفوی ـ روابط تنگاتنگی با المسلمون داشت و در ژانویة ۱۹۵۴م به عنوان مهمان در دفتر مجله در مصر اقامت کرد»([۱۰]).
این مجله سپس دیدگاه نواب صفوی را دربارة بازداشت اخوان چنین نقل می‌کند:
«وقتی مردان اسلام در همه جا مورد سرکوب طاغوتیان واقع می‌شوند، مسلمانان از اختلافات مذهبی چشم پوشیده وشریک درد واندوه برادران ستمدیده‌شان می‌شوند. بی‌تردید ما با مبارزة اسلامی‌مان می‌توانیم نقشة دشمنان به‌منظور تفرقه‌اندازی میان مسلمانان را خنثی کنیم. وجود مذاهب اسلامی ضرری ندارد و ما نمی‌توانیم آن را ملغی کنیم، آنچه باید برای توقف ومنع آن بکوشیم، سوء استفاده از این وضع به‌سود غرض‌ورزان است»([۱۱]).
در پایان مقاله، مجله به‌نقل از نواب صفوی می‌نویسد:
«ما اطمینان داریم که عاقبت کشته خواهیم شد. امروز نباشد فردا خواهد بود، ولی خون‌ها وفداکاری‌های ما اسلام را زنده خواهد کرد و آن‌را به خیزش واخواهد داشت. اسلام امروز به‌این خون‌ها و فداکاری‌ها نیاز دارد وبی‌آن، هرگز بپا نخواهد خواست».
پیش از آنکه این بخش از روابط اخوان المسلمین با شیعیان را به ‌پایان ببریم، اشاره می‌کنیم که استاد عبدالمجید‌الزندانی، دبیرکل اخوان المسلمین - تا دو سال پیش - در یمن شمالی، (که اکنون در زندان است) (*[۱۲]). شیعی بود و شمار فراوانی از اخوان یمن شمالی از شیعیان هستند.
اکنون بار دیگر باز می‌گردیم به‌موضوع جماعت تقریب تا به‌سخن عضو برجستة جماعت، رهبر بزرگ، محمود شلتوت شیخ الازهر گوش فرا دهیم. وی می‌گوید:
«من به‌فکر تقریب به‌عنوان یک خط مشی صحیح ایمان آوردم و از روز اول در جماعت آن سهیم شدم»([۱۳]).
سپس می‌گوید:
«الازهر شریف اکنون به‌حکم اصل (اصل تقریب میان اعضای مذاهب گوناگون) گردن می‌نهد و مقرر می‌دارد که فقه مذاهب اسلامی از سنی گرفته تا شیعی را بررسی کند؛ بررسی که بر دلیل و برهان استوار است و از تعصب به‌این و آن، خالی است»([۱۴]).
وی سپس چنین ادامه می‌دهد:
«کاش می‌توانستم دربارة جلسات دار التقریب سخن بگویم. آنگاه که مصری در کنار ایرانی یا لبنانی یا عراقی یا پاکستانی، یا دیگران از سایر ملل اسلامی می‌نشینند، حنفی ومالکی وشافعی وحنبلی در کنار امامی و زیدی دور یک میز می‌نشینند و صداهایی به‌گوش می‌رسد که در آن علم، تصوف و فقه است و افزون بر این، در آن روحیة اخوت، طعم مودت، محبت و همکاری در عرصة علم و عرفان است»([۱۵]).
شیخ شلتوت اشاره می نماید که بعضی‌ها به‌گمان اینکه هدف از فکر تقریب، لغو مذاهب یا ادغام آنها در یکدیگر است، با این فکر به‌ستیز برخاستند:
«افراد تنگ نظر با این فکر ستیز ورزیدند، هم‌چنان که گروه دیگری از غرض‌ورزان بدخواه با آن جنگیدند. هیچ امتی از این‌گونه افراد خالی نیست. آنان که تضمین بقا و معیشت خود را در تفرقه می‌یابند با آن جنگیدند، و آدمهای بد دل و دارندگان هوا و هوسها و گرایشهای خاص با آن مبارزه کردند؛ اینها و آنها کسانی هستند که برای سیاست‌های تفرقه‌افکن قلم خود را می‌فروشند! سیاست‌هایی که با شیوه‌های مستقیم و غیر مستقیم با هر حرکت اصلاحی مبارزه می‌کند و بر سر راه هر کاری که باعث اتحاد مسلمانان است، می‌ایستد». قبل از اینکه الازهر را ترک بگوییم، بیایید به‌فتوایی که شیخ شلتوت، در خصوص مذهب تشیع صادر کرده است، گوش فرادهیم. در بخشی از این فتوا آمده است:
«مذهب جعفری مشهور به‌مذهب شیعه اثنی عشری، مذهبی است که هم‌چون سایر مذاهب اهل سنت، تعبد به آن شرعاً جایز است و مسلمانان باید این را بدانند و از تعصب ناحق نسبت به مذاهب خاص رهایی یابند، زیرا دین خدا و شریعت او وابسته به‌مذهبی خاص یا محدود به‌یک مذهب نیست. چون همة آنها اجتهاد دارند و نزد خدای متعال پذیرفته شده‌اند»([۱۶]).
از جماعات تقریب که بگذریم به‌شمار بی‌پایانی از اندیشمندان مسلمان می‌رسیم که نخست از شیخ محمد غزالی شروع می‌کنیم که می‌گوید:
«اعتقادات از گزند آشفتگی که سیاست حکومت دچار آن شد در امان نماند، زیرا شهوت‌های برتری‌جویی و انحصار طلبی به‌زور چیزهایی وارد آن کرد که در آن نیست و از آن پس، مسلمانان به‌دو بخش بزرگ شیعه و سنی تقسیم شدند، با اینکه هر دو گروه به‌خدای یکتا و به رسالت محمد(ص) ایمان دارند و در جمع‌کردن عناصر اعتقادی که باعث استواری دین وموجب رهایی است، هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد»([۱۷]).
وی در همان صفحه از کتاب خود می‌افزاید:
«با اینکه من در بخشی از احکام فقهی خود نسبت به‌امور، نظری برخلاف شیعه دارم، ولی معتقد نیستم که هر کس با نظرم مخالفت کند گناهکار است، موضع من در قبال پاره‌ای از بعضی آرای فقهی رایج در میان اهل سنت نیز همین است».
وی در جای دیگر از کتاب خود می‌گوید:
«سرانجام شکاف میان شیعه وسنی را به‌اصول عقیده مربوط نمودند! تا دین یکپارچه، دو پاره شود و امت واحد به دو بخش منشعب گردد که هر یک در کمین دیگری نشسته، بلکه در انتظار مرگ او باشد! هر کس حتی اگر با یک کلمه به‌این دو دستگی کمک کند، آیة زیر شامل حال او می‌شود: « إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَی اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ، ([۱۸]): آنان که دین را پراکندند و در آن فرقه فرقه شدند، آنان بکار تو نیایند. کار آنها همانا به خدا است و سپس خداوند به‌کیفر آنچه انجام دادند آگاهشان خواهد ساخت».
بدان که پیشی جستن در تکفیر به‌هنگام مجادله آسان است و اثبات کفر! حریف از طریق نتیجه‌گیری از سخن خود وی در گرماگرم بحث، امکان پذیر»!([۱۹]).
سپس شیخ محمد غزالی باز می‌گوید:
«هر دو گروه ارتباط خود را با اسلام براساس ایمان به‌کتاب‌خدا و سنت پیامبرش استوار می‌سازند و بر سراصول فراگیر این دین به‌طور مطلق اتفاق نظر دارند، پس اگر در فروع فقهی و تشریعی شاخه شاخه می‌شوند، همة مذاهب اسلامی در اینکه مجتهد اجر می‌برد، چه خطا کند و چه به‌حق برسد، با هم اتفاق نظر دارند... وقتی وارد عرصة فقه تطبیقی - (مقارنه‌ای)- می‌شویم و اشکال و اختلاف فقهی را که بین این یا آن نظر وبین صحیح یا ضعیف شمردن یک حدیث پیش می‌آید، بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که فاصلة میان شیعه و سنی به‌همان مقدار است که بین مذهب فقهی ابوحنیفه، مذهب فقهی مالکی یا شافعی وجود دارد... ما همه را در جستجوی حقیقت یکسان می‌بینیم، هر چند شیوه‌ها متفاوت است»([۲۰]).
در کتاب نظرات فی القرآن شیخ غزالی نیز می‌بینیم که وی گفته‌های یکی از علمای شیعه را می‌آورد و در حاشیة یکی از صفحات آن کتاب در بارة وی می‌گوید:
«او از فقها و ادبای بزرگ شیعه است. به‌بیان تمام سخنان وی می‌پردازیم زیرا بعضی از ناپخته‌ها گمان می‌کنند که شیعیان از اسلام بیگانه‌اند و از راه آن منحرف شده‌اند. در باب اعجاز مطالبی بازگو خواهد شد که موجب آشنایی بیشتر با شیعیان می‌گردد»([۲۱]).
وی در حاشیة یکی از صفحات همان کتاب هنگام معرفی یک عالم دیگر (هبة الدین حسینی شهرستانی) می‌گوید:
«از علمای عالی قدر شیعه است و ما به عمد خلاصة سخن اورا می‌آوریم تا برای خوانندة مسلمان بلندای علم این عالم نسبت به ماهیت اعجاز و در نتیجه میزان تقدیس کتاب خدا از سوی شیعیان، روشن شود»([۲۲]).
بنابراین، شیخ غزالی یکی از مهم‌ترین متفکران اخوان المسلمین، این‌گونه در بارة شیعیان سخن می‌گوید و تمام توهمات ساده‌لوحانه را کنار می‌زند تا با نور حقیقت، تاریکی جهل و کینه‌توزی و منافع تنگ‌نظرانه را از میان بردارد.
دکتر صبحی الصالح – عالم سنی معروف لبنان - می‌گوید: «در احادیث امامان شیعه نیز جز آن‌چه موافق سنت پیامبر است، روایت نشده است»([۲۳]). سپس می‌افزاید: «دومین منبع شریعت، سنت پیامبر پس از کتاب خدا جایگاه بزرگی نزد آنان دارد».
استاد سعید حوی – رهبر سابق اخوان المسلمین سوریه - دربارة بخش‌های اداری «دارالاسلام» هنگام گسترش آن از فدرالیسم سخن می‌گوید:
«از نظر علمی وضعیت جهان اسلام این است که اسلام یا از مذاهب فقهی تشکیل یافته ویا مذاهب اعتقادی، و هر مذهب بر منطقه‌ای چیره است. آیا مانعی شرعی وجود دارد که این امر سد راهی باشد برای در نظر گرفتن این مطالب در تقسیم‌بندیهای اداری؟... پس منقطه‌ای که زبان واحدی دارد باید یک ایالت داشته باشد. منطقة شیعی نشین باید یک ایالت باشد و منطقة دارای مذهب فقهی دیگر، باید یک ایالت داشته باشد. هر ایالت حکمران خود را انتخاب کند و در عین حال زیر نظر حکومت مرکزی قرارگیرد»([۲۴]).
این اعتراف روشن و آشکار یکی از سران اخوان المسلمین امروز است به‌اینکه تعدد مذاهب از جمله شیعه، بر اسلام مردم و دینشان خدشه وارد نمی‌سازد و نیز اینکه شیعیان در صورت تشکیل دارالإسلام، باید ایالتی مستقل و از خود امیری داشته باشند.
پژوهشگر مسلمان دکتر مصطفی شکعه می‌گوید:
«امامیة اثنی عشری همین جمهور شیعیان هستند که این روزها در بین ما زندگی می‌کنند و ما اهل سنت با آنان روابط محبت‌آمیزی داریم و در جهت تقریب مذاهب تلاش می‌شود، زیرا جوهرة دین یکی است و اساس آن اصیل است و اجازة دوری از یکدیگر را نمی‌دهد»([۲۵]).
وی سپس دربارة این گروه، که امروز اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می‌دهد و راجع به اعتدال آنها می‌گوید:
«آنها از سخنانی که بر زبان فرقه‌ها جاری شده است بیزارند و آن‌را کفر و گمراهی می‌شمارند»([۲۶]).
شیخ بزرگوار امام محمد ابوزهره در کتاب تاریخ المذاهب‌الإسلامیة می‌گوید: «بی تردید شیعه یک فرقة اسلامی است. البته فرقه‌هایی چون سبئیه که قائل به الوهیت علی هستند وامثال آنان را باید از شیعه جدا بدانیم (البته معلوم است که سبئیه در نظر شیعه کافرند) ([۲۷]). و شکی وجود ندارد که تمام اعتقادات شیعه براساس نص قرآن یا احادیث منسوب به پیامبر است». وی همچنین می‌گوید: «آنها به همسایگان سنی خود مهر می‌ورزند و از آنها دوری نمی‌کنند»([۲۸]).
دکتر «عبدالکریم زیدان» یکی از مهم‌ترین رهبران اخوان‌المسلمین عراق می‌نویسد:
«مذهب جعفری در ایران، عراق، هندوستان، پاکستان و لبنان وجود دارد و در شام و دیگر کشورها نیز دارای پیروانی است. میان فقه جعفری و مذاهب دیگر، بیش از اختلاف بین هر مذهب با مذهبی دیگر، چیز دیگری وجود ندارد»([۲۹]).
استاد سالم بهنساوی که یکی از اندیشمندان اخوان است و در کتاب با اهمیت خود «السنة المفتری علیها» به‌تفصیل به‌این موضوع پرداخته است و در پاسخ به کسانی که ادعا می‌کنند گویا شیعیان قرآنی غیر از قرآن ما دارند، می‌گوید: «قرآن موجود در بین اهل سنت همان است که در مساجد وخانه‌های شیعیان موجود است»([۳۰]). ونیز می‌گوید: «... شیعة جعفری (اثنی عشری) اعتقاد دارد هر کس قرآن را که امت از صدر اسلام بر سر آن اتفاق نظر دارند تحریف کند کافر است»([۳۱]).
وی به پاسخ‌گوئی خود بر محب الدین خطیب و احسان ظهیر، در موضوع تحریف قرآن! ادامه می‌دهد و رساله‌ای در صفحات ۶۸ تا ۷۵ کتاب خود می‌آورد که حاوی نظرات وآراء بسیاری از علما و مجتهدان شیعه در مورد این ادعاهاست و به‌نقل از آیت الله خوئی می‌آورد: «آنچه میان مسلمانان شناخته شده است این است که تحریفی در قرآن واقع نشده است و آنچه در دست داریم تمامی قرآنی است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردیده است»([۳۲]).
و از شیخ‌‌محمد رضا مظفر – عالم شیعی معروف عراقی - نقل می‌کند: «آنچه اکنون در دست داریم و تلاوت می‌کنیم همان قرآنی است که بر پیامبر نازل شد و هر کس جز این ادعا کند دروغگو، مغلطه‌گو یا مشکوک است و جملگی این مدعیان در مورد تحریف کلام خدا، از راه صواب خارج شده‌اند. « لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ».
سپس از امام کاشف الغطاء نقل می‌کند: «... واینکه همگی اجماع و اتفاق نظر دارند که در قرآن، نقص، اضافه یا تحریف وجود ندارد».
البته، نظرهای فراوانی وجود دارد که در صفحات مذکور کتاب مورد اشاره، می‌توان بدانها رجوع کرد.
در مورد بعضی روایت‌های نادرست که ممکن است بعضی‌ها بدان استناد کنند، باید گفت که این روایت‌ها محکوم و مردود است. نظیر آنها نزد اهل سنت هم موجود است وآنها نیز محکوم به‌شمار می‌رود([۳۳]).
استاد بهنساوی در بارة مسئلة عصمت می‌گوید:
«عصمت که اهل سنت منکر آن می‌شوند، اگر هر دو گروه آن را به گونه‌ای که نزد امامان دوازده‌گانه وجود داشته، بفهمند دیگر مطلبی میان دو گروه پیش نمی‌آید که منجر به این شود که هر یک دیگری را تکفیر کند. چون آن معنایی که امامان قبول دارند در اعتقادات اهل سنت خروج از دین محسوب نمی‌شود. انکار عصمت امری نظری است زیرا در نصوصی که اهل سنت به صحت آن اعتقاد دارند وارد نشده است. وهمان‌طور که روشن است، کفر تنها برانکار امور ثابت در قرآن و سنت مترتب می‌شود و اینکه انکار کننده نسبت به این مطلب آگاهی داشته باشد. پس اگر ناآگاه باشد یا به عدم صحت روایت معتقد شود کافر نیست، اگر حجت شرعی را بر او اقامه نکنیم»([۳۴]).
پس از استاد بهنساوی، نزد استاد انور جندی و کتابش الإسلام وحرکة التاریخ می‌رویم. وی می‌گوید:
«تاریخ اسلام سرشار از اختلافات و مناقشات فکری و کشمکش سیاسی میان اهل سنت و شیعه است. تجاوزگران بیگانه از جنگهای صلیبی تا به امروز، کوشیده‌اند تا به این اختلاف دامن بزنند و تأثیرات آن‌را عمق ببخشند تا وحدت جهان اسلام کامل نشود. به‌همین دلیل حرکت غرب‌گرائی در پی تفرقه‌اندازی میان اهل سنت و شیعه و برانگیختن دشمنی میان آنها بود. اهل تسن و تشیع همگی متوجه این توطئه‌ها بوده و برای تنگتر کردن محدودة اختلاف تلاش کردند»([۳۵]).
اکنون آیا دریافته‌ایم چه کسی این فتنة حرام را برانگیخته است؟ چه کسی از آن سود می‌برد؟ آیا فهمیده‌ایم که این شیطان است که مسلمانان را به‌تفرقه و تکفیر یکدیگر، دعوت می‌کند در حالی که اختلاف بسیار کمتر از آن است که فریب خوردگان این شیطان تصور می‌کنند. استاد انور جندی سپس می‌گوید:
«واقعیت این است که اختلاف میان سنی و شیعی چیزی بیش از اختلاف میان مذاهب چهارگانه نیست»([۳۶]).
برای اینکه دچار این توهم نشویم که تسنن وتشیع بطور کلی یک چیزند و در تاریخ آنان گروه غلوکنندگان نبوده‌اند. از استاد جندی می‌خوانیم: «جا دارد پژوهشگر در تشخیص شیعیان از غلات هشیار باشد. امامان شیعه خود به اینان حمله کرده‌اند و نسبت به دسیسه‌های آنان هشدار داده‌اند»([۳۷]).استاد سمیع عاطف الزین «مؤلف کتاب الإسلام وثقافة الإنسان» کتابی نوشته است به‌نام «المسلمون.. من هم؟» - چه کسانی مسلمانند؟ - که در آن موضع سنی و شیعه را بررسی می‌کند. وی در مقدمه کتاب خود می‌نویسد:
«خوانندة گرامی، از شما چه پنهان! آن‌چه موجب تألیف این کتاب گردید، دو دستگی کورکورانه‌ای است که امروزه در جامعة ما پدیدآمده است؛ به‌ویژه دو دستگی میان مسلمان شیعی و مسلمان سنی که می‌بایست با محو جهل ونادانی، آن‌نیز محو می‌شد، ولی متأسفانه این امر، هم‌چنان در دل‌های بیمار ریشه‌هایی دارد، زیرا منشأ این دو دستگی آن قشری است که براساس ایجاد نفاق، بر جهان اسلام حکومت رانده است. آن گروه از دشمنان این دین‌ هستند که گویی، جز همانند زالوهای خون‌آشام، نمی‌توانند زندگی کنند. برادر مسلمان شیعی و برادر مسلمان سنی! مهمترین حقایق این اختلاف بر سر فهم قرآن و تسنن و تشیع را برایتان بازگو خواهم کرد که اختلاف اینها هیچ‌گاه بر سر اصل قرآن و سنت نبوده، بلکه اختلاف بر سر فهم قرآن و سنت بوده است»([۳۸]).
استاد سمیح عاطف الزین در پایان کتاب خود می‌گوید:
«پس از اینکه مهم‌ترین دلایلی که امت را عرصه‌گاه توفان ساخته است مطلع شدیم، این کتاب را با این سخن به‌پایان می‌بریم که ما به عنوان مسلمان، به‌ویژه در این دوران، وظیفه داریم به‌انحرافات کسانی که مذاهب اسلامی را وسیله‌ای برای گمراه سازی و بازی با اندیشه‌ها وافزایش تردیدها قرار داده‌اند پاسخ بدهیم»، «وباید روحیة زشت فرقه‌گرایی را از بین ببریم و راه را بر کسانی که خصومت در دین را ترویج می‌کنند، ببندیم تا مسلمانان همانند گذشته به‌صورت یک گروه واحد، همکار و دوستدار هم، به‌سوی ‌همدیگر بازگردند نه‌گروههای متعدد، متخاصم و دور از یکدیگر»، «آنها باید به‌سعة صدر به همکاری بین خلفای راشدین اقتدا کنند»([۳۹]).
استاد ابو الحسن ندوی آرزو می‌کرد که میان شیعه و سنی نزدیکی ایجاد کند. وی به مجله اسلامی - مصری «الاعتصام»([۴۰]). می‌‌گوید: «اگر این کار انجام شود ـ منظور نزدیکی و تقریب است ـ انقلابی بی‌نظیر در تاریخ تجدید اندیشة اسلامی ایجاد خواهد شد».
استاد صابر طعیمه می‌گوید:
«جا دارد گفته شود که میان شیعه وسنی در اصول کلی اختلافی وجود ندارد و آنها همگی یکتاپرستند. اختلاف تنها بر سر فروع است که به اختلاف میان خود مذاهب چهارگانه اهل تسنن (شافعی، حنبلی و...) همانندی دارد. آنان به‌اصول دین آنگونه که در قرآن کریم و سنت پیامبر آمده است، ایمان دارند. هم‌چنین به تمام آن‌چه باید بدان ایمان آورد، ایمان دارند و اینکه کسی که از احکام ضروری دین خارج شود، اسلام او باطل است. حق این است که تسنن وتشیع، هر دو مذهب از مذاهب اسلام‌اند که از کتاب خدا و سنت پیامبر الهام می‌گیرند»([۴۱]).
علمای اصول فقه اعتقاد دارند که اگر مجتهدان شیعه کاملاً در امری موافق نباشند، اتفاق‌نظر (اجماع) حاصل نمی‌شود، هم‌چنان که اگر در میان مجتهدان اهل تسنن، اتفاق نظر به‌دست نمی‌آید. استاد عبدالوهاب خلاف می‌گوید:
«برای اجماع چهار رکن وجود دارد و شرعاً منعقد نمی‌شود مگر به تحقق ارکان چهارگانه. دومین رکن این است که همة مجتهدان در خصوص واقعه و در زمان وقوع آن، صرف نظر از کشور، نژاد یا فرقه‌شان، بر سر حکم شرعی توافق کنند. اگر در مورد واقعه‌ای تنها مجتهدان حرمین یا تنها مجتهدان عراق یا مجتهدان حجاز یا مجتهدان اهل بیت یا مجتهدان اهل سنت، بدون مجتهدان شیعه، توافق کنند، با این توافق خاص، شرعاً اجماع منعقد نمی‌شود، زیرا اجماع منعقد نخواهد شد مگر با اتفاق عمومی میان همة مجتهدان جهان اسلام، در وقت حادثه، اعتباری به غیر مجتهدان نیست»([۴۲]).
اگر موافقت شیعه برای حصول اجماع مسلمانان ضروری باشد، پس آیا بعد از این، یک فرقة‌، گمراه! و در آتش! محسوب خواهد بود؟!
استاد احمد ابراهیم بیک، که استاد شیخ شلتوت، شیخ ابوزهره و شیخ خلاف بوده است، در کتاب «علم اصول الفقه ویلیه تاریخ التشریع الاسلامی» در بخش ویژة تاریخ تشریع، می‌نویسد:
«شیعة امامیه مسلمان‌ هستند وبه‌خدا و پیامبر و قرآن وبه‌تمام آنچه محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده‌است ایمان‌دارند. مذهب آنها بر سرزمین ایران حکمفرماست»([۴۳]).
سپس اضافه می‌کند:
«از میان شیعیان در دورانهای قدیم و معاصر، فقهای بسیار بزرگ وعلمایی در هر علم و هنر برخاسته‌اند. آنان ژرف‌اندیش و دارای اطلاعات وسیعی هستند و تألیفات آنان سر به‌صدها هزار می‌زند و من به‌بسیاری از آنها آگاه شده‌ام»([۴۴]).
وی در حاشیة همان صفحه از کتاب خود می‌نویسد: «در میان منسوبین به‌شیعه «غلات» هم‌وجود دارند که با اعتقادات خود از دایرة اسلام خارج شده‌اند، وآنها از سوی عموم شیعة امامیه طرد شده و مورد اعتناء نیستند».
پس از این شهادت‌ها و گواهی‌های فراوان وبی‌پایان علمای امت، مایلم اشاره کنم به‌آنهایی که می‌کوشند تا فتوای ابن تیمیه را بر ضد رافضه! ـ در برگیرندة بسیاری از فرقه‌های شیعی ـ تکرار کنند و سعی می‌کنند این فتوا را به‌رخ شیعة امامیة اثنی عشری بکشند و در نتیجه از آن، بر ضد انقلاب اسلامی ایران سوء استفاده نمایند... آنها دچار چند اشتباه مهم شده‌اند:
۱) آنها نپرسیده‌اند که چرا در تاریخ اسلام قبل از ابن‌تیمیه چنین فتوایی یافت نمی‌شود؟ به‌رغم اینکه ابن‌تیمیه در قرن هفتم هجری زندگی می‌کرد (یعنی پس از گذشته بیش از ۶قرن از موجودیت شیعه).
۲) از درک دوران ابن تیمیه و ناهنجاریهایی که جامعة اسلامی به هنگام تجاوز خارجی با آن روبه‌رو شد، عاجز مانده‌اند.
۳) در گرماگرم کینه‌توزی علیه انقلاب اسلامی ایران ـ وموضع‌گیری منفی سیاسی علیه آن ـ به خود زحمت نداده‌اند که بررسی کنند آیا واژة «رافضه»! که ابن‌تیمیه ذکر کرده، بر شیعة امامیة اثنی عشری هم منطبق است یا خیر؟
استاد انور الجندی در کتاب می‌گوید: «رافضه، غیر از سنی و شیعه است»([۴۵]).
امام محمد ابو زهره در کتاب خود درباره ابن تیمیه، به‌بررسی برخی فرقه‌های شیعه چون زیدیه و اثنی عشریه می‌پردازد، بی‌آنکه به هیچ‌گونه موضع منفی ابن تیمیه در قبال آنها اشاره نماید. ولی به‌هنگام ذکر اسماعیلیه، می‌گوید: «این همان فرقه‌ای است که ابن تیمیه مواضعی برضد بعضی وابستگان به‌آن داشته است. وی با قلم، زبان و شمشیر خود با آنان جنگید»([۴۶]). از این رو، امام ابوزهره در بررسی این فرقه، به‌قول خودش، به‌دلیل موضع ابن تیمیه در قبال آن، به‌طور مفصل سخن می‌گوید.
...این بود موضع پاره‌ای از حرکتها و رهبری‌های اسلامی در قبال این جنجال ساختگی دربارة مسئلة شیعی وسنی. انقلاب‌اسلامی ایران که در آغاز ۱۹۷۸م شعله‌ور شد، روح امت اسلام در طول یک محور ممتد از طنجه تا جاکارتا را بیدار کرده است. توده‌های مسلمان به‌یاد پیروزی‌های درخشان صدر اسلام به‌تهران وقم چشم دو ختند. با پیشرفت انقلاب، توده‌ها بیش از پیش به‌سوی آن روی آوردند، توده‌هایی که شادی و سرور خود را در خیابانهای قاهره، دمشق، کراچی، خارطوم، استانبول و بیت‌المقدس و در هرجا که مسلمانان حضور دارند، به‌نمایش می‌گذاشتند.
در آلمان غربی استاد عصام عطار یکی از رهبران تاریخی جنبش اخوان المسلمین که به‌اخلاص، جهاد طولانی و پاکدامنی انقلابی شناخته شده است... مردی که در برابر هیچ حکمرانی کرنش نکرد و به‌کاخ هیچ امیری نزدیک نشد، یک کتاب کامل راجع به‌تاریخ و ریشه‌های انقلاب ایران نوشت. وی در کنار انقلاب ایستاد و به‌منظور تبریک و تهنیت گفتن و حمایت، بارها برای امام خمینی تلگراف فرستاد... سخنان ضبط شده وی بر روی نوار که از انقلاب حمایت می‌کرد، دربین جوانان مسلمان دست به‌دست می‌شد. وی همچنین در مجلة «الرائد» که آن‌را در آلمان منتشر می‌سازد، به تأیید و تشریح مواضع انقلاب پرداخت.
در سودان موضع جنبش اخوان المسلمین و موضع جوانان مسلمان دانشگاه خارطوم از جالب‌ترین مواضعی بود که پایتخت‌های کشورهای اسلامی شاهد آن بود؛ جایی که آنان برای تظاهرات تأیید بیرون آمدند. دکتر حسن ترابی رهبر حرکت اسلامی در سودان که به‌فرهنگ گسترده و پختگی سیاسی مشهور است ـ به ایران سفر کرد و با امام خمینی دیدار نمود و تأیید خود را نسبت به انقلاب و رهبری آن اعلام داشت.
در تونس مجلة «المعرفة» (ارگان گرایش اسلامی) در کنار انقلاب ایستاد. پیروزی آن را تبریک گفت و همة مسلمانان را به‌یاری آن خواند. موضوع تا آنجا بالا گرفت که استاد راشد غنوشی رهبر حرکت اسلامی تونس، در همان مجله، طی مقاله‌‌ای امام خمینی را برای «امامت مسلمانان» نامزد کرد که بعداً به‌تعطیل مجله و بازداشت رهبران حرکت به‌دست حکومت بورقیبه انجامید.
استاد غنوشی معتقد است که ‌گرایش اسلامی معاصر «بوسیله امام البنا، مودودی، قطب و امام خمینی نمایندگان ورهبران مهمترین گرایشهای اسلامی در حرکت اسلامی معاصر، تبلور یافته وشکل روشنی به‌خود گرفت»([۴۷]).
وی هم‌چنین اظهار می‌دارد: «با پیروزی انقلاب در ایران، اسلام دوران ارگانیک تازه‌ای را شروع کرد»([۴۸]). وی در کتاب خود، تحت عنوان «منظور ما از اصطلاح حرکت اسلامی چیست؟» چنین می‌گوید:
«.. منظور ما گرایشی است که از مفهوم اسلام جامع بر می‌خیزد تا جامعة مسلمان و دولت اسلامی را براساس آن بینش جامع برپا دارد. این مفهوم بر سه‌گرایش بزرگ انطباق می‌یابد: اخوان المسلمین، در مصر، جماعت اسلامی در پاکستان و حرکت امام خمینی در ایران»([۴۹]).
همچنین می‌گوید:
«در ایران روندی آغاز شده که چه بسا از مهمترین تحولات ممکن در مسیر جنبشهای رهایی‌بخش در تمام منطقه باشد و آن رهایی اسلام از تسلط حکومت‌هایی است که می‌کوشند آن‌را در برابر موج انقلاب در منطقه به‌کار گیرند»([۵۰]).
در لبنان تأیید حرکت اسلامی نسبت به انقلاب روشن‌تر و ژرف‌تر بود. استاد فتحی یکن رهبر حرکت اسلامی و مجلة معتبر وی الامان موضع اسلامی انقلابی و ارزشمندی در قبال انقلاب اتخاذ نمود. استاد یکن بارها از ایران دیدن کرد. در جشنهای آن شرکت و در تأیید آن سخنرانیها ایراد کرد.
در اردن استاد محمد عبدالرحمن خلیفه دبیرکل اخوان المسلمین در قبل وبعد از دیدار از ایران، تأیید خود را نسبت به‌انقلاب اعلام کرد. همچنین ابراهیم زیدکیلانی، از شاه حسین خواست که از سر راه کنار برود(!) و استاد یوسف العظم قصیدة مشهور خودرا سرود که در چند مجله، از جمله الامان منتشر شد و در آن مسلمانان را به بیعت با امام خمینی دعوت نمود. وی در پایان آن می‌گوید:
درود بر خمینی رهبر و پیشوای ما.. کاخ ستم را برانداخت و از آتش نهراسید.
ما از خون خود به‌وی نشان و مدال داده‌ایم... وبه پیش تاخته‌ایم.
کفر را شکست می‌دهیم و تاریکی را پشت سر می‌نهیم... تا جهان بار دیگر در روشنایی و صلح باشد([۵۱]).
در مصر، نشریات حرکت اسلامی: الدعوة، الاعتصام والمختار الاسلامی در کنار انقلاب ایستادند و بر اسلامی‌ بودن آن تأکید کردند و از انقلاب و رهبر آن حمایت نمودند. وقتی تجاوز صدام به‌ایران آغاز شد، الاعتصام در روی جلد خود نوشت: «رفیق تکریتی.. شاگرد میشل عفلق که می‌خواهد قادسیة جدیدی در ایران اسلامی راه بیاندازد!»([۵۲]).
باز الاعتصام و در همان شماره، با عنوان:
«ترس از گسترش انقلاب اسلامی در عراق» مقاله‌ای نوشت([۵۳]) که در آن آمده است: «صدام حسین اعتقاد داشت که دوران انتقالی که ارتش ایران می‌گذراند، یعنی تبدیل آن از ارتش شاهنشاهی به‌ارتش اسلامی، یک فرصت طلایی و تکرار ناشدنی! برای نابودسازی این ارتش و انقلاب است؛ پیش از آنکه در پرتو ایدئولوژی اسلامی، افسران و سربازان به‌یک قدرت شکست ناپذیر تبدیل شوند».
استاد جابر رزق یکی از برجسته‌ترین روزنامه‌نگاران اخوان المسملین در الاعتصام در تبیین علل جنگ می‌نویسد: «درست در همان زمان که این جنگ شعله‌ور شد، تمام نقشه‌های توطئه گرانة آمریکا علیه ملت مسلمان ایران همزمان شکست خورد»([۵۴]). وی هم‌چنین می‌گوید: «صدام حسین فراموش کرد: با ملتی خواهد جنگید که شمار جمعیت آن چهار برابر ملت عراق است و این ملت تنها ملت مسلمانی است که توانست علیه امپریالیسم صلیبی ـ یهودی انقلاب کند»([۵۵]). وی ادامه می‌دهد:
«ملت ایران با تمام گروه‌ها و سازمان‌های آن مصمم به‌ادامة جنگ تا پیروزی و سرنگونی رژیم خون‌آشام بعث است.. چنین بسیج معنوی و روانیی میان افراد ملت ایران سابقه نداشته است. میل به‌شهادت، صورت مسابقه وپیشتازی به‌خود گرفته است. ملت ایران کاملاً اطمینان دارد که سرانجام پیروزی از آن انقلاب اسلامی ایران خواهد بود».
استاد جابر رزق شرح می‌دهد که هدف استعمار از جنگ، تلاش برای سرنگونی انقلاب است. وی می‌نویسد: «... با سرنگونی نظام انقلابی ایران خطری که این نوع طاغوتها را تهدید می‌کند، از بین می‌رود. آنها از تصور احتمال انقلاب ملتها برضد آنها وسرنگون شدن، به‌همان نحو که ملت مسلمان ایران شاه را سرنگون ساخت، به‌خود می‌لرزند»... و سپس در پایان مقاله می‌نویسد: «ولی حزب الله پیروز است و از جهاد و شهادت، ‌گریزی نیست و لینصرنَّ الله من ینصره ان الله لقوی عزیز».
پس جوهرة جنگ این است، نه آنچه دار ودستة سعودیها و بعضی ساده‌اندیشان که چیزی از این جهان نمی‌دانند، تکرار کرده و می‌گویند: ایران شیعی می‌خواهد نظام سنی در عراق را سرنگون کند!... این جهل و نابینایی چقدر غم‌انگیز است! و چقدر جنایتکار است آن کس که این جهل و کینه را در دلهای مردم می‌کارد؟!
الاعتصام بر روی جلد یکی از شماره‌های اخیر خود تیتر زد: «انقلابی که محاسبات را تجدید و موازنه‌ها را دگرگون ساخت»([۵۶]) و در همان شماره این پرسش را مطرح کرد: «چرا انقلاب ایران بزرگترین انقلاب در دوران معاصر به‌شمار می‌آید؟»([۵۷]). و در پایان مقاله که به‌مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نگارش یافته است، نویسنده پس از اینکه دربارة قدرت ارتش شاهنشاهی و ابزارهای سرکوب‌گری آن سخن می‌گوید، می‌افزاید: «با این همه، انقلاب ایران پس از به‌خون غلتیدن هزاران شهید، پیروز شد و بدین‌سان با فعالیت و نتایج مثبت خود و تأثیرات آنکه محاسبات را تجدید و موازنه‌ها را دگرگون ساخت، بزرگترین انقلاب در تاریخ معاصر گردید».
از مصر به‌موضع سازمان جهانی اخوان المسلمین می‌رسیم که به هنگام بحران گروگان‌های جاسوس، بیانیه‌ای خطاب به «مسئولان حرکتهای اسلامی در تمام نقاط جهان» فرستاد که در آن آمده است:
«اگر موضوع تنها به‌ایران مربوط می‌شد، انسان می‌توانست پس از درک شرایط پیرامونی، راه‌حل میانه‌ای را بپذیرد، ولی این اسلام و ملتهای اسلامی در همه‌جا، هستند که به‌صورت امانت به‌عهده تنها حکومت اسلامی جهان افتاده‌است؛ حکومتی که با خون ملت خویش، در قرن بیستم و برای تثبیت حکومت الهی در مقابل حکومت حاکمان و استعمار و صهیونیسم جهانی موفق گردید».
بیانیه به‌نگرش انقلاب ایران نسبت به کسی که می‌کوشد آن‌را تضعیف کند، اشاره می‌کند و می‌گوید که چنین فردی از چهار حالت خارج نیست:
«یا مسلمانی است که نتوانسته عصر توفان اسلامی را درک کند و هم‌چنان در دوران تسلیم به‌سر می‌برد. او باید از خدا طلب مغفرت کند و بکوشد با معانی جهاد و عزت در اسلام کمبود درک خود را تکمیل کند. یا دست نشانده‌ای است که برای تأمین منافع دشمنان اسلام به‌زیان اسلام واسطه می‌شود و دم از برادری و حفظ آن می‌زند. یا یک مسلمان سست عنصری است که بدون داشتن نظر یا اراده‌ای، دیگران او را حرکت می‌دهند و یا یک منافق است که بندبازی می‌کند»!
وقتی تجاوز صدام به‌ایران اسلامی آغاز شد، سازمان بین‌المللی اخوان المسلمین بیانیه دیگری خطاب به‌ملت عراق صادر کرد و در آن به حزب بعث کافر (طبق تعبیر بیانیه) حمله کرد:
«این جنگ جنگ آزادسازی مستضعفان، زنان و مردان و کودکان مستضعف نیست که و راه به‌جایی ندارند. ملت مسلمان ایران طی جهاد قهرمانانه و انقلاب اسلامی بنیان‌کن خود که در تاریخ بشریت منحصر به‌فرد است و تحت رهبری یک امام مسلمان که بی‌تردید مایة افتخار اسلام و مسلمانان است، خود را از ستم و استعمار آمریکا وصهیونیسم رهایی بخشید».
بیانیه سپس در مورد هدف‌های تجاوز صدام می‌گوید: «هدف صدام ضربه زدن به کلّ حرکت اسلامی و خاموش ساختن شعلة آزادسازی اسلامی است که از ایران برخاسته است».
و در پایان بیانیه خطاب به‌ملت عراق می‌گوید: «دژخیمان خود را نابود کنید. فرصتی از این بهتر به‌دست نخواهد آمد. سلاحتان را بر زمین بگذارید و به اردوی انقلاب پپیوندید، انقلاب اسلامی انقلاب شماست».
موضع جماعت اسلامی پاکستان در فتوای مولانا ابوالاعلی مودودی تجلی یافت که در مجلة الدعوة ـ و در پاسخ به‌سؤال مجله در بارة انقلاب اسلامی ایران ـ منتشر شد. آن عالم مجتهد که حرکت‌های اسلامی اتفاق نظر دارند که وی یکی از برجسته‌ترین پیشتازان آن در این قرن است، می‌گوید:
«انقلاب امام خمینی یک انقلاب اسلامی است ودست‌اندرکاران آن جماعت اسلامی وجوانانی‌ هستند که در دامن حرکت‌های اسلامی تربیت یافته‌اند و بر عموم مسلمانان و حرکت‌های اسلامی به‌طور اخص واجب است که این انقلاب را تأیید و در تمام زمینه‌ها با آن همکاری کنند»([۵۸]).
بنابراین، این یک موضع شرعی در قبال انقلاب است و آن‌چنان که مودودی مطرح می‌کند، اگر بخواهیم به‌اسلام پای‌بند باشیم، تأیید آن و همکاری با آن واجب است. دشمنی با انقلاب وبه‌راه انداختن جنگ صلیبی برضد آن، آن هم از سوی چه کسی؟ از سوی گروه‌هایی که جزو حرکت اسلامی قلمداد می‌شوند! از نظر شرعی این خلافکاری است و مخالفت با فتوای مجتهدان بزرگ است.
پیش از آنکه مودودی را ترک کنیم، اشاره می‌نمایم که یک بار جوانی در باره عقب نشینی! ابو الاعلی، از فتوای خود با من سخن‌گفت و من از سخن این جوان خوش قلب! تعجب کردم که از دیگری نقل می‌کند و آن دیگری نیز به نوبة خود از «شخص مورد اعتماد»ی! نقل می‌کند!... ولی به‌زودی تعجب من از بین رفت، وقتی که دیدم دستهای پلیدی در پشت این شوخی بی ارزش قرار دارد. راستی کیست شخصی که عقب نشینی آن عالم مجتهد را منتشر کرد؟ آیا سزوارتر نبود که الدعوة آن‌را منتشر می‌کرد؟ ولی نه الدعوة ونه دیگری، این کار را نکرده یا نخواهد کرد... اولین کسی که این مطلب را می‌داند، همان کسی است که این شوخی را آفرید، طبق معمول «ثقات»! حرکت اسلامی امروز!... ولی نکتة جالب در این موضوع که حتی این «ثقه» نیز از آن بی‌خبر است، این است که ابوالاعلی مودودی یک ماه پس از آن فتوا، به‌رحمت ایزدی پیوست.
... وموضع الازهر از سوی شیخ سابق الازهر در مصاحبه با نشریة الشرق الاوسط اعلام شد که می‌گوید: «امام خمینی برادری است مسلمان و یک مسلمان راستگو است». سپس می‌افزاید: «مسلمانان با وجود مذاهب متفاوت در اسلام، برادر یکدیگرند و امام خمینی در زیر پرچم اسلام ایستاده است، همان‌گونه که من ایستاده‌ام»([۵۹]).
استاد فتحی یکن در آخرین کتاب خود، که دربین جوانان حرکت اسلامی دست به‌دست می‌گردد، در بررسی توطئه‌های استعمار و نیروهای بین‌المللی برضد اسلام می‌گوید:
«تاریخ نزدیک گواه گفته‌های ماست و آن تجربة انقلاب اسلامی ایران است که تمام نیروهای کافر جهان برای در نطفه خفه کردن آن بپاخاسته‌اند، به‌این دلیل که این انقلاب، اسلامی است، نه شرقی و نه غربی است»([۶۰]).
راستی جوان مسلمان امروز به چه کسی گوش فرا دهد؟ به ابو الاعلی مودودی و استاد فتحی یکن، یا نیم‌چه سواددارها و مدعیان اسلام و احیاناً غرض ورزان مشکوک؟
آخرین مدرکی که در درسترس ماست سخنان مندرج در مجله الدعوة است که اکنون از اتریش منتشر میگردد: «در جهان امروز بیداری فراگیر اسلامی مشاهده می‌شود که یکی از آثار آن انقلاب اسلامی ایران است که توانسته است ـ به رغم افت وخیزها ـ بزرگترین وقدیمی‌ترین و وحشیانه‌ترین و دشمن‌ترین امپراتوریها با اسلام و مسلمانان را براندازد»([۶۱]).
به‌همین ترتیب مجلة الدعوة در شماره دیگری انقلاب ایران را انقلابی اسلامی می‌داند و اینکه از آثار بیداری اسلامی فراگیر است که در آغاز این بحث به‌آن اشاره کردیم.
در مورد افت و خیزهای انقلاب باید بگویم که به‌نظر من اینها دشواریهایی است که استعمار تلاش دارد بر سر راه انقلاب قرار داده وبر مسیر حرکت آن تأثیر بگذارد و مسلمانان وظیفه دارند آن‌را از سر راه بردارند.
... این موضع علما و متفکران حرکتهای اسلامی سنی است. در آن سو به سخنان امام خمینی پس از ورود به پاریس و در پاسخ به‌سؤالی در بارة اصول انقلاب بسنده می‌کنیم. ایشان می‌گوید:
«عاملی که در گذشته مسلمانان را به شیعه و سنی تقسیم کرده بود، الآن وجود ندارد... همة ما مسلمان هستیم و این یک انقلاب اسلامی است. همة ما برادران اسلامی هستیم».
در کتاب الحرکة الاسلامیة والتحدیث، استاد غنوشی به نقل از امام خمینی می‌گوید: «ما می‌‌خواهیم اسلام را حاکمیت ببخشیم، همان‌طور که بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردید. بین شیعه وسنی فرق نیست، چرا که مذاهب در عهد رسول الله وجود نداشت»([۶۲]).
در چهاردهمین کنفرانس ملتقی الفکر الاسلامی - اندیشة اسلامی - که در الجزایر برگزار شد سیدهادی خسروشاهی نمایندة امام خمینی می‌گوید:
«برادران!، دشمنان ما فرقی بین شیعه وسنی نمی‌گذارند. آنها می‌خواهند اسلام را به‌مثابه یک ایدئولوژی جهانی، از بین ببرند، به‌همین دلیل هرگونه کار و اقدامی برای ایجاد اختلاف بین مسلمانان تحت عنوان شیعه و سنی، به‌معنی همکاری با کفر و دشمنی با اسلام مسلمانان است و روی همین اصل ، به فتوای امام خمینی، این اختلافات حرام است و باید با آن مبارزه کرد»([۶۳]).
آیا پس از تمام اینها، می‌توانیم جوهرة انقلاب و مأموریتهای تاریخی و وظیفة الهی را بفهمیم؟ اسلام بار دیگر در رویارویی با چالش معاصر غرب تجدید حیات می‌کند. اسلام گرایان ایران امروز ـ در کنار همة مسلمانان آگاه و متعهد ـ پرچم تجدید حیات را برای تحقق پیروزی اسلام در جهان و به‌خاطر تحقق هدف غایی زندگی - رضای خدای عزوجل - به‌دست گرفته‌اند. در پایان، بیایید به غالی شکری متفکر مصری، مسیحی ومارکسیست، گوش فرادهیم که در حمله به انقلاب اسلامی بخشی از مأموریت الهی آن را توضیح می‌دهد. وی در مقاله‌ای که از سوی «دراسات عربیة» منتشر شده و مجلة البیدر السیاسی چاپ قدس آن‌را نقل کرده است، می‌نویسد: «از عجایب روزگار ما - که بر همه روشن است اینست که متفکرانی که به‌تاریخ مارکسیستی‌شان شناخته شده‌اند، در یک چشم به‌هم زدن مبدل به‌اسلام‌گرایان تمام عیار می‌شوند. متفکرانی که براساس گواهی تولد، به‌مسیحیت وابستگی دارند، در یک لحظه به‌مسلمانانی تندرو مبدل می‌گردند. متفکرانی که به حکم فرهنگ غربی‌شان به‌غرب وابسته‌اند، بدون قید و شرط به‌شرقیان متعصب مبدل می‌شوند. این‌چنین زیر پرچم – امام- خمینی گروهی از روشنفکران عرب به‌نام تجدید نظر در امور مسلم وبه‌نام بازگشت به‌اصالت پس از غربت طولانی، غرب‌گرایی و غرب‌زدگی وبه‌نام شکست مفتضحانة مارکسیسم، لائیسیسم، لیبرالیسم و ملی‌گرایی جمع شده‌اند»([۶۴]).
سخن غالی شکری به‌پایان رسید. ولی در واقع وی در ضمن حمله و تمسخر به موج خمینی‌گرایی، توانسته است بیش از مبلغان مسلمان، جوهرة انقلاب را درک نماید!
در پایان گفتار، همراه با امام خمینی همان سخنانی را تکرار می‌کنیم که ایشان از هفده سال پیش در خطبه‌ای (در جمادی الاولی ۱۳۸۴هـ) بیان داشته‌اند:
«دستهای ناپاکی که در جهان اسلام بین‌‌شیعه و سنی اختلاف می‌اندازند، نه سنی هستند و نه شیعه. اینها ایادی استعمارند که می‌خواهند بر کشورهای اسلامی مسلط گردند. دولت‌هایی که با نیرنگ‌های مختلف و وسایل گوناگون می‌خواهند ثروتهای مردم ما را غارت کنند، به‌نام شیعه و سنی، اختلاف ایجاد می‌کنند» ([۶۵]).
نوشته: شهید دکتر فتحی شقاقی
دکتر عزالدین ابراهیم(*[۶۶]).
قاهره
([۱]) مراجعه کنید به کتاب اسس التقدم عند مفکری الإسلام فی العالم العربی الحدیث ـ بنیان‌های پیشرفت از نظر اندیشمندان در جهان معاصر عرب ـ تألیف : دکتر فهمی جدعان، چاپ اول، ژانویة ۷۹، صص ۲ - ۵۶۱.
([۲]) الوحدة الإسلامیه، چاپ بیروت، ص ۷.
([۳]) لماذا اغتیل حسن البنا، چاپ اول، دار الاعتصام، ص ۳۲، به‌نقل از کتاب: السنة المفتری علیها، چاپ قاهره، ص ۵۷.
([۴]) لماذا اغتیل حسن البنا، چاپ اول، دار الاعتصام، ص ۳۲. بنقل از کتاب: السنة المفتری علیها، چاپ قاهره، صفحه ۵۷.
([۵]) این کتاب تاریخی، توسط اینجانب به فارسی ترجمه شده و توسط موسسه «اطلاعات» بچاپ رسیده است.
([۶]) کبری الحرکات الاسلامیه فی العصر الحدیث، تألیف: دکتر محمد علی الضناوی، چاپ قاهره، ص ۱۵۰.
([۷]) الموسوعة الحرکیة، تالیف استاد فتحی یکن چاپ بیروت، ص ۱۶۳.
([۸]) قرآن مجید ـ سوره صافات، آیه ۱۷۳ - ۱۷۱.
([۹]) الإسلام فکرة وحرکة وانقلاب، فتحی یکن، چاپ بیروت، صفحه ۵۶.
([۱۰]) المسلمون، سال پنجم، شماره اول چاپ دمشق، مورخ آوریل ۱۹۵۶، صفحه ۷۳.
([۱۱]) المسلمون، سال پنجم، شماره اول صفحه ۷۶.
(*) در تاریخ کتابت این بحث وی در زندان بود و اکنون رهبری حرکت اسلامی یمن را بعهده دارد.
([۱۳]) الوحدة الإسلامیة، ص ۲۰.
([۱۴] ) همان، ص ۲۳.
([۱۵])همان، ص ۲۴.
([۱۶]) به متن اصلی فتوای شیخ شلتوت، در بخش اسناد مراجعه شود.
([۱۷]) کیف نفهم الإسلام، ص ۱۴۲.
([۱۸]) قرآن مجید، سوره انعام، آیة ۱۵۹.
([۱۹]) کیف نفهم الإسلام، صفحه ۱۴۳.
([۲۰]) همان ، صفحه ۱۴۵و ۱۴۴.
([۲۱]) نظرات فی القران، چاپ قاهره، حاشیه ، ص ۷۹.
([۲۲]) همان، حاشیة صفحه ۱۵۸.
([۲۳]) معالم الشریعة الاسلامیة، چاپ بیروت، ص ۵۲.
([۲۴]) الإسلام، ج، ۲، ص ۱۶۵.
([۲۵]) اسلام بلا مذاهب، ص ۱۸۲.
([۲۶]) همان، ص ۱۸۷.
([۲۷]) رجوع شود به کتاب عبد الله بن سبا، بین الواقع والخیال، تالیف اینجانب که از سوی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در تهران، چاپ شده است.. تا حقیقت مسئله سبائیه روشن گردد – مترجم - .
([۲۸]) تاریخ المذاهب الإسلامیة، ص ۵۲.
([۲۹]) المدخل لدراسة الشریعة الاسلامیة، ص ۱۲۸.
([۳۰]) السنة المفتری علیها، ص ۶۰.
([۳۱]) همان، ص ۲۶۳.
([۳۲]) همان، ص ۶۹.
([۳۳]) همان، ص ۷۴.
([۳۴]) الإسلام وحرکة التاریخ، ص ۴۲.
([۳۵]) همان، ص ۶۱.
([۳۶]) همان، ص ۴۲۱.
([۳۷]) همان، ص ۴۲۱.
([۳۸]) المسلمون... من هم؟ مقدمه، صفحه ۹.
([۳۹]) همان، ص ۹۹ ـ ۹۸ .
([۴۰]) الاعتصام، چاپ قاهره مورخ محرم ۱۳۵۸هـ . ق.
([۴۱]) تحدیات امام العروبة والاسلام، ص ۲۰۸.
([۴۲]) علم اصول الفقه، چاپ ۱۴، ص ۴۶.
([۴۳]) علم اصول الفقه ویلیه تاریخ التشریع الاسلامی، چاپ قاهره، دارالانصار، بخش ویژه «تشریع»، ص ۲۱.
([۴۴]) همان، ص ۲۲.
([۴۵]) الإسلام وحرکة التاریخ، ص ۲۴۲.
([۴۶])ابن تیمیه، تألیف: محمد ابو زهره، ص ۱۷۰ .
([۴۷]) الحرکة الاسلامیة والتحدیث، راشد الغنوشی ـ حسن الترابی، ص ۱۶.
([۴۸])همان، ص ۱۷.
([۴۹]) همان.
([۵۰]) همان، ص ۲۴.
([۵۱]) بالخمینی زعیماً وامـــــام هدّ صرح الظلم لا یخشی الحمام
قد منحناه وشاحا و وســام مــن دمانــا ومضینا للأمـــــام
نهزم الشرک ونجتاج الظلام لیعــود الکـــون نــــوراً وسلام
([۵۲]) الاعتصام، شمارة مورخ ذی الحجه ۱۴۰۰، اکتبر ۱۹۸۰ .
([۵۳]) همان، صفحة ۱۰.
([۵۴]) الاعتصام، شمارة محرم ۱۴۰۱هـ دسامبر ۱۹۸۰، ص ۳۶.
([۵۵])همان، ص ۳۷ .
([۵۶]) الاعتصام، شماره صفر، مورخ ۱۴۰۱هـ ۱۹۸۱م.
([۵۷]) همان، صفحه ۳۹.
([۵۸]) مجله الدعوه، قاهره، ش ۲۹، اوت ۱۹۷۹.
([۵۹]) الشرق الاوسط، (چاپ لندن ـ جده) شماره ۷۶۲، صفحه ۳.
([۶۰]) ابجدیات التصور الحرکی للعمل الاسلامی، ص ۴۸.
([۶۱]) مجله ماهانه الدعوه، چاپ وین، شماره ۷۲، ص ۲۰،مورخ رجب ۱۴۰۲هـ، ۱۹۸۲م.
([۶۲]) الحرکة الاسلامیة والتحدیث، ص ۲۱.
([۶۳]) این سخنان پس از کسب اجازه قبلی از امام در پایان سخنرانی اینجانب در کنفرانس اسلامی الجزائر، برای دو هزار نفر، ایراد گردید و سپس در همة رسانه‌های مغرب عربی، - روزنامه‌ها، تلویزنها و رادیوها – بصورت وسیعی انعکاس یافت.
([۶۴]) البیدر السیاسی، شماره ۱۱، ۱/۲/۱۹۸۲. ص ۳۶.
([۶۵]) این جمله امام خمینی، از روی متن عربی ترجمه شد.
(*) این کتاب تالیف شهید فتحی شقاقی، برای نخستین بار در قاهره و با امضای مستعار ، دکتر عزالدین ابراهیم، منتشر شد و سپس چهار بار از سوی ما، در ایتالیا - رم، به عربی چاپ و در سطح جهانی توزیع گردید.. واینک به مناسبت حوادث خونین عراق و افغانستان و... ترجمه فارسی آن بطور مستقل چاپ می‌گردد.
منبع:www.taghrib.ir
منبع : خبرگزاری فارس