شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا
زوال زود رس زندگی زن

۱) کارل گوستاو یونگ بنیانگذار روانشناسی تحلیلی میگوید: «هر نیکی با یک بدی ارتباط دارد و در دنیا هیچ خوبی وجود ندارد که بدون بدی مرتبط با آن انجام شود. از این حقیقت دردناک احساس نوعی پوچی و بیهودگی به وجود میآید که همیشه با خودآگاه موجود انسانی همراه است؛ انسانی که میخواهد در بلندای تمام تاریخ گذشته بشر بایستد...»
۲) نمایش «یرما» به کارگردانی رضا گوران، برداشتی از نمایشنامه گابریل گارسیا لورکا شاعر و نویسنده بزرگ اسپانیایی است. کارگردان در یادداشت بروشور نمایش مینویسد: «آیا باید این نگاه تازه به یرما را برداشت نامید؟ نمیدانم یا بهتر بگویم نمیخواهم بدانم...» یرمای گوران با یرمای لورکا تفاوتهای بسیار و حتی ماهوی دارد. گاهی شخصیتها جابهجا میشوند، برخی شخصیتها حذف یا به شمایل دیگری ظهور کردهاند و «ذهن متن» دچار تغییر جهت شده است. بنابراین کار رضا گوران برداشت بلکه برداشت آزاد از یرما نام دارد.
۳) کار رضا گوران رویکرد روانشناختی از منظر یونگی دارد. در این نمایش لایههای مختلف روان و شخصیت یرما و آرکیتایپ (کهنالگو)های وجود او نمایانده میشود. یرما زن نازایی است که در تکاپوی به دست آوردن حق ذاتی خود یعنی «مادرشدن» است و در این راه البته انگشتنمای دیگران میشود. این یرما (سهیلا گلستانی) «خود» (نفس) یرما است. یرما یک همزاد مرد یا «آنیموس» دارد (اشکان صادقی) که در مواقع تنهاییاش با او اختلاط و بگومگو میکند. دو زن دیگر معمولا همراه یرما هستند که جزئی از او محسوب میشوند. آن دو کمپلکسهای روانی (عقده) یرما هستند که البته بیشتر کاربردی زیباشناختی دارند. در اوایل نمایش هنگامی، که سه مرد روی تخت خوابیدهاند این دو یرما در حال خفهکردن مردشان هستند و یرمای اصلی با مرد خود به گفتوگو مینشیند و این دلالت بر همان کمپلکسبودن آن دو میکند. این دو یرما در شرایط و مواجهه با شخصیتهای مختلف، واکنشهای متفاوت و قابلتوجهی دارند. خوآن همسر یرما است. خوآن لیبیدو یرما است که در اینجا ناکارآمد است. ویکتور جوانی است که در گذشته یرما را دوست میداشته و این دو گرایش عاطفی و احساسی به هم دارند. او در اینجا میتواند کارکرد الگویی چندوجهی داشته باشد؛ میتواند لیبیدوی یرما باشد، میتواند آنیموس یرما باشد و میتواند پیر خردمند یرما باشد. زن حراف یا درستتر بگوییم زنان حراف نیز به عنوان الگوی «چهره مکاره» یا «زن جهان اسفل» ظاهر میشوند. مواقعی که یرما خوابش را تعریف میکند که جایگزین شعرهایی است که لورکا در متن نمایش سروده است (یا اینکه واقعا شعر است؟) در واقع بازگوکردن رنج و دردی است که بر روان او تاثیرگذارده است.
۴) لورکا در تمام نمایشنامههایش محوریت را بر عهده یک زن نهاده است. در خانه برناردا آلبا؛ برناردا، در عروسی خون؛ مادر، در ماریانا پیندا؛ ماریانا، در یرما؛ یرما، در دنا رزیتا؛ رزیتا و... که شخصیت اصلی نمایش را زنان برعهده دارند. «مادرانهگی» به عنوان موجودی همیشه حاضر در وجود همه این زنان به صورت بالفعل یا بالقوه ظاهر میشود. در اینجا سوالی مهم در ذهن خواننده و بیننده شکل میگیرد؛ چرا لورکا در همه آثارش به زن و مادرانهگی به عنوان موضوع اصلی میپردازد؟ شاید این گفته یونگ پاسخی مناسب برای این سوال باشد: «... مظاهر مادر به مفهوم مجازی آن، در چیزهایی متجلی میشوند که مبین غایت آرزوی ما برای نجات و رستگاری است مانند فردوس، ملکوت خدا و اورشلیم بهشتی. بسیاری از چیزهایی که احساس فداکاری و حرمتگذاری را برمیانگیزند؛ میتوان از مظاهر مادر به شمار آورد مثل دانشگاه، شهر، کشور، آسمان، زمین، جنگل، دریا و...» واضح است که زن بودن جزئی از خصایص مادرانه محسوب میشود. یونگ همچنین در جای دیگری میگوید: «مادر برای مرد فینفسه نمادین است.» اما همان تناقضی که در انتخاب جنسیت قهرمانهای لورکا صورت میگیرد (او یک مرد است اما قهرمانها و ناقهرمانهای نمایشهایش زن هستند) در وجود شخصیتهای لورکا- در اینجا نمایش یرما- نیز هویدا میشود.
یرما در لغت به معنای نازاست اما او به دنبال مادرشدن و زایندگی خویش است و برای رسیدن به خواسته خود دست به کارهای خلاف میل و عادت همسر و دیگران میزند و در آخر نیز ناکام میماند. خوآن به معنای خدای رئوف و بخشنده است اما از بخشندگی پدرانهاش چشم میپوشد و تنها به فکر پول درآوردن و زیاد کردن مال و اموال خود است. او فرزند را مخل آسایش و آرامش زندگی مشترکشان میداند. ویکتور به معنی پیروز است اما او مردی است که در زندگی خود ناکام بوده است و در آخر رخت بر میبندد و صحنه را خالی میگذارد و میرود. یرما، خوآن و ویکتور همچون حلقههای گره برومهای به یکدیگر وابسته هستند و به محض اینکه ویکتور خود را از آنها جدا میکند پیوستگی یرما و خوآن نیز از هم پاشیده میشود (یرما خوآن را خفه میکند). از طرفی رنگ سفید صحنه (که بسیار هوشمندانه انتخاب شده است) این سهگانگی را کامل میکند. رنگ سفید رنگ تعادل است یعنی از تشکیل سه رنگ اصلی آبی، سبز و قرمز به رنگ یکدست سفید میرسیم. در اینجا میتوان گفت که یرما رنگ آبی است و خوان نیز سبز. در نتیجه ویکتور قرمز خواهد بود. رنگ آبی تداعیگر سترون بودن است. رنگ سبز نشانهای از آفرینش است و رنگ قرمز از عشق میگوید. در اواخر نمایش زمانی که ویکتور میخواهد برای همیشه از یرما خداحافظی کند یرما در حال خرد کردن گوجه است؛ گوجههایی به رنگ قرمز که از زیباترین و تاثیرگذارترین صحنههای نمایش یرما است.
۵) طراحی صحنه در عین سادگی زیبا و چشمنواز و همراهیکننده نمایش است. اما اشکالی که در اینجا میتوان بر دکور داشت تخته مربع کف صحنه است که به مثابه زمین و سرزمین است. مربع و چهارگوش نماد انسجام و پایداری است اما ما نمایش را خالی از اینها درمییابیم. اگر یک دایره یا بیضی به جای این مربع یا محیط بر آن تعبیه میشد هم از لحاظ مفهومی ناپایداری و دوران را تداعی و هم از لحاظ زیباشناسی کار را تکمیل میکرد. شمایل ماندالا میتوانست راهنمای خوبی در این زمینه باشد. یونگ ماندالا را کهنالگوی «خویشتن» برمیشمارد.
۶) «تصویر مسیح از هر حیث با این وضعیت همخوانی دارد: مسیح انسان کاملی است که به صلیب کشیده میشود. دشوار بتوان مظهر تمامعیارتری از مجاهدت اخلاقی را مثال آورد. به هرحال اندیشه استعلایی نفس که در خدمت روانشناسی است هرگز نمیتواند با آن تصویر ذهنی برابری کند زیرا گرچه یک نماد است لیکن خصیصه یک رویداد تاریخی وحیانی را ندارد...» این گفته یونگ را بدینخاطر در اینجا آوردهام تا ردیهای باشد بر آن صحنه که یرما به صورت نمادین مانند انسانی که به صلیب کشیده شده در حال بازگویی رنجهای خود است و گوجههایی به سمت او پرتاب میشود. آیا یرما انسان کاملی است؟ آیا هرکس که در زندگی رنج میبرد میتواند روح مسیحایی داشته باشد؟ و اصلا مسیح به چه دلیل به صلیب کشیده شد؟ یرمای رضا گوران نقاط تضاد دیگری هم دارد. وقتی او در حال بگومگو با همزادمذکر خود است خوآن سرزده وارد میشود و از او میپرسد: «کی اینجاست؟...» که یرما در اینجا به عنوان یک موجودی که دچار روانگسیختگی (شیزوفرنی) است معرفی میشود. یا باز هم قبلتر از این صحنه زمانی که همزاد مذکرش به او میگوید: «... به همین دلیل که باردار نمیشی.» او فریاد میزند: «من باردارم» و او را یک مالیخولیایی معرفی میکند. این موارد به علاوه دراماتورگی نسبتا ضعیف متن نمایش از عمده اشکالات «یرما»ی رضا گوران است.
۷) چرا یرما دائما از یک «پسر» حرف میزند؟ او بارها از وجود پسری در خود میگوید در حالی که این پسر هرگز وجود ندارد و اگر قرار باشد که روزی او باردار شود باتوجه به زمانی که این نمایش نوشته شده به هیچوجه نمیتوان یقین یافت که فرزند او پسر خواهد شد. در اینجا لورکا تن به ایدهآلیسم میدهد. پسر در ذهن لورکا یعنی نیروی مبارزه، همانطور که یرما نماد مردم طبقه زحمتکش و رنجدیده است. خوآن خردهبورژواها یا مردم بیتفاوت به امور اسپانیا را به صحنه میآورد و ویکتور نماد آزادخواهان اسپانیایی را متبلور میشود.
۸) «یرما» نوشته گابریل گارسیا لورکا از هر روز و زمان دیگری به حال و روز امروز ایران ما شبیهتر است و قابل لمستر. مدرنیتی که رضا گوران به یرما داده است در اقلیت قرار میگیرد. به توصیفاتی که در بالا رفت لورکا در این نمایش- و البته در همه آثارش- در پی روزهای روشن برای تمامی ملت خود بود و همین رمز جاودانگی او در کشورش و چه بسا در سراسر دنیاست اما اقتباس رضا گوران تا به دغدغه روابط زناشوهری میپردازد که بیشک دغدغه نویسنده نیست. با تمام این اوصاف برداشت رضا گوران برداشتی فکورانه و هوشمندانه و نوآورانه بود که جای تشویق دارد.
زیبا اصغر نوربخش
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست