سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مرحوم علامه محمد حسین طباطبایی


مرحوم علامه محمد حسین طباطبایی
و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما (سوره الفرقان، آیه ۶۳.) و بندگان خدای رحمان کسانی‌اند که روی زمین به نرمی گام برمی‌دارند؛ و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ می‌دهند. یکی از آداب انبیاء (ع) ادبی بود که در گفتگو با قوم خود از طرف پروردگار خود آن را رعایت می‌کردند. این نیز دامنه وسیعی دارد و باید به ادبی که در ثنای خدا رعایت می‌کردند ملحقش ساخت و در عین حال از جهت دیگری تبلیغ عملیش باید خواند که دست کمی از تبلیغ قولی ندارد، بلکه موثرتر از آن است. در قرآن کریم از این نوع ادب بسیار زیاد دیده می‌شود، از آن جمله ادبی است که خدای تعالی از نوح (ع) در محاوره‌ای که بین او و قومش واقع شده چنین حکایت می‌کند: “قالوا یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین. قال انما یاتیکم به الله ان شاء و ما انتم بمعجزین. و لا ینفعکم نصحی ان اردت ان انصح لکم ان کان الله یرید ان یغویکم هو ربکم و الیه ترجعون” (گفتند ای نوح با ما مجادله کردی و خیلی هم کردی، اگر راست می‌گویی بلایی را که ما را بدان می‌ترسانی بر سرمان بیاور، گفت مطمئن بدانید که اگر خدا بخواهد بر سرتان خواهد آورد و شما نمی‌توانید خدا را عاجز کنیدو اگر خدا بخواهد شما را گمراه کند نصیحت من هم به شما سودی نمی‌دهد و لو هر چه نصیحتتان کنم. آری او است پروردگار شما و به سوی او باز خواهید گشت.
سوره هود آیه۳۴.) نوح (ع) در این محاوره و گفتگو، بلا و عذابی را که آنها خیال می‌کردند به‌ دست نوح است و او را به آوردن آن می‌خواندند تا به خیال خود عاجزش کنند از خود نفی کرد و به پروردگار خود نسبتش داد و با گفتن کلمه” ان شاء” و پس از آن با گفتن” و ما انتم بمعجزین” ادب را به نهایت رسانید، و گفت” الله” و نگفت” ربی” برای اینکه مدلول لفظ “الله” کسی است که هر جمال و جلالی بسوی او منتهی می‌شود و تنها اکتفاء نکرد به نفی قدرت بر آوردن عذاب از خود و اثبات آن برای خدا بلکه این را هم علاوه کرد که اگر خدا نخواهد که شما از نصیحت من منتفع شوید هرگز منتفع نخواهید شد و به این جمله نفی قدرت را از خود و اثباتش را برای خدا تکمیل کرد و علاوه بر این، آن نفی را با جمله” هو ربکم و الیه ترجعون” تعلیل نمود. ... خدای تعالی محاورات بسیاری از هود، صالح، ابراهیم، موسی، شعیب، یوسف، سلیمان، عیسی و محمد (صلی الله علیهم اجمعین) نیز در حالات مختلفی که داشتند، مثل حال شدت و رخاء، جنگ، امنیت، آشکار و پنهان، بشارت و انذار و امثال آن نقل فرموده. ... از جمله آداب انبیاء (ع) در باب محاوره و خطاب این است که خود را همیشه جزو مردم و یکی از ایشان حساب می‌کردند و با هر طبقه‌ای از طبقات آنان به قدر پایه فهم‌شان صحبت می‌کردند و این حقیقت از محاوراتی که به حکایت قرآن با مردم مختلف داشته‌اند به خوبی استفاده می‌شود، و از طریق شیعه و سنی هر دو روایت شده که رسول خدا (ص) فرمود: ما گروه پیغمبران اساس کارمان بر این است که با مردم به قدر عقلشان صحبت کنیم.
این را هم باید دانست که در باطل و در حقی که آمیخته با باطل است ادب نیست و انبیاء در دعوت به حق صراحت داشته‌اند هر چند با ادبهای دروغین سازگار نباشد؛ اصولا مبعوث شدن به نبوت مبنی بر اساس هدایت به حق و بیان حق و انتصار برای آن است. بنا بر این انبیاء (ع) ناچار باید خودشان در دعوت به حق مجهز به حق و بر کنار از باطل باشند و از هر چیزی که مایه گمراهی است بپرهیزند، چه‌ موافق میل مردم باشد و چه نباشد و چه باعث طوع و رغبت آنان شود و چه مایه کراهت و ناخوشیشان، علاوه بر اینکه از ناحیه خدای تعالی هم به منظور نصرت حق شدیدترین نهی و بلیغ‌ترین تحذیر برای انبیای گرامش حتی از پیروی زبانی و عملی باطل صادر شده است، چون معلوم است که باطل چه در طریق حق واقع شود و چه در غیر آن، باطل است، و دعوت به حق با تجویز باطل جمع نمی‌شود، اگر چه این باطل در طریق حق باشد، آری، حقی که باطل کسی، به آن هدایت کند حق از جمیع جهات نیست (سید محمد باقر همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم‌، ج۶‌، صص۴۲۱-۳۰.)
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید