|
| طبقات اجتماعى در جوامع پيشرفتهٔ صنعتى
|
|
- طبقهٔ بالا:
|
اين طبقه با ثروت انباشته، نفوذ در بخشهاى دولتى و خصوصي، محدوديت تعداد اعضاء، درآمد بالا، تحصيلات سطح بالا و ثبات زندگى خانوادگي، مشخص مىشود. جامعهشناسان اين طبقه را به دو گروه تقسيم مىکنند. نخستين گروه عبارت است از طبقهٔ بالاى سطح بالا، که از خانوادههاى ثرومتند قديمى ترکيب مىشود، يعنى خانوادههائى که از ديرباز ثروت و نفوذ داشتهاند. گروه دوم عبارت است از طبقهٔ بالاى سطح پائين که از خانوادههاى تازه به دوران رسيده ترکيب مىشود، يعنى خانوادههائى که به تازگى ثروت و نفوذ بهدست آوردهاند.
|
|
مثال:
|
اعضاء وابسته به طبقه بالاى سطح بالا، بايد در همين طبقه بهدنيا آمده باشند. خانوادههاى معروف طبقه بالاى سطح بالا در ايالات متحد، عبارتند از: کندىها، راکفلرها، روزولتها و فوردها. بسيارى از اعضاء طبقه بالاى سطح پائين ممکن است در واقع متعلقات مادى با ارزشتر و ثروتى بيشتر از اعضاء طبقهٔ بالاى سطح بالا داشته باشند، ولى از آنجا که در خانوادههاى سرشناس بهدنيا نيامدهاند، معمولاً به طبقه بالاى سطح بالا راهى ندارند، مگر آنکه با يکى از اعضاء اين طبقه ازدواج کنند.
|
|
- طبقهٔ متوسط:
|
رشد صنعت و مؤسسات بزرگ بازرگانى در کشورهاى صنعتى پيشرفتهٔ قرن بيستم، با افزايش نياز به مديران و متخصصان گوناگون، همراه بوده است. همين نياز موجب شده است که تعداد اعضاء طبقهٔ متوسط در جامعه افزايش يابد. امروزه، ارزشها، باورداشتها، رويکردها و سليقههاى مسلط بر جوامع پيشرفته، بيشتر از آنِ طبقهٔ متوسط مىباشند.
|
|
طبقهٔ متوسط نيز به دو گروه طبقهٔ متوسط پائين و طبقهٔ متوسط بالا تقسيم مىشود. طبقه متوسط بالا با درآمد و تحصيلات سطح بالا، سطح پائين بيکارى و ارزش قائلشدن به پسانداز و آيندهنگري، مشخص مىشود. اعضاء طبقهٔ متوسط بالا در مشاغل تخصصى يا مديريت اشتغال دارند، از نظر سياسى فعال هستند و سطح مشارکت آنها در فعاليتهاى اجتماعى بسيار بالا است.
|
|
طبقهٔ متوسط پائين بيشتر از کارکنان معمولى دولت و مؤسسات خصوصي، فروشندگان، معلمان و مديران متوسط ترکيب مىشود. ارزشهاى اعضاء طبقه متوسط پائين معمولاً همان ارزشهائى هستند که طبقه متوسط بالا دارند. اعضاء اين طبقه براى پسانداز و آيندهنگرى ارزش قائل هستند، درآمد متوسطى دارند، و مىکوشند تا سطحى بالاتر از دورهٔ متوسطه تحصيل کنند.
|
|
مثال:
|
جوامع پيشرفتهٔ صنعتى امروزه را معمولاً جوامع طبقه متوسط مىنامند، زيرا ارزشها، باورداشتها و رويکردهاى طبقهٔ متوسط بر اين جوامع غلبه دارند. اعتقاد به ارزش سختکوشي، تحصيلات، زندگى خانوادگى و درستکاري، ويژگى طبقه متوسط است.
|
|
- طبقهٔ کارگر:
|
اين طبقه بيشتر از کارگران يقه تيره و نيمه ماهرى ترکيب مىشود که در هريک از شاخههاى صنعتى و بازرگانى بهچشم مىخورند. در دوران اين طبقه، تعداد محدودى از کارگران بسيار ماهر وجود دارند که معمولاً دستمزدى بهمراتب بيشتر از کارگران ديگر مىگيرند. اما بيشتر اعضاء طبقهٔ کارگر درآمد پائينى دارند، نمىتوانند پسانداز کنند، بيشتر در فکر برآوردن نيازهاى فورى خود هستند تا برنامهريزى براى آينده و همچنين، تحصيلات پائينى دارند.
|
|
مثال:
|
بيشتر کارهاى يدى در کشورهاى صنعتى پيشرفته، از کار در معادن ذغالسنگ و کارهاى ساختمانى گرفته تا کارخانجات و مزارع، بهدست اعضاء طبقهٔ کارگر انجام مىگيرند.
|
|
- طبقهٔ پائين:
|
اعضاء طبقهٔ پائين در پائينترين سطح جوامع صنعتى پيشرفته جاى دارند. در اين سطح، آدمهاى غالباً بيکار، اعانهبگير و بىسواد قرار دارند. اعضاء اين طبقه يا درآمدى ندارند و يا درآمد آنها چندان پائين است که در سطح فقر جاى مىگيرند. آدمهاى اين طبقه پساندازى ندارند، يا بيسواد هستند و يا کورهسوادى دارند، عموماً از سلامتى کامل برخوردار نيستند و اميد زندگى بسيار نازلتر از هر طبقهٔ اجتماعى ديگر دارند.
|
|
مثال:
|
ولگردان، گدايان، صدقهبگيران، کارگران مهاجر روستائي، خدمتکاران خانگي، حلبىنشينان و آلونکنشينان و نظاير آنها را مىتوان اعضاء طبقهٔ پائين بهشمار آورد.
|
|
|
کاست بهنظام قشربندى اجتماعى بستهاى اطلاق مىشود که در آن، افراد نمىتوانند از يک سطح اجتماعى به سطح ديگر، آزادانه حرکت کنند. شخصى که در يک کاست ويژه بهدنيا مىآيد، بايد سراسر عمر خود را در همانجا بگذراند. از آنجا که زناشوئى ميان کاستهاى گوناگون ممنوع است، هيچ راهى براى آدم وجود ندارد که از کاست تعيينشده خود پا فراتر گذارد. همگان بر اين توافق دارند که نظام طبقاتى در مقايسه با نظام کاستي، نظام 'باز' ى است، زيرا در نظام طبقاتي، انتفاق فرد از يک طبقه به طبقهٔ ديگر، بهوسيلهٔ حکومت، دين يا فرهنگ جلوگيرى نمىشود. تحرک صعودي، در يک نظام طبقاتي، از طريق سختکوشي، بختيارى يا زناشوئى با عضو طبقات بالاتر، امکانپذير است؛ حال آنکه در يک نظام کاستي، چنين امرى امکانناپذير است.
|
|
مثال:
|
نظام کاستى هند که بهوسيلهٔ دولت در سال ۱۹۴۹ رسماً لغو شد، مدت ۲۵۰۰ سال بخش مهمى از زندگى مردم هند را تشکيل مىداد. اين نظام از چهار کاست ترکيب شده بود. بالاترين کاست، برهمنها بودند (که از علماء و روحانيون کيش هند و ترکيب مىشدند) و پائينترين کاست به هارايانها تعلق داشت. هارايانها مطرودان اجتماع بهشمار مىآمدند و هنوز غالباً با عنوان 'نجسها' از آنها ياد مىکنند. 'نجسها' آنقدر از نظر اجتماعى فروپايه هستند که حتى تماس طبقات ديگر با سايه آنها نيز مستوجب تطهير مذهبى است.
|
|
| نقش کميابى نمادهاى منزلت و تقسيم کار در قشربندى اجتماعى
|
|
ثروت، حيثيت و قدرت، مانند کالاهاى کمياب، در ميان اعضاء جامعه برابرانه توزيع نشدهاند. اشخاصى که از اين نمادهاى منزلت کمياب برخوردار هستند در مقايسه با کسانى که اين برخوردارى را ندارند، پايگاه اجتماعى بالاترى را در نظام قشربندى بهدست مىآورند. بههمينسان، آنهائى که در تقسيم کار اجتماعى شغل مهمى را در اختيار دارند، جاى والاترى را در نظام قشربندى اشغال مىکنند.
|