|
| مفهوم منظومهٔ (Constellation) در برگيرندهٔ اجتماعى - تاريخى
|
|
در تقسيمبندى نهادها که علم همراه با فلسفه، هنر و غيره يک فعاليت اجتماعى است که بهوسيلهٔ آن جامعه، جهان طبيعى و فرهنگى را تعبير مىکند. بدين ترتيب علم جزو نهادهاى ثالث است و تحت تأثير منظومهٔ بزرگتر فشارها و نيازها و دستاوردهائى است که مشخصهٔ يک گروه هستند و جامعه و جهان.
|
|
کلمهٔ منظومه ابتدا در نجوم - Astrology (به معنى طالعبيني) بهکار گرفته شده و به معنى آن مجموعهاى از وقايعِ نجومى است که در هنگام تولد يک فرد، طبيعت و کيفيت حيات او را تعيين مىکند. ما در مطالعهٔ خود منظومه را به اين معنا نمىگيريم، بلکه پيشرفت علم و ايدههاى علمى را در منظومهاى از عوامل اجتماعى - تاريخى قرار مىدهيم تا از طرفى پيدايش و ظهور آنها در يک شرايط زمانى - مکانى خاص، بهتر بفهميم و هم پذيرش آنها را و هم تأثيرات اساسى آنها را روى اقتصاد، سياست و عادات در يک موقعيت اجتماعى - تاريخى معين درک کنيم.
|
|
بدين طريق، يعنى با قرار دادن علوم در متن تاريخى - اجتماعى خود آنها، ما مىتوانيم بعضى از معماهاى طرح شده در تاريخ علم را بهتر بفهميم.
|
|
| وضعيت علمى در يونان باستان
|
|
با وجود پيشرفتهاى زيادى که در سازمان منطقى علم در يونان باستان انجام شده بود علوم آن زمان در آستانهٔ ورود به جهانبينى جديد در جا زد و متوقف ماند. يونانىها قدمهاى بزرگى در جمعآورى دادههاى تجربي، طبقهبندى واقعيتها، تحليل منطقى گزارهها و حتى مقدمات تئورى آزمايش تجربى (Experimentation) برداشته بودند. اما بهکار بستن و اعمال اين مجموعه در حال رشد معرفتى به مسائل تکنيکي، به کشف بيشتر روابط علّى (يا عليّتي)، و به سوى پاسخگوئيِ به مشکلات کشاورزى و صنعتى بهطور اعجابانگيزى ضعيف بود. چرا وضع چنين بود؟ محققان اتفاقنظر دارند که اين بهخاطر پارامترهاى فردى نبود، زيرا دانشمندان يونانى افرادى بودند که در مهارتها، نبوغها و ذهنيتها کمبودى نداشتند. علت را بايد در ساخت نظام اجتماعى جستجو کرد که در آن علم براى يک اقلّيت مرفه يک تفنن، فراغت و يک تأمل بود. اساس يا شالودهٔ اين جدائى تئورى علمى و عمل علمي، (که در آن حتى حرفههائى نظير پزشکى و معمارى در مرتبهٔ پائينتر احترام و حرمت قرار داشتند) سيستم بردگى بود.
|
|
در اجتماعى با اين ساخت، نظرگاه حاکم اين بود که کاوش در معرفت علمى مخصوص طبقهٔ تحصيلکردهٔ مرفه و فارغ بود (Educated Leisure Class)، در حالى که کاربرد روزمرهٔ معرفت تجربى علمى در زمينههائى از قبيل معدن، راهسازي، رنگسازى و غيره کار آدمهاى معمولى و بردگان بود. اين هم سدى را در راه پيشرفت تئورىهاى علمى تجربى بود و هم مانع در رشد سازمان منطقىتر و به لحاظ مفهومى پيچيدهتر فعاليتهاى تکنيکي. مقايسهٔ بين وضع علمى در آتن و اسپارت. وضع و حرکت علمى در آتن به مراتب از اسپارت بهتر بود. آتن يک جامعهٔ باز و غيرسنتى بود و در تماس با ايدههاى جديد (آورده شده از سرزمينهاى خارجى بهوسيلهٔ تجّار) و از نظر ذهنى و فکرى و متحرک؛ اما اسپارت، اجتماعى بود نظامى - کشاورزي، خودکفا، بسته، سنتى و مقدس (Sacred)، بريده از تجارت خارجى و دريانوردى و در ستيز با ايدههاى جديد و از خارج آمده، ايزوله و پايبند به معتقدات و مقدسات خود. اين اختلاف در دو منظومه، دو نوع واقعيت فکرى و ذهنى و در نتيجه دو زمينهٔ مختلف پذيرش علمى را پديد آورده بود. بکر (Becher) تأثير تماس فرهنگي، اقتصادى با محيط خارجى آتن را چنين شرح مىدهد:
|
|
'(خارجي) همراه با خود جنبههاى مختلف فرهنگ عام جديد و عادات جديدى را مىآورد. رفت و آمدهاى مکرر او و تغييرات در محل سکونت او باعث تقويت تمايلات تجارى ناوابستهٔ او مىشد، و اين ناوابستگى به انسانهائى که موقتاً با آنها مىزيست منتقل مىشد. با توجه به اينکه خودش بهلحاظ احساس وابسته به پيوندهاى محکم خويشاوندى و محلى - منطقهاى نبود، سردى و بىعلاقگى او محبت و گرماى وحدتبخش درون گروهى را تخفيف مىداد ...، او از رسوم محلى آزاد بود ...، او هر چيز را تحت تدقيق عقلى قرار مىداد ... و در نتيجه از يک سطح تجريد برخوردار بود ... و از جالبترين همهٔ تجريدها يعنى پول (زيمل simmel) استفاده مىکرد ... تجريد و تحرک ذهنى دستبهدست هم پيش بروند' .
|
|
در اينجا در حقيقت زمينهٔ فرهنگى بود که در متن انديشهٔ علمى توانست ريشه بگيرد و در آن نقطهنظر غيردينى (لائيک) با خصومت خيلى کمترى کوششهاى متفکرين را براى فهم اسرار طبيعت مورد استقبال قرار دهد. به هر حال در مورد مسائل اجتماعى روح تحقيق آزاد با مشکلاتى مواجه شد؛ شاهد آن محاکمه سقراط به اتهام بىدينى است. اما حتى در اين زمينه، مىتوانيم مطمئن باشيم که ميزان محدوديت و فشار اجتماعى براى تأييد، و مطابقت با عادات رسمى و هنجارهاى سنتى در آتن بهطور قابل ملاحظهاى کمتر از آن بود که در اسپارت مشاهده مىشد.
|
|
اين دو مثال تنها نمونههائى از قرار دادن علم بهعنوان يک نهاد اجتماعى در منظومهٔ عاملهاى تاريخى - اجتماعى موجود در يک فرهنگ مشخص بودند.
|
|
مسيرى که علم دارد از سيستم اجتماعى - اقتصادى که در آن مطرح مىشود مستقل نيست؛ بنابراين يک اقتصاد بردهداري، ديديم که، مشوّق علمى بود که نتوانست بر شکاف بين تئورى و کاربرد فائق آيد و بدانوسيله هم تئورى و هم عمل، هم دو خسارت ديدند.
|
|
در ضمن نتيجهاى که از مطالعهٔ دوم (اسپارت - آتن) مىشود گرفت اين است که هرچقدر فرهنگ بيشتر در جريان ايدههاى جديد، بهوسيلهٔ تماس با تمدنها و جوامع مختلف قرار گيرد، امکانات کشف زمينههاى علمى جديد بيشتر خواهد بود. پيشرفت تجارت نيز خودش دانشهاى مربوط به دريانوردى مثل نجوم، اقيانوسشناسي، نقشهبرداري، هواشناسى و رياضيات را به پيش مىبرد. از طرف ديگر پيشرفت علم در تماس پيوسته با قسمتهاى ديگر سيستم فکرى يک فرهنگ است. اهمت موضع مقامات مذهبى و اصول مذهب در پيشرفتهاى علمى شايان توجه است. قدرت سياسى حکومت هم مشوّق و هم دلسردکنندهٔ کار علمى است. در ازمنهٔ اخير صنايع آموختهاند که کمکهاى مالى که در دسترس تحقيقات علمى مىگذراند سود زيادى را مىتواند به آنها برگرداند.
|
|
بنابراين، رويکرد ما در برگيرندهٔ مفهوم جامعهشناختى تعادل ديناميک (و جزئي) نهادهاى اجتماعى است که تعامل متقابل دارند و در چارچوب بزرگتر ساخت اجتماعى - اقتصاديِ موجود در يک زمان و مکان رشد مىکنند. بُعد تاريخى هرگز نبايد فراموش شود و يا آنقدر مورد تأکيد واقع شود که هر موقعيت اجتماعى کاملاً و تماماً يگانه بهنظر رسد. وظيفهٔ جامعهشناسى علم ارائهٔ مفاهيمى است که به اندازهٔ کافى انتزاعى باشند تا اجازه دهند فرهنگهاى مختلف بهلحاظ تحليل نهادهاى عملى خود مورد مقايسه قرار بگيرند، و در عين حال به اندازهٔ کافى عينى باقى بمانند آنچنان که رشد تاريخى و روابط داخلى موجود در يک جامعهٔ خاص از بين نرود.
|