دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

کودک آزاری عاطفی توسط والدین چه نتیجه ای دارد؟


مهر: آزارهای عاطفی گرچه برخلاف آزارهای جسمانی اثری قابل رویت بر جسم کودک بر جای نمی گذارند، اما اثر آن به مراتب عمیق تر و ماندگارتر و فاجعه آمیزتر است و آسیب آن تا آخر عمر بر روان فرد باقی خواهند ماند. تعریف کنفرانس بین المللی سوء رفتار روانی کودکان و جوانان در سال 1983 از بد رفتاری روانی عبارت است از : هر گونه رفتار با کودک که طبق استانداردهای اجتماعی و نظر متخصصان از نظر روان شناختی آسیب زا باشد؛ یعنی هر گونه رفتاری که بر عملکرد رفتاری- شناختی و عاطفی و جسمی کودک تاثیر سوء داشته باشد بدرفتاری روانی با کودک خوانده می شود.

کودک آزاری عاطفی توسط والدین چه نتیجه ای دارد؟


آزار عاطفی به معنای قصور در فراهم نمودن محیط حمایتی مناسب برای رشد کودک می باشد؛ چنین محیطی شامل مجموعه تعلقات و وابستگی های ابتدایی می شود که بر مبنای آنها کودک این امکان را کسب می نماید تا شایستگی های عاطفی و اجتماعی اش را متناسب با استعدادها و توانایی های بالقوه خود در جامعه ای که در آن زندگی می کند بروز دهد. رفتارهایی که نسبت به کودک صورت می گیرد و منجر به ورود آسیب به سلامتی و رشد جسمی و روانی و روحی و اخلاقی یا اجتماعی او می گردد یا احتمال بروز چنین آسیب هایی را ایجاد می نماید، در زمره آزار عاطفی قرار می گیرند. این رفتارها باید در حوزه کنترل والدین یا اشخاصی که مسئولیت و یا اختیار کودک را بر عهده دارند انجام پذیرد چنین اقداماتی شامل انکار طفل، محدودیت در حرکت، تحقیر کردن، سرزنش نمودن، تهدید کردن، ترساندن، تبعیض گذاشتن، استهزاء کردن یا دیگر آسیب های غیرجسمی از رفتارهای خصمانه و تبعیض آمیز می شود.
مصادیق بدرفتاری عاطفی
بدرفتاری عاطفی دایره بسیار وسیعی دارد. رفتار و نگرش های منفی مداوم نسبت به کودک به صورت کلامی، به کار بردن الفاظ زشت در صحبت با کودکان و شوخی های منفی مکرر با کودک که سبب می شود کودک خود را واقعاً بی ارزش و مستحق توهین بداند. این احساس بی ارزش کودک را مستعد انواع اختلالات روانی از جمله افسردگی و اضطراب می نماید. آثار ضرب و شتم در مقایسه با آزار کلامی با سرعت بیشتری مداوا می شود.
مقررات و کنترل شدید: مانند ترسانیدن از جدایی یا تنبیه سخت بدنی یا حتی اظهار نظر و تصمیم گیری برای همه کارهای کودک که او را عملاً از حق انتخاب محروم کرده و مانع از رشد احساس تعلق فردیت در کودک می شود.
انتظارهای نامتناسب با سن کودک: این گونه والدین انتظاراتی از فرزند خود دارند که متناسب با سن و شرایط روانی آنان نیست. آنها از کودکان انتظار دارند بر اساس الگوهای درست و غلطی که در ذهن آنها وجود دارد رفتار کنند و اگر کودک از این الگوها تخطی کند به حساب لجبازی او گذاشته می شود و به صورت یک دور باطل تنبیه و تحقیر کودک را به دنبال خواهد داشت. در این زمینه روان شناسان معتقدند که بچه ها به این نیاز دارند که اشتباه کنند و بدانند که اشتباه کردن پایان جهان نیست. کودک با اشتباه کردن اعتماد به نفس پیدا می کند تا آزمون های جدید کند. والدین ناآشنا با طرز صحیح تربیت برای فرزندان خود هدف های دست نیافتنی در نظر می گیرند. از آنها توقعات غیرممکن دارند و گمان می کنند که قانونمندی هایشان تغییر کردنی نیست. انتظار دارند که فرزندان شان به هدف های دوردستی که در ذهن آنها وجود دارد و برای آنها ارزشمند است دست یابند بدون اینکه نظر کودک شان را مورد توجه قرار دهند.
طرد عاطفی: طرد عاطفی یک نوع بی توجهی شایع است. تعداد قابل توجهی از والدین عشق و محبت لازم برای رشد کودکان را به آنها نمی دهند. این والدین کودکان شان را مزاحم پیشرفت و موفقیت خود می دانند. طرد عاطفی می تواند ناشی از عوامل زیادی مانند کم سن و سالی والدین، رشد نیافتگی عاطفی آنها، یاد نگرفتن الگوهای صحیح تربیتی و یا ناخواسته بودن کودک باشد. از طرفی بعضی از والدین نیز حمایت های بی رویه و غیرمعقولی از فرزند خود به عمل می آورند. فرزندان این دو گروه از والدین از فقدان اعتماد به نفس رنج می برند و احساس بی ارزش بودن ناشی از آن می تواند بر تمامی جنبه های زندگی فردی و اجتماعی آنها تاثیر سوء داشته باشد.
به خدمت گرفتن کودک در جهت ارضای نیازهای عاطفی خود: این والدین به علت رشد نیافتگی روانی از کودکان به عنوان وسیله ای برای ارضای نیازهای عاطفی خود استفاده می کنند. آنان از کودکان شان انتظار دارند بیش از حد متعارف آنها را بفهمند از آنان حمایت کنند. در این صورت یک نوع رابطه معکوس میان آنها شکل می گیرد و مسئولیت هایی که والدین در قبال فرزندان شان دارند را به فرزندان خود منتقل می کنند و والدین این انتظارات را از کودکانشان دارند. این والدین اسباب ترحم و دلسوزی را فراهم می آورند و مانند کودکان بی مسئولیت و درمانده رفتار می کنند و گاهی نیز کودکان را در مقام قضاوت قرار می دهند و از آنها می خواهند در مورد ناعادلانه بودن وضعیت زندگی شان اظهار نظر کنند. این پدر و مادرها تمام بار عاطفی و هیجانی زندگی شان را روی دوش کودکان شان قرار می دهد حال آنکه خود آنها نیازمند محبت و حمایت همه جانبه ای هستند.
دادن پیام های متضاد به کودک یا پاسخ های غیر قابل پیش بینی والدین: بسیاری از والدین به جای آنکه با رفتارهای مناسب و معتدل الگوهای ثابتی را برای فرزندان خود فراهم آورند به دلیل نداشتن ثبات شخصیت و تبعیت نکردن از انگاره های رفتاری معتدل، رفتارشان در معرض تغییر و دگرگونی است. در این خانواده ها کودک نمی تواند مفهوم "خوب" و "بد" را درک کند چون یک رفتار معین ممکن است زمانی تشویق و زمانی دیگر مورد تنبیه واقع شود والدین ممکن است گاهی بسیار مهربان و زمانی بسیار خشن باشند. والدینی که دارای اختلالات روانی هستند و معتاد به مواد مخدر و الکل از بارزترین چهره های این افراد به شماره می آیند.
آثار روانی کودک آزاری عاطفی
تاثیر زیانبار کودک آزار عاطفی بر سلامت روانی کودکان، به مراتب عمیق تر و پایدارتر از سایر جنبه های رشد اوست. این مشکلات بر حسب سن، نوع کودک آزاری و تفاوت فردی کودکان متفاوت است و می توان آنها را به این ترتیب خلاصه کرد: وجود افسردگی و اضطراب همراه با ناآرامی، گریه، سکوت، بی قراری، ترس، ترس های شدید از موقعیت و افراد، عصبانیت پرخاشگری و ناتوانی در کنترل احساسات خود، ناتوانی در تصمیم گیری انتخاب و بیان احساسات خود به صورت درست، کمبود اعتماد به نفس و ناتوانی در ابراز وجود، احساس خصومت و نداشتن محبت به دیگران، احساس کم ارزشی، طرد شدگی و حقارت، احساس خلاء عاطفی و ناامنی عاطفی- روانی، وجود رفتارهای انزواطلبانه، مردم گریزی و در خود فرو رفتن، داشتن افکار و تمایلات خودکشی، خودزنی، تهدید و اقدام به خودکشی.
آثار اجتماعی کودک آزاری عاطفی
مشارکت نکردن در فعالیت های گروهی، ناسازگاری با دیگران و محیط پیرامون خود در خانه و مدرسه، ناتوانی در پذیرش مسئولیت و انجام آن، کاهش روابط اجتماعی با نشانه های انزوا طلبی، رعایت نکردن مقررات و ضوابط مدرسه، بدبینی، بدگمانی و اعتماد نکردن به دیگران، کاهش ارتباط کلامی با دیگران، شکل گیری نشانه های بزهکاری به ویژه در دوران بلوغ که با خشونت دزدی ، تخریب، اخلال در نظم عمومی و ... همراه است.