سه شنبه, ۱۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 4 June, 2024
مجله ویستا

کودکم برای تنها ماندن به چه مهارت‌هایی نیاز دارد؟


ایران: زندگي هميشه ريتم يكنواختي ندارد و گاهي اتفاقاتي رخ مي‌دهد و شرايطي پيش مي‌آيد كه والدين مجبور مي‌شوند كودك را در خانه تنها بگذارند. اگرچه تنها ماندن كودك در خانه اولين بار به اضطراب و نگراني براي هر دو طرف همراه است اما هرگز نبايد بدون آمادگي و برنامه‌ريزي اين كار صورت بگيرد. علاوه بر اين‌كه در اين تصميم‌گيري بايد به شرايطي همچون وجود همسايه‌هاي معتمد، شرايط محل زندگي و ايمن بودن آن از وقوع جرايم و... نيز توجه شود. توانايي كودك عاملي اصلي است كه ميزان آن با نحوه انجام تكاليف، امور خانه و... سنجيده مي‌شود، اما فاكتورهاي ديگري نيز وجود دارند كه بايد مورد توجه قرار بگيرند.

شناخت
ليلي انگجي، عضو هيئت علمي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه علامه طباطبايي در اين باره مي‌گويد: شناخت والدين از كودك و مهارت‌هاي او نقش مهمي در اين فرآيند دارد. علاوه بر اين، كسب آمادگي براي اين فرآيند بايد به صورت تدريجي باشد. يعني براي بار اول به صورت آزمايشي و كوتاه مدت انجام گرفته و سپس به تدريج بر زمان آن افزوده شود. علاوه بر اين‌كه همسايه‌هاي معتمد يا افراد نزديك نيز بايد در جريان تنها ماندن كودك قرار گرفته و كودك به آنها سپرده شود تا كودك آرام‌آرام اطمينان لازم را پيدا كند. البته كسب اين اطمينان به رفتار و برنامه‌ريزي والدين بازمي‌گردد و بهترين راه نيز همكاري پدر و مادر با كودك است.

پس از اولين تجربه تنهايي، والدين بايد از كودك خود بپرسند در غياب آنها چه كرده و پس از كسب اطلاعات، در صورت لزوم راهنمايي‌هاي لازم را از طرق مختلفي مانند تشويق و... در اختيار او قرار دهند. به گفته اين روانشناس براي تنها گذاشتن كودك در خانه، سن خاصي تعيين نشده است و قضاوت در اين باره به شناخت والدين از كودك برمي‌گردد و والديني كه شناخت كافي از كودك خود دارند، از 10 سالگي اين مسئله را امتحان كنند. ولي به طور كلي كودكان كمتر از 10 سال آمادگي تنها ماندن در خانه را ندارند. در اين ميان تفاوت‌هاي فردي كودكان نيز نقش مهمي را ايفا مي‌كند. ممكن است يك كودك در 10 سالگي توانايي تنها ماندن در خانه را داشته باشد، در حالي كه ديگري حتي در سن 14 سالگي نيز نتواند در خانه تنها بماند. گاهي خود كودك اصرار به تنها ماندن دارد، حال آنكه كودك ديگري بنا به علل مختلف نسبت به اين پيشنهاد واكنش مثبتي از خود نشان نمي‌دهد.

اين روانشناس معتقد است پيش زمينه ذهني كودك در اين باره نقش تأثيرگذاري دارد. در صورتي كه والدين شاغل قصد تنها گذاشتن كودك را دارند، بايد كودك را طوري تربيت كنند كه متوجه شود بايد در خانه تنها بماند. حال اگر كودك نسبت به اين مسئله عكس‌العمل منفي داشت بايد علت آن را شناسايي كنند.


اگر اين ممانعت ناشي از ترس است بايد از طريق مشاوره، مطالعه و... اين عامل را برطرف كنند و علت ترس او را بررسي كرده و آموزش‌هاي لازم را براي كنترل شرايط مختلف با او تمرين و تكرار كنند.

دكتر مسعود آبيار، روانشناس و استاد دانشگاه در اين زمينه خاطرنشان مي‌كند: براي ايجاد پيش‌زمينه ذهني، والدين بايد شرايط را از قبل براي كودك توضيح داده و فضاي خانه را بي‌خطر كنند بدين معنا كه وسايل خطرناك، سوئيچ ماشين، كبريت و... را از دسترس او دور كنند. علاوه بر اين، براي زمان تنهايي كودك برنامه‌ريزي كرده و انجام فعاليت‌هايي مانند خميربازي، لگو و... را براي او در نظر بگيرند. همچنين زمان بازگشت خود را براي كودك مشخص كنند. البته بايد توجه داشت زمان تعيين شود، زيرا بازگشت زودهنگام والدين تأثير مثبتي بر ذهن كودك خواهد داشت.

تحقيقات نشان داده است برقراري تماس تلفني با كودك در زمان غيبت والدين تأثير مثبتي بر احساس و كاهش اضطراب او خواهد داشت. روانشناسان توصيه مي‌كنند والدين طبق برنامه زماني از پيش تعيين شده با كودك تماس بگيرند. دكتر آبيار مي‌افزايد: استفاده از شيوه مدلينگ يا مشاهده كه براساس بيان داستان، تماشاي فيلم و... انجام مي‌گيرد نيز در افزايش ميزان آمادگي ذهني كودك تأثيرگذار است زيرا در او احساس همزادپنداري ايجاد مي‌كند.

مهارت
علاوه بر پيش‌زمينه ذهني، فاكتورهاي ديگري نيز در نظر گرفته مي‌شوند. به گفته انگجي، علاوه بر احساس راحتي و آشنايي كودك با چشم‌انداز تنها ماندن، كودك بايد در كارهاي گروهي، توانايي انجام كار داشته و در پيروي از قواعد و دستورات از خود احساس مسئوليت نشان دهد. براي مثال به توصيه والدين كه به او مي‌گويند: «پنجره را باز نكن و سرت را بيرون نبر» گوش فرا دهد. نكته ديگر اين‌كه كودك بايد مهارت پاسخگويي به تلفن، باز و بسته كردن در و پنجره، استفاده از وسايل آشپزخانه مانند چاقو، گاز، مايكروويو و ... و همچنين نحوه كار با تلفن و موبايل و به طور كلي مهارت مراقبت از منزل را آموخته باشد. از موارد مهم ديگر آشنايي و آگاهي كودك از قواعد پرهيز از غريبه‌هاست. كودك بايد هنگام پاسخگويي به تلفن در مواقع تنهايي به گونه‌اي صحبت كند كه كسي به تنها بودن او پي نبرد. براي مثال اگر كسي خواستار گفت‌وگو با پدر و مادر او شد، كودك بايد بگويد: «در حال حاضر مادرم قادر به پاسخگويي نيست،‌ من به او اطلاع مي‌دهم تا با شما تماس بگيرد.»

همچنين كودك بايد در موقعيت‌هاي غيرمنتظره آرامش خود را حفظ كرده و عكس‌العمل مناسبي از خود نشان دهد. او بايد نحوه رويارويي با مشكلات و حوادث را آموزش ديده باشد تا خودش را نبازد. براي مثال هنگام استشمام بوي گاز يا بروز آتش‌سوزي كوچك از اقدام مناسب آگاه باشد.

براي مثال از چگونگي تماس با اورژانس يا آتش‌نشاني آگاه بوده و آدرس و شماره تلفن خانه را به صورت دقيق بداند تا قادر به درخواست كمك باشد. علاوه بر اين آگاهي كودك از كمك‌هاي اوليه نيز تا حدي ضروري است. كودك بايد اسم والدين، آدرس، شماره تلفن محل كار آنها و تعدادي از شماره تلفن‌هاي دوستان و اقوام نزديك را نيز به طور دقيق بداند. از نكات ديگر اين‌كه به اماكن ناامن و محل‌هاي ناامن خانه وارد نشود. علاوه بر اين قرار دادن برخي محدوديت‌ها براي كودك در خانه اضطراب والدين را كاهش مي‌دهد. براي مثال وضع قوانيني مانند وارد نشدن به اتاق خاص، تماشاي برنامه‌هاي معيني از تلويزيون، اجراي قوانين و محدوديت‌هايي در رابطه با استفاده از كامپيوتر و اينترنت و همچنين پاسخ دادن به تلفن و ... تأثيرات مثبتي را در پي دارد.

انگجي معتقد است: به طور كلي نحوه برخورد كودك با شرايط تنهايي بايد مورد بررسي قرار بگيرد. والدين بايد با كودك خود دوست باشند و مشكلاتش را بدانند، با حوصله به حرف‌ها و مشكلات و حتي ترس‌هاي او گوش دهند زيرا كنترل كامل اين فرآيند به شناختي كامل بازمي‌گردد و اگر اين شناخت كافي باشد، فرآيند اثرات مطلوبي به دنبال داشته و كودك علاوه بر كسب اعتماد و اطمينان به نفس بالا، تجارب بسياري نيز فرا مي‌گيرد.

تأثيرات منفي
دكتر آبيار در رابطه با تأثيرات تنها ماندن كودك در خانه بر اين باور است كه اين تأثيرات به طور مستقيم با شرايط و چگونگي تنها ماندن كودك ارتباط دارد در حالي كه روند كوتاه مدت اين فرآيند فرزند را مستقل بار مي‌آورد اما اگر والدين هر دو شاغل باشند و هر روز براي مدت زماني طولاني كودك خود را تنها بگذارند، طبيعتاً به كودك آسيب مي‌رسد زيرا نه تنها توان كنترل و مديريت خود را ندارند، بلكه در معرض آسيب جسمي و روحي و رواني قرار مي‌گيرد. او با خود فكر مي‌كند مورد تأييد والدينش نيست و والدين او را دوست نداشته و محبت لازم را نسبت به او ابراز نمي‌كنند، از اين رو او احساس طرد‌شدگي مي‌كند. اين تأثيرات حتي خود والدين را نيز دربر مي‌گيرد. والدين اين كودكان در محل كار تمركز و كارآيي لازم را ندارند، ‌زيرا بخش بزرگي از ذهن‌شان درگير كودك است و در نتيجه در محيط كار از آرامش، خلاقيت و توان حل مسئله در حد لازم برخوردار نيستند.

علاوه بر اين، آنها احساس گناه مي‌كنند چون فكر مي‌كنند كه در حق كودك خود ظلم كرده‌اند. از اين رو در رويارويي با مسائل تربيتي هنگامي كه بايد در مقابل كودك ايستاده و به او نه بگويند، اين توان را نداشته و با اين تفكر كه درصدد جبران بي‌مهري خود نسبت به كودك هستند، از نظر تربيتي به او آسيب مي‌رسانند. محمدطاهري بازپرس دادسراي نوجوانان در اين مورد معتقد است بچه‌ها در سنين بالاي 15-14 سال از لحاظ رشد فكري و عقلي به حدي رسيده‌اند كه تنها ماندن در خانه تأثيري بر آنها نداشته باشد اما در سنين پائين‌تر گاهي كودكان به خاطر ترس دچار اختلالات روحي مي‌شوند. در مواردي هم كه حضانت كودك با پدر است و كودك در خانه تنها مي‌ماند، با اختلالات روحي، سوءتربيت و گاهي سوءرفتار از سوي كودك مواجه هستيم. با رعايت نكات يادشده و كمي تمرين، تنها ماندن كودك به تجربه‌اي براي ارتقاي اعتماد به نفس در او تبديل مي‌شود.