پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
پیشواز سحر
![پیشواز سحر](/web/imgs/16/152/022zx1.jpeg)
آه، این صدای حزین و عاشقانه از آن کیست که خواب را از سرم ربوده است؟ چه کسی است که در این سحرگاه، بی صبرانه ناله می کند و خدایش را می خواند. صدایش آشناست. صدایش از جنس صدای پیغمبر است که در شب های غار حرا، قرآن را زمزمه می کرد. همچون صدای علی(ع) است که در چاه های نیمه شبِ کوفه، گریه سر می داد و تمام عرش را به لرزه می انداخت. این صدا همچون صدای فاطمه(س) است که شب تا سحر، خدا را تسبیح می گفت و تمام خاک را دعا می کرد. این زمزمه غم انگیز، شبیه ناله های حسین(ع) است که با کلماتی بی بدیل، عشقش را به خداوند ابراز می کرد. آه، چه می گوید این مرد عاشق: «اِلهِی لا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ... وَ لا تَمْکُرْبِی فِی حِیلَتِکَ...; خدایا! مرا با عقوبت و انتقامت تنبیه نکن و مرا به حیله و مکر خویش مبتلا نساز!»
این صدا از جنس سجده های ممتد و بی پایان است. از جنس ناله های به جامانده از کربلا و عاشوراست. این صدای ستایشگر، تمام هستی را با کلمات دعای خویش، راه و رسم توحید می آموزد؛ صدای سجاد است.
برخیز! برخیز و با او زمزمه کن. در این سحرگاهان بی شباهت و مقدس، کلمات متبرک مردی را زمزمه کن که از نسل علی(ع) است و به آدمیان می آموزد در سحرهای روزه داری، چگونه با خدای خویش سخن بگویند. به ما می آموزد چگونه کوچه های زمین را به سمت آسمان راه بگشاییم. برخیز و «ابوحمزه» بخوان که این دعا، اعجاز امامت معصومی است که شیوه سخن گفتن با خدا را از همه کس بهتر می داند. تنها او می داند که با خدا چگونه سخن بگوید تا بی درنگ پاسخ بشنود.
نیایش
خدای مهربان من! هیچ کس از تو بی نیاز نیست، نه آن کس که نیکو کردار است و نه آن کس که مدام عصیان می کند و گناهکار است. هیچ کس از قلمرو قدرت تو بیرون نیست. خدایا! همه، زیره خوار خوان عطای توییم.
نَفَس هایمان همه منّت توست و زنده بودنمان، رحمت و مهرت. هرچه داریم، همه از توست. همه نعمت ها از جانب توست، بی آنکه مستحق آن باشیم و در ما لیاقتی باشد، بی آنکه سپاس تو را آن گونه که شایسته است، به جا می آوریم.
تو را سپاس که معرفتت را به من عطا کردی. تو را سپاس که هرگاه صدایت زدم، پاسخ دادی به من؛ منی که خود در اجابت دعوت های تو، سست و کاهلم، منی که هرگز در راه انفاق در راه تو، گشاده دست نیستم.
خدایا! محبوبی بهتر از تو سراغ ندارم و معبودی پرستیدنی تر از تو... تویی که در تمام لحظات با منی و در همه جا، حضور داری... هرگاه اراده کنم، صدایم را می شنوی، سخنانم را گوش فرامی دهی و احوالم را می بینی. معبود و نجات دهنده ای که هرگز به خواب نمی رود، هرگز نمی میرد، هرگز فراموش نمی کند، هرگز دچار اشتباه نمی شود و هرگز در امور بندگانش اهمال نمی ورزد.
خدایا! به سوی تو آمده ام تا وعده ات را محقق کنی و از سر تقصیرات منی که همواره به تو امید داشته ام، بگذری.
«أَیْنَ فَرَجُکَ الْقَرِیب».
کجاست گشایش نزدیک تو؟ کجاست فریادرسی بی درنگ تو؟ کجاست پیروزی عن قریبت؟ کجاست رحمت فراگیرت؟ کجاست عطای بی شمارت؟... کجاست موهبت عالی قدر تو و فضل عظیمت و منّتِ بزرگی که بر سرم خواهی نهاد؟ کجاست آن همه لطف و مهری که از گذشته همواره داشته ای؟
خدایا! من دست بردار نیستم. من تو را آن گونه عاشقم و آن گونه شناخته ام که هرگز دست از دامنت فرو نمی نهم. دانسته ام که رحمت تو بی نهایت است. دانسته ام که هیچ گنهکاری را پس از توبه هایش، بی پاسخ و بی عنایت رها نمی کنی. دانسته ام که «شَرُّنا اِلَیْکَ صاعِدٌ وَ خَیْرُکَ اِلَیْنا نازِلٌ...» ألْعَفْو... ألْعَفْو... یا سَیِّدِی...
خدای من! به حرمت رمضان از من بگذر؛ به حرمت قرآنی که در این ماه نازل شده است، به حرمت لب های روزه داری که به تو بی نهایت نزدیکند و سخت دوستشان می داری، به حرمت عبادات آنان که بیش از هرکس مقبول درگاه تواند. خدایا! به حرمت سحرگاه مقدس این ماه مرا ببخش؛ به حرمت امام کریمی که در این ماه دیده به جهان گشود، به حرمت امیرمؤمنان که در این ماه جام شهادت سرکشید.
خدایا! کاهلی و سستی در عبادتت را از من دور کن. نکند از عبادات من ناامیدی... نکند مناجات مرا آن گونه که شایسته است، عاشقانه نیافته ای. فرصت مناجاتت را از من مگیر. مجال انس با عشقت را بر من تنگ مکن. نکند مرا لایق خلوت با پروردگارم نمی دانی... آه، ای خدای من! مبادا که مرا به جرم ناسپاسی، از نعماتت محروم کنی. مبادا به سبب غفلتم، مرا از لطفت ناامید کنی. مبادا مرا با بیهوده گویان و غافلان از یاد تو مأنوس کنی. مبادا شنیدن صدای مرا دوست نداشته باشی و سعادت دعا را از من بگیری. مبادا به سبب بی شرمی و سرکشی ام، مرا مجازات کنی.
خدایا! پیش از این هم فراوان بخشیده ای و عفو کرده ای، دیگربار نیز ببخش؛ چراکه گناهان من، نه از سر گستاخی، بلکه به علت خوش بینی به بخشش تو بوده است. گویا رحمتت مرا در گناه کردن جرئت داده و مهرت مرا از خشم تو غافل ساخته است.
«اَنَا الَّذِی عَلی سَیِّدِهِ اجْتَری»
من همانم که بر مولای خود جسارت ورزیده، همان که پادشاه آسمان ها را سرکشی کرده است. من همانم که مشتاقانه به سوی گناه دویده ام و هرقدر تو مرا مهلت دادی، باز به معاصی روی آوردم و هرقدر از گناهانم درگذشتی، بیشتر خطا کردم و شرم نداشتم. بارها از من روی گرداندی، ولی ندانستم. با من قهر کردی، اما متنبّه نشدم. خطاهایم را چنان پوشاندی که گویا از اعمال من بی خبری و باز سر به راه نشدم.
خدایا! اینک که بار سنگین گناهانم را به یاد می آورم، چنان شرمسارم که اگر تو مرا از نومید بودن به درگاهت برحذر نداشته بودی، عن قریب از فرط یأس، جان می سپردم؛ چرا که بیش از حد و اندازه عمرم، گناه کرده ام.
چه کسی عاجزتر و سیه روزتر از من است، اگر هم اکنون با این همه گناه مرا به آغوش مرگ ببری؟ وای بر من که مترصد مرگ خویش نبوده ام و برای آخرتم، هیچ توشه ای فراهم نیاورده ام. وای بر من که خانه قبرم را برای آرامش خویش به وسیله اعمال صالح، مهیا نکرده ام. چگونه نگریم حال آنکه نمی دانم با این همه گناه، سرنوشتم چه خواهد شد؟
گریه ام از برای لحظه جان سپردن است، از برای تاریکی قبر و تنگی گور، از برای قیامت که عریان سر از قبر به در می آورم و تنها و بی کس و مضطرب، به هرسو می نگرم و هیچ کس جز تو در آن روز یاور من نخواهد بود. خدایا! مهربانی ات مرا به آرزو کردن و خواستن تشویق کرده و اشتیاق و آرزو، مرا به درگاه تو کشانده و میلم به خوبی هایی که نزد توست، بیش از حد است.
خدایا! بر من رحم کن آنگاه که در بستر مرگ، ناتوان فرومی افتم و دوستانم مرا از پهلویی به پهلوی دیگر می گردانند و آن لحظه که پیکر بی جان مرا غسل می دهند و به خانه قبر روانه ام می کنند. رحم کن بر من آنگاه که تابوتم را بر سر دست می برند و مرا یکه و تنها در حفره گور، در خانه جدید غربت، رها می کنند. رحم کن که در آن منزلگاه، تنها انیسم تو باشی.
خدایا! ای که خواهش های بندگانت هرگز تو را خسته نمی کند، ای که از عطا کردن و نعمت دادن هرگز پشیمان نمی شوی، ای که بر همه کس حتی آن که به خدایی تو ایمان ندارد، مرحمت می کنی، چگونه لطفت را از من دریغ ورزی حال آنکه من ایمان دارم به خداوندی و یگانگی ات. خداوندا! مرا ببخش و اجابت کن که اگر اجابتم نکنی، ابلیس را شاد کرده ای و اگر دعایم را مستجاب کنی، شیطان را روسیاه ساخته ای. خدایا! مرا مشتاق دیدارت قرار بده و تو نیز به دیدار من مشتاق باش.
گفت وگو با معبود در سحرگاه رمضان
پروردگارا! در این سحرگاه مبارک رمضان، تو را می خوانم و از تو بهترین ها را طلب می کنم؛ از هرآنچه نزد توست، زیباترین ها و ارزشمندترین ها و محبوب ترین ها را می طلبم. نافذترین مشیت و شریف ترین آبرو و استوارترین شأن را از تو می خواهم. درخشان ترین نورت و وسیع ترین رحمتت و بالاترین درجه عزتت را به من عطا کن.
خدایا! هرآنچه نیکی و سعادت است، نزد توست و من به تمام خوبی های نزد تو مشتاقم و آرزومند. خدایا! بهترین نعمت هایت و بهترین منزلت ها را از نزد خود به من عطا کن، اگرچه تمام آنچه نزد توست، بهترین است. خدایا! در نزد خود، جایگاهی در بهشت برایم فراهم کن.
«اَلّلهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ خُشُوعَ الإیمانَ قَبْلَ خُشُوعُ الذُّلِّ فِی النّارِ».
خدایا! پیش از آنکه کفر و عصیانم مرا در آتش دوزخ ذلیل کند و به خاک بیفکند، مرا به یمن ایمان، لباس خشوع و فروتنی بر تن کن. بار خدایا! اگر تو را آن گونه که سزاوار است، بشناسم، هرگز در من غروری برجای نمی ماند، هرگز سرکشی نمی آغازم و هرگز دچار غفلت و خودخواهی نمی شوم. خدایا! تنها تو شایسته سجده و به خاک افتادن منی. تمام استیصال و عجزم را به درگاه تو می آورم. تنها تویی که هرگاه در پیش رویت به خاک می افتم، بر عزت نفس و مناعت طبعم افزوده می شود. خدایا! هرچه عزت است، در نزد توست. پس چرا برای آبرو و سربلندی خویش دست نیازم را به سوی غیر تو دراز کنم؟
خدایا! مرا بنگر که از بستر خواب دوری گزیده ام تا به فرمان تو، سحرگاهان ماه مبارکت را در عبادت و طاعت بگذرانم. خدایا! روز دیگری از ماه صیام فراروی من است و من روزه ای دیگر را برای رضای تو قصد کرده ام. خدایا! حال مرا بنگر این حال کسی است که از آتش جهنم به تو پناه می برد: «هذا مَقامُ المُسْتَجیِرِ بِکَ مِنَ النّارِ». این حال کسی است که از آتش به سوی تو نجات می جوید و به درگاهت استغاثه می کند. حال کسی است که از آتش جدایی و عذاب و فراق و گناه، به آغوش امن تو می گریزد، آن که گناه خویش را پشت سر گذاشته و به دامان مهر تو، عذرخواه پناه آورده است، آن کس که به جرم و خطای خویش معترف است و پشیمان، به لطف تو امیدها دارد. این حال من درمانده است... منِ ترسان و بی پناه... من غمزده مبتلا... غریبی که در اندوه خویش، عن قریب غرق خواهد شد و از فراق محبوبش هراسان است.
خدایا! مرا در آتش نسوزان؛ چرا که تو را عبادت کرده ام و به تو ایمان آورده ام. مرا در آتش نسوزان؛ آتش جدایی و فراق... آتش یأس و نومیدی... آتش ناکامی... آتش گناه... آتش به یاد تو نبودن... در آغوش مهر تو نبودن... آتش بی صبری و تاشکیبایی... بی ایمانی و بی یقینی... آتش مقبول تو نبودن... .
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذیِ اَدْعُوه وَ لا اَدْعُوا غَیْرَهُ»
خداوندا! تو را سپاس که راه و رسم سخن گفتن با تو را از خودت آموخته ام. تو را سپاس که به سوی شناختنت مرا رهنمون شدی. تو را می شناسم که هرگز از درگاه تو به هیچ کجا رو نمی کنم. تو را سپاس که تنها تو شایسته درخواست کردن و مسئلت کردنی؛ چرا که اگر به سوی هرکه جز تو رو کنم، امیدم را ناامید می کند.
«اَرْزُقْنِی الیَقیِنَ وَ حُسْنَ الظَّنَّ بِکَ»
خدایا! یاری ام کن که به تو و لطف بی کرانت یقین داشته باشم. خدایا! به تو جز گمان نیک روا نیست. پس نیک ترین گمان ها را نسبت به رحمتت در دلم قرار بده. یاری ام کن که همواره به یاری تو و به پیروزی اجابتِ از جانب تو امیدوار باشم و مرا در راه امید به لطفت، ثابت قدم بدار. خدایا! مبادا از درگاه تو نومید شوم. مبادا به هنگام تأخیر در استجابت دعایم، ناسپاسی و ناشکیبایی بر من چیره شود، حال آنکه چه بسا تأخیر نعمت های تو را بی لیاقتی و بی صبری من مسبّب است.
خدایا! یاری ام کن تا در این روزها و شب های مقدس، راه ورسم عبادت و بندگی تو را به نیکوترین وجه بیاموزم. خدایا! روزه مرا بپذیر و به یمن این ماه مبارک، از سر تقصیراتم بگذر و دعایم را مستجاب کن. خدایا! روزه ام را سپری پیش روی آتش دوزخ قرار بده.
خدایا! آن دشواری هایی را که برایم طاقت فرساست، آسان کن که چنین تبدیل و تغییری، برای تو سهل است. آن اندوه ها و غم هایی را که دوست نمی دارم، برایم به شادی و فرح بدل نما و عشق و شیدایی خودت را در دلم سرازیر کن. خدایا! آنچه را دوست نمی دارم، در سرنوشتم رقم نزن و آنچه را مشتاقم، از من دریغ نکن.
«سُبْحانَ الرَّبِّ الْوَدُود... سُبْحانَ الْفَرْدِ الْوِتْر»
جانم به فدای خداوندی که مهرش بی انتهاست.
جانم به فدای معبودی که بی نظیر و بی شبیه است.
جانم به فدای محبوب و معشوقی که اندوه تمام دل ها را می داند و مرهم می گذارد.
هستی ام به فدای خالقی که هرگز عذاب های گوناگونش را بر بندگان روا نمی دارد.
پاک و منزهی تو خدایا که به تمام اسرار عالم واقفی.
مهربان و عادلی تو که هرگز بر زیردستانت ظلم نمی کنی.
اگرچه قدرتمند و فرمانروایی، اما بخشنده هستی.
اگرچه بر تمام عالم سلطه داری، اما دلسوز و شفیقی.
اگرچه همه چیز در ید قدرت توست، اما هرگز سخت نخواهی گرفت.
خدایا! پاک و منزهی به قدر سنگینی تمام آسمان ها و به قدر فراگیری حساب و کتاب قدرتت. پس تو را باید ستود در هر نفس و هر پلک زدنی و در هر اشاره و هر نگاه و هر لحظه ای.
رضا ساعی شاهی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست