چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
ژنرالی که بی سرباز ماند
میگویند پیروزی فرزند هزار مادر است و شکست طفل یتیم. روزهای خوب پرویز مشرف رئیسجمهوری پاکستان پس از تحمل یک سال حفظ قدرت با چنگ و دندان به پایان رسید. قریب به یک دهه پیش بود در سال ۱۹۹۹ میلادی که پرویز مشرف در کودتایی آرام و بیخونریزی، رقیب امروز خود نوازشریف را از قدرت خلع و خود بر کرسی او تکیه زد. مشرف، نواز شریف را با عنوان نخستوزیر پایین کشیده و دو سال بعد پس از برگزاری همهپرسی کم و بیش نمایشی، خود را رئیسجمهور پاکستان خواند. تک به تک حرکات ژنرال از همان ابتدا رنگ و بوی دیکتاتوری داشت؛ دیکتاتوری نظامی که همه چیز را به زور آموخته است.
انتخابات را تنها با این توجیه برگزار میکرد که زبان انتقاد مخالفان داخلی و خارجی را ببندد. ۹ سال با آنکه عنوان رئیسجمهور را در چنته دارد با یونیفورم نظامی در محافل دیپلماتیک حاضر شد. کماندویی که با شرکت در جنگ سال ۱۹۶۵ علیه هندیها، وطنپرستی خود را به اثبات رسانده و مدال شجاعت دریافت کرده بود. در طول سالهای در اختیار داشتن زمام قدرت هیچ مخالفتی را برنتابید و برای خارج کردن مخالفان از گردونه رقابت از هیچ اقدامی فروگذار نکرد. نوازشریف و بینظیر بوتو را از خاک پاکستان اخراج کرد تا ۹ سال بعد هر دو برای بازگشت به وطن و انتقامگیری از دیکتاتور گوی سبقت را از هم بربایند. مشرف صبح روز گذشته برای چند ساعت در جامه رهبری دموکرات فرورفته و پیش از اعلام استعفا با هموطنان خود سخن گفت. کاری که باید ۹ سال پیش هنگام وارد کردن ضربه مهلک به بدنه ضعیف و نوپای دموکراسی در پاکستان انجام میداد اما از آن هم دریغ کرد تا ننگ روی کار آمدن به کمک ارتش و در قالب کودتا را برای همیشه بر پیشانی داشته باشد. آخرین ماه سال گذشته میلادی مشرف برای نخستین بار از سوی ایالات متحده آشکارا تحت فشار شدید قرار گرفت. این بار هم ژنرال به دستور کاخ سفید که البته عنوان دلنشین نصیحت را به خود گرفته بود از فرماندهی ارتش استعفا داده و چند ماه آخر حضور در قدرت را در جامه سیاستمداری امروزی طی کرد. هرچند مشرف در آخرین نطق خود پیش از استعفا به سبک و سیاق رهبران فداکار و از خود گذشته که مورد ظلم قرار گرفتهاند ادعا کرد که پاکستان در این ۱۰ سال روزهای شکوفایی اقتصادی و سیاسی را تجربه کرده است اما پاکستان امروز بیش از پاکستان ۱۰ سال پیش گرفتار چالشهای اقتصادی و امنیتی است. همشهریان مشرف دلایل بسیاری برای زنده نگاه داشتن یاد مشرف در دست دارند. رئیسجمهوری که از میان خاکسترهای یک کودتا ظهور کرد، کشور را تا مرز جنگ دوباره با هند پیش برد و البته در نهایت نه تنها سند دوستی با کشور همسایه امضا کرد که در مسیر احیای روابط دیپلماتیک با این کشور گام برداشت. حادثه یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ فرسنگها کیلومتر آنطرفتر از خاک پاکستان رخ داد اما پرویز مشرف در زمره نخستین رهبرانی بود که دست دوستی و همکاری به سمت ایالات متحده زخمخورده دراز کرد. مشرف خوشخدمتی به جورج بوش را به نهایت رسانده و در تمامی سخنرانیهایش بر پیوستن پاکستان به جبهه مبارزه جهانی با تروریسم تاکید کرد. هرچند در آن زمان ژنرال فراموش کرده بود که پاکستان زادگاه تروریسم است؛ تروریستهایی که در پایگاههای افراطیون در پاکستان تربیت شده و عنوان کالای صادراتی به قاره سبز و ایالات متحده را به خود میگیرند. مشرف هم مانند رابرت موگابه همتای زیمبابوهای خود که به باور عدهای، وطنپرست و پرچمدار اصلاحات است، از جانب منتقدان به افلیج کردن دموکراسی در زادگاهش متهم میشود.
هرچند منتقدان مشرف هم بر این حقیقت صحه میگذارند که ژنرال در طول ۹ سال حضور در قدرت نقش بسزایی در کاهش تندرویهای جاری در کشوری با ساختار قبیلهای داشته است. پاکستان شاید از منظر بسیاری از سیاستمداران غربی و حتی شرقی بهشت القاعده و طالبان باشد اما ژنرال برای کاهش خشونت در این کشور از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. حتی اگر بسیاری این اقدامات مشرف را خوشخدمتی به آمریکا و چراغ سبز نشان دادن به غرب بدانند اما بیشک نمیتوان منکر نقش مشرف در این پروسه شد. مشرف هم باید مانند سایر رهبران به تاریخ بپیوندد تا روند قضاوت در خصوص عملکرد او اندک اندک از بعد احساسی خارج شده و رنگ و بوی واقعیت بگیرد. اگر ناکامی مشرف در برقراری دموکراسی در پاکستان را بر تمامی موفقیت هایش ارجحیت بدهیم باید اعتراف کنیم که آیندگان هرگز او را نخواهند بخشید. تقلب در انتخابات و سرکوب مخالفت تحت لوای هر عنوان خوش آب و رنگی هم که انجام شود، شرمآور است. دو فاکتوری که مشرف از اعمال آن فروگذار نکرده و بهای آن را هم پرداخت. اگر در آخرین سال دهه ۹۰ کسی مشرف را به دلیل روی کار آمدن به دنبال کودتا دیکتاتور نخواند، روز گذشته همزمان با انتشار خبر کنارهگیری او از قدرت بسیاری از رسانههای بینالمللی عنوان نه چندان خوشایند دیکتاتور را پیشوند نام مشرف کردند. ایالات متحده در طول این سالها با تجهیز ارتش پاکستان پاسخ چراغهای سبز مشرف را داد.
ارتشی که تا ماه فوریه همواره پشت سر ژنرال ایستاده بود اما برخلاف ادعای شخصی او پس از آغاز تلاش مخالفان برای استیضاح مشرف تصمیم به سکوت گرفته و پشت فرمانده سابق خود را خالی کرد. مشرف با اعلام وضعیت فوقالعاده در نوامبر سال گذشته میلادی در حقیقت دست به خودکشی سیاسی زد. اقدامی کوتاهمدت که تنها اعتبار و حیثیت رئیسجمهور را بر باد داد. مشرف برای فرار از حکم دادگاه عالی مبنی بر ملغی اعلام کردن نتیجه انتخابات و مخالفت با تمدید حضور خود در دفتر ریاست جمهوری دست به این کار زد، غافل از آنکه مخالفان مشرف برگ برنده در انتخابات فوریه ۲۰۰۸ را به خود اختصاص دادند. ترور بینظیر بوتو نخستوزیر سابق پاکستان باز هم انگشت اتهام را به سمت رئیسجمهوری دراز کرد که به باور مخالفان برای حفظ قدرت از هیچ عملی فروگذار نیست. هرچند این اتهام اثبات نشد اما هنوز هم بسیاری از هموطنان مشرف او را مسبب مرگ بانویی میدانند که قرار بود مادر احیای دموکراسی در پاکستان باشد. ترور بینظیر بوتو هرچند رنگ و بوی تراژدی داشت اما به نفع نواز شریف رهبر حزب مسلم لیگ و آصفعلی زرداری همسر بینظیر بوتو تمام شد. مخالفان مشرف پس از پیروزی در انتخابات با وجود تمامی اختلافات، دست دوستی به سمت یکدیگر دراز کرده و در ائتلافی هرچند شکننده عزم خود را برای از دور خارج کردن مشرف جزم کردند. تلاشی که در نهایت نام استیضاح را به خود گرفت.
مخالفان نه تنها کمر همت بر اخراج مشرف بستند بلکه با مطرح کردن اتهاماتی نظیر قتل و فساد اقتصادی به دنبال بیاعتبار کردن او بودند. در این میان دوستان پرویز مشرف هم در مسیر مصلحتطلبی گام برداشته و مشرف را به استعفا تشویق کردند. مشرف شاید در آخرین سخنرانی خود باز هم از جایگاه قدرت سخن گفته و ادعا کرد که از رویارویی با اتهاماتی که قابل اثبات نیستند واهمهای ندارد اما بیشک احتمال اثبات این اتهامات خواب شب را بر ژنرال سابق حرام کرده بود. واکنش کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه ایالات متحده اما جای تامل دارد. مواضع خانم وزیر در حقیقت موضع رسمی کاخ سفید و شخص جورج بوش است. رایس در نخستین واکنش رسمی اعلام کرد که ایالات متحده به دنبال اعطای پناهندگی به رفیق شفیق خود که از این پس عنوان رئیسجمهوری مستعفی را یدک میکشد، نیست. رایس نه تنها زبان به انتقاد از مشرف گشود که به صراحت مخالفت کاخ سفید با اعلام وضعیت فوقالعاده در ماه فوریه توسط مشرف را علنی کرد.
آمریکایی که تا یک ماه پیش مشرف را رئیسجمهوری دموکرات و دلسوز پاکستانیها میدانست، ساعتی پس از اعلام استعفای ژنرال از تریبون وزارت امور خارجه خود خبر از حمایت روند دموکراتیک قدرت در پاکستان میدهد. شکست پرویز مشرف هم در حقیقت از همان الگوی دیکتاتورهای معروف پیروی میکند. او هم قربانی همان سیاست تکروی و خودخواهی سیاسی شد. مشرف نتوانست به هموطنانش بفهماند که پاکستان قرار نیست کاسه داغتر از آش در جبهه مبارزه با تروریسم مدنظر ایالات متحده باشد. او با کولهباری از تجربیات نظامی از هوشیاری مخصوص یک رئیسجمهور بینصیب بود. مردی که باور نکرد اداره کشوری با ۱۶۰ میلیون جمعیت کاری نیست که حتی مقتدرترین و محبوبترین رئیسجمهور هم به تنهایی از عهده آن برآید. تقسیم قدرت و احترام به مخالف ترفندی برای بقای در قدرت بود که مشرف حتی از به کار بردن ظاهری آن هم بینصیب بود. از این پس نام مشرف در تاریخ پاکستان با نام دیکتاتوری و سرکوب عجین است. مشرف هم به سرنوشت رهبران خودکامهای دچار شد که جانشین او بیشک موفقیتها را زاده سیاستهای خود خواهد دانست و ناکامیها را فرزند مشروع مشرف.
سارا معصومی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست