پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

به بهانه «بغض»


به بهانه «بغض»

فیلم بغض آنچنان که سازنده آن رضا درمیشیان ادعا می کند به لحاظ سرمایه گذاری و هزینه کرد فیلمی است مستقل که از این جهت قابل تقدیر است و سپاس ادعای دیگر فیلمساز جوان و فیلم اولی این است که اثر, مربوط به مسائل تمام یا بیشتر نسل دهه شصت می باشد که خود نیز متولد همین دهه است

فیلم "بغض" آنچنان که سازنده آن (رضا درمیشیان) ادعا می کند به لحاظ سرمایه گذاری و هزینه کرد فیلمی است مستقل که از این جهت قابل تقدیر است و سپاس. ادعای دیگر فیلمساز جوان و فیلم اولی این است که اثر، مربوط به مسائل تمام یا بیشتر نسل دهه شصت می باشد که خود نیز متولد همین دهه است. دیگر آنکه فیلم قالبی ساختارگرایانه دارد به نظر می رسد که تصمیم اولیه سازنده فیلم ساختن فیلمی مربوط به مسائل امروز این نسل و در ایران بوده است که برای جلوگیری از سیاه نمایی پیشنهاد شده است زمان فیلم را به زمانی قبل از انقلاب انتقال دهد و چون نیت اصلی فیلمساز ساخت فیلمی در مورد جوان های دهه شصت بوده است اجباراً از سر اختیار مکان رویدادها را تغییر داده و ترکیه را انتخاب نموده است.

فیلمساز محترم زمان و مکان شالوده های به هم پیوسته و اصلی ساختار یک فیلم است و دیگر عناصر ساختاری در خدمت روایتی است که در آن زمان و مکان روی می دهد. هنگامی که شما برای حفظ زمان مجبور شده اید مکان را تغییر دهید یعنی به کلی ساختار مورد نظرتان را شکسته اید و روایتی را نقل می کنید که از نیت و منظور شما فاصله گرفته، شخصیت های اصلی فیلم شما از جامعه خود جدا افتاده اند و نمی توانند نماینده نسل دهه شصت باشند زیرا دیگر رویدادها ربطی به جامعه ایران ندارد. اکنون مخاطب شما چگونه بفهمد این دو جوان متولد دهه شصت می باشند؟ و از کجا بفهمد این همه مصیبت نتیجه شصتی بودن آنهاست؟ آنچه باقی می ماند توضیحاتی برون متنی از شما و سایر عوامل سازنده فیلم در مورد شصتی بودن فیلم است.

ساختارگرایان (فرمالیست ها) تنها به بررسی روابط درون متنی می پردازند و همان را برای داوری کافی می دانند اما به باور نگارنده هر متنی از جمله فیلم دو سویه ی برون متنی دارد یکی سازنده، انگیزه و اهدافش و دیگری مخاطب و فهم و تاویل وی از اثر که این هر دو هم زمان با خود متن بر بستری از باورها و رمزگان پیرامونشان یعنی همان زمینه های اجتماعی قرار دارند. بنا بر این آنچه متن را می سازد و تاویل می کند فرامتن است که به گونه ای به درون متن راه یافته است. اکنون مخاطب از کدام نشانی درون متنی، فرامتن مورد نظر شما را فهم کند؟ برای نمونه همین فیلم "کلاه قرمزی و بچه ننه" ساخته ایرج طهماسب و حمید جبلی با تعداد محدود سینما، فروش نزدیک به شش میلیارد را مدیون فرامتن است یعنی آنچه را که برخی حس نوستالژیک، خاطرات خوش گذشته یا آشنایی مخاطب از راه نمایش های تلویزیونی یا وضعیت اسفبار سینمای امروز ایران نامیده اند، چیزی جز فرامتن است؟ در این فیلم عروسک های پارچه ای کلاه قرمزی و پسرخاله با لحن های مخصوص، به نشانه های ارجاعی به فرامتن های خاطره انگیز تبدیل می شوند و با یک داستان ساده می توانند مخاطبان را راهی سالن های سینما کنند.

گرافیت، زغال سنگ و الماس هر سه از یک عنصر یعنی کربن ساخته شده اند یکی با ساختار ورقه ای آنچنان نرم که با تماس جزعی از ماده اصلی (مغز مداد) جدا شده و بر کاغذ می نشیند، دیگری با ساختاری نا منظم و شکننده که به درد سوختن می خورد و نیروی انقلاب صنعتی را فراهم می کند و آخری بلوری، زیبا، درخشان و سخت با ساختاری هرمی که پولاد را سوراخ می کند. کدام پدیده طبیعی یا ساخته دست بشر را می شناسید که ساختار نداشته باشد؟ کدام یک از این پدیده ها ارزشمند ترهستند؟ جواب این پرسش روشن است زیرا ارزشگذاری بسته به دانسته ها و باورهای افراد، تاویل پذیر است.

بیشتر نظریه پردازی های ساختارگرایان مربوط به زبان و نقد ادبی است، مربوط به واژ، واژگان و استعاره ، دستور زبان و نحو، همنشینی و جایگزینی و دیگر موارد بیشمار زبان شناسی است. متاسفانه اولین کسانی که به نظریه پردازی در مورد فیلم و سینما پرداخته اند از دیدگاه زبانشناسی و نقد ادبی، باور غلط شباهت سینما به زبان و پیروی آن از دستور زبان سینما را رواج دادند و بدین ترتیب نقد فرمالیستی در سینما شکل گرفت و چون نگاه ساختارگرایی خشک و بدون انعطاف است تفهیم این نکته که سینما، زبان نیست و از دستوری مانند زبان پیروی نمی کند مشکل می نماید.

زهره نبی زاده

کارشناس ارشد سینما

چاپ شده در روزنامه اسرار ۰۲/۰۸/۱۳۹۱ شماره ۲۱۲۱