چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
فرهنگ آموزش
هنر در این برهه از زمان بیش از هر زمان دیگری به کمک فناوری - وسیلهای برای فهم بهتر همه چیز - کارها را برای اقناع مخاطب و تسهیل یادگیری فراهم کرده است و میتواند از طریق القا به تغییر نگرش افراد بپردازد.
در مقایسه با رویکرد هنرها به موضوعی خاص، رویکرد سینما به آموزش از اهمیت خاصی برخوردار است و برخورد فعالتر دستاندرکاران آموزش، امری است که باید بسیار جدی گرفته شود.
● مبانی نظری
صرفنظر از اینکه بخواهیم بگوییم چه کسی واقعا مخترع دوربین فیلمبرداری بوده - توماس ادیسون با دستگاه کینه تو سکوپ و یا برادران لومیر با دستگاه سینما توگراف - باید به این نکته مهم اشاره کنیم که حدود ۷۰۰۰ سال پس از اختراع حروف به همت بشر و در نتیجه پیدایش مجرایی برای برقراری ارتباط، در غروب روز ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ میلادی، اولین فیلم متحرک در سالن گراند کافه پاریس به دست برادران لومیر به نمایش گذاشته شد. به این ترتیب شاید بزرگترین رخداد جامعه بشری در زمینه ارتباط بین انسانها و ظهور شکل جدیدی از بیان هنری صورت پذیرفت. بدین سان سینما اولین هنری است که تاریخ تولدش را میدانیم. سینما با خصوصیات افسانهای خود که اختراعی علمی و فنی بوده و هم نوعی فانوس خیال در پاسخ به یک ضرورت اجتنابناپذیر در ذهن بشر پا به عرصه وجود گذاشت. دیری نگذشت که به دلیل جذابیتهای جهانشمولش توانست راه برای ورود هرچه بیشتر پویایی و تفکر و نیز پرواز بیمحابای اندیشه در گستره ذهن بشر هموار سازد.
تلاشهای مکرر انسان در طول تاریخ مکتوب پیدایش هنر تاکنون برای انتقال پیام و برقراری ارتباط با دیگران و بازسازی و ثبت رویا و واقعیت برکسی پوشیده نیست.
سینما، با الهام از زندگی با داعیه اصیلترین خصیصه خود یعنی حرکت وارد عرصه هنر و وارث بلامنازع همه هنرهایی شد که خود وجه تلفیق همه آنهاست.
با به عاریت گرفتن ثبت تصاویر و واقعنمایی از نقاشی، توصیف وقایع و تصورات از ادبیات، بیان خیالپردازانه و شاعرانه از شعر، عنصر حرکت در گستره زمان از موسیقی، بازنمایی واقعیت و رویا از تئاتر و در سایه همه اینها به مدد فناوری مناسب و جدید به یک پدیده زنده تبدیل شد و این بار فناوری زمینه جاودانگی و ثبت و بازسازی حقیقت و رویا و انتشار دانایی را فراهم کرد و سینما هنر هفتم لقب گرفت و ماندگار شد.
اما برای پاسخ به این سوال که سینما هنر است یا فناوری باید گفت که سینما علاوه بر اینکه هنر است یک ابزار فناورانه پیچیده نیز هست و بسته به اینکه در اختیار چه نوع نگرشی باشد و قصد بیان و یا بازنمایی چه چیزی را داشته باشد، رویکردهای متفاوتی داشته است. از این رو، رویکردهای مختلف سینما به نهادهای اجتماعی مثل خانواده، اقتصاد، دین، سیاست، آموزش و پرورش و هنر، نتایج مختلفی در پی داشته است. از آنجا که سینما با القا بر فرهنگ مخاطبانش اثر میگذارد و آنها را متحول میکند جای تامل و بحث فراوان دارد. برای مثال، پرداختن جادویی سینما به سیاست، به مثابه ابزار سلطه، با نگرشی یک سویه و مطلقگرا، چندان هم معصومانه و بی طرف نبوده است.
این درحالی است که سینما علاوه بر پرداختن آموزش، گامهای بلندی درجهت فهم مشترک همه مردم جهان با زبان تصویر برداشته و یکی از موثرترین پیشگامان تکامل انسان به سوی درک انسانیت بینالمللی بوده است.
بنابراین، حال که شناخت سینما تا این حد ضرورت دارد، باید پرسید: سینما چیست؟ چه خصوصیاتی دارد؟ چگونه عمل میکند؟ فرآیند تبدیل طرح به القا چگونه است؟ عامل فرهنگ چه ویژگی را به آن میافزاید؟ آیا میتوان به سینمایی کامل و همه سونگر دست یافت؟ چگونه میتوان سلیقه و نیاز به شناخت مخاطب را در کنار استفاده بهینه از امکانات فنی، هنری، فناورانه و نیز زیباییشناسی خاص سازنده اثر را در یک هماهنگی کامل باهم به کار بست؟ و سرانجام اینکه نتیجه چنین آمیزشی چه خواهد بود؟ سینما به منزله یک سیستم دارای کلیتی متشکل از اجزای متعامل و روابط از پیش تعیین شده است. این سیستم، ورودی، فرآیند و خروجی خاص خود را دارد. به عبارت دیگر هدف سینما (خروجی سیستم) تبدیل طرح (ورودی) به القا از طریق یک الگوی ارتباطی پیچیده است که اجزای آن براساس منطقی مشخص سازمان یافتهاند.
سیستم سینما دارای ویژگیهایی است که به طور مختصر به شرح آنها میپردازیم:
▪ تعامل:
اجزای سیستم سینما به طور مستمر در حال کنش و واکنش بین خود یا محیط پیرامون هستند. به گونهای که نتیجه این اثر در بازخورد مجدد به همان حلقه یا کل سیستم آن را متحول میکند و تغییراتی در آن به وجود میآورد.
▪ کلیت:
کلیت سینما در حاصل جمع ساده اجزای آن خلاصه نمیشود بلکه پدیدهای جدید است.
▪ پیچیدگی:
اجزای تشکیل دهنده سینما با کارکردهای مختلف، سلسله مراتب گوناگونی روابطی بر آنها حاکم است که پیچیدگی خاصی دارند و این دلیلی بر محتوای اطلاقی آن است.
▪ سازمان:
مرکب از سلسله روابط بین اجزا است که با منطقی خاص سازمان یافتهاند و در مجموع کلیت سینما را پدید آوردهاند.
سینما به مثابه یک کلیت، پدیدهای است که امکان دارد تعامل با محیط پیرامون خود را تقویت و از سلسله مراتب درون سیستمی تبعیت کند. بقای سینما در گرو خود تنظیمی است و اجزای درون آن به گونهای سازمان یافتهاند که میتواند باتنوع برخورد خلاق داشته، خود را مطابق روز تجدید سازمان دهد و در نهایت همپای زندگی تکامل یابد.
● اجزای سیستم سینما
اگر بخواهیم از دیدگاهی نمادین به آنچه که به اجزا و روابط بین آنها تعبیر میشود بنگریم و آن را تجسم کنیم، باید نمودار ارائه دهیم. به این ترتیب میبینیم که نمودار روابط اجزای سینما از نوع خطی ساده نیست، بلکه شبکهای از روابط متعامل و پیچیده است.
از این رو، باتوجه به تسلسلی که در فرآیند سیستم از نظر کارکردی دارند به بحث درباره آنها خواهیم پرداخت.
▪ عنصر هوشمند سیستم (فیلمساز:)
عنصر هوشمند سیستم یعنی فیلمساز مغز متفکر و سیستم پردازشگر مرکزی درون سیستم است. فیلمساز روابط و عملکرد سایر اجزا را با خود با یکدیگر و با محیط پیرامون مشخص میکند. او که ازنگرشی ناظر برعملکرد سیستم برخوردار است میتواند مدیریت را از طریق شناخت کل فرآیند سیستم (از طرح تا القا) اعمال کند. این قابلیتها به او امکان میدهد که روند کل برنامهریزی، اجرا و ارزشیابی را کنترل و بر آن نظارت کند. به بیانی دیگر، میتوان گفت که عنصر هوشمند سیستم (فیلمساز)؛ برای برنامهریزی، طرح را با الهام از فرهنگ جامعه و باتوجه به اطلاعات اخذ شده با همه اجزای درون سیستم در میآمیزد، آن را پردازش کرده به طرح پالایش شده اصلی میرسد و به فراخور آن برنامهریزی میکند و آن را به مثابه ورودی سیستم تولید، روانه چرخه تولید میکند.
برای اجرای مناسب، طرح را در مراحل مختلف گذر از اجزای دیگر سیستم کنترل میکند. برای ارزشیابی باتوجه به بازخورد نهایی القای به دست آمده به درون پیکره سیستم آن را متحول میکند و موجب تغییراتی میشود و از سویی به عنوان اطلاعات مجددا در مخیله فیلمساز به عنوان هوشمند سیستم نشسته و وی را قادر به ارزشیابی مینماید.
در زمینه اطلاعات میداند که اطلاعات در سیستم سینما در کنار ماده و انرژی از اهمیت بیشتری برخوردار است و نقش مهمی در سازگاری، خود سازماندهی و بقا و تکامل سیستم ایفا میکند. در سیستم سینما هرگونه اطلاعاتی چه حاصل تعامل اجزای درون سیستم باشد و چه حجم کمی از اطلاعات خام پردازش شده، در واحد اطلاعات یا مخیله عنصر هوشمند سیستم (فیلمساز) مینشیند تا آن را در جریان فرآیند سیستم مورد تجزیه و تحلیل کیفی و پردازش قرار دهد.
کلیه باورها، دانستههای علمی و فناورانه، برداشتها، هنجارها و ارزشهای اجتماعی، تجربیات تاریخی و سیاسی، مسائل قومی و نژادی و جغرافیایی، اطلاعات مربوط به تاریخ هنر و رسانه و ... از این گروهاند که میزان و حجم کمی و کیفی آنها تاثیر مستقیم بر چگونگی انجام فرآیند سیستم سینما را از طرح تا القا دارد و مدام از طریق استمرار دور بازخوردنهایی، به روز برگردانده میشود و آنها را قابل اعتماد میکند.
▪ تولید: فیلمساز به مثابه عنصر هوشمند
سیستم سینما اندیشه را میگیرد و آن را طی یک فرآیند پیچیده و با یک تسلسل منطقی به فیلم تبدیل میکند. عملکرد این پاره سیستم سینما بدین قرار است که فیلمساز پس از پردازش اندیشه، طرح و نقشه را آماده میکند و فیلمنامه نوشته میشود. براساس طرح تهیه شده، برآورد منابع آغاز میشود و مسائل مربوط به اقتصاد فیلم، مواد اولیه، نیروی انسانی مثل انتخاب کارگردان، تهیه کننده، بازیگر و کادر فنی و سایر خدمات مورد بررسی قرار میگیرد و تدارکات لازم به عمل میآید.
سپس فیلمبرداری یا تصویربرداری آغاز میشود. پس از فیلمبرداری خدمات فنی و لابراتواری آن انجام میشود و در نهایت اولین نسخه فیلم تولید شده به دست میآید، آنگاه فیلم پس از بازبینی (ارزشیابی) یا هرگونه تجدید نظر نهایی که به همت فیلمساز صورت میگیرد، برای معرفی به سیستم تبلیغ سپرده میشود.
▪ تبلیغ:
آگاهی قبلی تماشاگر یامخاطب سینما از وجود چنین محصولی، نقش تعیین کنندهای در برقراری ارتباط نهایی دارد. از این رو، در این مرحله فیلمساز با داشتن شناخت نسبت به اهرمها و شبکههای سیستم تبلیغ، تبلیغات خود را به فراخور موضوع و هدفهای فیلم تدوین کرده، سازمان میدهد و از طریق شبکههای تبلیغ اجرا میکند و در نهایت نتیجه آن را مورد ارزشیابی قرار میدهد. در اینجا تنها به چند نمونه از اهرمهای تبلیغاتی اشاره میکنیم: تبلیغ در مطبوعات (خبر، مصاحبه، نقد و آگهی)، در رادیو و تلویزیون (خبر و آگهی)، عکس و پوستر و آنونس و به این ترتیب فیلم روانه شبکه توزیع میشود.
▪ توزیع:
توزیع، به عبارتی در فاصله میان تولید و نمایش، وظیفه تخصصی ایجاد ارتباط بین این دو عرصه را به عهده دارد و فیلم در این مرحله باتوجه به ویژگیهای تماشاگران یا مخاطبان در مراکز نمایش مناسب به روی پرده میرود.
▪ نمایش:
قدم بعدی نمایش است و فیلم در این مرحله در سالنها و یا مراکز نمایش در معرض دید تماشاگران قرار میگیرد. در واقع سالن سینما یا مراکز نمایش و سایر اماکن استفاده از فیلم، مهمترین منابع تامین کننده اقتصاد سینما هستند، اقتصاد صنعت سینما عملا از محل درآمد ناشی از فروش جان میگیرد.
▪ تماشاگر:
در اینجا اندیشه پس از یک سفر طولانی و پرمخاطره، به انتهای خط نمادین الگوی ارتباط میرسد و ارتباط برقرار میشود. در صورتی که همه چیز مطابق طرح اولیه فیلمساز پیش رفته باشد، اندیشه به القا تبدیل میشود. در این مرحله است که فیلمساز میتواند به ارزشیابی واقعی و همه جانبه اثر خود بپردازد.
باتوجه به مطالبی که گفته شد، ضرورت وجودی سینما، تعریف آن و نیز ترسیم نمادین فرآیند تولید، تبلیغ و توزیع آن روشن شد. میتوان گفت با داشتن یک نگرش سیستمی نسبت به سینما، ساختار و نیز عملکرد آن در طی فرآیند کلی سیستم از اندیشه تا القا قابل فهم است. اما باید دید با چه قابلیتها و امکاناتی، این پدیده به یک ابزار کامل بیان احساس و دانایی تبدیل میشود. واقعیت این است که سینما در مقایسه با سایر هنرها، ابزار هنری و فناورانه پیچیدهتری است و به مهارتهای فناورانه و هنرمندانه بیشتر و پیچیدهتری نیاز دارد. برای مثال در نقاشی کافی است که ذوق و مهارتهای هنری و فنی در کنار ابزار و لوازم نقاشی مثل بوم، رنگ، قلم و ... در ذهن نقاش به کلیت برسند و به اثری هنری تبدیل شوند. در سینما، فیلمساز میداند که استفاده از عناصری مثل نور، صدا، تصویر، موضوع، عواطف و اطلاعات مستلزم مهارتهای فنی و هنری است. این مهارتها همه یکجا، مثلا در وجود خالق اثر جمع نیستند و فیلمساز به تنهایی قادر به بهرهگیری از آنها نیست فیلمساز از این نظر بیشتر به رهبر ارکستر در یک سمفونی شباهت دارد. تقسیم کار فیلمسازی به بخشهایی نظیر فیلمنامهنویسی، تهیهکنندگی، کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری (تصویربرداری)، تدوین و مراحل دیگر باعث تقسیم تخیل هنرمندان به اجزای کوچک میشود و به فیلمساز فاقد هوشمندی و اطلاعات کافی، اجازه احاطه کامل بر فرآیند فیلمسازی را نمیدهد. اما حرکتهای دوربین، نورپردازی، صدا، افکت، طراحی صحنه، بازیگری و تدوین هریک به نوعی در شکل دادن به ساختمان یک فیلم نقش دارند و زبان معنای این هنر را میسازند، پس حاصل فرآیند سینما باید قبلا در جایی مثلا ذهن عنصر هوشمند سینما (فیلمساز) به کلیت برسد. این است که اشراف و احاطه او در زمینه قابلیتها و مهارتهای مربوط و نیز استفاده بهتر از همه امکانات فنی، هنری و فناورانه مربوط به عناصر تشکیل دهنده تولید سینمایی الزامی است. برای مثال، فیلمساز در مورد تصویر، از سویی دروبین را در اختیار دارد و از سویی دیگر فیلمبردار یا تصویربردار را. پس کلیه مهارتهای هنری و فنی فیلمبرداری در کنار همه قابلیتهای فناورانه دوربین در یک نقطه به هم میرسند.
در مورد سایر عناصر تشکیل دهنده تولید سینمایی مثل نور، صدا و غیره نیز وضع به همین منوال است.
▪ دوربین:
اینکه در سینما میگویند: یک تصویر معادل هزار کلمه است واقعا حقیقت دارد. با این ابزار فناورانه، تصورات، تخیلات، مفاهیم علمی و باورهای فیلمساز ثبت میشود. او با دوربین میتواند با گرفتن تصاویری از زوایا و نماهای مختلف همراه با زیباشناسی خاص خود، مفاهیم بصری ویژهای را در ذهن مخاطب سینما ایجاد نموده، حال و هوایی را بازآفرینی کرده یا از برخی موضوعات پیچیده تخیلات شاعرانهای خلق کند و به دل مخاطب بنشاند. برخلاف چشم انسان که قادر به جداسازی جزء از کل نیست با دوربین میتوان نگاه مخاطب را به نکات خاصی معطوف کرد، کنجکاوی وی را نسبت به موضوعی برانگیخت و در ذهن او ایجاد سوال کرد، همچنین میتوان دلتنگی، فهم، وسواس، تردید یا خلاقیت را با هر مقدار بزرگنمایی نشان داد و احساس خاصی از همبستگی یا تعلیق ظریف را القا کرد. با اینکه انتظار میرود که تفکر و جریان برانگیخته شدن افکار در ذهن ما قابل رویت نباشد، اما مصور کردن پنهانیترین وجوه شخصیت انسان در سینما به کمک دوربین و سایر امکانات سینما میسر است.
همان طور که تصویر صد مشت افراشته در کادر بسته یک نما ما را از شدت احساسات تودهای از مردم آگاه میکند یک نمای نزدیک از چهره به هیجان آمده کودکی هنگام فهم مطلبی نیز شاید بیش از هر چیز زمینههای مشارکت عاطفی یک کلاس درس را برای فهم بیشتر موضوعات علمی فراهم میکند.
فیلمساز با دوربین انتخاب میکند که چه چیزی را و با چه بزرگنمایی شاخصتر کند و آنچه را که از نگاه مخاطب دور نگه میدارد و آنچه که نزدیک، برای او در جهت رساندن پیام اصلیاش اهمیت دارد. جذابیت تماشای فیلم تشکیل بلورها، جنگ باکتریها در قطرهای آب، جدال گلبولهای قرمز و سفید خون با دشمن خارجی از جذابیت تماشای افسانههای شاه پریان و میکیماوس برای دانشآموزان کمتر نیست. مواردی که گفته شد، تنها نشانههایی از کل کاری است که فیلمساز با استفاده از این وسیله بیانی و پرداختی قدرتمند در اختیار دارد و میتواند با آن دست به آفرینشی بزند که تنها از طریق سینما یا تلویزیون یا ویدئو قابل مشاهده است.
▪ تدوین:
تدوین، مونتاژ یا برش، ابزار دیگری است در خدمت فیلمساز که او را قادر میکند تا با هماهنگ
کردن تمام تفکرات، احساسات اعتقادات علمی، ذوق هنری و سلیقههایش آنها را به گونهای سازمان دهد که بتواند از طریق بیان حتی انتزاعی پیام آن را به مخاطب منتقل نماید. در واقع، فیلم، ترکیب تصاویر مجزایی است که باتوجه به منطق تدوین ابتدا در ذهن عنصر هوشمند سیستم (فیلمساز) و با ضرباهنگی قابل فهم در هم میآمیزند و به فیلم کاملی تبدیل میشوند و واقعیت جدیدی را ارائه میدهند. در واقع میتوان گفت که تدوین، معماری مواد تصویری فیلم است و فیلمساز به کمک آن میتواند با استفاده بجا و بهتر از امکانات فنی و هنری، ضمن وفاداری به محتوای علمی یا هنری، اثر را خلق و تاثیرگذار سازد و در نهایت به ایجاد القا بپردازد. ما حتی اگر ناظر همه صحنههایی باشیم که در استودیو اجرا میشود، باز تجسم روشنی از آنچه بعدا بر روی پرده مشاهده میکنیم نخواهیم داشت. زیرا انتخاب برداشتهای مختلف دوربین با همه قابلیتهایش و نیز کار تنظیم ضرباهنگ و تداعی معانی و پیوستگی منطقی آنها در کل شیرازه کار به عهده تدوینگر است و فیلمساز بدین وسیله میتواند با تماشاگر به تفاهم برسد و در نهایت به فرهنگ بصری مورد نظر خود دست یابد.
▪ فرهنگ بصری تماشاگر:
تحقیقات زبانشناسی نشانداده است که مبدا زبان بر ایما و اشارات معنیدار متکی است و تصاویر فرهنگ خاص خود را به وجود میآورند. از طرف دیگر تولد سینما جدا از تاثیرهای دیگرش، به ظهور قوای ذهنی تازهای منجر شده است تا انسان بتواند با آن هنر جدید را بفهمد و درک کند. امروزه میلیونها انسان در سالنهای سینما یا با تماشای تلویزیون، حتی میتوانند بینیاز از کلمات فقط از طریق حس بینایی حوادث، هیجانات و حتی افکار شخصیتها را مشاهده کنند و به راز پیچیدگی برخی از پدیدهها پی ببرند. این خود ناشی از فرهنگ جدید بصریای است که ایجاد شده و در همین جاست که این فرهنگ با تماشاگر یعنی یکی از اصلیترین اجزای سینما پیوند پیدا میکند. امروزه فیلمساز با اشراف و احاطه کامل بر فرهنگ ملی و یا حتی بینالمللی مخاطبان به سبب نیاز فراوانی که به آنها دارد، به آن اهمیت میدهد. تماشاگری که قبلا از فرهنگ بصری جامعه متاثر شده باشد، خود مسئول بخشی از پیشرفتهای سیستم سینماست. فیلمساز آگاه است که تماشاگر درنهایت باید با تداعی معانی، ترکیبی از خودآگاهی و تخیل را در جریان برقراری ارتباط با سینما دخالت دهد و برای این کار باید آموزش ببیند.
راز مشارکت عاطفی تماشاگر با سینما جدا از زیباییشناسی فیلم، در تفاهم مشترک او با سینماگر نهفته است و فرهنگ فصل مشترک تماشاگر و سینماست. فیلمساز هوشمند باتوجه به همه اینها فیلم خود را میسازد و باعث میشود تا تماشاگر خود را با تصاویر همذات بپندارد.
بنابراین، به اجمال میتوان گفت که سیستم سینما با امکانات ساختاری خود و با فناوری مناسب و همه مهارتها، قابلیتهای فنی، هنری و نیز با ابزارها و نظریههایش (مثل زیباییشناسی، مونتاژ و ...) محصولی را میسازد که در رویکردش به موضوعی خاص مثل آموزش میخواهد در نهایت (برای مثال) بگوید که۲E =mc و یا .۲+c۲=b۲a اینجاست که سینما به مثابه یک رسانه و یک ابزار کامل آموزشی باید با همه هویتش - و نه بخشی از آن - به کار گرفته شود و استعاره صرفا فنی از امکانات فناورانه سینما مثل استعاره از امکانات تصویربرداری و استودیویی و ... به تنهایی کفایت نمیکند و استفادهکنندگان از این رسانه را به استفاده محدود از آن و رسیدن به واژه فیلم آموزشی ناگزیر میکند. وقتی سینما در آموزش مداخله میکند ناگزیر از کار بست خلاقانه همه عواملی است که در آموزش دخالت دارند.
سینما در مقدسترین وجه رویکردش (آموزش) دیگر آئین شخصی یا گروهی هیچکس نیستو به کل جامعه بشری تعلق دارد. ابزاری است در خدمت یاددهی و یادگیری و باید چنان ساختار، فناوری و نگرشی داشته باشد که در نهایت به فهم (مثلا) ۲E=mc بینجامد. خصوصا اینکه سینمای آموزشی به دلیل طبقهبندی شدن مخاطبانش از نظر سطح، محتوا و سن مشکلات سینمایی غیرآموزشی را ندارد و حدود دانایی و تواناییهای ذهنی و سن عقلی هر گروه از مخاطبان برای او روشن است. از این رو فیلمساز آموزشی باید هم خود را بیشتر معطوف موضوع آموزشی و نیز پرداخت زیباییشناسانه آن کند و ضمن وفاداری به محتوای علمی، در نهایت به برقراری ارتباط با مخاطب بیندیشد. به این دلیل کارایی بهتر و کاملتر سینمای آموزشی مستلزم تلفیق و مشارکت سینماگران و متخصصان آموزشی است و هیچ یک به تنهایی قادر به انجام این وظیفه خطیر نیستند و از لحاظ نظری و اطلاعات، سینمای آموزشی، از تمام یافتهها و خلاقیتهای هنری سینماگران (از گریفیث تا فرانسوا تروفوو، برگمن، اورسن ولز و دیگران) و نیز تمام تجربیات و دانستههای علمی و مهارتهای فناورانه متخصصان و طراحان آموزشی در سراسر جهان بهره میگیرد. تنها در صورت مشارکت کامل سینماگران و کارشناسان آموزشی و نیز دانشمندان علوم مربوط است که سینمای آموزشی به هدف مورد نظر دست مییابد و جای خود را در کلاس درس به مثابه یک ابزار آموزشی موثر در کنار معلم تثبیت میکند. کلاس درس نیز فضایی است که هر سه رکن اصلی آموزش یعنی معلم، موضوع آموزشی و دانشآموز را باهم دارد و معلم (بانگرشی نو) به منزله تسهیل کننده و هدایتگر، قرار است موضوع آموزشی را از طریق ابزارهایی در دسترس خود از جمله سینمای آموزشی و براساس یک الگوی ارتباطی به دانشآموزان منتقل کند و در نهایت به تغییر رفتار بپردازد، پس بدیهی است که فیلمساز آموزشی نیز باید موضوعات درسی را به گونهای اشتیاق برانگیز و با رعایت همه ویژگیهای ملی و قومی و روانشناختی مربوط به آنها مطرح کند. این امر، در نهایت به استفاده هرچه بهتر معلم یا سینمای آموزشی برای القای مفاهیم یادگیری منجر خواهد شد.در پایان ذکر این نکته مهم ضروری است که پذیرش و تحقق استفاده از فناوریهای آموزشی از جمله سینما در کلاس درس، جدا از اراده و باورهای علمی؛ به امکانات، سازماندهی، سیاستگذاری مدیران و متولیان امر آموزشی بستگی دارد. از این رو، زنجیره تفکر و اراده منطقی فیلمساز آموزشی بنا به دلایل بسیاری از جمله نبود امکانات کافی، روحیه انعطافپذیری و تقسیم کار مناسب بین فیلمساز آموزشی و متخصصان آموزشی و نبود نگرش ناظر بر کل سیستم سینمای آموزشی، گسسته شده است. در نتیجه آنچه که تولید میشود، متاسفانه هرچند نام فیلم آموزشی بر آن نهاده شده، هیچ یک از ویژگیهای هنری، فرهنگی، علمی و نیز جلوههای زیباییشناختی متناسب را ندارد و از کارایی لازم برخوردار نیست.
شهره گلمحمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست