سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
قیامتی در صفحه بسته شطرنج
میلههای آجدار، بستنیهای بخارگرفته، گیتی، مهندس، انفجار پل صراط، مهرههای وزیر شده، كشیشها، بنای یادبود، شلیك قبضهها و ... تنها بخشی از نشانههای رمان «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته حبیب احمدزاده است. نویسندهای كه با وسواس مینویسد، اما وقتی مینویسد، مخاطبان خاص را همواره دارد. حضور جدی حبیب احمدزاده در عرصه ادبیات داستانی ایران به سال ۱۳۷۹ برمیگردد كه با انتشار مجموعه داستان «داستانهای شهر جنگی» توجه بسیاری از خوانندگان جدی ادبیات و منتقدان ادبی را به سوی خود جلب كرد. در آن سال این كتاب تجربه موفقی در جلب مخاطبان داشت، بهگونهای كه چاپ اول آن در شهریور ماه به بازار آمد و تا بهمن ماه همان سال «داستانهای شهر جنگی» ۵ بار تجدید چاپ شد و در مجموع در ۵ نوبت تعداد ۳۴ هزار نسخه از این كتاب به فروش رسید. (روزنامه سلام ناشر این كتاب در سال ۱۳۷۹ بوده است). حالا با فاصله ۵ سال تقریبا سكوت نویسنده رمان «شطرنج با ماشین قیامت» چاپ و منتشر شده است. رمانی كه یكبار دیگر از نگاه موشكافانه نویسنده مسائل مربوط به جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران را دستمایه خود قرار داده است.
داستان رمان به سالهای شروع جنگ برمیگردد. یكی از شهرهای جنوبی كشورمان (احتمالا آبادان) در محاصره نیروهای عراقی است.
نیروهای ایرانی باقیمانده در شهر به همراه معدود ساكنانی كه موفق به خروج از شهر نشدهاند، روزها و شبهای سختی را سپری میكنند. براساس اطلاعات سری، فعالیت یك دستگاه رادار فرانسوی سامبلین توسط نیروهای عراقی، اختلالاتی را در آرایش نظامی نیروهای ایرانی مستقر در شهر محاصره شده بهوجود آورده است. عمده تلاش نیروهای مقاومتكننده در شهر، اختلال در كار آن رادار سامبلین است كه سرانجام در این راه موفق میشوند و در این میان اتفاقات و حوادثی بهوجود میآید كه بخشهای فرعی رمان را تشكیل میدهد و عمده كشمكش درونی در طرح رمان بر پایه این حوادث فرعی بنا نهاده شده و نویسنده با جزئینگاری این بخشهای فرعی ، مكمل را پررنگتر كرده است.
«شطرنج با ماشین قیامت» طرح «توهم توطئهای» دارد و میتوان ادعا كرد كل داستان رمان بر این اساس پایهگذاری شده است. وجود «رادار فرانسوی سامبلین» در ابتدای رمان مطرح میشود ولی تا پایان رمان مدارك مستندی از وجود آن در دست نیست. البته در پایان رمان برحسب سند و مدركی كه نویسنده برای پایان داستان میآورد، واقعی بودن آن یادآوری میشود.
داستان اصلی، روایت خطی دارد و تعریف كردن آن بدون توجه به حاشیههای آن لطف چندانی ندارد چرا كه در چنین داستانهایی طرح اصلی، از همان ابتدا پایان خود را لو میدهد. برای یك خواننده حرفهای تقریبا روشن است كه در صورت بهرهمندی نیروهای دشمن از یك دستگاه رادار الكترونیكی پیشرفته، نیروهای خود در ابتدا دچار صدماتی میشوند و در نهایت با قبول تلفاتی (جانی و تسلیحاتی) و با تدبیری عالی، آن دستگاه را از كار میاندازند. همین قصه در این رمان هم مورد استفاده قرار میگیرد اما در كنار این رویكرد قابل پیشبینی بخشهای دیگری هم در ساختار رمان تنیده شده كه بهراحتی برای مخاطب قابل پیشبینی نیست و آن قسمتهای فرعی است كه اتفاقا بخشهای كلیدی رمان در این بخشها گنجانده شده. دیدگاههای آدمهای مختلف درباره موضوع جنگ از قسمتهای قابل تامل در این بخش از رمان است. نویسنده برای این منظور آدمهای مختلفی را از طیفهای گوناگون وارد دنیای داستانی خود كرده است.
دو كشیش مسیحی، نماینده پیروان حضرت مسیح (ع) هستند كه به نوبه خود دیدگاههای خود را پیرامون جنگ عراق علیه ایران بیان میكنند.
شخصیت «مهندس» عقاید كسانی را مطرح میكند كه هنوز در فضای حكومت پیش از انقلاب اسلامی سیر میكنند و با نیروهای بسیجی فعال در جنگ ارتباط لازم را هنوز برقرار نكرده است. «گیتی» زنی آسیبدیده از ناهنجاریهای اجتماعی پیش از دوران انقلاب اسلامی است كه هنوز هم خود را یك قربانی میبیند و برای همین حاضر نیست به هیچ مردی اعتماد كند و در مقابل پدر و مادر جواد كه فرزندشان (جواد) در میدانهای جنگ به شهادت رسیده است، نمونهای روشن از صبر و استقامت خانوادههای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هستند. همچنین «شخصیت» استوار، نماد مردان نظامی ارتشی است كه مقررات نظامی را بر هر چیز دیگری در اولویت قرار میدهد. راوی داستان و همرزمانش كه دوستانش نیز محسوب میشوند، مردان بسیجی هستند كه خوی و خصلت مردان بسیجی این سرزمین را دارند. مجموع این آدمها در دایره بستهای كه همان شهر محاصره شده است، در مقابل وضعیت اضطراری جنگ، واكنشهای متفاوتی از خود بروز میدهند. عنوان رمان (شطرنج با ماشین قیامت) برگرفته از عقاید مهندس است كه رادار مجهز دشمن و ادوات جنگی پیرامون آن را به ماشین قیامتی تشبیه میكند كه در صورت فعال شدن قیامتی از آتش و كشتار را به راه خواهد انداخت. (در بخشی از صحنههای رمان با گلولهباران شهر توسط ادوات جنگی دشمن، مهندس عقاید خود را تعبیر شده میشمارد). او نیروهای درگیر در جنگ (در دو جبهه) را به مهرههای سیاه شطرنج تشبیه میكند كه بدون خواست و اراده خود بهوسیله دستهای دیگر به بازی گرفته شدهاند. راوی این تشبیه مهندس را به ظاهر قبول ندارد ولی بخشی از ناخودآگاه او را این عقیده اشغال كرده است.
عقاید فیلسوف مآبانه مهندس كه خود شخصیتی نامتعادل و متلاشی دارد، به كل فضای رمان سایه انداخته و نویسنده سعی كرده این عقاید را در حین انكار به نوعی بازخوانی كند. شخصیتهای دیگر رمان عقاید خود را به روشنی برملا نمیكنند. حتی كشیشهای مسیحی كه ترجیح میدهند در اولین فرصت بهدست آمده از این فضا خارج شوند. در پایان داستان آدمها به نوعی به سامان میرسند و قصه عملا به پایان میرسد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست