پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جستاری در مفهوم عدالت سیاسی


جستاری در مفهوم عدالت سیاسی

عدالت یکی از پراهمیت ترین بحث هایی که در حوزه های گوناگون به آن پرداخته می شود, در دانش هایی چون اقتصاد, سیاست, فقه و امثال آن موضوع عدالت جایگاهی بس رفیع دارد گفتنی است که هریک از این علوم, از منظر خاصی به این مسئله می نگرند به طور مثال, هنگامی که از شرط بودن عدالت برای یک حکومت صحبت می کنیم آن دانشی که در این باب سخن می گوید, فلسفه سیاسی است

عدالت سیاسی از آن دست مفاهیمی است که تحقق عینی آن بسیار دشوار و نادر است . کمبود و فقد الگوهای واقعی قابل مطالعه درباره این مفهوم هر پژوهشگری را به ورطه تدقیقات انتزاعی و پژوهشهای عقلانی سوق می دهد که کمتر حاوی راهکارهای عملی برای حکومتداری و نحوه تعاملات دولت و مردم در عصر حاضر هستند .

عدالت‌ یکی از پراهمیت‌ترین بحث‌هایی که در حوزه‌های گوناگون به آن پرداخته می‌شود، در دانش‌هایی چون اقتصاد، سیاست، فقه و امثال آن موضوع عدالت جایگاهی بس رفیع دارد. گفتنی است که هریک از این علوم، از منظر خاصی به این مسئله می‌نگرند. به طور مثال، هنگامی که از شرط بودن عدالت برای یک حکومت صحبت می‌کنیم آن دانشی که در این باب سخن می‌گوید، فلسفه سیاسی است. در دانش فقه نیز همچون فلسفه سیاسی مسئله عدالت مطرح است اما عدالت در فقه معنا و کاربردی دارد که در فلسفه سیاسی آن معنا و کاربرد مدنظر نیست. در فقه عدالت را با توجه به اینکه بعضی از امور به لحاظ شرعی متصف به عدالت می‌گردد، بحث می‌گردد. با وجود اینکه در هریک از علوم یادشده و علومی نظایر اینها، به مبحث عدالت، متفاوت نگریسته می‌شود اما می‌توان فصل مشترکی در این موضوع برای دانش‌های یادشده، باز کرد. آن فصل مشترک این است که عدالتی که در هریک از این علوم مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد متصف به امور انسانی است. به بیان دیگر موصوف عدالت، افراد انسانی است که به آن متصف می‌شود. برای نمونه در فقه که از عدالت بحث می‌شود آن عدالت به آدمی باز می‌گردد. به این معنا که زمانی که به طور مثال، گفته می‌شود یکی از شرایط رهبری جامعه مسلمین عدالت است این معنا از این عبارت به ذهن متبادر می‌شود که آن شخصی که به عنوان رهبر می‌خواهد انتخاب گردد صفت عدالت را به همراه داشته باشد. پس عدالت به شخص متصف گردید. اما جدای از طرح مسئله عدالت در علوم مذکور و توجه به فصل مشترک میان آن علوم در مورد بحث عدالت، در الهیات نیز این مسئله مطرح می‌شود، منتهی تفاوت‌های دراز دامنی در طرح این مسئله در الهیات و علومی همچون فقه، سیاست و... وجود دارد. بارزترین تفاوت این است که عدالتی که در الهیات و دین به آن متذکر می‌شود به عنوان وصفی از خداوند در نظر گرفته می‌شود که همان‌طور که پیشتر بیان نمودیم در آن علوم، عدالت وصفی برای انسان بود.در همین ابتدا باید گفت که برای پرهیز از ابهام در سخن باید مراد خودمان از عدالت را روشن سازیم. گفتنی است عدالت از جمله مفاهیمی است که معانی متعددی برای آن در نظر گرفته می‌شود که تحقیق در معانی عدالت خود بحث مفصلی است که باید از کتاب‌های مفصلی که در این زمینه نگاشته شده است، جستجو نمود. اما برای مشخص‌شدن بحث باید گفت که در اینجا عدالت در پیوند با قدرت رسمی حاکم بر جامعه معنا می شود .پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) که جان عالمیان فدای او باد ، فرمود : “عدالت میزان خداوند در زمین است .” (۱) عدل یک سنت الهی در ساختار آفرینش است که بشریت با تمسک به آن به دروازه نجات می رسد . عدالت قرار دادن هر چیزی در جای خود و اعطای هر حقی به صاحب آن است . عدالت به معنای اعتدال ، انصاف ،میانه روی ، پرهیز از افراط و تفریط است . عدالت به معنای ...اما چرا با تمام این اوصاف عدالت به معنای واقعی کلمه به سختی برقرار می شود ؟

در حافظه تاریخی بشر تعین اتم واکمل مفهوم عدالت در اجتماعات انسانی بسیار نادر است و شاید تنها محدود به دو دوره کوتاه حکومت پیامبر اکرم (ص) در مدینه و امارت حضرت امیر المومنین (ع) در کوفه باشد . بشریت علی رغم وقوف عقلی و عملی بر ضرورت عدالت و حسن ذاتی آن همواره از بی عدالتی رنج برده و با گذشت زمان و فاصله گرفتن از” دوران عهد” به ظلم و بی عدالتی بیشتر و بیشتر دامن زده است . پاسخ به این سوال مسبوق به فهم پیوندهای مستمر میان استقرارعدل ونوع حکومتهاست. تحقق عدالت درجوامع انسانی بدون حکومت مقدور نیست . جان رالز ) John Rawls( فیلسوف شهیر آمریکایی، نقطه عزیمت استقرار عدل را ساختارهای اساسی عادلانه در جامعه می داند . تا زمانی که ساختهای سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی یک جامعه مبتنی بر عدل پی ریزی نشود نمی توان انتظار داشت فرایندها و رفتار اجتماعی عادلانه باشد.

به تعبیر صریح مولای متقیان (ع)“هیچ چیز جز عدل نمی تواند مردم را اصلاح کند .” لذاست که در این ساحت ، آیات الهی” لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط” (۲) و”کونو قوامین بالقسط “(۳) را می توان تاکیدی بر پیوند حکومت و عدالت دانست . در واقع یکی از اهداف اجتماعی رسالت پیامبران برقراری قسط و عدالت است و تحقق عدل بدون حکومت عادل مقدور نیست.عدالت با شهادت امیر المومنین (ع) و در عصر غیبت روزبه روز کم رنگ تر شده و حکومتهای جور یکی پس از دیگری در قالب ایدئولوژی های غیر الهی پاتریمونیال ، مارکسیستی ، لیبرالیستی و ... سرتاسر جهان را فرا گرفته است .امیرالمومنین (ع) بزرگترین شاگرد مکتب پیامبر اسلام (ص) الگوی حکومت اسلامی پیامبر (ص) را مشاهده نموده و در دوران خلافت خویش فلسفه تشکیل حکومت اسلامی را در قالب‌ها و جایگاه‌های گوناگون و با زبان عمل بیان نموده است.“و الذی فلق الحبه و برا النسمه لو لا حضوالحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر ما اخذالله علی العلما الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیت حبلها علی غاربها. “(۴()سوگند به خدایی که دانه را شکافت وجان راآفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود ویاران حجت را برمن تمام نمی‌کردند واگر خداوند از علما عهدو پیمان نگرفته بود که برابر شکمبارگی ستمگران وگرسنگی مظلومان سکوت نکنند مهار شتر خلافت را برکوهان آن انداخته رهایش می‌ساختم .) “انه لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه الا بلاغ فی الموعظه و لاجتهاد فی النصیحه والاصیاء للسنه واقامه الحدود علی مستهقیها و اصدار السهمان علی اهلها.” (۵()همانا بر امام واجب نیست جز آ‌نچه را که خدا امر می‌فرماید و آن ابلاغ موعظه ‌،تلاش در پند و نصیحت زنده نگهداشتن سنت پیامبر (ص) ،‌جاری ساختن حدود الهی بر شخصیت آن و رساندن سهم‌های بیت‌المال به طبقات مردم است.)اهتمام و تلاش آن حضرت در طول‌ ۴ سال واندی حکومت خویش برای اقامه عدل، در صحنه‌های مختلف نمایان گشت و سخنان آن حضرت (ع) در آینه یک نظام عملی واجرایی متجلی شد. در روز دوم خلافت امیرالمومنین خط مشی برخورد خود با بیت‌المال را برای مردمان چنین ترسیم می‌کند:” و الله لووجدته قد تزوج به النساء وملک به للا ما لردد ته فان فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق.” (۶)

(به خدا سوگند بیت‌المال را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می‌گردانم گرچه با آن زنان به ازدواج درآمده باشند یاکنیزان خریداری شده باشند همانا در عدالت گشایش است و آن کس که عدالت بر او گران آید تحمل ستم بر اوسخت‌تر است. در ایام خلافت آن حضرت (ع) این خط مشی برهمگان نمایان شد. دوست،‌خویشاوند وغریبه همگی در برابر عدالت علی(ع) یکسان شدند . داستان عقیل برادر آن حضرت(ع) و درخواست او برای گرفتن یک من از گندم‌های بیت‌المال راخود امام (ع) درخطبه‌ای تعریف می‌کنند. وصف حال عقیل درکلام امام (ع) نشان از فقر مفرط او دارد و آشکار است که عقیل مانند برخی از اصحاب از روی زیاده خواهی و افزون طلبی به سراغ آن حضرت نیامده است، اما برخورد امام بااو بسیار سخت‌تراست.(۷)