چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سنگ چاپ خوابیدن در چادر را به هتل ترجیح می دهم


سنگ چاپ خوابیدن در چادر را به هتل ترجیح می دهم

من در چهارراه صفا, خیابان ۱۷ شهریور به دنیا آمدم و در نظام آباد بزرگ شدم و الان نیز ساکن تهرانپارس هستم فضاهای محل زندگی یا تولد من آنچنان تغییر نکرده است یعنی نه اتوبانی و نه آسمانخراشی و نه هیچ چیز خاص دیگری آنها را متفاوت از گذشته نکرده و بافت هنوز هم همان بافت قدیم است مگر خانه های یک طبقه ای که به آپارتمان تبدیل شده است

من در چهارراه صفا، خیابان ۱۷ شهریور به دنیا آمدم و در نظام‌آباد بزرگ شدم و الان نیز ساکن تهرانپارس هستم. فضاهای محل زندگی یا تولد من آنچنان تغییر نکرده است. یعنی نه اتوبانی و نه آسمانخراشی و نه هیچ چیز خاص دیگری آنها را متفاوت از گذشته نکرده و بافت هنوز هم همان بافت قدیم است مگر خانه‌های یک طبقه‌ای که به آپارتمان تبدیل شده است.

‌شغل من به گونه‌ای است که با تفریح و زندگی و دیگر کارهایم یکی شده است. همان جا که در سفرهایم کار می‌کنم، همان جا هم به سراغ دیدنی‌های منطقه می‌روم و تفریح می‌کنم. البته من کلا عادت دارم که بین دو کار سنگین، خانه نمی‌مانم و برای تغییر روحیه خودم و خانواده‌ام حتما به سفر می‌روم. سفرهایم هم معمولا شمال است. چون در شمال محلی برای اقامت و زندگی کردن دارم. تعدادی از بستگانمان هم در شمال زندگی می‌کنند. چون مادر و پدر من رشتی بودند و همسرم و خانواده‌اش هم اهل ساری هستند.

من همیشه دوست داشتم برایم فرصتی پیش بیاید تا با شهردار ساری مصاحبه و گفت‌وگو کنم. زیرا در این شهر ۳۳ سال است که هیچ اتفاقی رخ نداده است. فقط یک پل زده‌اند که آن را در بوق و کرنا کرده‌اند. دلم می‌خواهد یک بار هم که شده درددل‌هایم را برای شهردار آنجا بگویم. ‌شهرهای زیادی را دیده‌ام. همه‌شان ‌طی این سال‌ها تغییر کرده‌اند. ولی به ساری نه یک پارک اضافه شده و نه یک سینما. شاید مهم‌ترین تغییراتش افتتاح چند شعبه بانک بوده و زدن چند بیلبورد. این مرکز استان فقط دو یا سه خیابان شیک دارد که تفریحگاه جوانان منطقه است و دیگر هیچ چیز خاصی ندارد. تفریحگاه مردم ساری همان طبیعت خداست که کسی برای آن کاری نکرده است. به نظرم وضع ساری بد است. این در حالی است که از وقتی گرگان مرکز استان شد، چند میدان، تفریحگاه، آبشار و پارک در آن احداث شد، ولی مازندران اصلا این گونه نیست.

من از وضع فعلی ساری شکایت کردم ولی می‌خواهم جایی را در مازندران به هموطنانم معرفی کنم و آن جاده‌ای به نام کیاسر است. این جاده زیبا و توریستی حتی هنوز شیر و ببر دارد. دیدنش جالب است. اگرچه به آن هم رسیدگی نمی‌شود.‌ نکته دیگری که در مورد ساری وجود دارد، این است که این استان با سمنان هم مرز است. جالب است ‌دقیقا از جایی که وارد مرز سمنان می‌شویم، تابلوهای بزرگ خوشامدگویی را می‌بینیم و از همان جا دقیقا جاده خراب مازندران، درست می‌شود و اگرچه منطقه کویری است ولی‌آباد است. ‌دل من از وضع مازندران بسیار پر است.

از سفرهایم می‌گویم. به نظر من استان زنجان یکی از زیباترین استان‌های ایران است که کمتر کسی آن را به دیگران معرفی کرده است. من به دیدن معبد آناهیتا و اژدهای سنگی رفته بودم. ولی آنقدر منطقه خلوت بود که انگار هیچ کس آنجا را نمی‌شناسد. جالب است بدانید از روی آثار باقیمانده از معبد آناهیتا، مشخص شده ‌آناهیتا در ایران بوده و ادعاهایی که روس‌ها و دیگر کشورها برای آن داشته‌اند، همه باطل شده است. ‌من معتقدم هر ایرانی باید فرزندش را به دیدن شهرهای شیراز و اصفهان ببرد تا با فرهنگ ما آشنا شود و خودم این کار را انجام داده‌ام. خانواده‌ام هم اهل بازدید آثار باستانی و موزه‌ها هستند، به‌همین‌دلیل در سفرهایمان بیش از هر چیز به دیدن آثار تاریخی و فرهنگی و البته طبیعت می‌رویم. من هیچ وقت از هتل استفاده نمی‌کنم و به این شیک‌بازی‌ها معتقد نیستم! به جای هتل پولم را صرف دیدن و کشف‌کردن و خوب خوردن می‌کنم. حاضرم در چادر و حتی ماشین بخوابم ولی پول بیهوده ندهم. کسی که اهل سفر است نباید شبی ۲۵۰ هزار تومان هزینه هتل بدهد. این هزینه‌ها زیاد است چون درآمد ما به ریال است ولی پرداخت‌هایمان به دلار.

و اما تهران، شهری که خودم در آن به دنیا آمده‌ام. تهران شهری دیدنی است ولی آنقدر مکانیکی شده که کسی باور نمی‌کند جایی به نام کاخ گلستان و سعدآباد داشته باشد. زیرا هزینه‌ها آنقدر در تهران بالا و دسترسی‌ها مشکل است و راه‌ها دور که مردم انگیزه‌ای برای دیدن مناطق مختلف پیدا نمی‌کنند. در جایی مثل اصفهان در فاصله‌ای کوتاه می‌توانیم چند جای دیدنی را ببینیم. ولی در تهران برای دیدن هر منطقه باید بیش از یک ساعت زمان صرف رفت‌و‌آمد کنیم. همین مسائل موجب شده ‌ بچه‌هایمان هم مناطق دیدنی تهران را نبینند. مگر این که مدرسه‌هایشان آنها را ببرند که دردسر خاص خودش را دارد؛ چند جلسه با والدین می‌گذارند و کلی هم هزینه می‌گیرند.‌ البته من خودم بیشتر دیدنی‌های تهران را دیده‌ام. دلیل اصلی‌اش هم موقعیت کاری ام بوده. شاید اگر من هم کارمند بودم هیچ وقت به سراغ اینها نمی‌رفتم.

به نظرم تهران به خیابان و آهن و پول تبدیل شده است. اینها موجب می‌شود که افراد در کنار یکدیگر خیلی خشک و رسمی زندگی کنند.



همچنین مشاهده کنید