چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

بحران مالی و به کارگیری بهینه استعدادها


بحران مالی و به کارگیری بهینه استعدادها

ضرورت طراحی یک برنامه نجات برای بخش مالی, توجه ها را به سمت دستمزدهای بالای این بخش جلب کرده است نیکلاس کریستوف در ستون خود در نیویورک تایمز گزارش کرده است که

ضرورت طراحی یک برنامه نجات برای بخش مالی، توجه‌ها را به سمت دستمزدهای بالای این بخش جلب کرده است. نیکلاس کریستوف در ستون خود در نیویورک تایمز گزارش کرده است که....

مدیر کل بانک لمن برادرز، یکی از اولین بانک‌هایی که در سپتامبر ورشکست شد، درآمدی در حدود ۴۵‌میلیون دلار در ۲۰۰۷ و نزدیک به نیم‌میلیارد دلار بین سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۷ داشته است.

این یک استثنا نیست. توماس پیکتی و امانوئل سایز نشان می‌دهند که نسبت درآمد یک‌درصد از ثروتمندترین آمریکایی‌ها ازاوایل ۱۹۸۰ افزایش یافته است و حتی در مقایسه با بقیه ثروتمندان، «پسران طلایی» در بخش مالی درآمد‌های خیره‌کننده‌ای داشتند.

در مطالعه‌ای که اخیرا توماس فیلیپون و آریل رشف انجام دادند، نشان داده شد که در سال ۱۹۸۰، نیروی کار با مهارت یکسان در بخش‌های مالی و غیر از آن دستمزدهای مساوی داشتند، اما اختلاف در دستمزد‌ها از سال ۱۹۸۰ به وجود آمد و تا به امروز نیز زیاد و زیادتر شده است. در سال ۲۰۰۰ دستمزدها در بخش مالی ۶۰‌درصد از بخش‌های دیگر بیشتر بوده است.

این موضوع را تا حدودی می‌توان این گونه توضیح داد که نیروی کار شاغل در بخش‌های مالی عمدتا ماهر هستند و اشتغال در این بخش با ریسک فزاینده بیکارشدن نیز همراه است، اما فیلیپون محاسبه کرده که دستمزدهای بخش مالی ۴۰‌درصد بالاتر از مقداری است که ما با توجه به عوامل بالا انتظارش را داریم. آخرین باری که دستمزدهای این چنین بالا داشتیم در ۱۹۲۹ بود.

در واقع موضوع دستمزد بخشی از بحث‌های جانبی مربوط به طرح پائولسون بود .طرحی که به دولت اجازه می‌داد تا ۷۰۰‌میلیارد دلار برای خرید سهامی که در بازار تقاضا ندارند خرج کند. به نظر می‌رسد که مالیات دهندگان مایل نیستند که از جیبشان مبلغی برای جمع کردن خرابکاری‌های کسانی بدهند که ساعتی ۱۷۰۰۰ دلار دریافت می‌کنند.

در نهایت هیچ سقفی بر پاداش مدیران بانک‌هایی که سهام خود را به شرکت‌های دولتی می‌فروشند تحمیل نشد. هرچند محدودیت‌هایی در طرح «چتر نجات طلایی» پیش‌بینی شد. به هر حال همان طور که توماس پیکتی اشاره داشت، سقف دستمزدها به راحتی دور زده می‌شود. بهتر است که از درآمدهای بالا مالیات بیشتری گرفته شود. یعنی همان کاری که دولت روزولت انجام داد.

اگر پرداخت‌های به شدت کمتر به بانکداران یا گرفتن مالیات‌های سنگین از آنها با اصول اخلاقی هم خوانی داشته باشد (صرف‌نظر از مباحث مربوط به عدالت) آیا این باعث از دست رفتن کارایی اقتصاد نمی‌شود؟ آیا این روش باعث دلسرد شدن افراد با استعداد و خلاق برای کار در سیستم مالی نمی‌شود؟ ممکن است این اتفاق بیافتد، اما این روش بیشتر جنبه مثبت دارد. تحقیقی در مورد فارغ‌التحصیلان ‌هاروارد نشان می‌دهد که افراد شاغل در بخش مالی سه برابر بیشتر از دیگران درآمد دارند. وسوسه کار کردن در بخش‌های مالی بسیار قوی است.

به نحوی که ۱۵‌درصد فارغ‌التحصیلان ‌هاروارد در ۱۹۹۰ جذب بازارهای مالی شدند، در حالی که در ۱۹۷۵ فقط حدود ۵‌درصد آن‌ها جذب این نوع از فعالیت‌ها شده بودند. به طور کلی روند حذف قوانین دست و پا گیر دولتی که از ۱۹۸۰ شروع شد، به همراه فرصت‌های سرمایه‌گذاری طلایی که شرایط را برای بدست آوردن سودهای بزرگ مهیا می‌کرد، با هم سبب بالا رفتن تعداد و کیفیت کارکنان این بخش شد. فیلیپون و رشف می‌گویند چنین فاصله فاحشی بین متوسط سطح تحصیلات فعالان بخش مالی و دیگر بخش‌ها از سال ۱۹۲۹ بی‌سابقه بوده است. از طرف دیگر ابزار پیچیده مالی (و همچنین تحول استانداردها در بخش‌های اجتماعی در طول ۳۰ سال گذشته) این بخش را برای هر متخصص و تحصیل کرده‌‌ باهوشی جذاب می‌کند.

چیزی که این بحران به ما می‌گوید این است که همه این هوش و مغزهای توانا در فرآیندی غیرمولد درگیرند. مسلما بخش مالی به عنوان واسطه بین کارآفرینان و سرمایه‌گذاران لازم و حیاتی است، اما به نظر می‌آید که بخش مالی ماهیت شبه مستقلی پیدا کرده است و هیچ ارتباط معنی داری با بخش حقیقی اقتصاد و تامین مالی آن ندارد. توماس فیلیپون می‌گوید که در ۲۰۰۶ بخش مالی ۸‌درصد ازGDP را تشکیل داده که حدود ۲‌درصد بیشتر از مقداری است که از بخش مالی به عنوان یک بخش واسطه انتظار می‌رفته است.

بدتر این که بحران در وام‌های کوچک به احتمال زیاد به این واقعیت مربوط می‌شود که نیازهای بخش مالی (تقاضای اشباع‌ناپذیر بانک‌ها برای اوراق بهادار رهنی) به استقراض اضافی و به حباب مسکن منجر شد.

وقایع روزهای اخیر برخی را به این نتیجه می‌رساند که شاید بهتر باشد روسای بعضی از بانک‌ها و موسسات مالی خانه نشین شوند. ممکن است که با از بین رفتن موقعیت کسب درآمدهای هنگفت، نسل جدید به سمت صنایعی کشیده شوند که انرژی خلاق آن‌ها را در امور مولد به کار گیرد. یک بحران مالی می‌تواند ما را در رکود طولانی و جدی غرق کند.

تنها نکته مثبت این واقعه می‌تواند در به‌کارگیری استعدادها در مکان‌های مناسب و مولد باشد. می‌توان امیدوار بود که بسته نجات در وال‌استریت و در اروپا باعث شود که بهترین‌ها بخش مالی را بهترین انتخاب ندانند.

استر دوفلو

مترجم: فریده صادقیان