جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

لالایی عاشورا بر گاهواره ایرانی


لالایی عاشورا بر گاهواره ایرانی

نگاهی به مجموعه شعر نوجوان «آسمان هنوز آبی است» مصطفی رحماندوست

● یک

دانه دانه برف می بارد هنوز

بر سر بازارها، بر خانه ها

کوچه ها خالیست، مردم بی گمان

یا سر کارند، یا در خانه ها

صبح زود از خانه بیرون آمدم

تا که شاید مشتری پیدا کنم

هست مادر چشم بر در تا که من

لقمه نانِ دیگری پیدا کنم

کرده ام فریاد: واکسی، واکس، واکس

صبح تا حالا میان کوچه ها

هیچ کس با من ندارد کار و من

مانده ام تنها میان کوچه ها

بچه های مثلِ من توی کلاس

شاید اکنون جمله سازی می کنند

شاید الآن زنگ تفریح است و باز

بچه ها با برف بازی می کنند

دست من از سوز و سرما یخ زده

نان ما در سفره ی رنگین کیست

واکس اعلا می زنم من، واکس، واکس

هیچ کس در کوچه های شهر نیست

مصطفی رحماندوست را عموماً به عنوان شاعر خردسال می شناسیم و شاید، یکی از دلایل این شناخت سردبیری وی در «سروش کودکان» باشد، اما به نظر می رسد بیشتر از این عامل اجتماعی، پیشنهادهای غنی وی در حوزه شعر خردسال، این غلبه اشتهار را باعث شده. رحماندوست اما چهره های دیگری هم دارد هم در حوزه تحقیق، هم در حوزه ترجمه، هم در حوزه ادبیات خلاقه کودکان، هم در حوزه ادبیات خلاقه نوجوانان. او در هر عرصه ای که وارد شده، جز موفقیت، دستاوردی نداشته است. «آسمان هنوز آبی است» البته متعلق به گروه سنی «د» است که شامل دوره راهنمایی و اول دبیرستان می شود، یعنی گروه مخاطبان نوجوان. شعر «واکسی» که در آغاز این متن آمد، شعری است با وجوه قوی توصیفی. رحماندوست در این کتاب، اصولاً چندان - در اغلب شعرها - در بند تصویرسازی نیست و این البته از ضعف وی در این حوزه بر نمی آید، بلکه حاصل فهم درست مخاطب است که با «وصف» های جاندار و زنده و سرزنده، مخاطب نوجوان را در یک فضای روایی «استیلیزه» قرار می دهد که جز عناصر دلخواه شاعر چیزی دیده نمی شود. در شعر «واکسی»، فضای خالی شهر - که حاصل سرمای زمستان است - آجر به آجر ساخته می شود. اگر فرض کنیم که «نگاه راوی» دوربین فیلمبرداری است، این دوربین از بالای شهر با دانه های برف کم کم پائین می آید و به بالای بازارها و خانه ها می رسد. راوی نمی خواهد نقش دانای کل را داشته باشد؛ بنابراین داخل خانه ها و دفاتر کار را نمی بینیم. اگر می گوید: «بی گمان» اتفاقاً القا کننده حدس و گمان است، نه حتم و قطعیتی که حاصل دانش نامحدود است. ما اکنون هرچه می بینیم، یا از چشم راوی است یا حدسیات اوست یا فکر و خیال های او؛ در اصطلاح قصه نویسی، روایت از «منظر راوی» خروج نمی کند یا ما شاهد خروج «نظرگاه راوی» از چارچوب تعیین شده در آغاز روایت نیستیم.

ویژگی اجتماعی شعر «واکسی»، ویژگی مشخصی است که با «پایان تلخ» همراه است که نوعی «تابو» در شعر «نوجوان» محسوب می شود.

رحماندوست آنقدر به روانشناسی کودک و نوجوان آشناست که بداند این «تابو» در صورت کاربرد نادرست می تواند بر روحیه حساس این گروه سنی چه تأثیری بگذارد. پس در قدم نخست از وزنی استفاده می کند که جلوی تأثیر عمیق این «پایان تلخ» را بگیرد. «فاعلاتن فاعلاتن فاعلات» گرچه وزن شادی نیست، اما نوعی وزن «ترمزگیر اندوه» است، مثلاً در «بشنو از نی چون حکایت می کند ‎/ از جدایی ها شکایت می کند» نوعی وزن «خونسردی در روایت» است. همچنین می دانیم در شعر کودک و نوجوان، موسیقی حاصل از تکرار حرف - غیر از القای فضا - نوعی احساس سرخوشی ایجاد می کند؛ نگاه کنید به تکرار حرف «سین» در بند آخر، که هم القا کننده سرما و فضای سرد شهر است و هم نوعی پایکوبی کلمات را ایجاد کرده است. همچنین کلمه «رنگین» در مصراع دوم بند آخر، گرچه جنبه معنایی مثبتی ندارد، اما با توجه به ارزش «نشانه ای» کلمات در شعر کودک و نوجوان - که در کشف مدام ارزش های کلمات - تکراری برای ما بزرگسالان هستند - کاملاً فضای سرد را رنگین می کند و باز از تلخی این «پایان تلخ» بیشتر می کاهد. به یاد داشته باشیم که صحنه های تلخ، تقریباً در کل شعر ناپیدا هستند و تخیل خواننده باید آن را بسازد و کامل کند [هست مادر چشم بر در تا که من ‎/ لقمه نان دیگری پیدا کنم] اما صحنه های شاد کاملاً واضح و توصیف شده اند [شاید الآن زنگ تفریح است و باز ‎/ بچه ها با برف بازی می کنند]. تمام این اشارات به ما می گوید که شعر «واکسی» شعر کاملی است.

● دو

آسمان هنوز آبی است

ابر پاره ای دارد

توی آسمان هر کس

تک ستاره ای دارد

برگ، کاملاً سبز است

باز هم بهاری، هست

گرچه در قفس، اما

نغمه ی قناری هست

ظلم، همچنان تلخ است

عدل، باز شیرین است

دوستی پر از شادی

قهر، باز غمگین است

باز بچه ها هستند.

چشم آشنایی هست!

در بهار تقویمم

باز برگ هایی هست

قصه باز هم خوب است

شعر، همچنان زیباست

لای لای موسیقی

آشنای گوش ماست

باز هم خدایی هست

لحظه دعایی هست

سجده های طولانی

لطف ربنایی هست

ریشه همچنان در آب

از بهار می گوید

من چرا نرویم، چون

گل هنوز می روید

می گویند که مصطفی رحماندوست در هر عرصه ای که دیگران وارد شدند و شکست خوردند یا وارد شدند و کامیابی اندکی به دست آوردند، با موفقیت کامل مواجه می شود؛ احتمالاً یکی از این عرصه ها، شعر آئینی کودک و نوجوان است که در عرصه ای خاص تر یعنی شعر عاشورایی، رحماندوست تنها چهره موفق این عرصه است. شعر «ریشه باز در آب است» در عرصه شعر آئینی کودک و نوجوان، شعر کاملاً موفقی است به چند دلیل: اول به دلیل تبدیل وجه توضیحی یک عقیده به وجه توصیفی که در «زبان» و توانایی های «زبان» متبلور است: «ظلم، همچنان تلخ است‎/ عدل، باز شیرین است» ممکن است این طور تصور شود که دانستن معناهای گوناگون کلمات، کاری بسیار سهل است که از عهده هر شاعری ساخته است اما بعضی از کشف ها، از شدت بکر بودن، ساده می نماید. این کشف هم از همان دست کشف هاست؛ یعنی پی بردن به وجه توصیفی «گزاره های توضیحی» که امکان حضور در شعر کودک و نوجوان را ندارند. در بخش هایی از شعر نیز که امکان این تبدیل وجود ندارد شاعر از ساده ترین زبان توضیحی ممکن بهره می گیرد که به طور معمول، فصل مشترک زبان توضیحی و زبان توصیفی محسوب می شود: «باز هم خدایی هست‎/ لحظه دعایی هست‎/ سجده های طولانی‎/ لطف ربنایی هست» اما بهترین وجوه شعرهای آئینی رحماندوست احتمالاً در دو شعر عاشورایی وی یعنی «از علی اصغر خجالت می کشم» و «لالایی عاشورا» است. در شعر «لالایی عاشورا» با «فرم روایی» تازه ای در مرثیه سرایی مواجهیم اما استفاده شاعر از وجوه مشترک زبان توضیحی و زبان توصیفی - که اتفاقاً در زبان لالایی طبیعی و متداول است - هم به پیوند این شعر به لالایی های کهن و شکل روایی آنها کمک می کند هم سنت مرثیه سرایی را پاس می دارد هم از قلمرو شعر کودک و نوجوان خارج نمی شود.

● سه

در شعر «لالایی عاشورا»، رحماندوست به زبانی هم صمیمی، هم ساده با رسالت حضرت محمد(ص) آغاز می کند اما بعد بلافاصله با توصیف همسر وی - خدیجه(س) - سنت قصه ها و لالایی ها را پاس می دارد و در واقع با توصیف یک پدر و مادر، به توصیف فرزندشان حضرت فاطمه(س) می رسد:

خدا یک دختر زیبا

به آنها داد، لالالا

به اسم فاطمه، زهرا(س)

امید و مادر بابا

لالالا کودکم لالا

قشنگ و کوچکم لالا

بعد بلافاصله به توصیف حضرت علی(ع) می رسد به عنوان همسر دختر پیامبر. می دانیم که هم در قصه ها هم در لالایی ها - که تحت تأثیر قصه ها هستند - ما همیشه با دو محور قصه یک خانواده و حوادثی که بر این خانواده گذشته مواجهیم. خصائل انسانی این خانواده، وجوه اخلاقی قصه یا لالایی را شکل می دهد و همچنین میان اعضای این خانواده و بازیگران بد این قصه فاصله گذاری می کند. در قصه ها و لالایی ها، خصائل انسانی خانواده مورد بحث به شکل «ویژگی های انسان هایی کامل و بی نقص» «توضیح» داده می شود و معمولاً به مرحله «توصیف» نمی رسد اما به دلیل جذابیت «حکایت»، مخاطب «توضیحات» را به جای «توصیفات» می پذیرد. رحماندوست در شکل گیری «لالایی عاشورا» از همه این امکانات استفاده برده است. او می داند که در روایت یک ماجرای تاریخی که شخصیت هایش مورد احترام عده کثیری از مردم جهان هستند، چندان نمی توان وارد حوزه «توصیفات» - آن هم در حوزه شعر کودک و نوجوان - شد، بنابراین با استفاده از امکانات سنتی «لالایی» این نقص را بدل به «حسن» و «نقطه قوت» شعر می کند.

علی فرزند دیگر داشت

جوانی کوه پیکر داشت

همیشه حضرت عباس

به لب نام برادر داشت

لالا نازک بدن، لالا

عصای دست من، لالا

البته در بخش هایی از شعر، شاعر به تصویرسازی رو می آورد که در سنت مرثیه سرایی عاشورایی جایی مستحکم دارد و باز هم بر جاده سنت ها گام بر می دارد اما به تصویرسازی پیچیده نمی رسد به دو دلیل: اول ضرورت حوزه ای که شعر در آن گفته می شود دوم ضرورت فرم روایی انتخاب شده که لالایی است.

گل پر پر، حسینم کو

گل سرخ و گل شب بو

کنار رود و لب تشنه

تمام غنچه های او

لالالا غنچه ام، لالا

لالالالا گل فردا

«آسمان هنوز آبی است» را می توان به عنوان یکی از موفق ترین یا موفق ترین مجموعه «شعر آئینی» کودک و نوجوان در تاریخ این «نوع ادبی» ارزیابی کرد و البته این ارزیابی به بررسی بیشتری نیازمند است که در محدوده امکانات این «متن» نمی گنجد.

یزدان سلحشور