شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر جریان بین المللی نفت


بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر جریان بین المللی نفت

لغو قطع صادرات نفت ایران علاوه بر اینکه جو روانی بازار نفت را دچار تشویق کرده بود و کشورها و کمپانی ها را به خرید بیشتر و در نتیجه بحرانی شدن بازار نفت, واداشت, بر افزایش قیمت نفت نیز تأثیر بسزایی داشت

لغو قطع صادرات نفت ایران علاوه بر اینکه جو روانی بازار نفت را دچار تشویق کرده بود و کشورها و کمپانی‌ها را به خرید بیشتر و در نتیجه بحرانی شدن بازار نفت، واداشت، بر افزایش قیمت نفت نیز تأثیر بسزایی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، دولت انقلابی سیاستهای گذشته درباره قراردادها که عمدتاً با قانون ملی شدن نفت در تعارض بود، سیاست دیگر دولت انقلابی بود. در پی این سیاست و با توجه به افزایش تقاضاهای بین‌المللی برای نفت، ایران با خریداران نفت خود برخورد گزینشی می‌کرد و در مواردی نیز صادرات خود را قطع کرد و در عمل قانون ملی شدن صنعت نفت را احیا کرد.

انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ تأثیرات زیادی بر حوزه‌های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته است. با پیروزی انقلاب اسلامی،‌ نوعی بیداری اسلامی در بین ملتها بوجود آمد که شاهد آن رشد و شکل‌گیری چشمگیر جنبشهای اسلامی در نقاط مختلف دنیا با اهدافی نسبتاً نزدیک به آرمانهای انقلاب ایران می‌باشند.

بهم‌خوردن معادلات بلوک غرب مخصوصاً آمریکا در منطقه خاورمیانه در این دوره از جنگ سرد نیز تأثیر انقلاب ایران در عرصه سیاسی می‌باشد. این معادلات به گونه‌ای طراحی شده بود که ایران بعنوان یکی از حامیان منافع غرب در منطقه خاورمیانه در برابر زیاده طلبی‌های اتحاد جماهیر شوروی، ایستادگی کند و عنوان ژاندارمی منطقه برای شاه ایران نیز در پی دکترین نیکسون در این راستا بود. اما با پیروزی انقلاب، دولتی انقلابی در منطقه ظهور یافت که علاوه بر ترویج افکار ضد امپریالیستی، از مخالفان سرسخت غرب و آمریکا به شمار می‌رفت و در شعارهای خود نیز تا حدی (البته در ظاهر) به بلوک شرق نزدیکتر بود. در جریان مطالعات راجع‌به انقلاب اسلامی و بازتاب آن،درباره تأثیرات این انقلاب عظیم بر عرصه‌های گوناگون بحث و مطالبی تقریر شده است اما همانطور که تأثیر مباحث اقتصادی بر پیروزی انقلاب اسلامی نسبتاً با کم توجهی مواجه شده است، تأثیرات انقلاب اسلامی ایران بر اقتصاد نیز کمتر مورد توجه محققان بوده است.

وابستگی کشورهای صنعتی به انرژی از پیوند جداناپذیر انرژی و رشد اقتصادی حکایت می‌کند، پیوندی که یکبار با بحران نفتی اوایل دهه ۱۹۷۰ کاملاً آشکار شد. انقلاب اسلامی ایران نیز به عنوان شوک دوم نفتی بر معادلات اقتصادی دنیا چه قبل از پیروزی و چه بعد از پیروزی،‌ تأثیر خاصی داشت. بنابراین این مقاله درصدد پاسخ به این سؤال است که انقلاب اسلامی ایران چه تأثیری بر بازار بین‌المللی نفت که ارتباط مستقیمی با اقتصاد بین‌الملل دارد، داشته است؟

فرضیه نگارنده این است که انقلاب اسلامی علاوه بر تأثیر از نظر کمی یعنی افزایش قیمت نفت و کاهش تولید، بر نظام مبادله نفت در بازارهای جهانی تأثیرگذار بوده است و سعی کرده است افکار انقلابی را نیز در عرصه نفت نیز به اجرا بگذارد.

● بخش اول: جایگاه نفت قبل از شکل‌گیری انقلاب اسلامی

۱)جایگاه نفت در توسعه اقتصادی

باکشف نفت در کشورهای خاورمیانه، رشد اقتصادی آنها بطور چشمگیری افزایش پیدا کرد. کشورهایی که تا قبل از این دوره، به اقتصادی مبتنی بر کشاورزی و دامداری متکی بودند حال بر سر منابع عظیمی از نفت نشسته بودند بنابراین اولین مسئله‌ای که به ذهن حاکمان این کشورها می‌رسید، بکارگیری درآمدهای نفتی برای توسعه اقتصادی بود. در ایران روند صنعتی شدن و توسعه اقتصادی تا قبل دهه ۱۳۵۰ با سرعت نسبتاً متوسطی در حال حرکت بود اما با افزایش ناگهانی قیمت نفت در سالهای آغازین دهه ۱۳۵۰، شتاب این رشد چند برابر شد، بطوریکه تولید ناخالص ملی که از چهار بخش کشاورزی، نفت، صنعت و معدن و خدمات بود،‌ با افزایش درآمدهای نفتی، سهم نفت در تولید ناخالص ملی از حدود ۶۶/۱۳ درصد در سال ۱۳۴۶ به ۴۷ درصد در سال ۱۳۵۳ برسد و سهم درآمدهای نفتی در بودجه دولتی از ۴۶ تا ۵۰ درصد در سالهای ۵۰-۱۳۴۵ به ۵/۸۵ درصد در سال ۱۳۵۳ افزیش یابد.

روند صنعتی شدن از طریق درآمدهای نفتی،‌ با وجود ساخت اقتصادی سنتی منتنی بر کشاورزی، باعث بن‌بست اقتصادی شد بنابراین دولت برای حل این مسئله، در روابط تولیدی در اقتصاد تغییرات بنیادین ایجاد کرد. ابزار عمده و اصلی این تغییرات،‌ اطلاعات ارضی بود اما دولت در برنامه اصلاحی خود بخش سنتی را به فراموشی سپرد ، و کم کم کشاورزی که تا پیش از این، درصد زیادی از تولید ناخالص ملی را در اختیار داشت به تدریج اهمیت خود را در اقتصاد ایران از دست داد تا جایی که در سال ۱۳۵۶ تنها ۳۱/۹ درصد از تولید ناخالص ملی،‌ سهم کشاورزی بود. عدم عبور کامل ایران از مراحل رسیدن به دوره صنعتی و حذف مرحله فئودالی (آنطور که در اروپا پیشا صنعتی رخ داد) رشد اقتصادی ایران را به یک رشد نامتوازن و شتاب زده تبدیل کرد. از یکسو هرج و مرج اقتصادی و اداری حاکم بر کشور و عدم قابلیت زیربنایی اقتصادی بویژه در زمینه ارتباطات (راهها و جاده‌ها، راه‌آهن، پست و تلفن و...) و انرژی سیاستهای صنعتی شدن را دچار شکست کرد و از سوی دیگر توسعه اقتصادی مبتنی بر درآمدهای نفتی با خود مهاجرت گسترده و بدون برنامه‌ریزی روستائیان به شهرها، رکورد بخش کشاورزی و زیان بخشهای سنتی اقتصادی را به همراه داشت. بنابراین اولین پیامد توسعه صنعتی در ایران، ظهور و گسترش طبقه کارگران صنعتی و رشد فزاینده شهرنشینی بود که در مراحل انقلاب اسلامی نقش بسزایی ایفا کردند. این مسائل مربوط به دوره بالا بودن درآمدهای نفتی بود اما با کاهش درآمدهای نفتی در سالهای میانی دهه ۱۳۵۰ از یکسو و برنامه‌های بیش از حد بلند پروازانه توسعه و عمدتاً در راستای اهداف نظامی از سوی دیگر، موجب افزایش بیکاری، تورم شدید، بحران مسکن، استقراض جدید خارجی و... شد و اینها روی هم به تعبیر جان فوران "راه را برای جنبش انقلابی ۱۹۷۹ هموار ساختند".

۲)جایگاه نفت در سیاست خارجی پهلوی

در دوره رضا شاه،‌ قدرت بطور متمرکز در اختیار او بود اما در سالهای بین ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ نوعی پراکندگی در منابع قدرت سیاسی مشهور بود. پس از کودتای ۱۳۳۲ دربار تلاش زیادی کرد تا پراکندگی منابع قدرت سیاسی را از بین ببرد و کنترل متمرکزی بر آنها ایجاد کند بنابراین شاه، فرماندهی نیروهای مسلح را به دست گرفت و با جلب کمکهای نظامی خارجی بهمراه درآمدهای نفتی به تقویت ارتش پرداخت، و به کمک درآمدهای نفتی با ایجاد طبقه و در نتیجه وفاداری جدید، به گسترش دستگاه بوروکراسی گسترده دست زد که به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای قدرت مطلقه به شمار می‌رفت. بنابراین درآمدهای نفتی موجب شد شاه در عرصه سیاست داخلی و خارجی نقش اول و اصلی را ایفا کند و عملاً سیاست شاه، سیاست کشور به شمار می‌رفت

الف) بحران نفتی ۱۹۷۳ و نقش ایران

روز ششم اکتبر ۱۹۷۳ ، نیروهای مصری و سوری دست به حمله‌ای غافلگیرکننده بر ضد رژیم صهیونیستی زدند. در این بین کشورهای صادرکننده نفت با پیشنهاد شرکت‌های نفتی مبنی بر افزایش ۱۵ درصدی قیمت نفت مخالفت کردند و دو برابر شدن قیمت نفت را خواستار شدند اما طرفین به توافقی نرسیدند. چند روز بعد در نیمه اکتبر اوپک برای اولین با بدون مشورت و مذاکره با کمپانی‌های نفتی قیمت نفت را بین هفتاد تا هشتاد درصد افزایش داد و به موازات آن کشورهای عربی صادرکننده نفت (به استثنای عراق) صدور نفت به کشورهای حامی اسرائیل و در رأس آنها آمریکا را تحریم کردند. شرکت اول با تصمیم اوپک مبنی بر افزایش بهای نفت تا دوبرابر قمیت تعیین شده در ماه اکتبر تبدیل به شوک دوم نفتی برای کشورهای مصرف کننده نفت شد. بدین ترتیب قیمت نفت در ماه دسامبر ۱۹۷۳ در مقایسه با بهای نفت در نیمه اول سال ۱۹۷۳ نزدیک به ۴ برابر شد. ایران در این بین به یاری آمریکا و اقمار آن رفت و صادرات نفت خود را به این کشورها ادامه داد.

ب) شاه ایران، ژاندارم منطقه

تبدیل ایران به قدرت نظامی منطقه معلول عوامل متعددی بود. اهمیت استراتژیک ایران و کشورهای خلیج‌فارس به علت برخورداری از معادن نفت و گاز و اتکای روزافزون کشورهای صنعتی به منابع انرژی این منطقه، خروج نیروهای انگلیسی از شرق سوئز و خلیج فارس در پی بحران اقتصادی و کاهش ارزش لیره استرلینگ و ملی کردن کانال سوئز از سوی مصر و تضعیف سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا به سبب درگیر شدن در جنگ پرهزینه ویتنام عواملی بود که آمریکا را بر آن داشت که برای پر کردن خلاء قدرت در خلیج فارس، حفاظت منافع غرب را به ایران واگذار کند. این تصمیم ایالات متحده آمریکا اولین بار در قالب دکترین نیکسون از سوی ریچاردنیکسون در ۲۶ ژوئیه ۱۹۶۸ در جزیره گوام اعلام شد. اجرای دکترین نیکسون در ایران نیاز به اجرای مقدماتی داشت. اولاً آمریکا باید نیازهای تسلیحاتی رژیم شاه را برطرف سازد و دست شاه را برای خرید هر مقدار جنگ‌افزار که می‌خواست ـ‌ به استثنای سلاحهای هسته‌ای ـ باز می‌گذاشت از سوی دیگر خرید این جنگ‌افزارها نیاز به پول زیادی داشت بنابراین رژیم شاه می‌بایست توان اقتصادی لازم برای خرید تسلیحات را بدست می‌آورد و این ممکن نبود مگر از طریق افزایش بهای نفت. بنابراین طی سیاستی قیمت نفت تا چند برابر افزایش یافت تا دولت ایران که از نداشتن بودجه در مضیقه بود بتواند به خرید سلاح از آمریکا دست بزند.

بر این اساس درآمد نفتی ایران که در سال ۱۳۴۹، ۹۵۰میلیون دلار بود در سال ۱۳۵۳ به ۵/۱۸میلیارد دلار و در سال ۱۳۵۴ به ۹/۱۸ میلیارد دلار، در سال ۱۳۵۵، به ۵/۲۰ میلیارد دلار و در سال ۱۳۵۶ به ۷/۲۰ میلیارد دلار بالغ گردید. این افزایش درآمد در خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا نمود یافت بطوریکه خرید تسلیحاتی ایران در سال ۱۳۵۱ حدود ۵۱۹ میلیون دلار بود در حالیکه در سال ۱۵۳ این میزان خرید به ۴ میلیارد و ۳۷۳ میلیون دلار رسید. البته خرید تسلیحات ایران به آمریکا محدود نمی‌شد. ایران در سالهای ۵۶-۱۳۵۲ از انگلستان ۱۰ میلیارد دلار،‌ اسرائیل ۴ میلیارد ، فرانسه و شوروی حدود یک میلیارد دلار و چکسلواکی ، آلمان غربی و ایتالیا هر کدام نیم میلیارد دلار تسلیحات خریداری نمود.

بنابراین رژیم پهلوی در راستای ژاندارمی منطقه در برخی از مناطق بحرانی مداخله نظامی مستقیم داشت و کمکهای نظامی و اقتصادی فراوانی در اختیار برخی از دولتهای مورد حمایت آمریکا قرار داد. بارزترین مداخله نظامی مستقیم رژیم پهلوی دوم، سرکوبی شورشیان ظفار در عمان بود.مداخله نظامی ایران در عمان علاوه بر درخواست پادشاه این کشور علل دیگری هم داشت. از آن جمله حفاظت از تنگه هرمز که شاهرگ حیاتی انرژی غرب محسوب می‌شود. (توجه داشته باشید که قسمتی از عمان در کنار تنگه هرمز قرار دارد). از سوی دیگر نیروهای ظفار مورد حمایت جمهوری کمونیستی یمن جنوبی بودند بنابراین این مداخله نظامی علاوه بر تضعیف حکومت کمونیستی یمن جنوبی از اشاعه کمونیسم در منطقه جلوگیری می‌نمود.

● بخش دوم: نفت و انقلاب اسلامی ایران

با جدی‌تر شدن جنبش اسلامی بر ضد رژیم پهلوی به رهبری امام خمینی (ره) و در نهایت پیروزی این حرکت مردمی، بازار نفت دچار شوک شد. ایران در دوره پهلوی به عنوان دومین صادر کننده نفت، نقش مهمی در تعادل بازار نفت ایفا می‌کرد و هر گونه بی‌ثباتی در این کشور، برابر می‌شد با بهم خوردن توازن در بازار نفت. البته این عدم تعادل لزوماً ناشی از کمبود واقعی نفت در بازارها نبود بلکه نوعی تأثیر روانی بر بازار نیز به شمار می‌رفت. در این بخش ابتدا به تأثیرات نهضت انقلابی مردم ایران در ماههای پایانی عمر رژیم پهلوی بر جریان نفت در نظام بین‌الملل می‌پردازیم و سپس به تأثیرات انقلاب اسلامی. تأثیراتی که هم در زمینه تولید بروز و ظهور یافت و هم در زمینه قیمت‌ها و حتی نحوه تعامل صادرکنندگان نفت و خریداران.

▪ بازار نفت در ماههای آخر ۱۹۷۸م

بعد از عبور کشورهای صنعتی از بحران نفتی ۱۹۷۳، اوپک در نظر داشت با شیوه‌ای جدید به افزایش تدریجی بهای نفت بپردازد. اوپک پیش‌بینی می‌کرد این شیوه در زمینه قیمت‌گذاری موفقیت‌آمیز باشد و بازار نفت را با شوک در قیمت مواجه نسازد و این پیش‌بینی ناشی از این تصور بود که الگوی عرضه نفت خام دچار گسیختگی عمده‌ای نخواهد شد و به عبارت دیگر تصور بر این بود که همه کشورهای تولید کننده سهمیه‌های بازار خود را حفظ خواهند کرد. بنابراین اوپک در کنفرانس خود در ماه دسامبر ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) در ابوظبی تصمیم گرفت که قیمت‌های نفت به ترتیب از اول ژانویه ۱۹۷۹ به مقدار ۵ درصد و پس از اول آوریل ۸۰۹/۳ درصد و از اول ژوئیه ۲۹۴/۲ درصد و اول اکتبر ۶۹۱/۲ درصد افزایش یابد بنحویکه در ۳ ماهه چهارم جمعاً‌حدود ۵/۱۴ درصد افزایش نشان دهد. و این روند رو به افزایش، محصول افزایش تقاضای جهانی برای نفت بود که دست کشورهای عضو اوپک را در تعیین قیمت نفت و افزایش آن، بازگذاشت.

پژوهشگر: حمید هوشنگی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.