شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
باتومی بر سر علم
حمله به خوابگاه دانشجویان در فردای انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که اعتراضات گسترده ای را در پی داشت، فارغ از آنکه مهاجمین چه کسانی بودند و چه قصدی داشتند؛ احضار دانشجویان به کمیته های انضباطی که در صف معترضین به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بودند، یکی دانستن نخبگان علمی با لمپن ها و خرابکاران؛ قرار دادن دانشجویان و دانش پژوهان در صف دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان معاند و وطن فروشان و بسیاری موضوعات دیگر تاثیرات عمده و مخربی بر روند رشد علمی، تولید علم و توسعه همه جانبه کشور به جا خواهد گذاشت که در این نوشتار در صددم به این سوال پاسخ دهم که ناامنی های اینچنینی چه تاثیراتی بر آن مولفه ها خواهد گذاشت.
●علم چیست؟
توماس هابز با آغازی که بر انسان شناسی می کند، تعریفی بسیار موجز و زیبایی از علم ارائه می دهد. هر چند تعریف او بر پایه و استدلال پوزیتیویستی است. در نگاه هابز «علم، معرفت نسبت به نتایج و وابستگی حقایق نسبت به یکدیگر است.» (هابز، توماس؛ ۱۳۸۵ ص ۱۰۲). بالطبع «معرفت علمی معرفتی است اثبات شده. نظریه های علمی به شیوه ای دقیق از یافته های تجربی که با مشاهده و آزمایش بدست آمده اند، اخذ می شوند. علم بر آنچه می توان دید و شنید و لمس کرد و امثال اینها بنا شده است. عقاید و سلیقه های شخصی و تخیلات نظری هیچ جایی در علم ندارند. علم عینی است. معرفت علمی معرفت قابل اطمینانی است. زیرا به طور عیتی اثبات شده است.» (چالمرز، آلن فرانسیس؛ ۱۳۷۸ ص ۱۳).
بر این اساس می توان گفت:
▪اصل مشاهده باید بدون پیش داوری باشد.
▪مشاهده گر باید آزاد و در فضایی کاملاً آزمایشگاهی، استاندارد و امن، مشاهدات خود را ثبت کند.
▪هرگاه علایق و سلایق شخصی و حتی گروهی در روند مشاهده دخیل شوند، معرفت نتایج بدست آمده، معرفتی اثبات شده و عینی نخواهد بود.
▪مشاهده گر در شرایطی می تواند عاری از پیش داوری باشد و یا به نوعی در کمترین تاثیر پذیری از پیش داوری ها باشد که موضوعات فردی خارج از روند آن مطالعه، اکارش را مشوش و مخدوش نگرداند.
▪شنیدن، لمس کردن و مشاهده کردن و امثال اینها برای شنونده، لمس کننده و مشاهده کننده ای که از ناامنی، گرسنگی، حتی موضوعات و نارسایی های جنسی و ... رنج می برد، حکایتِ آن فیلِ در تاریکی است که اساساً بنیاد مشاهده را زیر سوال می برد.
●علم، مبنای توسعه:
در اینجا در نظر ندارم که به تئوری «توسعه علم محور» (Based Science Development) عبد السلام بپردازم. فارغ از این تئوری، در صددم تا موضوع را از منظر دیگری بررسی کنم.
دکتر محمود سریع القلم در کتاب خود با نام «عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران» در ذیل عنوان اصول ثابت توسعه می آورد: «هرچند توسعه طی این مدت در هر کشوری قالبی خاص داشته است و به نسبت های گوناگون اجرا شده است، «مراتبی» معین و ثابت در آنها قابل مشاهده و استنتاج است.» (سریع القلم، محمود؛ ۱۳۸۲، ص ۵۴). وی در ادامه دومین مولفه از اصول ثابت توسعه را «توجه به علم» می داند و می افزاید: «نهادی شدن علم در یک جامعه، استدلال، مطالعه، تحقیق، بحث و گفت و گو، اندیشه و روحیه علمی را به دنبال می آورد. توسعه که به یک معنا به کارگیری صحیح نیروها می باشد، در سیستمی مفهوم پیدا می کند که تخصص به صورت اصل در آن مطرح باشد و نظر تخصصی بر اظهارنظر سلیقه ای مقدم گردد. از ویژگی های جامعه علمی آن است که منطق عینی را جایگزین روش های دیگر می کند و زمینه های اندیشه منظم و عمل و عکس العمل استدلالی و روحیه تحقیق و پژوهش را فراهم می آورد. اگر هدف یک جامعه حرکت از وضعیت قبلی به وضعیتی بهتر و مطلوب باشد، بنابراین ابتدا باید اندیشه بهبود و بهتر شدن، عمومیت یابد و منطق بر رفتارها و تصمیم گیری ها و ارتباطات حکومت کند. در جامعه ای که علم مبنا قرار گیرد، استدلال تخصصی به تدریج بر اذهان و اندیشه ها رسوخ می کند و مانعی جدی علیه رفتارهای سلیقه ای به شمار خواهد آمد. علم به انسان کمک می کند تا از ذهن گرایی و اصلاح ناپذیری به سوی عینیات، محاسبه، بهبود و تصحیح و انتقاد پذیری حرکت کند. توسعه ذاتاً به دنیای عینی بیشتر توجه دارد و علم هم ابزار این توجه را در اختیار انسان که مشاهدات، قضاوت ها، تصمیم گیری ها، اجراییات و ارتباطات، استدلالی، عینی و منطقی باشد و حتی المقدور از اعمال نظرهای غیر تخصصی و کار سلیقه ای دور بماند. [...] از آنجا که توسعه شامل شناخت، بهینه سازی، سازماندهی، برنامه ریزی و عینیات می شود، علم به مفهوم استدلالی کردن اندیشه ها و اعمال، زمینه ساز، تسهیل کننده و عامل تکامل توسعه می باشد. در تاریخ جوامع توسعه یافته شاهدیم که علم و استاندارد به مراتب بیشتر گسترش یافته است و تصمیم گیری ها بالطبع تابع شناخت، محاسبه و آینده نگری است.» (سریع القلم، محمود؛ ۱۳۸۲، صص ۵۵ -۵۶).
●علم در کجا پرورش می یابد:
در تاریخ و فرهنگ اسلامی آغاز فعالیت های علمی و تولید علم از قرن دوم هجری است. که با آغاز این روند، عصر طلایی اسلام رقم می خورد. هر چند مرکز این فعالیت ها در ایران است، اما این روند زمانی است که سرزمین های پهناور در اختیار حکومت و دولت مردان مسلمان قرار گرفت؛ بغداد ساخته شد؛ سرمایه های ملل مختلف در آن شهر تمرکز یافت؛ اقتصاد و بازار رونق یافت و جایگاه امنی برای هنرمندان، صنعتگران و دانشمندان فراهم شد. خاندانهای دوستدار علم و ادب از جمله برمکیان و فرزندان موسی شاکر خراسانی در تبدیل کردن بغداد به جایگاه مناسبی برای پیشرفت علم و ادب و هنر و صنعت نقش اساسی داشتند.
در دوران هارون و پسرش مامون عباسی، بیت الحکمه رونقی خاص یافت و مترجمان و مولفان به کار ترجمه و تولید علم دست زدند. جلسه های بحث و تبادل نظر رونق یافت. حتی خلیفه مسلمین در این جلسه ها شرکت می کرد و نظراتش را اعلام می نمود و عقایدش آزادانه مورد نقد و بررسی قرار می گرفت. سال هایی پیش از آن نیز جلسه های بحث و درس امام جعفر صادق(ع) و دیگر بزرگان دین تشکیل می شد و تعداد بسیاری از طالبان علم به بحث و تبادل نظر می پرداختند. (معتمدی، اسفندیار؛ علم در کجا پرورش می یابد، روزنامه مردم سالاری، شماره ۱۷۰۷، ۱۵/ ۱۰/۱۳۸۶).
یکی از کسانی که در عصر زرین تمدن اسلامی، به تامل در قدرت و دانش پرداخته بود، عبدالرحمن ابن خلدون (۸۰۸ -۷۳۲ ه.) است که در واپسین سال های دوره میانه و از چشم اندازی خاص، به ارزیابی این مسئله پرداخته است.
ابن خلدون به اهمیت اندیشه انسانی در تمایز با دیگر جانوران اشاره می کند و ضمن تاکید بر اینکه عمل انسان در خارج جز به یاری اندیشیدن پایان نمی پذیرد، می نویسد: «آغاز کار پایان اندیشه و آغاز اندیشه پایان کار است.» (عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه، محمد پروین گنابادی (تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵) ج ۲، ص ۸۶۲.) «در تحلیل این عبارت کوتاه، بر حسب معمول، بر قسمت نخست آن توجه شده و پاره دوم آن که ناظر به «تقدم عمل بر دانش و اندیشه» است و با منطق درونی مقدمه و عمران ابن خلدون سازگارتر می نماید، علی الاصول مورد غفلت قرار گرفته است.» (فیرحی، داود؛ ۱۳۸۶، چ ۶، ص ۱۱۲).
«ابن خلدون در مبانی کلامی خود، نویسنده ای به مذهب اشعری است که با قول به حسن و قبح شرعی در قلمرو الهیات، و نیز نظریه کسب، بر حاکمیت مطلق اراده و مشیت خداوند سخت پای بند است و در افعال انسان، هر گونه اراده و قدرت او را ناشی از قدرت و اراده خداوند می داند. بنابراین، عنصر عصبیت و قدرت تولید عمران و دانش نیز که در آن مکنون است، هرچند امری انسانی است، اما در راستای اراده خدا قرار دارد. ابن خلدون همچنین، به رغم اینکه اراده و عصبیت انسان را در امتداد اراده خدا می داند، اما در قیاس اراده آدمی در زمین به اراده خدا در جهان، اراده انسان را نیز مطلق دانسته و مبنای تمام تحولات اجتماعی از جمله ظهور دانش ها دانسته است. به نظر او، آدمی به مقتضای خلافت خدایی که در زمین به او عطا شده به طبیعت رئیس آفریده شده است، و همین جستجوی ریاست و تلاش در تحقق و تثبیت آن، موجب ظهور عمران و سپس دانش ها شده است.» (همان، ص ۱۱۲). می توان عقیده ابن خلدون را چنین خلاصه نمود:
۱ـدانش
۲ـعمران
۳ـقدرت
۴ـعصبیت
«ابن خلدون توضیح می دهد که با فرو خشکیدن عمران که خود نتیجه ضعف قدرت و افول عصبیت است، فعالیت علمی و رواج دانش نیز به خمودی می گراید، جویندگان دانش سکوت اختیار می کنند، مباحثه رخت بر می بنندد، و ملکه استنباط و تصرف در دانش که امری جسمانی است از دانشمندان کوچ می کند و آنان به حفظ کردن بیش از میزان حاجت و اغلب غیر قابل کاربست دانش ها قناعت می کنند. هرچند میزان محفوظات آنان بیشتر و کامل تر از دیگران است، اما از کاربست آنها عاجزند و اگر به بحث و گفت و گو یا مناظره یا تعلیم بپردازند، به خوبی از عهده آن بر نمی آیند. و منشا این کوتاهی و قصور تنها به از دست رفتن سند تعلیم دانش بر می گردد، و کیفیت دانش به علت کمی مهارت در تعلیم و فقدان شیوه های نیک در آن، زوال می یابد. و متعاقب دشواری وسائل کسب دانش، میزان عقل انسان ها نیز که از آثار حضارت در نفوس انسان ها است کاستی می پذیرد.» (همان ص ۱۱۳). ایرانیان و رومیان قبل از اسلام از آن روی به علوم عقلی و دیگر دانش ها مجهز شدند که عمران ایشان به وفور رسید و دولت و سلطنت، پیش از اسلام و هنگام ظهور اسلام، به آنان اختصاص یافت. (ابن خلدون، مقدمهّ، ج ۱، ص ۱۰۰۱). ابن خلدون به رغم معکوس نمودن اولویت نظریه نسبت به عمل، و دانش نسبت به عمران و قدرت، هرگز اهمیت دانش در شکوفایی عقلانیت را نادیده نمی گیرد. و به این لحاظ، بر اهمیت فوق العاده دانش در تنظیم و توسعه استعدادها و مهارت زندگی انگشت می فشارد. (فیرحی، ۱۳۸۶، ص ۱۱۵).
از آنچه تا کنون شرحش رفت، چنین بر می آید که:
▪پیش از آن که علم بتواند در جامعه ای شکوفا شود آن جامعه باید به قدر کافی قوی باشد تا به افراد خود برای مشاهده، آزمایش و تفکر آسایش اقتصادی دهد. اگر چه در جامعه های فقیر هم افرادی با اندیشه های عالی می توانند وجود داشته باشند، ولی تلاش برای گذراندن زندگی روزانه مانع از آن است که بتواند نظرهای خود را پیگیری کنند.
▪پیشرفت علم علاوه بر آسایش اقتصادی، به آزادی فکری نیاز دارد. برخی از فرهنگ ها نظرهای نو را به بهانه ترس از تغییر نمی پذیرند.
▪علم نیازمند آن است که متخصصان به طور دائم دستاوردهایشان را ثبت کنند. دانشمندان اعتبار پیشرفت های خود را از آشکار کردن آنها بر تمام جهان به دست می آورند. تنها در این صورت است که این دستاوردها می توانند مورد مطالعه و ارزیابی دانشمندان دیگر قرار گیرند و فایده های آنها مشخص شود.
▪شرط پیدایش و پیشرفت علم در جامعه آسایش اقتصادی، آزادی فکر و گزارش و ارتباط و تبادل نظر است. تا اندیشه های علمی بر همگان عرضه نشود و مورد نقد مخالفان قرار نگیرد پاک و مصفا نمی شود.
در همان فرهنگ و تمدن اسلامی می بینیم که وقتی بغداد از رونق اقتصادی می افتد و بر اثر هجوم مغولان امنیت اجتماعی از میان می رود و پیش از آنها وقتی تعصب کور بر جامعه اسلامی مستولی می شود و غزالی حکم بر ارتداد فیلسوفان و اندیشمندان می دهد، علم زایندگی خود را از دست می دهد و در قرن های بعدی هر چند آموزش علوم کم و بیش ادامه می یابد، ولی فرایند علم متوقف می شود و به جای نوآوری های علمی حاشیه نویسی رواج می یابد و چشمه های علم خشک می شود.
به طور خلاصه مولفه های اصلی برای ظهور، تولید و رشد علم بدین قرارند:
۱-دست اندرکاران علم دغدغه معاش خود را نداشته باشند و نیازهای زیستی آنان تامین شود.
۲-تبادل اندیشه و افکار آزادانه صورت گیرد و هر فردی بتواند نظر خود را بدون نگرانی بیان کند.
۳-وسایل ارتباطی نوشتاری و دیداری از هر نظر موجود باشد به طوری که استاد و محقق بتواند به سرعت در جریان مسائل علمی جهان قرار گیرد و نوشته های او نیز امکان انتشار داشته باشد.
۴-زمینه تفکر علمی در جامعه موجود باشد و همگان بتوانند به کار تحقیق بپردازند.
۵-قوانین و مقررات جامعه در جهت تشویق فعالان علمی و پژوهشگران باشد به طوری که عوامل موثر را فراهم آورد و موانع تحقیق و فعالیت های علمی را دور سازد.
۶-عمران و آبادی خود منجر به ظهور علم و رشد آن می گردد.
اگر در جامعه ای حداقل نیازهای زیستی (مسکن، خوراک و پوشاک مناسب) برای استادان و دست اندرکاران فعالیت های علمی و آموزشی فراهم نباشد، اگر در کلاس درس و در جامعه بحث و تبادل نظر آزاد ممکن نباشد و استاد و دانشجو نتوانند آزادانه اظهار نظر کنند، اگر زمینه فرهنگی جامعه پذیرش تفکر علمی را نداشته باشد، اگر امکانات ارتباط علمی برقرار نباشد و سرانجام اگر مشوق و برانگیزاننده علم، قد علم نکند، جامعه در رخوت، سستی، انگلی و ناامیدی خود باقی می ماند. اگر تخریب و سرکوب روندی نهادمند گردد و امنیت تا آنجا مهم و بنیاد تلقی گردد که بر سر علم، بر سر محقق، پژوهشگر و استاد باتومی فرود آید، فساد جایگزین اصلاح خواهد شد؛ رشد و ترقی آنچنان در کشور خشکیده خواهد شد که بوی بد گندیدن بر تنمان همچون روند عادی زندگی خواهد شد و روبه صفتان بیشتر از شیر صفتان خواهند بود. بدون تردید، چنین جامعه ای، جامعه تزویر و نیرنگ خواهد بود.
اگر امنیت لازم برای آزاد اندیشیدن در میان جمع دانشمندان و پژوهشگران، در تعارض با امنیت نظام حاکم قرار گیرد، شایسته است، هرچه سریع تر، فکری برای حل این تعارض کرد. باشد که نیرنگ از جامعه و کشورمان دورباشد.
رضا رضایی (مصدق)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست